eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت غصه اسلام را می خورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۵ آذر ۱۳۹۸ میلادی: Monday - 16 December 2019 قمری: الإثنين، 19 ربيع ثاني 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام  🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام  💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️16 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️24 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️45 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️54 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️61 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
♥️ یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین مولایم مرا دریاب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم.... 🍃🌹
Eitaa@ostadaalis.mp3
5.72M
🎤استــــاد 👌 🌸ڪــار بــــــرای خــــــدا🌸 ڪوتــاه و شنیــدنی👌 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " نقل مي كنند : در بروجرد مردي يهودي بود به نام يوسف ، معروف به دكتر . او ثروت زيادي داشت ولي فرزند نداشت . براي داشتن فرزند چند زن گرفت ، ديد از هيچ كدام فرزندي به دنيا نيامد . هر چه خود مي دانست و هر چه گفتند عمل كرد ، از دعا و دارو ، اثر نبخشيد . روزي ماءيوس نشسته بود ، مرد مسلماني نزد او آمد و پرسيد : چرا افسرده اي ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند ميليون مال و ثروت براي دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندي ندارم كه مالك شود . اوقات وارث ثروت من مي شود . مرد مسلمان گفت : من راه خوبي بهتر از راه تو مي دانم . اگر توفيق داشته باشي ، ما مسلمانان يك بي بي داريم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهي ، هر چه بخواهي ، از خدا مي خواهد . تو هم بيا مخفي برو حرم زينب (س ) و عرض حاجت كن تا فرزنددار شوي . مي گويد : حرف اين مرد مسلمان را شنيدم و به طور مخفي از زنها و همسايه هايم و مردم با قافله اي به دمشق حركت كردم . صبح زود رسيديم ، ولي به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زيارت و گفتم : آقا يا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براي عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بي بي جان ! كه مرا نااميد كني . اگر خدا به من فرزندي دهد ، نام او را از نام ايمه مي گذارم و مسلمان مي شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنيا آمد و نام او را حسين نهادند و نام دخترش را زينب . يهوديها فهميدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براي فرزندت انتخاب كردي . هر چه دليل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان ديدم تمام يهوديهايي كه در كنار من بودند با صداي بلند گفتند : ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله )) و همه مسلمان شدند . منبع.کتاب 200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع) @majmaozakerine
کرامات زينب كبري (س) اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ مردي مصري نقل مي كرد: روزي در حجره بودم، زني باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعي طلب كرد. سوال كردم: مادر! چرا پريشاني؟عرض كرد: اي جوان مصير! يك فرزند بيشتر ندارم، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اي مهيا كنم و به وطن باز گردم.مردي مصري گفت: مي شود امشب را در منزل ما مهمان شوي، تا من هم طبيبي سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مي برم، زن رفت و پسر را آورد و گفت: من هر چه طبيب بوده بردم. مرد مصري رفت در مقام حضرت زينب (س) در مصر، و طولي نكشيد برگشت و به زن گفت: آماده باش برويم.وقتي كه زن با فرزند خود به همراه مرد مصري وارد حرم حضرت زينب كبري (س) شدند، زن تعجب كرد و گفت: اين جا كه كسي نيست.چون اين زن مسلمان نبود و به اين چيزها عقيده نداشت، ولي مصري گفت: شما برو و استراحت كن.زن در گوشه حرم خوابش برد. اما مرد مصري وضو گرفت و جوان را به همراه يك روسري به حرم بسته و شروع به عبادت نماز و دعا و التماس كرد. ناگهان ديد مادر جوان كه خوابيده بود، بيدار شد و نزد جوان آمد و بي اختيار گريه كنان دنبال در ضريح مي گردد و جوانش بلند شد و با مادر مشغول زيارت ضريح و حرم مطهر بي بي شدند. مرد مصري مرتب سوال مي كرد كه چه شده؟زن جواب داد: خواب بودم، ديدم زن جواني وارد ضريح شد كه دستش را به پهلو گرفته بود. وقتي وارد شد، خانم مجلله اي كه در حرم بود، دست و پاهاي او را بوسيد و به بي بي فرمود: اي نور چشم من! اين جوان مسيحي را در خانه ات آورده اند، دست خالي بر مگردان.گفت: مادر! خدا را به جان شما قسم دادم تا حاجت اين را روا كند.يك وقت ديدم كه مادر وارد جايي شد كه همه در پيش پاي او برخاسته و حضرت فاطمه (س) فرمود: يا جدا، يا رسول الله! در خانه زينب آمده، و رسول خدا (ص) از خدا خواست تا جوان را شفا عنايت فرمايد منبع.کتاب فضايل و خصايص زينب كبري (س) @majmaozakerine
کرامات حضرت زینب(عليها السلام) بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم مْهر پدري را كه بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گرديد، جز علي بن ابي طالب (ع) كه ولادت هر يك از اولاد او سبب حزن او گرديد.در روايت است كه چون حضرت زينب متولد شد، اميرالمومنين (ع) متوجه به حجره طاهره گرديد، در آن وقت حسين (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض كرد: اي پدر بزرگوار! همانا خداي كردگار خواهري به من عطا فرموده.اميرالمومنين (ع) از شنيدن اين سخن بي اختيار اشك از ديده هاي مبارك به رخسار همايونش جاري شد. چون حسين (ع) اين حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت. چه، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصيبت و سبب حزن و اندوه پدر گرديد، دل مباركش را درد آمد و اشك از ديده مباركش بر رخسارش جاري گشت و عرض كرد: «بابا فدايت شوم، من شما را بشارت آوردم شما گريه مي كنيد، سبب چيست و اين گريه بر كيست؟»علي (ع) حسينش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: «نور ديده! زود باشد كه سر اين گريه آشكار و اثرش نمودار شود.»كه اشاره به واقعه كربلا مي كند. همين بشارت را سلمان به پيغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گرديد.چنان كه در بعض كتب است كه حضرت رسالت در مسجد تشريف داشت آن وقت سلمان شرفياب خدمت گرديد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنيت گفت. آن حضرت بگريست و فرمود: «اي سلمان جبرييل از جانب خداوند جليل خبر آورد كه اين مولود گرامي مصيبتش غير معدود باشد تا به آلام كربلا مبتلا شود، الخ» منبع.کتاب فضايل و خصايص زينب كبري (س) @majmaozakerine