eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
تو باقرالعلوم هستی و تموم عالم به فرمانت به زیر دین شما شیعه الهی جانم به قربانت از علم و حلم و صبر تو آقا نفس کشیده دین پیغمبر تو وارث صلابت حیدر آقای من آقای من به نور دانش تو روشن شد صراط شیعه به زیبایی تو وارث به حق زهرایی آقای من آقای من شفاعت محشر آقا فقط به یک نگاه شما تموم خواهش نوکرات زیارت کرب و بلا غریب ای آقای من ... تو از همون کودکی آقا کشیدی بار غمو تنها میون اشک و گریه میدیدی که روی نیزه ها میرفت سر ها آتیش گرفته بود حرم اما تو بین خیمه بودی سرگردون دویدی پابرهنه تو میدون آقای من آقای من الهی من بمیرم آقا که دیدی که قاتل رسید گودال حسین تشنه رفته بود از حال آقای من آقای من برا غمای کربلا تو روضه دار هر شبی تا لحظه های آخرم به یاد عمه زینبی غریب ای آقای من ... میون کوچه یهودی ها چقدر خجالت کشیدی تو به زیر تازیونه ها آقا فقط جسارت شنیدی تو تموم کربلا برات روضه است ولی برات نمیشه شام هیچ جا خراب و غصه ی زن ها آقای من آقای من نداره این درد تو درمون جلوی چشم تو زدن سیلی به صورت رقیه شد نیلی آقای من آقای من کنار جسم مظطرت امام صادق آشناست شهادتین امشبت سلام به شاه کربلاست غریب ای آقای من ... تو بودی هر جا نبود هیچ کس گرفتی دست منو آقا نذاشتی تنها بمونم من میون سیل غم و دردا تویی تو تنها امید من تو این شبای پر گرفتاری برای من همیشه تو یاری حسین من حسین من دوباره آرومه با یادت قرار قلب مضطرم هستی خود تو این عهدو بام بستی حسین من حسین من فقط رو لبهام این نواست به قلب من حسین ناخداست دوا و درمونم فقط زیارت کرببلاست دوست دارم آقای من ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16569537481316977961471.mp3
2.8M
ای صحرای ماریه ای تل زینبیه بار دیگر رسیده ایام مسلمیه بی کس و تنها بین بازار مسلم نهاده سر بر دیوار آه و واویلا یا بن الزهرا ... ای صحرای ماریه ای تل زینبیه بار دیگر رسیده ایام مسلمیه 🎙 #️⃣ 🏴 @majmaozakerine
9 ذی الحجّه 2 ـ شهادت حضرت مسلم و هانی رَحِمَهُ الله در این روز در سال 60 هـ محمّد بن کثیر و پسرش در کوفه به جرم مهمانداری و طرفداری از مسلم بن عقیل علیه السّلام به شهادت رسیدند. در شب عرفه جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام به منزل طوعه رفتند. در روز عرفه سال 60 هـ که چهارشنبه بود جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کوفه شهید کردند. (3) ← خاندان حضرت مسلم علیه السّلام نام مبارکش مسلم و پدرش عقیل، و مادرش عَلِیّه، و همسر آن حضرت رقیّه دختر امیر المؤمنین علیه السّلام است. (4) پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «چشم مؤمنان بر او گریان است، و ملائکه مقرّب الهی بر او درود می فرستند». سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله گریست تا اینکه اشک های چشم حضرت بر سینه ی مبارکش ریخت، و فرمود : به خدا شکایت می کنم از آنچه عترتم بعد از من می بینند. (5) امام حسین علیه السّلام هنگامی که آن حضرت را به سوی کوفه فرستادند، در قسمتی از نامه به اهل کوفه چنین فرمودند : «برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اطمینان از اهل بیتم را نزد شما فرستادم». هنگامی که امام حسین علیه السّلام خبر شهادت آن حضرت و هانی را شنید، چند بار فرمود : «انا لله و انا الیه راجعون». سپس فرمود : «خیری در زندگی بعد از آنها نیست». از جمله وصایای آن حضرت به ابن سعد این بود که کسی را به نزد امام حسین علیه السّلام بفرستد که آن حضرت به سوی کوفه نیاید. ← شهادت و دفن بدن حضرت مسلم علیه السلام در غربت و مظلومیّت آن حضرت همین بس که از پشت بام ها دسته های نی را آتش می زدند و بر سر آن حضرت می ریختند. همچنین زمانی که چشم ابن زیاد بر آن حضرت افتاد، زبان به جسارت امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السّلام و عقیل گشود. در بالای دار الإماره با لب تشنه سر از بدن نازنیش جدا کردند و بدنش را از بالای قصر به پائین انداختند. بعد از شهادت ریسمان به پای مبارکش بسته و در میان بازار کوفه می کشیدند. سپس بدن مبارکش را به دار زده و سر مطهّرش را به دمشق فرستادند. در دفن بدن مطهّر دو نظر است : یکی اینکه جمعی از قبیله ی هانی آمدند و بدنهای مطهّر مسلم بن عقیل و هانی را دفن کردند. (6) دیگر اینکه نیمه شب زوجه ی میثم تمّار به همراهی چند نفر از جمله همسر هانی بن عروه، بدن ها را در کنار مسجد اعظم کوفه دفن کردند. (7) ← هانی بن عروه اما جناب هانی که پدرش عروه است، از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و از بزرگان و خواص شیعه و مخلصین در محبّت امیر المؤمنین علیه السّلام بود، و در جنگهای صفّین، جمل و نهروان در خدمت آن حضرت بود. (8) جنابِ هانی بزرگِ طایفه مِذحَج بود و در قبیله خود دارای نفوذ فراوانی بود. هنگامی که اهل کوفه عهد و پیمان خود را شکستند و بی وفائی خود را نسبت به اهل بیت علیهم السّلام و مسلم بن عقیل ثابت کردند، جناب هانی بن عروه آن حضرت را پناه داد. پس از آن محمّد بن اشعث خبیث جناب هانی و عدّه ای از شیعیان را دستگیر کرد. بعد از شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام و شکستن سر و بینی جناب هانی توسّط ابن زیاد ملعون، آن خبیث دستور داد سر جناب هانی را در بازار گوسفند فروشان از بدنش جدا کردند و با طنابی که به پای آن بزرگوار بسته بودند همراه با بدن جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام در بازار کوفه روی زمین کشیدند و سپس به دار زدند، و سپس بدن هانی همراه با بدن مسلم دفن شد. 📚 منابع : 3. ارشاد : ج 2، ص 66. و ... . 4. مراقد المعارف : ج 2، ص 307، 316. و ... . 5. امالی صدوق : ص 191. و ... . 6. مراقد المعارف : ج 2، ص 318. فرسان الهیجاء : ج 2، ص 102. 7. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 209 _ 208. 8. مراقد المعارف : ج 2، ص 318، 359، 361. و ... . @majmaozakerine
در رهگذرهای غریبی بیقرارم تنهایم ودر فکرتنهاییِ یارم تنها میان بی وفاییها و خُدعه بعد ازخدا تنها امیدم هست طوعه در هر وجب از خاک هرکوچه گذشتم یک یاحبیبی با سرشک غم نوشتم در مسلخ عشق عاقبت رسوا شدم من رسوایِ تو ای زادۀ زهرا شدم من ای شعرِ عشقم را توتنها استعاره دارم شده از عشق تو دارالاماره اسم تو تنها ذکرجاری در سجودم بی تو گسسته جان زهرا تار و پودم قدقامتم را درنماز عشقت ای یار بستم به یاد قدّ رعنای علمدار من ماندم و نجوای آرامی بر این لب وای الامان از آه و زاریهای زینب بازارِ تیغ و تیر در این شهر گرم است با اینکه زیر حنجر ششماهه نرم است بالا نمی آید نفس این سینه تنگ است آقا میا کوفه که رسم کوفه ننگ است آید در و دیوار هر خانه به جنگم شادم که بهر دخت زهرا پیش مرگم درلحظه های آخرم لب تشنه هستم ظرفی چو جام زهر دشمن داده دستم افتاده عکس ماه تو در کاسۀ آب لبهای خونی میزنم بر روی ارباب 🔸شاعر: ________________________
می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این  آزار  واویلا حسین من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را می‌رسی با دختری آرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین کوچه‌ها را بامهایش را اسیرش را ببین بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین 🔸شاعر: __________________________
سلام شاه کربلا یا حسین درود ای خون خدا یا حسین سلام بر پرچم ماه غمت به گریه کن های شما یا حسین سرود دل های عزادار چیست؟ بیا نگار آشنا یا حسین صدایی از کوفه ولی می رسد جگرخراش و غم فزا یا حسین مسلمت از بلندی مقتلش فقط تو را کرده صدا یا حسین نامه نوشتم که بیا، ای غریب جان علی کوفه نیا یا حسین کوفه نیا به اصغرت رحم کن به قاسم و به اکبرت رحم کن جماعتی قصد سرت کرده اند سرور مسلم، به سرت رحم کن خنجر تیز کوفیان آخته پسر عمو به حنجرت رحم کن به اسب خود نعل قوی می زنند به استخوان پیکرت رحم کن دختری از پدر طلا خواسته به گوش های دخترت رحم کن صحبت شان با اسرا سیلی است حسین جان، به خواهرت رحم کن 🔸شاعر: ___________________________
🏴سبک واحد سنگین روضه ای شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🏴بند اول من یادگار دردم من وارث غریبم جامونده از کرببلای شاه شیب الخضیبم دیدم رو خاک کربلا تنی رو زیر دست و پا (دیدمو میسوزم خدا)۲ دیدم غروب غم فزا سری رو روی نیزه ها (دیدمو میسوزم خدا)۲ یه عمره حالی،گرفته دارم یه عمره با این،غما میبارم این دم آخر،به یاد جدم سر روی خاکِ،حجره میذارم غریب و مظلوم امام باقر 🏴بند دوم شنیده هارو دیدم محنت و رنج کشیدم با عمه رفتم من اسیری شام بلارو دیدم رفتم میونه شامیا اون مردمونه بی حیا (رفتمو میسوزم خدا)۲ رفتم تو بازار یهود از کعب نی شدم کبود (رفتمو میسوزم خدا)۲ هنوز رو دستام،رد طنابه یاد غم شام،واسم عذابه زهر جفا قاتلم نشد که قاتل من اون،بزم شرابه غریب و مظلوم امام باقر 🏴بند سوم افتادم از نفس من از کینه ی هشام و راحت شدم دیگه خدا از مصیبتای شام و با یاد سنگه روی بام با یاد دیده ی عوام (یه عمره میسوزم خدا)۲ زخم زبون شنیدم و داغ سه ساله دیدم و (یه عمره میسوزم خدا)۲ شهرو برامون،کردن چراغون میخندیدن به،سوز صدامون(اشک چشامون) به ما میگفتن خارجی و که زخمه دلم از،اون طعنه هاشون غریب و مظلوم امام باقر ۱۴۰۲/۰۴/۰۱ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت شده در نجف سنتی مهدوی ای زائر قبر امام باقر قبری که ندارد جز تو یک زائر حائر ندارد ذاکر ندارد یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 قبر نورالهدی، بی سایبان است در روز شهادت،بی روضه خوان است چه سوت و کور است پر از مأمور است یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 راوی کربلا از غم رها شد مرهم بر درد او، زهر جفا شد محنت کشیده قدّش خمیده یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 گرچه در ذی الحجّه راحت شد از غم در اصل، شد شهید از داغ محرّم کشته شد گویا ظهر عاشورا یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم نالیده از وداع آخر دیده عمّه زده بوسه بر حنجر دیده در صحرا شاه تنها را یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او جدّش را دیده در خون تپیده دشمن سرش را از قفا بریده رفته از جفا زیر دست پا یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیده وقتی سر جدّش جدا شد بر سر عمّامه ی او دعوا شد شد ارباً اربا زیر مرکبها یا صاحب الزّمان آجرک الله..... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم عطشان بوده بین دو دریا دویده روی خار ،در بین صحرا گردیده مضطر بین یک لشکر یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم رفته تا شام با قلب پردرد خورده تازیانه از خصم نامرد با اشک بسیار رفته به بازار یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او طعنه شنیده از مردم شام او سنگباران شده از بالای بام با دست بسته سرش شکسته یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیده ناموسش را در بزم دشمن شد نقش لب او ،دعای مردن از لب قاری گشته خون جاری یا صاحب الزّمان آجرک الله.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
"علیه‌السلام" "علیه‌السلام" من کیستم غبار تو یا باقرالعلوم جان و تنم نثار تو یا باقرالعلوم این روضه ها که دلخوشی ما فقیرهاست هستم یادگار تو یا باقرالعلوم کم گریه کرده ایم برایت حلال کن عرش است داغدار تو یا باقرالعلوم جانم فدای غربت زهراییت شود جز غصه چیست کار تو یا باقرالعلوم از خاطرات کودکی بیشتر بگو ای با رقیه همسفر از آن سفر بگو از ماجرای مجلس اغیار بردنت از خاطرات کوچه و از سنگ‌خوردنت از نعل های تازه و از سینه ها بگو برخیز و از شکستن آیینه ها بگو با ما بگو که عاقبت کاروان چه شد با ما بگو پیراهن آسمان چه شد کار جهان و خلق جهان جمله در هم‌است سرهای قدسیان همه بر ..... حـــســـین حـــســـیـن روضه خوان ها آنچه میخوانند را من دیده ام آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان کربلا ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام من کنار جسم صد چاک جوان کربلا جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام پیکر اکبر روی دست جوانان غرق خون عمه زینب را در آن دم غرق شیون دیده ام کودکان را تشنه در خیمه به حال اهتزار دست سقا جدا افتاده از تن دیده ام من تن صد چاک جدم را میان خاک و خون زیر شمشیر و سنان و سنگ و آهن دیده ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا امام 〰〰〰〰〰〰 من آخرین یادگار کربُبلام یه عمره که بارونیِ، صحن چشمام همیشه کارم ناله و، اشک و آهه میراثم این مرثیه‌هاست، مثل بابام شده یار من گریه و، مصیبت و غم قاتلم از روضه‌های قتلگاه، خونِ دلم نمیره از یادم، غمای بی‌حدم نشسته بود قاتل، رو سینهٔ جدم امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰〰 با خاطرات اسیری، قدم شد خم دلم شب و روز میسوزه، از این ماتم یادم نمیره غل و زنجیر آوردن جای کبودیش هنوزم، هست رو دستم همیشه جلو چشمه، جسارتای بیشمار اشکای من و خندهٔ، اون نیزه‌دار بال و پرم زخمه، چشه ترم زخمه از سنگ روی بام، هنوز سرم زخمه امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰〰 با یاد این غم، شدم از دنیا بیزار مارو نشوندن، وسط کوچه، بازار حرف از کنیزی، تا وسط اومد انگار تموم عالم، رو سر من شد آوار مگه میره از خاطرم، شلوغیِ بازار شام عمه زینب و میزدن، پیش بابام بزم شراب کشتم، اونجا شکست پشتم هنوز از این کابوس، گره میشه مشتم امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم پر از تب توئه درا رو بستن تموم شهر عهدشونو چرا شکستن پسر عمو شب غمم سحر نشد در انتظار رسیدن مرگ من همه نشستن پسر عمو نگم برات یه مردم پیدا نکردم نیا حسین الهی من دورت بگردم دیدم بعد مغرب هیچ کس پیش من نیست اینجایی که دیدم اصلا جای زن نیست برگرد جان زینب برگرد جان زینب ... نیا تو رو خدا کسی نمونده اینجا برای تو غصه دارم عزیز زهرا پسر عمو نیا نذار غریب بشی سه ساله داری تو قافله با خودت میمونی تنها پسر عمو نگم برات اسیر میشه خواهر تو نیا حسین نذار پیر شه خواهر تو نگم برات یه مردم پیدا نکردم نیا حسین الهی من دورت بگردم دیدم تیر و نیزه بازارش شلوغه برگرد وعده های این مردم دروغه برگرد جان زینب برگرد جان زینب ... یه روز میاد که تو رو خاک ولی سر تو رو نیزه ها بین خیمه آتیش میافته به معجرا میگه نفس نفس نزن میون گودال یه مادر میره از حال تو غرق خونی واویلتا بگو به شمر که روی سینه ت پا نذاره بگو کسی که میکشیش مادر نداره رفت آخر تو خیمه گهواره به غارت وای از این مصیبت زینب رفت اسارت برگرد جان زینب برگرد جان زینب . 〰〰〰〰〰〰〰
چه سخته تنها شدن کجا کشید کارمن درد یه مرد و ببین پناه آوردم به زن ازخونه، بیرون میزنم تا آتیشی برپا نشه تا باز دوباره پشت در دستی روی زن وا نشه بد میزنن، خیلی اینا بد دهنن برای این بی غیرتا فرقی نداره مردو زن کوفه نیا، ناموس مرتضی کجا نگاه این بی غیرتا،کوفه نیا واویلتا ،واویلتا،کوفه نیا کوفه نیا 〰〰〰〰〰〰〰 من که شدم پر پر باشه فدای سرت هرچی توسیلی زدن هی گفتم آه مادرت سنگینی دستای این بی غیرتا رو دیدم من تازه اوج غربت بابات علی رو فهمیدم بدمیزنن ، باسیلی روصورت من این دستا سنگین برا صورت معصومه زن آه مادرت ،قربون اون چشم ترت اینجا نیا با دخترت کوفه نیا با خواهرت واویلتا، واویلتا، کوفه نیا کوفه نیا 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