eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍁🍂ذکر توسل جانسوز _ ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرتِ زهرا سلام الله علیها سال سیدمهدی میرداماد🍁🍂 @majmaozakerine در خانه ماند، عطرِ خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو *فاطمه جان*! امروز زنده ام، .... *کاشکی دعا میکردی مرگ علی با مرگ تو برسه ، کاشکی دعا میکردی همون شبی که تو رو زیر خاک گذاشتم ، نتونم دیگه از جا بلندشم. بیا ببین چه دختری تربیت کردی، جانماز تو رو پهن میکنه دستش رو میاره بالا؛ امروز به اسماء گفت، اسماء! بیا ببین زینب چی میگه زیر لب؟ سه چهار ساله دختر داری تو خونت؟ اسماء میگه: گفتم: یا امیرالمومنین! مثل مادرش داره دعا میکنه، چیز عجیبی نیست،فرمود:اسماء گوش بده ببین زیر لب چی میگه؟ میگه گوش کردم دیدم میگه: خدا بابام غریبه؛به بابام صبر بده،سایش رو بالا سرم نگهدار......"خوب دختری تربیت کردی"* در خانه ماند، عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام، به هوای دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دوسه تا بچه های تو *آخ بمیرم برات علی، یه نفر دَرِ خونش رو نزد بگه: علی خدا صبرت بده..... فاطمه جان! این یه بیت برا شما، برا اونایی که امام حسنی اند... فاطمه جان! از من که گذشت، من "اَصْبَرِ الصّابِرینَم"، من‌به بابات قول دادم صبر کنم، تو داغ تو صبر میکنم،اما زهرا...* خیلی به مجتبیِ تو برخورد *پسر بزرگه دیگه چیکارش کنم،از روزی که از کوچه برگشتید یه پسر دیگه ای شده، میشینه یه گوشه ای هی به در و دیوار نگاه میکنه، ساکت شده، با من هم دیگه حرف نمیزنه،هر شب از خواب میپره* خیلی به مجتبیِ تو برخورد فاطمه *چرا؟* فامیل کم گذاشت برای عزای تو جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو *انگار همین دیروز بود، راه میرفتی جلو چشام تو این خونه،انگار همین دیروز بود موهای زینبت رو شونه میکردی،انگار همین دیروز بود، حسینت رو بغل میکردی،بگم؟انگار همین دیروز بود بهت التماس میکردم نرو....* ممنونم اگر نروی میمیرم اگر نروی جای تمام شهر، خودم گریه میکنم از بس که خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خون مرا نوشت مدینه به پای تو *مدینه یه جا بود یه عده دور فاطمه حلقه زدند،کربلا هم یه جا بود دور حسین حلقه زدند،من یه نمونه دیگه بگم،چند شب پیش امیرالمؤمنین تنها بدن رو دفن کرد،امیرالمؤمنین تنها بدن رو برداشت،نوشتن: این بدن آنقدر نحیف شده بود،نوشتند: تنهایی بدن رو برداشت،بدن مثل یه بدن بچه شده بود،"صَارت كَالْخَيَال " درستِ پیغمبر کمکش کرد،اما علی بدن رو تنها گذاشت توی قبر،تنها بدن رو برداشت...کجا ببرمت کربلا؟...کربلا هم یه نفر یه بدن رو تنها برداشت،اما فرق مدینه و کربلا این بود، مدینه علی پهلوان بود، خیبر گشا بود، بدن زهرا رو برداشت کسی تعجب نکرد،علی بازوی ِ خیبر شکن داره....اما کربلا یه زن پنجاه و چهارساله، از صبح پابرهنه هی دویده تو میدون،هی خورده زمین،چادرش زیر پاش هی گیر کنه.... زینب پهلوون نبود،اما به تنهایی بدن حسین رو برداشت...آورد بدن رو بالا،نقلِ مقاتل اینه،بدن رو خودش بغل کرد آورد بالا، "اَللَّهُمَ تَقَبَّل مِنّا هذَا القُربان" این قربانی رو از من قبول کن... من یه سئوال دارم،سئوال من اینه...زینب پهلون بود؟زور بازو داشت؟نه والله،جونی نمونده بود دیگه براش،پس چه جوری بدن حسین رو به تنهایی بلند کرد؟ یه نفر جواب من رو بده؟آخه بدنی که زیر سُم اسب رفته،بدنی که هزار و نهصد تا نیزه و شمشیر خورده،بدنی که سرش بریده شده.ای حسین....* @majmaozakerine
می خواهیم چه کسی را واسطه قرار بدهید در خانه خدا، همان خانمی که هر وقت پیامبر وارد می شد رسول خدا تمام قد جلوی پایش می ایستاد ، استقبالش می کرد ، خم می شد دستش را می بوسید می فرمود : فَداها اَبوها (بابات به قربانت ) همان خانمی که وقتی شهیده شد کمر علی شکسته شد، همان خانمی که از دنیا رفت نیمه های شب امیر المؤمنین می آمد وصورت به قبرش می گذاشت و ناله می زد . ای مرهم غم های من ای نو گل رعنای من زهرای من – زهرای من خیز و ببین غوغا شده دیگر علی تنها شده من مانده ام و غم های من زهرای من ، زهرای من در بین آن دیوار و در دادی تو شش ماهه پسر بین دیده ی گریان من زهرای من ، زهرای من گاهی حسینت نیمه شب از من کند مادر طلب بگرفته او دامان من زهرای من ، زهرای من زینب نگاهش بر در است در ذکر مادر مادر است بین ناله ی طفلان من زهرای من ، زهرای من کرده گریبان چاک چاک مولا فتاده روی خاک گوید کجایی جان من زهرای من ، زهرای من @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ یا رسول الله این همه سفارش دخترت را به امّتت کردی ، چه کردند با فاطمه ؟ شب عزای فاطمه است شب مصیبت ، می دانم همه دلها راهی مدینه و فبرستان بقیع شده ، از همین جا دلهای عاشقتان را کنار قبری ببرید که الان تنها زائرش مهدی فاطمه است ، فدای آن صورتی که الان روی قبر مادر گذاشته ،برای غربت و مظلومی مادر اشک می ریزد . مادرا می آیم حق تو احیا می کنم دشمنانت را یکایک خوار و رسوا می کنم ازخدا اذن ظهورم را تقاضا کن که من عقده های دل پر خون ترا وا می کنم روضه ای جانسوز می خوانم کنار قبر تو چشم عشاق ترا از گریه دریا می کنم من طبیب دردهای بی علاجم غم مخور پهلوی بشکسته هم مداوا می کنم @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ تو رفتی و این بچه ها جای خالی تو را می دیدند، به محراب نگاه می کردند، اشک میریختند.وقتی عزیزی میره، چند نفر لوازم اونو مخفی می کنند، ولی در مورد صدیقه طا هره، شاید یک نفر پیدا نشد جانماز خانم را جمع کنه ،ولی در نیم سوخته چی، قابل اخفا نبود. @@
🕊╰🦋❀✰﷽✰❀🦋╮🕊 کی شود در ندبه های پیدایت کنم گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم می نویسم روی هر گل نام زیبای تو را تا که شاید این روز ملاقاتت کنم السلام علیک یاصاحب الزمان 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
🖤💛 جان ▪️کجا ... ▪️ شبیه علـ💔ـی ... ▪️ سر به چاه غم بردی😭 ▪️کجا ... ▪️شبیه علـ💔ـی ... روضه😭 خوان زهرایی ✨منتقم حضرت برگرد ... سلام تنها پادشاه زمین ✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خادم اهل بیت 🌺: |⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ @majmaozakerine مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان *سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...* چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا *فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ... آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن.. امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا ‌.. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...* بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت قدم نمیرسید که خود را سپر کنم .. همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم @majmaozakerine ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•شبی که آینه‌ام را به دستِ.. روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج میثم مطیعی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ @majmaozakerine شبی که آینه‌ام را به دستِ خاک سپردم هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم *غریبانه ز خانۀ مولا رود بیرون جنازۀ زهرا .. فقط چندنفر کنارش بودن .. وقتی میخواست بدن رو دفن کنه مَحرمی نداشت که کمک کارش باشه .. مردی نبود که علی بگه بدن رو بگیر و آماده کن .. ای کاش چند نفر بودن کنار بچه هاش .. تسلا میدادن .. گریه نکن زینبم .. بچه هاش کمک می کردن خاک رو قبر بریزن کار دفن تمام بشه .. اگه مردم مدینه بیدار بشن به بدن مادر ما رحم نمی کنند ..* دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه به دستِ خود گلِ خود را چنین به خاک سپردم؟ شد اشکِ غربت و گل کرد رویِ خاکِ مزارش هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصّه که خوردم *چقدر تو رو غصه دادن علی جانم .. امیرالمومنین ، زهرا رو که از دست داد طبق روایت منهدم شد .. دیگه کسی نبود علی رو یاری کنه .. کسی رو نداشت .. هم زمخشری نقل کرده هم منابع شیعه نقل کرده .. پیغمبر،علی رو دید ، صدا زد: «سلام علیک یا ابَالرَّیحانَتَین ..» سلام ای پدر دو گل خوشبوی من از این دنیا.. علی جان «فَاَن قلیلِِ یَنهَدُّ رُکناک ..» چیزی نمیگذره دو رکن تو منهدم میشه....تو دیگه مثل مرده متحرک میشی بین این مردم.. راوی میگه: «فَامّا قُبِضَ رسول الله..» وقتی پیغمبر از دینا رفت علی فرمود: «هذا اَحدَ رُکنَی ..» این اولین رکن علی بود....سه روز قبل رحلت این رو فرموده بود به علی....راوی میگه «فَلَمّا تُوُفّیَت فاطمَه..» فاطمه که از دنیا رفت.. «قال علی علیه السلام هذا رکنُ الثّانی ..» این رکنِ دوم علی بود .. شب ها بچه هاشُ می خوابوند می آمد کنار قبر زهرا گریه می کرد ..* شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را سحر به غربتِ خانه، جز اشک و آه نبردم *میرالمومنین با هزار زحمت بچه هاشو می خوابوند .. تنها .. بی صدا.. شبانه می آمد کنار تربت زهرا.. همچین که برمیگشت با چه صحنه ای مواجه میشد؟ آیا بچه هاش خواب بودن؟ من که باور نمیکنم .. همیشه این منظره رو تصور کردم.. بچه هاش بلند شدن .. یکی گوشۀ خونه سر به دیوار میذاره .. یکی زانوها رو بغل گرفته سر به زانو گذاشته .. حسنش رو نمیدونم .. زهرا ! این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟ هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند.. من ایستاده بودم .. نگاه می کردم .. مادرمُ میزدن .. کاری ازم بر نمی آمد .. ای مادر ..* بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم شاعر: سیدمحمدجواد شرافت
4_5778314168130078923.mp3
6.84M
|⇦•شبی که آینه‌ام را به دستِ.. روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج میثم مطیعی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهار پاره-بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چند شب می شود که آرامی چند شب می شود که بی تابم چند شب می‌شود که خوابیدی چند شب می‌شود که بی خوابم خانه ای سوت وُ کور مانده وُ من وَ حسن می‌گَـزَد لبِ خود را می‌کند مخفی از دو چشمِ ما زینبـم بُقـچه وُ تبِ خود را او نَه تنها به اِرث بُرد از تو چادرِ خـاکی وُ پُر از لاله از تو آموخته که نیمه یِ شب دور از چشمـها کند ناله چادر وُ بُقچه را بَغَل زده وُ ... گوشه ای از اتاق کِز کردهَ ست مثلِ چشم حسن دو چشمش خون مثلِ قلبم دِلش پُر از درد است دختر چـٰار ساله اَم امروز خانه را خوب آب وُ جارو کرد کار از دست وُ بازویَش که کشید یادِ دردِ عجـیبِ بازو می کرد بستـرِ لاله گونِ مادرِ ما جمع کرد وُ دوباره آه کشید یادِ پهلو وُ سینه اُفتاد وُ..... تکّه ای گوشواره آه کشیده یاد آن روزِ سخت که حَسنَش رفت تا کـوچه هَـمـرهِ مادر رفت وُ برگشت وُ شد عصایِ او وای از خـاکِ چادر وُ معجر بُقـچه را باز کرده وُ دیده دو کـفن در کنارِ پـیراهن هِی به خود طعنه می‌زند که چطور دست وُ پا می‌زند ببینم من حسن از خواب می‌پَرَد اِنگار باز کابوسِ کـوچه را دیده باز دیده که ضربه یِ سیلی سَـندی پاره پاره دزدیده او که آرام شد حسین پرید تشنه وُ بی قـرار وُ سَرگردان السَّلامُ علیَ الحـسین بگو می‌خورد خیزران لب وُ دندان آخـرِ روضه ها دلِ تنگـم می‌تَپَد با نوایِ کرب وُ بلا باز هم ندبه خوان وُ بی تابم همنَـفَس با امام با شهدا زیرِ چَترِ حمایتِ شاهم مَنصَبَـم نوکری شاهِ کرم آرزویم وصالِ دلدار است بِخَرم باز هم حرم بِبَـرَم
مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده! با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟ بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟ آنجا که خوب می‏گذرد، با خدایتان جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و جمع شبانه‏ی پدر و چاه دیدنی است ! در این سکوت غم زده حتی نمی شود با خاطرات دور و برت درد دل کنی اما شما هم از در و همسایه راحتی هم می شود که با پدرت درد دل کنی از ماجرای کوچه نگویی برای او! تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف! دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود... می‏بینمت هنوز میان حیاطمان مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی مادر اگر که روسری‏ام را درآورم مثل قدیم موی مرا شانه می زنی بابا برام گفته پس از فوت مادرت می‌گفته‌ای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟» حالا شده است نوبت من تا بپرسم از دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟» آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟ مادر! گلویمان به خدا درد می کند گرچه به حد درد شما نیست... راستی پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟! مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟ اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟ مردم که گفته اند میاییم، دیر شد! پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟! مادر! سوال‌ها که همه بی جواب ماند این بود رسم درددل؟ این بود مرهمت؟ پس می روم دوباره سر پله ی نخست مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟   ا.سادات هاشمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
|⇦•صبح و شب راهی بازار.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شام شهادت حضرت ام البنین علیه السلام ۹۸_ سید رضا نریمانی •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ صبح و شب راهی بازار شدن می ارزد یوسفِ فاطمه را یار شدن می ارزد با کلافی که شده بافته از خونِ جگر پیشِ تو جام خریدار شدن می ارزد ای طبیبی که علاجِ غم هجران هستی از غم هجرِ تو بیمار شدن می ارزد کاروان راه بی انداز که ما شاد شویم به خدا قافله سالار شدن می ارزد *یابن الحسین .. عزیزِ فاطمه .. همه دارن میگن باید آماده بشیم .. همه دارن میگن اومدنت نزدیک شده .. کی میای آقاجان .. ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ..* تا که یک لحظه ی کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *شنیدم هرجایی نام عموت عباس برده بشه میای آقا .. امشبم هم شبِ عباسِ ، هم شبِ مادرِ عباسِ .. از همون اولم که ام البنین اومد تو خانۀ امیرالمومنین یه دو سه بار که مولا فاطمه صداش زد، اومد جلو سر پایین انداخت گفت ببخشید آقا میخوام یه چیزی بگم اجازه هست؟!.. میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنید! .. چرا؟! آخه همچین که میگید فاطمه این بچه ها یهو نگاه به در و دیوار میکنن .. مخصوصاً میبنم حسن میره یه گوشه زانوهاشُ بغل میکنه ..* تا که یک لحظۀ کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *سقای دشتِ کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. اُم البنین در کربلا نبودی ، واویلا .. بر فرق عباست زدن عمودی ، واویلا ..* هر کسی که شده مجذوب جمالت گفته محو خالِ لب دلدار شدن می ارزد دست و پا میزنم آقا که مرا هم بخری پس این نوکرِ دربار شدن می ارزد غافلم غرق گناهم چقدر بدبختم یارِ این عبد گنهکار شدن ، می ارزد *غریبم، تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه ام حسین جان .. بمونه، دو خط شعر نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم، من هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم حسین جان .. این همه سینه زن داری، رفیق نه حدودی با توییم ولی دقیق نه ..* پسرِ فاطمه این دفعه ، شبیه قبلاً وا نکن دیده که ستار شدن ، می ارزد دل من را به همان پنجره فولاد ببند گاهی اوقات گرفتار شدن ، می ارزد هرکه دارد هوس کربُبَلا بسم الله راهی کعبۀ دلدار شدن ، می ارزد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خادم اهل بیت 🌺: 💢اجرانشده 🏴تقدیم به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها بعدازشهادت بی بی @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند اول رفتی و مانده ام تنها بعد تو همسرم زهرا چی بگم که پر از دردم مانده ام بی تو با غمها از این دنیا بریدم من از هجر تو خمیدم من بی تو خیلی برام سخته یه روز خوش ندیدم من تو خونه چشم زینب و حسین گریونه تو خونه بعد زهرا حسن نیمه جونه تو خونه غریب و تنها علی می مونه @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند دوم فضای خونه دلگیره مرتضی داره میمیره کسی بعد تو زهرا جان سراغ از ما نمی گیره از یک سو طعنه ی دشمن آتش می زد به جان من از یک سو هم غم زهرا بر این آتش زده دامن یادمه می زدن تو رو با بغض و کینه یادمه زخمای پهلو و دست و سینه یادمه ماجرای کوچه ی مدینه @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند سوم هرشب با چشمای خونبار میرم بقیع واسه دیدار پیش قبر تو می شینم می سوزم از غمت ای یار درد و دل می کنم هرشب با تو ای مادر زینب اسم تو فاطمه جانم زمزمه میشه رو این لب واویلا رفتی و بی تو علی شد تنها واویلا خم شده پشت علی از غمها واویلا سر می زارم رو مزارت زهرا @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ شاعرین: (خادم الحسین)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀روضه بعدازشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🥀 السلام علیک یا فاطمه الزهرا السلام علیک یا صاحب الزمان ای شوق وصالنده اورکلرتلسن گل ای حسرتینه امتی گوز یاشی توکن گل چوخدا ندی اورکلر تلسور بغص گلوده چیخ کعبدن ای امتینه ناز ایلین گل مولا جانم چوخدا ندی علینون قاپوسی باغلی قالوبدی ای ریشه بیداد وستمکاری کسن گل چوخدا ندی آنان فاطمه نین قبری تانمیر یاالله ای فاطمه نین غملی مزارین تانیان گل آقا جانم گوزوموز یولدا منتظروک یوسف زهرا ارباب من اویانان قاپینین انتقامی آلاسان اوقاپی که مولا علی بویوردی بعد از شهادت زهرا اوغول حسن اوغول حسین دایان یانان قاپیا یاسه گلن اولار بالا بالالار دایاندی قاپیدا امام زمان گلن اولمادی مولا بویوردی بالا قاپینی باغلا قاپینی باغلادیلار بی دویونجا آغلادیلار نه گلن وار نه گئدن واردی علی تنهادی دورت شیرین دل بالا اطرافین آلوب غوغادی بالالار آغلور علی یاسنه یاسین اوخودی اچیغیدی قاپی یاسه گلن اما یوخودی یوز دوتوب زینبه گوزیاشلی اوسلطان ولا زینبیم سن دئدی بی کس ننوی اوخشا بالا اوخشا بوشهریده بی یارو حبیبوک بیلوسن . کیمیمیزوارقاپویا باخماغریبوک بیلوسن. سن شیرین دل لریله اوخشا دی بی کس ننه وای آغلیوم منده دیوم یاره لی زهرا لای لای
آخه غربت چقدر کسی از داغ تو نرنجید آخه غربت چقدر کسی مشکی برات نپوشید آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر نه یه مجلس ختمی گرفتن برات نه یه پارچه سیاه زدن همسایه هات دردشون به کی بگن بچه هات دردشون به کی بگن بچه هات کار زمونس خرمای ختم تو روی طاقچه ی خونه است گلدون یاست وسط باغچه ی خونه است گلدون یاست وسط باغچه ی خونه است آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر کسی رو غیر چاه نداری آخه غربت چقدر جایی واسه یه آه نداری آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر نه یه سنگ مزاری گذاشتم برات نه یه پارچه ی سبزی کشیدم به جات دردشون به کی بگن بچه هات دردشون به کی بگن بچه هات رفتی و موندم زینب و با گریه روی زانو نشوندم آخ که با چه حالی برات فاتحه خوندم رفتی و موندم رفتی و موندم زینب و با گریه روی زانو نشوندم آخ که با چه حالی برات فاتحه خوندم رفتی و موندم آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر همسایه ها به مجلس ختمت نیامدن من بودم و همین دو سه تا بچه های تو زهرا زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتت یک ختم باشکوه بگیرم برای تو آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر رفتی و موندم زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتت یک ختم باشکوه بگیرم برای
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن ای مسلمانان مسلمان بود زهرا یا نبود؟ ای جنایت کار ای بیدادگر رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد؟ جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود استاد حاج غلامرضا سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️🎤اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین (س) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم روضه شرم تو برپاست کجایی عباس مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد نا امید از همه دنیاست کجایی عباس کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس من شنیدم روی تل زینب کبری گفته شمر بالا سر آقاست کجایی عباس واشده روی همه در سرِ این ها فکر غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خادم اهل بیت 🌺: ▪️🎤متن اشعار و روضه ی وفات حضرت ام البنین(س) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کی مدینه ز یاد خواهد برد صحن چشمان گریه پوشت را صبح تا شب کنار خاک بقیع ناله و شیون و خروشت را چشم‌های تو پر شفق می‌شد در کنار چهار صورت قبر مصحف دل ورق ورق می‌شد در کنار چهار صورت قبر خوب فهمیده حال و روزت را آنکه امُ البکا تو را خوانده مادر اشک، مادر ناله پاره‌های دلت کجا مانده آه وقت غروب مادر جان تو و زینب چه عالمی دارید یکی از دیگری پریشان تر حال محزون و درهمی دارید می نشیند عجب غریبانه ام کلثوم در کنار رباب می شود روضه خوان مجلستان روی زرد و نگاه تار رباب یکی از میهمان نوازی شان یکی از تیر و دشنه می‌گوید یکی از هُرم آفتاب و عطش یکی از کام تشنه می‌گوید پیش چشمان خون گرفته‌ عشق از نگاهی کبود می‌گوید یعنی از ماجرای بی کسی و خیمه‌ی بی عمود می‌گوید حرف سقا که پیش می آمد گریه های سکینه دیدن داشت ماجرای شهادت عباس با لب تشنه اش شنیدن داشت: او به سمت شریعه می‌رفت و روح از پیکر حرم می‌رفت همه‌ی دلخوشی خون خدا صاحب بیرق و علم می‌رفت همه در آستانه‌ی خیمه چشمها خیره سمت علقمه بود ناگهان عطر و بوی یاس آمد به گمانم شمیم فاطمه بود بانگ أدرک أخا در آن لحظه مثل تیری به قلب بابا خورد رفت سمت فرات اما حیف بیقرار و خمیده بر می‌گشت کوه غم روی شانه‌هایش بود با دو دست بریده بر می‌گشت ▪️ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط راه یه دست عباس تو رو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک رو گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رو رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش رو بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک رو به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب رو گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم ▪️وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباس رو بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمو بغل کردی، حسین... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️