❣﷽❣ #دوبیتی_شهادتی_امام_باقر
⬛️ا◼️◾️▪️◾️◼️ا⬛️
زخم اسارت دیده ای ای داد بیداد
دعوای غارت دیده ای ای داد بیداد
در مجلس اغیار بر لبهای بابات
چوب جسارت دیده ای ای داد بیداد...
(#محمد_حبیب_زاده)
🕊🌿ا🕊ا🌿🕊
ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است
روضه نمی خواهی؛ مزارت روضه خوان است
گلدسته ات سنگی ست، روی تربت تو
گنبد نداری...گنبد تو آسمان است
🖤💔ا🖤ا💔🖤
چقدر ناله ی بی جان و بی صدا داری
به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری
گمان کنم که رسیده زمان پرزدنت
که زهر کینه اثر کرده و نوا داری
😢🏴ا😢ا🏴😢
مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام
تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای
🍁🍂🍁ا🍂🍁🍂
هرچه شنیده ایدغریبانه دیده ام
باورنمیکنیدچه رنجی کشیده ام
کوفه به شام را در ایام کودکی
همپای عمه ام رقیه دویده ام
🔷شاعر علی_علی_بیگی🔷
بار دگر مدینه غمی تازه دیده است
داغی دگر به جان و دل او رسیده است
تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است
ماتم نشین و غم زده هرآفریده است
🔘☑️ا🔘ا☑️🔘
هر چند زهر، قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنى
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسمى
وقتی برای خون خدا گریه می کنى
🏴😢ا🏴ا😢🏴
ای آشنا با تشنگی، ای هم صدای العطش
دل بردی از اهل ولا، ای یادگار کربلا
🏴😢ا🏴ا😢🏴
بالِ ڪبوترهاے صحنٺ خاڪ دارد
مادر برایٺ روضہ در افلاڪ دارد
اے روضہ خوانِ ڪربلا قلبِ تو مثل
جسمِ شهیدِ تشنہ صدها چاڪ دارد
🏴😢ا🏴ا😢🏴
تنها ترین غریب دیار مدینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین "عالمان" به خدا بی قرینه بود
🏴😢ا🏴ا😢🏴
راحتشدی زجور وجفای هشام دون
آندم کهگشت عمرتورا ز زهرکین تمام
داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بی چراغ تو کنیم یک سلام
⚫️🔘ا⚫️ا🔘⚫️
من غصهدار غصههای بـی قرینم
من کـــربلا را یادگـــار آخرینــــم
مـن یـادگـار روزهای خاک وخونم
مـن یادگار چهره هـای لالـه گــونم
🖤🔘ا🖤ا🔘🖤
باقر بہ علم شهره هرخاص وعام شد
مسموم زهر ڪینہ ڪور هشام شد
هر چند زهر ڪین بشد اسباب مرگ او
مرگش زڪربلا برایش پیام شد
🏴😢ا🏴ا😢🏴
▪زبانحال حضرت باقرعلیه السلام
سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگی لاله های در چمن بود
من تشنگی در خیمه را احساس کردم
یاد از دو دست خونی عباس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشیع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
گر چه که من مسموم آن زهر هشامم
من کشته ویرانه ای در شهر شامم
خشکی ام رفت و فصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم، خدا را شکر
ای حیاتِ مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کُمیت ما لنگ است
ای نسیم پُر از بهار حسین
حسنی زادهی تبار حسین
قبلهی مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خداست
پدرت حضرت کلیم خداست
سَر شب فکر نور تو بودم
فکر شبهای طور تو بودم
خواب سجاده تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پُر از قنوت حسن
حاصل چلهی سکوت حسن
تو تولای دفترم هستی
قسم نونِ وَ القَلم هستی
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
*قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..*
بهترین میوهی تو ایمان بود
گندم کالِ تو پُر از نان بود
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سوادِ مرا سواد کنی
وقت آن است منبری بزنی
حرف، یک حرفِ بهتری بزنی
علم را باز هم شکاف دهی
در کلاس ت مرا طواف دهی
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می شود بنی آدم
پَر جبرئیل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
میوهی بهتر از رطب سیب است
باعث التیامِ تب سیب است
فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست
پس تبِ تو یا زهراست
*شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضهی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست ..
علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد
👇
وگرنه آن رازِ سر به مُهر
که در هر سحربه او می گفت؛
مادرم به تضرع بیا، تویی
بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند ..
گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست ..
چه کسی گفته بی مزاری تو؟
یا چراغِ حرم نداری تو
قبرِ تو بارگاه توحید است
شمعِ بالا سَر تو خورشید است
چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟
صحن در صحنِ آسمانت نیست
فرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایه بان نمی خواهد
تو خودت سایه بان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمهگاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمههام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد اَلفَرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضربِ دست شمر چشیدم به کودکی
دست عدو بزرگتر از صورت من است
آن شب که درخرابه سر آمد میانمان
چون عمهام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخمو ز قافلهی ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
غروب و دلتنگی، چشم به خورشید میدوزه
تو این همه غربت، دلم براتون میسوزه
نبردی از حرم نصیبی
بالاسرِ تو نیست حبیبی
تو شهر جدتم غریبی
امام باقر ، امام باقر
غریبی و یه خادم و یه پرده داری نداری
این شبها حتی یه نفر زائری داری نداری
تو مدینه یه روضه و یه عزاداری نداری
حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری
یا مظلوم امام باقر، امام باقر ، امام باقر
میسوزه قلبم چون، دلم پر از رنج و درده
الهی اون روزها، بره دیگه بر نگرده
روزی که شمر دلهارو خون کرد
خون به دل پیر و جوون کرد
نیزهای شاهو سرنگون کرد
ایوای از این غم ، ایوای از این غم
مگه یادم میره عمو به علقمه رفت نیومد
علی اکبر زیر لب با زمزمه رفت نیومد
وقتی که شیرخوار وسطِ اون همهمه رفت نیومد
نفس ارباب جلو چشم فاطمه رفت نیومد
واویلا ،آه و واویلا ، آه واویلا ، آه و واویلا
چهجور بخونم باز، مصیبت کربلا رو
مهمونیِ کاخ و، سرِ تو تشت طلا رو
یکی یه چوب خیزرون داشت
حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری
رو لبشم زخم زبون داشت
چشمای ما با گریه خون داشت
ایوای از این غم ، ایوای از این غم
همه تماشا اومدن، دور ماها غلغله بود
نشد بایستم روی پام، چون کف پام آبله بود
عمه رو میزدن ولی بین ماها فاصله بود
نشد سپر شم من براش، به گردنم سلسله بود
حسین ، حسین ، حسین..
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین