eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
375 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگم کرده نام تو شگفتا نام زیبایت گرفته در دل و جانم بنازم داغ گیرایت اگر هر دم بمیرم در میان روضه های تو دمادم زنده خواهم شد به امداد مسیحایت یه چیز اول مجلس بگم، اگر گهواره را پس داده بودن، دلش خوش بود با طفل خیالی، علی لای لای….. اگر هر دم بمیرم در میان روضه های تو دمادم زنده خواهم شد به امداد مسیحایت چه رازی هست در دیدار تو ای یوسف زهرا که بینا می‌کند یعقوب را ذوق تماشایت بخوان قرآنِ بی شیرازه آیات عجیبت را أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَب‌َ الکَهف‌ِ والرَّقیم‌ِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا، هر جایی اگه قاری فرآن بخونه، لارک الله میگن، احسنت میگن، تشویقش میکنن، برا پدر و مادرش دعا می کنن، کسی تا به حال ندیده به قاری قرآن سنگ بزنن، به دهنش بزنن، حسین….. بخوان قرآنِ بی شیرازه آیات عجیبت را هنوز از نیزه می‌آید به گوش آوای زیبایت چه از سُم ستوران رفته بر آن جان روحانی چه حالی رفته بر زینب، فدای قد و بالایت مگر قدری بگیرد تشنگی را از لب اصغر دمادم می چکد آب حیات از مشک سقایت چه اکسیری به عرش تشنه پاشیدی؟ چه خونی را؟ که تا صبح قیامت حل نخواهد شد معمایت دست برد زیر گلوی علی، خون تو دست گرفت، به آسمان پاشید، امام باقر فرمود: بخدا قسم یک قطره از اون خون به زمین برنگشت، علی لای لای…. ببینید، ببینید، گلم رنگ ندارد ابی عبدالله اومد مقابل لشکر بچه رو رو دست گرفته، صدای زهرایش بلند شد… ببینید، ببینید، گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سر جنگ ندارد متن روضه برای مجلس شیرخوارگان حسینی
بخواب شش ماهه ی شیرین زبونم می خوام برات آرام جونم، یه کمی لالایی بخونم، بابا بخواب خودت دیدی یاس سپیدم به خاطر تو ای امیدم ، از اینا منت می کشیدم، بابا کاش بشکنه دل ابر یه کم بارون بگیره لبای کویری تا یه خورده جون بگیره منتظر یه قطرست، چشمای نیمه جونت از بس که آب نخورده ، تاول زده زبونت بابا نکن تلذی روی دستام اینقدر زبون نزن به اشکام جونمو آوردی به لبهام،بابایی بابا نشد دومادیتو ببینم تیری که خوردی نازنینم خونتو پاشیده رو سینه ام، بابا خندیدی و دلم ریخت غصه قدم قدم ریخت وقتی تیرو کشیدم حنجرتو بهم ریخت با اون سه شعبه ای که عموتو کرد زمین گیر حرمله ای عزیزم تورو گرفته از شیر لالای علی علی جان وقتی حرمله رو آوردن پیش مختار، مختار صدا زد ملعون سه تا تیر زدی سه جای قلب زهرا را پاره کردی، یه تیر زدی به چشمای عباس، یه تیر زدی به گلوی نازنین علی، یه تیر زدی، اون لحظه ای که ارباب نازنین من سنگ به پیشونیش زدن پیراهنش بلند کرد هون پیشونی پاک کنه، سپیدی قلب حسین پیدا شد چنا زه کشیدی  چنان تیر به قلب حسین نشست، راوی میگه تیر از پشت بیرون آورد…..مختار گفت: ملعون شد یه جا دلت برا حسین بسوزه، شد یه جا دلت بلرزه، گفت: یه جا اینقده دلم براش سوخت، نشستم زمین شروع کردم براش گریه کردن، گفتن: کجا، گفت: اگه بگم از خونم می گذری، مختار گفت: بگی میکشم، نگی هم میکشم، گفت: حالا که ابنجور میگم تو تاریخ بمونه، خودشو که سوزوندم، جگر مادرشو که آتیش زدم، همین که تیر زدم نشست به گلوی علی دیدم آروم عباش کشید رو بچه اش، یه دو قدم میاد سمت لشکر، بر می گرده میره سمت خیمه، برمی گرده، دیدم حسین بیچاره شده گاهی میشینه، گاهی پا میشه، حسین………. *********** متن روضه علی اصغر برای مجلس شیر خواراه گان
به‌مناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم) کاش می‌شد با لالا آرومت کنن یا که بی سرصدا آرومت کنن تو همینجا بمون و هی گریه کن نکنه نیزه‌ها آرومت کنن اخلاق تو و باباتو می‌شناسم ناله‌های آشناتو می‌شناسم نگو این صدای گریه‌ی تو نیست من صدای گریه‌هاتو می‌شناسم خیمه‌خیمه با شتاب رفتم علی هرطرف خونه‌خراب رفتم علی هفت دفعه هاجر دوید، به آب رسید صددفعه دنبال آب رفتم علی راستی خندون شدنت مبارکه مرد میدون شدنت مبارکه گریه کردی و همه کِل کشیدن آخ رَجَزخون شدنت مبارکه از کسی سه شعبه خوردی انگاری بازه چشمات ولی مردی انگاری عجله داشتی برا بزرگ شدن سه تا دندون درآوردی انگاری ی خبر فقط برام بیاد بسه خیلی نه! یه خط برام بیاد بسه حالا که بابات میره پشت خیام بند قنداقت برام بیاد بسه کاش بشه تیر و یه گوشه چال کنم زبون سپاه شام و لال کنم من اگر هم که ببخشم همه رو محاله حرمله رو حلال کنم حالِ من، بی تو دیگه جا نمیاد سر تو پیشم با دعوا نمیاد من دلم خوش بود هنوز نَفَس داری نفساتم دیگه بالا نمیاد اومدم پشت حرم خاکت کنم یه گوشه با قد خم خاکت کنم بابا میگه دیر شده خاک و بریز چه کنم نمی‌تونم خاکت کنم روی دست دلاوری کردی علی مث جدت حیدری کردی علی آبرومو خریدی بین زنا روت سفید، چه محشری کردی علی ✍
السلام علیک یا اباعبدالله ▪️دل را برای روضه ی اشکت مذاب کن ▪️ما را برای نوکری ات انتخاب کن ▪️ای ناله‌ی گلوی تو ،معراج اولیاء ▪️با داغ خود، به سینه‌ی ما انقلاب کن ▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیده‌ایم... از امام صادق پرسید آقا کربلا مشرف شدم آقا،فاصله ی زیارت بعدیم چقدر باید باشه، فرمود یک ماه... کربلا ندیدنش یه درده، اما دیدنش هزار درده یک ماه هم ک از کربلا فاصله بگیری یه عمره ... ▪️عمری گذشت و ما حرمت را ندیده‌ایم ▪️این کهنه آرزو ز کرم مستجاب کن حالا اومدی خودتو به ابی عبدالله عرضه کنی اینجا بازار تجارت حسینه ▪️ما را فقط میان عزای تو می‌خرند بلدی خودتو بفروشی به ابی عبدالله ▪️ما را فقط میان عزای تو می‌خرند ▪️پس لااقل به خاطر زهرا ثواب کن ▪️لب تشنگان جرعه ی اشک غم توئیم ▪️آقا بیا و دیده ی ما را پر آب کن ▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن... از کی میخای بگیری؟ ▪️ای صاحب کرم, شه بی غسل و بی کفن... چی میخای؟ ▪️ما را گدای طفل رضیع رباب کن حسین.... باید حقشو ادا کنی امروز، تو برا روضه اومدی کمیت رسید خدمت امام صادق، روضشو که شروع کرد خانوم ها هم پشت پرده بودند، شروع کردند ضجه زدن، یه خانمی از پشت پرده ، یه بچه شیرخوار داد تو بغل امام صادق، دیگه امام نتونست خودشو کنترل کنه، تازه میلیونها بچه شیرخواره ی ما فدا یه تار موی شیرخواره ی حسین، پیغمبر داشت نماز میخوند نماز جماعت دیدن سریع نمازشو تموم کرد گفتند یا رسول الله اتفاقی افتاده؟ فرمود أَما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبیّ، از پشت پرده مگه نشنیدید گریه ی بچه رو، تازه او بچه، حسین نبود که، وقتی قافله وارد دمشق شد اهل بیت رو توی خرابه جا دادند دیدند یه آهویی سراسیمه آمد کوچه پس کوچه های شام رو با عجله داره میره، مردم دنبالش کردند هیاهو کردند، دیدند اصلا آهو کاری با هیاهوی مردم نداره ، انگار داره به یه مقصد معینی میره، آمد محضر زین العابدین، امام عالم ب همه زبانهاست، با زبان خودش جمله ای گفت و گریه کرد ، حضرت دنبال آهو رفت فرمود صیادی بچش رو صید کرده و بناست فردا بچش رو بفروشه، نه بکشه، امام آمدند در خانه ی صیاد، با اعجاز الهی، مشتی خاک برداشتند تبدیل به جواهر شد فرمودند اینا رو بگیر بچه آهو رو بده به من، حضرت بچه آهو رو تحویل گرفتند، آوردند دادند به این مادر، بچه تا رسید بغل مادر، شروع کرد شیر خوردند، از گوشه ی لب بچه آهو شیر مادر میریخت، یه مرتبه دیدند صدای ناله ی زنی بلند شد حضرت فرمود چه خبره؟ گفتند رباب شیرخوردن این بچه آهو رو دید یاد بچه ی خودش افتاد.... امروز روز ساکت بودن نیست یه ناله ی یا حسین بزن اونایی که توی خواب غفلتند بیدار بشند بدونند امروز بچه هامون رو کجا آوردیم این ذائقه ی بچه های دهه ی هشتادی و نودی هم نیست بچه های چند روزه و چند ماهه ی ماست همشون رو آوردند فدای ابی عبدالله و بچه ی حسین کنند حسین.... ▪️ببینید رویِ دستم بیقراره ▪️سراغ آب رو با چشماش میگیره ▪️همه درّنده ها سیرابند اما ▪️داره از تشنگی بچه ام میمیره ▪️یه جوری حرمله زد با سه شعبه(۲) ▪️سر نازِش رویِ دوشم افتاد ▪️صدایِ شیون از خیمه اومد ▪️گمونم مادرش افتاد و جون داد ▪️جسمت رو دستمه ولی ▪️روم نمیشه برم حرم فهمیدی یا نه ▪️جسمت رو دستمه ولی ،روم نمیشه برم حرم ▪️جواب مادر تو رو ، چی بدم من ای پسرم یه قدم می‌رفت میدوند. یه قدم بسمت خیمه ها، ندا اومد حسین این بچه رو رها کن... حسین.... ===================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸حضرت قاسم علیه‌السلام، محبوب‌ترین اولاد امام حسن علیه‌السلام در نزد پدر و عمویش … در نقلی آمده است که زینب‌ کبری سلام‌الله‌علیها فرمودند: 🥀 در وقت شهادت برادرم امام حسن «صلوات‌الله‌علیه» بود که ما را یک به یک در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید و وداع می‌کرد؛ چون نوبت به قاسم علیه‌السلام رسید، دیدم که برادرم او را در برگرفت و بر روی سینه خود چسبانید و رو بر رویش نهاد و آهی کشید و او را از همه بیشتر بوسید. 🥀 من عرض کردم: برادر جان! گویا قاسم علیه‌السلام را از همه بیشتر دوست داری!؟ برادرم فرمود: آری. عرض کردم: چرا؟ فرمود: 📋 لِأنَّهُ يُفدِي نَفسَهُ لِلحُسين علیه‌السلام في يَومِ عاشورا ▪️چرا که او جان خودش را در روز عاشورا فدای سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌کند. 🧷(اولاد دیگر از امام مجتبی علیه‌السلام هم در کربلا به شهادت رسیده‌اند؛ لکن چه بسا از آن جهت که حضرت قاسم علیه‌السلام طبق روایت امام سجاد صلوات‌الله‌علیه به «بلای عظیم» به شهادت رسید، وجه قربانی‌شدنش متمایز از دیگر برادرانش شده است) 📋 ... و أخَذَ بِيَدِ القاسم و وَضَع في يَدِ أخيه الحُسين فَقال: هٰذا أمانَتي عِندك! ▪️و در آن حال دست قاسم علیه‌السلام را گرفت و در دست سیدالشهداء علیه‌السلام گذاشت و فرمود: ای برادر! این پسر امانت من است در نزد تو. 📚بحرالمصائب ج۴ ص۱۸۵ 📚مقتل ملّا نقی بروجردی، ص۸۴ (نسخه خطی) 🔖 عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض القدس» می‌نویسد: 📝 اهل خبره در روایات و مقاتل نقل کرده‌اند: 📜 أنّ قاسمَ بن حسن علیهماالسلام كان أحبَّ أولادِ الحَسن علیه‌السلام إلى عَمِّه الحُسين علیه‌السلام كما يُستَفاد من المَنقولات؛ 🔻همانگونه که از نقل ها استفاده می‌شود،‌محبوب‌ترین اولاد امام حسن علیه‌السلام در نزد سیدالشهداء علیه‌السلام، بدون شک قاسم بن الحسن علیهماالسلام بود. 🗯 و شاهد این مطلب، همان‌ نقل مرحوم علامه مجلسی است که به وقت وداع قاسم علیه‌السلام با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه آورده است: 📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما. ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیه‌السلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند. 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴ ✍ آیینۀ روی مجتبایی قاسم مستغرق ذات کبریایی قاسم مثل علی اکبری برای ارباب چشم تو کند گره گشایی قاسم حالا که پسر دار شده شاه کریم داغ است بساط هر گدایی قاسم از گوشۀ لبهات عسل می ریزد مدهوش ز باده ی بقایی قاسم دل می برد از همه مناجات شبت مانند حسن چه خوش صدایی قاسم قسمت نشده اگر امامت بکنی معصومی و از گنه جدایی قاسم تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود زیبای امام زاده هایی قاسم سوگند به پینه های پیشانی تو با سن کمت پیر دعایی قاسم تو وارث تکسوار جنگ جملی الحق حسن کرب و بلایی قاسم زیر پر عباس کشیدی شمشیر شاگرد امیر خیمه هایی قاسم گردن زده ای ازرق و اولادش را زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم ای وای گرفتند همه دورت را چون گل به میان خارهایی قاسم پهلوی تو ضربه خورده مثل مادر افتاده میان دست و پایی قاسم زیر سم اسب نرم شد پیکر تو بر داغ عظیم مبتلایی قاسم بازیچه ی قاتل است این کاکل ناز گیسوی تو شد رنگ حنایی قاسم از کهنگی نعل کفن پاره نشد سربسته شده چه روضه هایی قاسم جان داشتی و تن تو را کوبیدند فرق من و توست ماجرایی قاسم نجمه همه گیسوان خود را می کَند تو قاتل او به نیزه هایی قاسم
تا عمویش رسید بر سر او دید جسم به خون شناور او گفت قاسم بلند شو پسرم رویاهات بند شو پسرم ای فدایت شوم ز جا برخیز سرو رعنای مجتبی برخیز شعله بر جان ما نکش اینقدر به روی خاک پا نکش اینقدر پسرم تو امانت حسنی چه کنم تا که دست و پا نزنی روی جسمت برو بیا شده است استخوان های سینه وا شده است شاهد دست و پا زدن شده است آه شرمنده ی حسن شده است قد کشیدی تا آنقدر اینجا در عبا جا نمی شوی حتی راه رفتن بر حریم تنت جای نعل است بر روی بدنت اسب روی تنت شتاب گرفت نعل از پیکرت گلاب گرفت کینه ها نقش بر زمینت کرد عقده های جمل چنینت کرد قاسمم قد کشیدی ولی کمان شده ای تو پر از خرده استخوان شده ای روی جسم تو همهمه شده است داغ تو داغ فاطمه شده است پهلویت در فشار بود شکست سینه در اظطراب بود شکست روضه ات امتداد تاریخ است زخم نیزه مشابه میخ است تا که پا پشت در گذاشت زدند مادرم بار شیشه داشت زدند یه مادر رد تو روز روشن بزنند چه کار میکنی بگو نه مادرت زن همسایه اصلا چه کار می کنی بگو تحملش سخته تو رو امام حسن چه کار می کنی بگو در افتاد مادر افتاد به هیچکس نگو که خورده ام زمین به هیچکس نگو عزیزم آفرین حسن تو چادر مرا تکان بده جلو بیفت خانه را نشان بده دنبال حیدر می دوید از چادرش خون می چکید شکر خدا زینب ندید منو زابراه نکن دست و پا که می زنی مادر رو نگاه نکن یه نفر کاری کنه شمر اومده برا ما جلو داری کنه ای بی کفن حسین دور از وطن حسین خونین دهن حسین عریان بدن حسین حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم شبی که می رفتم واست کاسه ی آب میزاشتم تا حالا از این خونواده رو زنی رو نبردن اسارت الهی میمردم نمیدیدم اینقدر جسارت ✍حسین افروز ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا