eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. مهدی امید مایی منتظرم بیایی ذکرم شده شب وروز یابن الحسن کجائی یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی در رنج و در ملالم منتظر وصالم از لطف وجودورحمت نظر نما به حالم یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی ای نور چشم زهرا مولا در انتظارم درلحظه لحظه عمرم بهر تو بیقرارم یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی تنهاو زارو خسته بایک دل شکسته سائل درگه تو منتظرت نشسته یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی آقا مرا صدا کن ازرنج و غم رهاکن ای مهربان عالم برای من دعا کن یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی تنها تویی حبیبم به درد من طبیبم خدا گواهه مهدی بدون تو غریبم یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی ماه محرم آمد تنگه دلم برایت ای نورچشم حیدر کرده دلم هوایت یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی از بس که با صفایی تنها امید مایی شب عزا و ماتم منتظرم بیایی یابن الحسن کجایی منتظرم بیایی تو شمس عالمینی بر همه نور عینی تالحظه ی ظهورت گریه کن حسینی حسین حسین حسین جان(۲) هستم به تاب ودرتب جانم رسیده برلب افتاده ام به یاد غم حسین و زینب حسین حسین حسین جان ای نور چشم زهرا در شور و در نوایم امشب دوباره مهدی به یاد کربلایم حسین حسین حسین جان امشب دوباره یاد علی اکبرم من همچون حسین بیاد صد پاره پیکرم من حسین حسین حسین جان یابن الحسن بیاد علی اصغرم من یاد رباب و طفل بریده حنجرم من حسین حسین حسین جان یابن الحسن دوباره غربت نمودم احساس افتاده ام به یاد چشم و دو دست عباس حسین حسین حسین جان یابن الحسن بیاد وداع آخرم من رفتن بسوی میدان گریه ی خواهرم من حسین حسین حسین جان یابن الحسن زجدت حرمت دریده دشمن دویده سوی مقتل سرش بریده دشمن حسین حسین حسین جان بعداز شهادت او آتش زدند به خیمه به پیش چشم زینب سرش زدندبه نیزه حسین حسین حسین جان دشمن به کودکانش با تازیانه میزد به پیش چشم زینب چه ظالمانه میزد حسین حسین حسین جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهاران طی شد و یارم کجایی تو ای یارِ وفادارم کجایی کجایی لاله ی دامانِ نرگس نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی تو را می خواهم ای گل در کنارم دلی خون از زمان دارم کجایی نَمی باران بزن بر انتظارم که بی تو اشکِ خون بارم کجایی بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی کلیدِ مشکلِ کارم کجایی من و جمعه من و بوی فراقت طبیبِ جانِ بیمارم کجایی شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی نسیمِ صبح از بوی تنِ توست سحرها کرده بیدارم کجایی تو مثلِ عطرِ باران دلربایی نشاطِ رنگِ رخسارم کجایی بیا از چشمِ تو حاجت بگیرم چنان از درد سرشارم کجایی تویی حاتم منِ مسکین به پایت اسیرِ کوچه بازارم کجایی مرا آهِ فراقِ سینه سوزت_ ز عالم کرده بیزارم کجایی شرارِ خون نشسته در دلِ من ببین این اشکِ تکرارم کجایی من هر شب در دلِ تنگم به یادت_ نهالِ عشق می کارم کجایی بیا آرامِ جانِ بی قرارم به هجرِ تو گرفتارم کجایی میانِ صحن‌ها و هر رواقی_ به دنبالِ رُخِ یارم کجایی همی ترسم بمیرم از جدایی نبینم روی دلدارم کجایی؟!
