شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت
دلتنگیاش برایِ رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت
با دستهای بسته فقط ناسزا شنید
زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت
دیشب صدای سرفهی او تا سحر كشيد
زنجیر بِینِ حلقهی خود یک مریض داشت
زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد
این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت
او روی در شکسته و مادر به پشتِ در
تشییع او به روضهی زهرا گریز داشت
بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود
انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت
اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت
زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت
با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان
نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت...
سر بين طشت بود و حرامی کنارِ طشت
نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت
#شاعر:حسن لطفي
*ديدن دَرِ زندان باز شد ، چهار حَمّال روي يك تخته ي در،امام ما رو مي آوردند، با خودشون مي گفتند:چقدر اين بدن سنگينِ،اين همه سال تو زندان بوده،چقدر سنگين؟ روپوش رو كنار زدن ديدن غل و زنجير هنوز به دست و پاشه...جانِ عالم فداش...
جارچي كنارشون جار ميزد: رافضي ها! بياييد بدن امام خودتون رو ببريد،هي صدا مي زد: "هذا امام الرافضه" اين امام از دين خارج شده هاست...بدن رو روي پل گذاشتن،چند روز نگذاشتن دست بزنن...اما موقع كفن و دفن كردن، كفن هاي نفيس آوردن...اي بي كفن حسين....*
کیست این کشته که جان همه قربان تنش!
خاک صحرا کفن و خونِ گلو پیرهنش
نيزه را سرور من بسترِ راهت كردي
شام را غلغه ي صبحِ قيامت كردي
بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟
*اما موسي بن جعفر،هلاكِ عمو جانش اباالفضلِ...*
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر عاشقان اباعبدالله.....
السلام علیک یا زوجةالحسیــن 💔
۲۱رجب،وفات حضرت #رباب سلاماللهعلیها
السلام علیک یا اُمّ باب الحوائج
یا رباب مددی.
بانوی قد خمیده ز هجر پسر رباب
از داغ روی داغ شکسته کمر رباب
آخر میان روضه ی سردار بی کفن
در زیر آفتاب شدی محتضر رباب
از خاطرت نرفته برون یاس تشنه ات
پرپر شده ز نیزه ی تیر سه پَر رباب
تنها حسین بود و گلت در میان خار
گویی گلوی اصغر تو شد سپر رباب
زخم اُذُن اِلَی الْاُذُن ِ کام اصغرت
بر ریشه ی درخت تو شد چون تبر رباب
در راه شام، لحظه به لحظه دلت شکست
با حرمله چگونه شدی هم سفر رباب
بوده قرار دیده ی تو رأس اصغرت
گرچه به هر نگاه شدی خون جگر رباب
لب های زخم اصغر تو روی نیزه ها
هر روز وشب به قلب تو می زد شرر رباب
در روز ،سایه بان سرت بوده رأس او
شب هم برای دیده ی تو چون قمر رباب
از بس نگاه تو به سر ِ نیزه بوده است
پایت شده ست زخمی ِسنگ گذر رباب
پایین نمی رود ز گلوی تو آب خوش
هستی تو از لبان علی تشنه تر رباب
باید نوشت علت مرگ تو را به حق
بزم شراب وچوب و جسارت به سر رباب
یا که تورا شهیده ی عصر دهم نوشت
گویا شدی شهیده ی داغ پسر رباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
در کربلا هنوز زنی گریه میکند
زینب کُش است نالهی محزونِ این رباب🖤
#روضه_تعطیل_شدنی_نیست
#روضه_های_خانگی .....؟
زبانحال حضرت #رباب_سلام_الله_علیها
#رأس_رضیع
تو روی نیزه و سبب اشک قافله
من پای نیزه و وسط ساز و هلهله
تو روی نی اسیر هزاران تمسخر و
من هم اسیر زخم زبان های حرمله
نیزه سوار هستی و من هم سوار بر
یک ناقه ی برهنه و سر رفته حوصله
هستی همیشه رو به روی دیدگان من
از نیزه دار ِ رأس تو دارم همین گله
از بس نگاه من به تو و روی نیزه بود
از خار و سنگ خورده کف پام آبله
اصغر نیفتی از سر نیزه که دشمنت
با نیزه ات مقابل من کرده هروله
خواهم که لطمه ای بزنم پای داغ تو
شد مانع از ادای عزای تو سلسله
آن روز یک سه شعبه و امروز نیزه ای
انداخت بین پیکر و رأس تو فاصله
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
😭#نیزه_سوار_کوچک
السلام علیکِ یا #رباب_سلام_الله_علیها
نیزه سوار کوچک این کاروان علی
بنگر که پای نیزه منم نیمه جان علی
بودی تو نور چشم تمام مخدرات
حالا برای ما شده ای سایه بان علی
تا که شبیه من نشوی زخمی از غلاف
بالای نیزه های عدویت بمان علی
تا که نیفتی از سر نی دیده ام به توست
گرچه برای دیده نمانده توان علی
آسوده روی نیزه بخواب و نبین شدم
شب تا سحر برای تو مویه کنان علی
تدفین شدی که حنجر پاره شود نهان
حالا شده ست از چه به نیزه عیان علی
در پای نیزه نوحه گرم جای تسلیت
بنگر جوابشان شده زخم زبان علی
می خواستم عصای دم پیری ام شوی
رفتی و شد ز داغ تو قدّم کمان علی
آغاز شد زمان زمین گیری رباب
وقتی که رفت خون تو تا آسمان علی
یک تن نگفت حرمله این طفل نیمه جان
لازم نداشت زحمت تیر و کمان علی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
4_659211483468530395.mp3
1.95M
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪَ ألْـفَـرَج
〰〰〰〰〰〰〰
@majmaozakerine
📝 سینه زنی زمینه _
♦️ # باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر (ع)
✍ # کربلایی مهدي رسولي
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
(در نفس های آخرم
بر زمین مانده پیکرم)2
میچکد اشک غربتم
بر قدمگاه مادرم2
در نفس های آخرم
بر زمین مانده پیکرم
میچکد اشک غربتم
بر قدمگاه مادرم2
(بی قرارم در این شام دلگیر
ندارم توان زیر زنجیر
اما نه تن خسته وپیر
رضا جان کجایی؟
که مردم من از این جدایی2)2
من غریبم،غریبم غریبم غریبم...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
در نفس های آخرم
بر زمین مانده پیکرم
میچکد اشک غربتم
بر قدمگاه مادرم2
بی قرارم در این شام دلگیر
ندارم توان زیر زنجیر
اما نه تن خسته وپیر
رضا جان کجایی؟
که مردم من از این جدایی2
من غریبم،غریبم غریبم غریبم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
[(صورت فاطمی من
پر ز رد کبودی است)2
چون شکنجه گرم خدا
نانجیبی یهودی است2]2
[رد شلاق به روی تن من
پر از زخم سر و گردن من
شده پاره پیراهن من
(پر از آه و افسوس
به لب هایم ذکر قدوس)2]2
من غریبم،غریبم غریبم غریبم...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
(در دل آه و گریه ها
غصه ای میکشد مرا)2
(با لب تشنه خوانده ام
روضه شاه کربلا2)2
جد من را لب تشنه کشتند
بمیرم زیر دشنه کشتند
کسی را شبیه او نکشتند
سرش را بریدند
تنش را در خون کشیدند2
یا حسین جان(حسین جان)6.....
سرش را بریدند
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪَ ألْـفَـرَج
〰〰〰〰〰〰〰
@majmaozakerine
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
#دوبیتی_و_رباعی
هم صحبت او بود صدای زنجیر
بر پیکر او بود ردای زنجیر
با زخم شکفت در هوای زنجیر
آن مرد که بود آشنای زنجیر
*
در ساحت عشق دید جای زنجیر
خلقی خُفته به لای لای زنجیر
پیچید شبی به دست و پای زنجیر
خاموش کند مگر صدای زنجیر...
*
شب بود و حصار غم، صدای زنجیر
یک دل، دل خسته، آشنای زنجیر
این پیکر خستهای که در تابوت است
مدفون شده زیر پارههای زنجیر
*
آماج بلا شد دل او از هر سو
از ناله چو «نال» گشت و از مویه چو «مو»
مینالید از درد: «اغثنی یا رب!
یا جدّا ! ما اُلقی الیک اشکو»
*
این روح حقیقت و قوام صبر است
چون تیغ حضور در نیام صبر است
بر موجی از اندوه و گُل و اشک، روان
تابوت غریبی امام صبر است
🔸شاعر:
#سیدمهدی_حسینی
________________________
@majmaozakerine
⚜سه بند شور حضرت #رباب_س:
بند اول:
رفته پا به پای زینب
روزای سخت و کشیده
خم به ابرو نیورده
با این که غما رو دیده
بی بی رباب برای من محترمی
بی بی رباب سایه ی روی سرمی
بی بی رباب تو هم مثل مادرمی
هر چی که دارم از لطف و عطای تو
تا دم مرگم می خونم برای تو
همسر ارباب عروس خونه ی علی
میزنم سینه در زیر لوای تو
بند دوم:
کربلا رو زیرو رو کرد
از شش ماهه حیدر و ساخت
با قنداقه علی اصغر
سمت لشکر عدو تاخت
بی بی رباب صبر تو الگوی همه
بی بی رباب هر چی بگم از تو کمه
بی بی رباب شش ماهه ی تو شاهمه
یا علی اصغر محتاج نگاهتم
یا علی اصغر عبد سربه راهتم
مثل عباسه چهره ی قشنگ تو
تو قیامت هم محو روی ماهتم
بند سوم:
رزق نوکرا تو دسته
طفل شش ماهه ربابه
تضمینه براش قیامت
هر کس همراهه ربابه
بی بی رباب دستی بکش رو سر ما
بی بی رباب حاجتمون رو کن روا
بی بی رباب بده برات کربلا
وقتای سختی میزنم تو رو صدا
میشه با دستت همواره مِسٙم طلا
غم ندارم چون میدونم سوا میشن
تو صف محشر حضرت ربابیا
🖊شعروسبک:#علی_علی_بیگی
@majmaozakerine
🔸یا_زینب
🔹زبان_حال_حضرت_زینب_سلام الله علیها
🔹شاعر_واعظ
◾️نذر ظهور
🔸اللهم عجل لولیک الفرج
بند اول
بی قرار و خسته م جون بر لبم
عاشق و شکسته م من زینبم
مونده ام با غم هجرون
مونده ام بی کس و محزون
می سوزم من با یاد شهید هامون
یا زینب...
بند دوم
توی دستای من پیراهنه
قلب من به یاد تو می زنه
قاتلم یاد سر تو
زخمای رو پیکر تو
کی دیده روزی که دیده خواهر تو
یا زینب...
بند سوم
یاد سم و مرکب تو سینه مه
یه فشار سختی رو سینه مه
رفتی شد موقع غارت
لحظه های هتک حرمت
کی از یادم میره این همه مصیبت
یا زینب
بند چهارم
بعد تو انیسم اشک و غمه
درد و درمون من این ماتمه
ای همه صبر و قرارم
بعد تو گریون و زارم
تا صبح فردا من اشکمو می بارم
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#حسین_جان😭
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#روضه_باز_و_مکشوف ♦
ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن
اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن
دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست
درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن
درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان
مردم زناله، نالهی واغربتا مزن
از شانهی شکسته کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن
زینب کنارخیمه آتش گرفتهاست
ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن
قدری بنوش جرعهی خون ازگلوی خود
سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن
جسم تواز شرارهی غم آب گشته است
باناله ات شرر به دل مبتلا مزن
دیدم که شمربرده به غارت عبای تو
حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#پیشنهاد_ویژه_
#برای_دیگران_بفرستید
@majmaozakerine
aghaye-karimam-1-.mp3
2.87M
#حمید_علیمی🎤
آقای کریمم، یار قدیمم💚
اسمتورو مینویسم روی عقیقم ..💚
همه اهل بیت عزیز دلن اما ...💚
با امام حسن یه جور دیگه رفیقمم...💚
#پیشنهاد_دانلود
#دوشنبه_های_امام_حسنی ✨
═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
مناجات با امام زمان (عج)
پایان سال شد.مولای ما بیا
ای روضه خوان روضه خون خدا بیا
ما بی حضور تو که عیدی نداریم
عید هم ظهور توست.ای عید مابیا
اقا حلال کن که بد کرده ام به تو
اقا ببخش جرم و خطای مرا بیا
از من به جز بدی که چیزی ندیده ای
شرمنده ام ز روی تو ای باوفا بیا
فخرم شده همین که شدم نوکر حسین
اقا به حق کشته کرببلا بیا
من با دعای خیر شما گریه کن شدم
ای صاحب حقیقی این روضه ها بیا
اقا شنیده ایم که مادر صدا زده
آن روز پشت در وسط شعله ها بیا
مولا تورا قسم به پهلوی مادرت
آقا قسم به آن سر از تن جدا بیا
.رجبعلی صفری.
@majmaozakerine
بسیار زیباست
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
دردهایم شده تکرار، بهم ریخته ام
غم شده بر سرم آوار، بهم ریخته ام
بعد از عمری، سر پیری به خودم می نگرم
من کی ام؟ عبد گنهکار، بهم ریخته ام
آخر سال شد و دردِ فراقت آقا
شده در سینه تلمبار، بهم ریخته ام
قدرِ یک سال خجالت زده ام از رویت
حقم این است که بسیار بهم ریخته ام
خبری نیست دگر از من و اشک سحرم
چشم هایم شده بیمار، بهم ریخته ام
منم و این دل رسوا شده و دست نیاز
نظری حضرت دلدار، بهم ریخته ام
پسر حضرت زهرا، به رقیه العفو
التفاتی بکن ای یار، بهم ریخته ام
جان فدای دل آن دخترکی که می گفت:
به زمین خوردم و ناچار بهم ریخته ام
روسری سوخت، سرم سوخت، حجابم افتاد
وسط کوچه و بازار بهم ریخته ام
خبری از پدرم نیست، مرا برده ز یاد!!!
اصلا انگار نه انگار بهم ریخته ام
#محمد_جواد_شیرازی
@majmaozakerine
امام کاظم علیه السلام :مَنِ اسْتَشارَ لَم یَعدَم عِندَ الصَّوابِ مادِحَا و عِندَ الخَطَإِ عاذِرا ؛
امام کاظم علیه السلام :کسی که مشورت کند ، اگر کارش را درست انجام دهد ، مردم او را بستایند و اگر به خطا رود ، معذورش دارند .
عن الامام الکاظم علیه السلام:« ... انما شیعة علیّ من صدق قوله فعله »
امام کاظم علیه السلام فرمود:« همانا شیعه علی کسی است که قول او فعلش را تصدیق نماید»
قال الکاظم (علیه السلام) :فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است.
قالَ الإمام موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام) :ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلی عَبْد مُؤْمِن فَیُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ کانَ کَشْفُ ذلِکَ الْبَلاءِ وَشیکاً، وَ ما مِنْ بَلاء یَنْزِلُ عَلی عَبْد مُؤْمِن فَیُمْسِکُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ کانَ ذلِکَ الْبَلاءُ طَویلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمود :نیست بلائی که بر مؤمن وارد شود مگر آن که به وسبله دعا سریع بر طرف می گردد; و چنانچه دعا نکند طولانی خواهد، پس هنگامی مصیتی و بلائی وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع کنید
@majmaozakerine
#کرامات
معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام
* اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان (1)
مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام میگوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:
" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."
گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"
فرمود: " ای مسیب، تو گمان میکنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "
گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "
گفتم:" دعا کنید ایمانم قویتر شود "
امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابتقدم بدار. "
سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را میخوانم و به مدینه میروم."
ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا میروم. "
من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "
* امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان (2)
ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.
حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟!
سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.
مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. "
.
پی نوشت
-----------------------------------
1- بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.
2- بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج.
3- حار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات.
4- بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد.
منبع : daneshnameh.roshd.ir
@majmaozakerine
#کرامات
امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده (3)
علی بن مغیره گوید:
همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی میرفتیم که با زنی روبهرو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت میگریستند.
امام فرمود:" چرا گریه میکنید؟ "
زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را میگذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شدهایم."
امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ "
گفت:"آری، آری!"
امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد. زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! "
مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند و امام خود را در بین مردم گم نمود و به راه خود ادامه داد.
*امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی (4)
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟"
فرمود :"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانهی دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد. نشانهی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همهی زبانها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانهای به تو مینمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست."
پی نوشت
-----------------------------------
1- بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.
2- بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج.
3- حار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات.
4- بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد.
منبع : daneshnameh.roshd.ir
@majmaozakerine