اما بریم ببینم امشب کربلا چه خبره شب عاشورا همه جمع شدن توخیمه هرکسی یه حرفی میزنه برادرا واهل بیت حسین فرمودن؛ حسین جان اگه ما تورو رها کنیم بریم فرداچی میگن؟میگن داداششون همین جوری رها کردن ورفتن آخه ابی عبدالله فرمود ؛نورها روخاموش کنید هرکی میخواد بره بره امشب شب آخره عباس بلند شد وحرف زدو صحبت کرد زهیر بلند شد و حرف زد سعید بن عبدالله مسلم بن عوسجه... همشون یه صدا دارن میگن اگه هفتاد بار مارو بکشن دوباره زنده بشیم دست ازتوبرنمیداریم آقا جان تورواینجوری رها نمی‌کنیم بریم. یکم دل زینب آروم شد وقتی دید چه یارای باوفایی داره حسین اما بی بی اومدتوخیمه امام سجاد میفرماید:بی بی درخیمه ی من ازمن مراقبت میکرد ابی عبدالله هم نشسته داره بایه خنجر شمیرش رو تیز میکنه، همین جور داره شعرمیخونه آروم آروم نجوامیکنه (یا دهر اف لک فی الخلیلی کم لک بالاشراق والصیلی) ای روزگار اف برتو امام سجاد میگه یه مرتبه بی بی ازجابلند شد پرید، داداش این چه حرفیه میزنی،نکنه مرگت نزدیک شده ؟صدازد آری خواهرم اون روزی که پیغمبر مژده ش ومیداد بابام علی میگفت مادرم فاطمه میگفت داداشم حسن میگف فرداس خواهرم خودت روآماده فردا کن، میگه تااین حرف بی بی باسیلی توصورتش زد گریبان چاک کرد بیهوش شد، ابی عبدالله بهوش آورد بی بی رو دست روی سینه زینب گذاشت زینب جان نکنه بی‌قراری کنی دشمن شاد میشه من میخوام عرضه بدارم بی بی جان فقط شنیدی اینجوری ناله زدی سیلی به خودت زدی خودت آماده کن مثل فردایی باید باچشمات ببینی ازبالای تل بیای، نگاه میکنی یه عده دور حسینت وگرفتن ،همچین که ابی عبدالله تنها شد مثل فردایی دیگه همه رفتن میدان کسی نبود میگه ابی عبدالله نظر الحسین علیه السلام یمینا و شمالا یه نگاهی . 👇
یه نگاهی به راست وچب کرد دید کسی ونداره . وَلَم یَرَ مِن أصحابِهِ أحَداً»؛ دید دیگر هیچ یک از اصحابش باقی نمانده است؛ همه رفته‌اند. «فَنادی یا مُسلِم بن عقیل و یا هانی بن عروه، یا بُریر، یا زُهیر، ...». یکی یکی این‌ها را صدا زد. «قوموا عَن نَومِکُم أیُّها الکِرام، اِدفَعوا عَن حَرَمِ الرَّسول»؛ بلند شید و از این زن و بچه‌ها دفاع کنید بیا این نامردا رو ازخیمه آل الله دور کنید نگاه کنید این نامحرما دور خیمه من حلقه زدن .اما امشب میخوام روضه وداع بخونم ان شاءالله امشب خدابه من توان بده* برگشت به خیام فَنادا یا زَینَب، یا اُمَّ کُلثومِ، یا سُکَینَة، یا رُباب، عَلَیکُنَّ مِنّی السَّلام» یازینب یا ام کلثوم یاسکینه یارباب یارقیه علیکن من السلام* منوحلال کنید دارم میرم روایت میگه بی بی سکینه اومد جلو صدازد بابا میخوای تسلیم مرگ بسی صدازدچاره ای ندارم دخترم میگه شروع کرد سکینه گریه کنه صدازد :بابا( رُدَّنا الی حَرَمِ جَدِّنا )میخوای بری اول ماروبرگردون مدینه بعدهرجا میخوای بری برو ،میخوای مارواینجا تنها بزاری مارومیخوای به کی بسپاری نکنه میخوای منوبه حرمله بسپاری نکنه میخوای منو به شمر به خولی به سنان .. میگه ابی عبدالله آرومش کردصدازد سکینه جان انقدر بابات واذیت نکن عین روایته سکینه جان قلبم وآتیش نزن اینجوری گریه نکن دخترم بعد ابی عبدالله صدازد؛ سکینه جان گریه هاتو نگه دار حالا مونده تاگریه کنی چندساعت دیگه که میشه برای اون موقع صبرکن . میگه زن ها دور ابی عبدالله حلقه زدن نمیزاره بره هرکسی یه چیزی میگه زینب صدازد؛ داداش صبرکن مادرم سفارش کرده همچنین که راه افتادصدازد (مهلَا مهلا یَابن الزهرا ) چی میگی خواهرم مادرم سفارش کرده زیر گلوت ببوسم یه بوسه ای زیرگلوی حسین زد این آخرین بوسه بود نه والا، چندساعته دیگه اومد توگودال این نیزه هاروکنار زد این شمشیر ها رو کنارزد همه دیدن زبنب خم شد این لبارو گذاشته روی این رگهای بریده ببخشید یه حرف دیگه میخواستم بزنم جای دیگه رفتم میگه این وداع طولانی شد یه نامردی اومد درخیمه شمشیرش روبه چوب خیمه زد روایت میگه فریاد زد حسین رفتی خودت بین زنها مخفی کردی بیا بیرون این جمله روگفتم یاد چی افتادی مدینه هم همین طور شد همچين که دید دارن لگد به درمیزنن آتیش داره بالا میره ازدر خونه داد میزدن علی بیا بیرون *غم به غیر از غم او این دل بی تاب نخورد چهره ی شام غمش رنج مهتاب نخورد بیش ازین ننگ به پیشانی اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد مادر آب کجایی پسرت آب نخورد دشمنت پیر و جوان سیر شد از آب ولی مرکب لشکریان سیر شد از آب ولی خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی قطره ای کودک شش ماهه ی بی خواب نخورد مادر آب کجایی پسرت آب نخورد تارمیدید همه کربلا را زعطش دود میدید تمامی فضارا زعطش خوب تشخیص نمیداد صدارا زعطش بود عطشان وازآن گوهر نایاب نخورد مادرآب کجایی پسرت آب نخورد *برا مادرش دارم روضه میخونم کاری به شما ندارم* هرچه دنبال سرش خواهر اوگشت نبود بخدا جای سرش برنی ودرطشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه درآن دشت نبود که دران مرتبه پیشانی ارباب نخورد مادرآب کجایی پسرت آب نخورد آی مردم بی غنیمت کسی ازکرببلا رفت نرفت بی سرش شمر به گوال بلا رفت نرفت زان همه تیر یکی هم به خطا رفت نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد مادرآب کجایی پسرت آب نخورد صد پیمبر شده ونقطه معراج شد و قتلگه خون شدودریا شدو مواج شد و حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدو هیچ طوفان زده ای اینگونه به گرداب نخورد مادرآب کجایی پسرت آب نخورد *یه حرفم باباباش بزنم نیست قلبی که ازاین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که دراین مرثیه نمناک نشد نیست اهی که ازاین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه والله که ادراک نشد پدر خاک کجایی که پسرت خاک نشد نیست وقتی افتادروی خاک نبودش نفسی نه معینی نه کمک حال نه فریاد رسی درمیان شهدا وضعیت جسم کسی مثل جسم خود ارباب اسف ناک نشد پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد یک نفرنیست بگیرد جلوی ملعون را پر زخون شهدا کردهمه هامون را خون ارباب زسر ریخت زصورت خون راخواست باپیرهنش پاک کندنشد پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد به کناری که لبت پرترک وعطشان بود یاکه آیات تنش زیر سم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشش غیر غبار خزوخاشاک نشد پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد ◀️متن تایپ شده غلط املایی داشت اطلاع بدین
قسمت دوم‌ غروب تلخی داری روخاکا سر میزاری به جونت افتاده شمر میگه سنان چرابیکاری بانیزه اومد سمتت خون از لب ودهانت جاری نفس بریده نیزه امون بریده نیزه چقدر تومقتل این سو اون سو توروکشیده نیره شلوغ دور گودال دیدم که رفتی ازحال چادرمن هم مثل پیراهنت تو میشه پامال عقیق تورو که بردن حالا میرن سراغ خلخال توی ضریح سینت دیدم سنان شکسته نیره پیراهنی که مادر داده میفته دست نیره کمین نشسته نیزه راهت وبسته نيزه مادر وصدازدی جدم روصدازدم تشنه دست وپا زدی جدم روصدازدم گفتم وای من حسین گفتم وامحمدا ای تنهای من حسین گفتم وامحمدا وا محمدا حسین و بی ردا ببین به کربلا وامحمدا سرش ازتنش جدا ببین به کربلا توهای وهوی نیزه نگام به سوی نیزه دیدم که خون ازچشمات میریزه برگلوی نيزه دیدم سرت روپیش چشمام زدن به روی نیزه قدم قدم با نیزه یا سنگ زدن یانیزه خودم درآوردم ازپهلو یه زخمی چندتا نیزه داره برای زخما گریه میباره حتی نیزه قدم قدم بانیره یاسنگ زدن یانیزه ازبالای تل این صحن هارو همه رو دید دید داداش شروع کرد دوان دوان به سمت' گودال میدوه صدازد یا محمدا یا واعلیا وااما اما همچین که رسیدی یه بدنی مشاهده کرد صدازد انت اخی آیا توبرادرمنی مگه میشه زینب بدن حسینش ونشناسه نمیدونم چیکاربااین بدن کردن .شیخ شوشتری میگه اگه شب عاشورانبود نمیگفتم بعضی حرفا فقط برای شب عاشوراس میگه کاری بااین بدن کردن دیگه پشت وروی بدن مشخص نبوده میدونی چرا ؟اخه همچین که (والشمرالجالس علی صدرک )همچین که روی سینه ارباب منوتونشست ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد گفت بابام فرموده بود کسی تورومیکشه که صورتش ازسگ زشت تره تااین حرف وزد گفت حالا یه کاری میکنم دیگه منونبینی این بدن برگردوند ..دیگه نمیگم بااین بدن چیکارکرد امام صادق فرمودند؛ انگشترنشون دادن فرمودند؛ به اندازه نگین انگشترمن جای سالم روبدن جد مانبوده ای حسین .....😭😭
عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی پروانه را از نیمه شب زیرنظر داری وقتی سحر شد،سوختن را تازه می فهمی وقتی گناهان تو را با گریه می بخشند آن‌لحظه لطف پنج تن را تازه می فهمی زهرا برای روضه ها ما را سوا کرده است ماه محرم حرف من را تازه می فهمی شور حسین از شَرِّ عصیان‌ها خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه می فهمی محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد خاصیّت این پیرهن را تازه می فهمی در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه می فهمی گفتم “مُرَمَّل بِالدِّما”..،داد تو در آمد… چون بعد از آن وضع بدن را تازه می فهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد تاثیر سم ها روی تن را تازه می فهمی یک مشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی بردیا محمدی
تو خیمه بودم صدای شیهه ای رو شنیدم از توی خیمه بیرون دویدم اومدم مرکب تو رو دیدم دیگه بریدم وقتی رو اسب تو رو من ندیدم نمی دونی داداش چی کشیدم؟ می بینی از غمت قد خمیده ام ای وای چرا زین اسب تو واژگونه ای وای چرا یال مرکبت پر خونه ای وای .... عزیز من دلم آروم نمی گیره به جای تو چرا زینب نمی میره صلی الله و علیک یا مظلوم یا مظلوم یا مظلوم .... غمین و بی حال اومدم روی تل دم گودال دیدمت بین اون جنجال چرا قرآن من شدی پامال زدی پر و بال خواهرت چی قراره ببینه زانو زد دشمنت روی سینه پاشو ما رو ببر باز مدینه ای وای تو رو پیش چشمام سر بریدند ای وای رو تنت با اسباشون می دویدند حسین من هوای زینب و داشتی حسین منو تنها نمی ذاشتی صلی الله و علیک یا مظلوم یا مظلوم یا مظلوم .... عزیز خواهر دیدمت غرق خون دم آخر تو شدی کشته ی تیغ و خنجر منم و غصه ی حفظ معجر عزیز مادر دشمنت می کشه خنجر ای وای می بره از تنت سرت ای وای اومده دیدنت مادر ای وای ای وای از دلش داد کشید یا بنی ای وای کی سرت رو برید یا بنی یا بنی یا بنی یا بنی یا بنی...... حسین من لبت تشنه است پاشو مادر رو حلقومت رد دشنه است پاشو مادر صلی الله و علیک یا عطشان یا عطشان یا عطشان .... صلی الله و علیک یا عریان یا عریان یا عریان .
غروب تلخی داری رو خاکا سر می ذاری به جونت افتاده شمر میگه سنان چرا بیکاری با نیزه اومد سمتت خون از لب و دهانت جاری نفس بریده نیزه امون نمیده نیزه چقدر تو مقتل ای ن سو اون سو کشیده نیزه صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه سلام الله علی العطشان سلام الله علی العریان حسین جانم حسین جان شلوغه دور گودال دیدم که رفتی از حال چادر من هم مثل پیراهن تو میشه پامال عقیق تو که بردن حالا میرن سراغ خلخال کمین نشسته نیزه راه تو بسته نیزه توی ضریح سینه ات دیدم سنان شکسته نیزه پیرهنی رو که مادر داده می افته دست نیزه سلام الله علی العطشان سلام الله علی العریان حسین جانم حسین جان بُنَی.... تو های و هوی نیزه نگام به سوی نیزه دیدم که خون از چشمات می ریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت رو پیش چشمام زدن به روی نیزه قدم قدم با نیزه یا سنگ زدن یا نیزه خودم در آوردم از پهلوی زخمی چند تا نیزه سلام الله علی العطشان سلام الله علی العریان حسین جانم حسین جان حسین ....آی آی...... حسین ...... سلام الله علی العطشان سلام الله علی العریان حسین جانم حسین جان زینت دوش نبی .... حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ روضه ومناجات جانسوز سیدالشهداء ع دعای عرفه دل که میگیرد دو چشم تر به دادم میرسد در زمان فقر این گوهر به دادم میرسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگین نیست دست من خالی که باشد سر به دادم میرسد دست بر دارید مردم از سر من چون که من دلبری دارم که او بهتر به دادم میرسد از شب قدر تو جاماندم که امروز آمدم گفته اند اینجا حسین،آخر به دادم میرسد این کریمی را که من دارم گدایی می کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم میرسم این کریمی را که من دارم گدایی می کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم میرسم من سراغ هر کسی رفتم،دلم را زد شکست غالبا این لحظه ها مادر به دادم میرسد ... فاطمه میلش که باشد وضع بر میگردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم میرسد پاک ها کرببلا رفتند و من جا مانده ام فطرسم امروز،بالو پر به دادم میرسد @majmaozakerine بانوای حاج منصور ارضی 👇👇👇👇
🎤 دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این در نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید که خاک پای شما را به چشم تر بزنم بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم من آشنای همین درگهم ، خدا نکند که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم صفای تربیت باغبان ، حرامم باد که در مجاورت گل دم از سفر بزنم اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست ✍شاعر : محمد جواد غفورزاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 🗓 امروز شنبه ☀️ ٢٨ خرداد ١۴٠١ ه. ش 🌙 ١٨ ذیعقده ١۴۴٣ ه.ق 🌲 ١٨ ژوئن ٢٠٢٢ ميلادى
بر ما برسانید دوایے لطفاً از غصہ مریضیم، شفایے لطفاً در نسخہ‌ے ما جاے دوا بنویسید یڪ چاے غلیظ ڪربلایے لطفاً حسینی ‌↯ ♥