|⇦•دلشوره دارم ، ابر بهارم ..
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یه نگاه کرد گفت عباسم بیا داداش ، بگو همۀ بار هارو رو زمین بزارن ... بگو دیگه همه باید پیاده بشن .. دیدن عباس ابن علی اومد به علی اکبر ، علی اکبر به قاسم قاسم به جوانهای بنی هاشمی همه رو اماده کردن دیدن همه بنی هاشم باهم دارن میرن سمت یه ناقه ای...
اجازه بدید زبانِ حال بگم شاید اینطور باشه ؛ ابی عبدالله که اومد کنار ناقه ، اول از همه پرده این ناقه رو کنار زد ؛ نگاهش افتاد تو نگاه زینب یه مکثی کردن هر دو تا خواهر و برادر؛ یه نگاه تو چشم هم شاید حرفی نزدنا .. خانم زینب یه سری تکون داد ابی عبدالله گفت اره زینب .. گفت همینجاست داداش ؟.. اره همونجا که مادرم گفته بود رسیدیم ..
حرفه ذوقی و دلیِ : میگن اینجور موقع ها یه جایی که میرسن اول از همه بچه هارو پیاده میکنن هربچه ای تو دامن مادرشه اما تاریخ میگهخانم رقیه این سه ساله تو بغل عمه جانش بود .. اول از همه گفت رقیه مُ بدید تا رقیه رو بغل کرد دیدن عمو جانش اومد یه نگاه کرد گفت برم بغل عمو جانم .. همچین که عباس بغلش کرد دیدن علی اکبر داره میاد .. اصلا نزاشتن پاهاش به زمین برسه ..
بس که دویدم بابا عقب قافله
پایِ من از ره شده پر آبله
بزار بمونه ، فردا شب باهات کار دارم .. لذا خانم زینب ، رقیه رو که داد بعد مولا اشاره کرد رفتن کنار یه ناقه ی دیگه ؛ پرده رو کنار زد میدونی که بود؟! عروس مادرش رباب بود .. علی اصغرُ گرفتن .. خلاصه یکی یکی همه پیاده شدن ..
منزل های زیادی پیاده شده بودن و سوار شدن اینجا که دیدن همه بارهارو زمین گذاشتن خانم رباب گفت علی اکبر گفت جانم گفت چرا همه بارهارو زمین گذاشتن عرضه داشت بابام گفته ما زیاد تو این سرزمین میمونیم .. خانم رباب یه نگاه دورش کرد اومد محضرِ بی بی جانم زینب ، یه نگاه تو چشماش کرد گفت خب الحمدالله اینجا آب هم زیاده .. گفت آره رباب جان اون دجله ست .. رباب نگاه کن اون فراتِ .. اما خانم ها ، دیدن چند روزِ دیگه رباب هی میدوه تو این خیمه میگه آب ندارید .. میدوه تو اون خیمه یه چکه اب نیست .. داره میمیره ...
دلشوره دارم ، ابر بهارم
نگو که اینجا کربلاست طاقت ندارم
ای کَس وکارم ، دل بی قرارم
از پیش من جایی نرو بمون کنارم
الهی ..
که کم نشه سایه ت از سرم حسین
ما با هم اومدیم ..
نگو که باید تنهایی از اینجا برم حسین
انقد نگو انا الیه راجعون میترسم
در بیار انگشترتُ حسین جان
من از نگاه ساربان میترسم
حسین .. وای ...
روز دوم مثه فردا حرف زیاده تاریخُ باید بری ورق بزنی ابی عبدالله جدا جدا با اصحاب صحبت کرده یه جا تاریخ میگه فقط مخدرات رو جمع کرده .. اینجا فقط محرماشو جمع کرد همچین که همه جمع شدن دیدن هی اروم دست رو سر رقیه میکشه ...دیدن هی اروم گشواره هاشو نگاه میکنه یه دست کشید رو معجر خانم سکینه .. یه نگاه به ربابُ بچه ش کرد .. گفت نگران نباش میدونم زینب جان
دلت غمینه ، تقدیرم اینه
چشات سرم رو از تنم جدا میبینه
بالای گودال ، میاد سکینه
وقتی که قاتل روی سینه ام میشینه
اینجا باید سرم رو روی نیزه ها ببینی
تنم رو زیر دستُ و پا ببینی
منو جدا جدا جدا ببینی
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتربود دیر رسیدم من
یه گوشه از گودال مادرُ دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم
2.mp3
7.23M
|⇦•دلشوره دارم ، ابر بهارم ..
#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#قاسم_نعمتی
دیدهام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم
بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم
نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشناست
بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم
خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه میدهد
گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم
این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن
راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم
من کنارِ تو نباشم زود میمیرم حسین
تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم
این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود
باد در موی شما افتاد دلواپس شدم
حنجر تو معجر من هر دو پاره میشود؟
حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم
حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن
چشم من بر نیزهها افتاد، دلواپس شدم
حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب
صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم
دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست
دیدهام بر بچهها افتاد، دلواپس شدم
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_به_ماه_محرم
#موسی_علیمرادی
▶️
بسم رب الفاطمه آغاز کردم گریه را
از گلوی بغض هایم باز کردم گریه را
مثل یک مادر که فرزندش زدستش می رود
اقتدا کردم به او ابراز کردم گریه را
این سیاهی های هیئت چادر خاکی او است
با غم پنهانی اش همراز کردم گریه را
تا که از ذکر غریب مادر افتادم ز پا
با نگاه او پر پرواز کردم گریه را
سایه ای را بر سرم حس می کنم در روضه ها
در پناه فاطمه آغاز کردم گریه را
گفته اند , اذن دخول ماه غم یا فاطمه است
روزی اشک محرم های ما با فاطمه است
شال غم بر روی دوشم پیرهن مشکی به تن
آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن
محتشم دم می دهد باز این چه شور و ماتم است
گویی آویزان شده از عرش کهنه پیرهن
تا که از خانه به قصد روضه بیرون می زنم
حیدر کرار می آید به استقبال من
فاطمه پایین مجلس مینشیند پیش در
می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن
خواهرش هم روضه می خواند برادر کاش کاش
وقت بوسه از گلو میرفت جانم از بدن
بوسه ای کردم گلویت را نبرد تیغ ها
غافل از اینکه تو آخر می شوی ذبح از قفا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5857013658508330358.mp3
8.86M
┈•✿꧁༼﷽༽꧂✿•┈
بزار بگم بـا زبون سـ♡ـاده؛
همین حسین؏حسینم از سـرم زیــــاده؛
خدا اجــازشو به هــر کسی نـــداده...
#حاج_محمود_کریمی🎤
❣﷽❣
⚜#سبک_دهه_محرم
💚#شب_اول
⚜#سینه_زنی_حصزت_مسلم_ع
💚سبک : شب های جمعه میگیرم هواتو
مسلم به کوفه نداره پناهی
جز اشک و آهش نداره سپاهی
از کوفه بگذر حسین جان که اینجا
سر می بُرد میزبان میهمان را
آه ، که در سینه ها جز جفا نیست
آه ، در این شهر کسی باوفا نیست
⚜ای حسین جان
همراه خود خواهرت را میاور
شیرین زبان دخترت را میاور
رحمی به حال رباب حزین کن
گهواره ی اصغرت را میاور
آه ، علی اکبر تو جوان است
آه ، یتیم حسن نوجوان است
⚜ای حسین جان
⚜🌴⚜🌴⚜🌴
🌴#شب_دوم
🌴#ورودیه
اینجا بود کربلا ای عزیزان
اینجا بود وعده گاه شهیدان
کرب و بلا پر بلا پر زماتم
اینجا شود قامت زینبم خم
آه ، که منزلگه آخر اینجاست
آه ، که وعده گه ذبح عظماست
🌴ای حسین جان
اینجا که دل ها شود پر شراره
جشم اباالفضل شود پاره پاره
اینجا که خیزد از آن بوی عنبر
جان می دهم بر سر نعش اکبر
آه ، که زینب شدی کربلایی
آه ، وزیده نسیم جدایی
🌴ای حسین جان
🍁🕊🍁🕊🍁🕊
🍁#شب_سوم
🍁#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
تا که فتادم ز ناقه به صحرا
دیدم که هستم در آغوش زهرا
زجر آمد و سیلی ام زد ز کینه
شد تازه زخم مریض مدینه
آه ، سرت روی نِی در نظاره
آه ، ز چشمت روان شد ستاره
🕊ای حسین جان
گفتم صغیرم مرا تازیان زد
گفتم یتیمم مرا بی امان زد
مویم کشید و زدم سیلی امّا
او بد دهان بود و من نزد زهرا
آه ، ز بس ناسزا گفت خمیدم
آه ، ز زهرا خجالت کشیدم
🕊ای حسین جان
💥🍂💥🍂💥🍂
💥#سینه_زنی_حضرت_عبدالله_ع
عبدالهم بی قرار حسینم
شکر خدا جان نثار حسینم
تا صوت هل من معین را شنیدم
از خیمه گه تا به مقتل دویدم
آه ، بیا مادرم کن تماشا
آه ، دهم جان در آغوش مولا
💥ای حسین جان
قاسم چو اکبر به عشقت فدا شد
اصغر سرش با سه شعبه جدا شد
من ماندم و غصه های یتیمی
شد چاره دردم ز بسکه کریمی
آه ، که درد یتیمی دوا شد
آه ، سر من چو اصغر جدا شد
💥ای حسین جان
🏁🌷🏁🌷🏁🌷
🏁#سینه_زنی_حضرت_قاسم_ع
منکه یتیم امام غریبم
شد غصه و غم ز دنیا نصیبم
از خیمه عمه بیا کن حمایت
اذن شهادت بگیر از حبیبم
آه ، که این سینه ام تنگ باباست
آه ، امامم غریب است و تنهاست
🏁ای حسین جان
من قاسمم قاتل قوم کافر
شاگرد عباسم و پور حیدر
هو هوی شمشیر من ذوالفقاری
با خون خود آمدم بهر یاری
آه ، عدو را به زانو در آرم
آه ، به سر شور عشق تو دارم
🏁ای حسین جان
🎋🌷🎋🌷🎋🌷
🎋#سینه_زنی_حضرت_علی_اصغر_ع
شش ماهه ام من ولی شیرِ میدان
در راه دین میکنم هدیه این جان
گو حرمله تا کمانش بیارد
در چلّه ی آن سه شعبه گذارد
آه ، حریفش به میدان منم من
آه ، که رسوا کنم قوم دشمن
🎋ای حسین جان
پیروزم و سرفرازِ جهادم
بر روی دوش پدر سرگذارم
تیر سه شعبه اگر روزی ام شد
لبخند من تیر پیروزی ام شد
آه ، که شش ماهه گشته فدایی
آه ، که اصغر شده کربلایی
🎋ای حسین جان
🥀🌷🥀🌷🥀🌷
🌾#سینه_زنی_حضرت_علی_اکبر_ع
تا جسم صد پاره ات را بدیدم
قدرت ز زانو برفت و خمیدم
ای گل چرا این چنین پرپری تو
صدپاره پیکر مگر اکبری تو
آه که با تو چه کرده عدویت
آه که خون عقده شد در گلویت
🌾ای حسین جان
پهلوی تو چاک و من دلشکسته
زهرای اطهر کنارت نشسته
خواهم تنت را به خیمه رسانم
امّا چه سازم که قامت کمانم
آه ، بنی هاشمی ها بیایید
آه ، علی را به خیمه رسانید
🌾ای حسین جان
🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🖤#سینه_زنی_حضرت_عباس_ع
فرقت دو نیم و دو دستت جدا شد
ذکر تو ادرک اخا یا اخا شد
دیدم که تیری به چشمت نشسته
مشک تو بی آب و قلبت شکسته
آه ، تویی تو تمام امیدم
آه ، تو را تا که دیدم خمیدم
🖤ای حسین جان
بی تو غریبم ندارم سپاهی
بر خیز و بر غربتم کن نگاهی
سقای طفلان علمدار لشگر
برخیز و رو کن به خیمه برادر
آه ، ز داغت قدم شد کمانی
آه ، عدو می کند شادمانی
🖤ای حسین جان
🖤⚜🖤⚜🖤⚜
🎧#سینه_زنی_شب_عاشورا
امشب حرم در پناهت اباالفضل
آرامش دل نگاهت اباالفضل
فردا شود علقمه قتلگاهت
مشک تهی می شود سد راهت
آه ، تو پشت و پناهی اباالفضل
آه ، تو خود یک سپاهی اباالفضل
🎧ای حسین جان
امشب به کرب و بلا شور و غوغاست
فردای مِنای عزیزان زهراست
امشب به گهواره ای شیرخواریست
فردا سرش روی نِی در سواریست
آه ، که دل شوره ای در رباب است
آه ، که دلها ز داغش کباب است
🎧ای حسین جان
🎧🎧🎤🎧🎧🎤
🥀#سینه_زنی_شام_غریبان
شد شمع شام عزا خیمه هایت
سوزد دل خیمه هم در عزایت
شد خیمه ها غارت و دشمنانند
اندر پِیِ غارت بچه هایت
آه ، پناه حرم شد بیابان
آه ، که زینب از این غم دهد جان
🥀ای حسین جان
سرها جدا شد ز بغض و ز عدوان
وز کینه ها خیمه ها گشته سوزان
تنها نه خیمه که جسم شهیدان
شد شمع بزم عزایت حسین جان
آه ، عزا در عزا در عزا شد
آه ، سر اصغرت هم جدا شد
🥀ای حسین جان
🥀🍂🥀🍂🥀🍂
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند
سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!
برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان
به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند
خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟
که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند
همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر...
به مو بلند میکنند و به رباب میدهند!
تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد
به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند!
کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان
به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد..
اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت
به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند
دوباره خواب دیده ام که زجر میرسد به من
چه زجرها که هی میان خواب میدهند
کسی دلش بحال گریه های دخترت نسوخت
و پای هیچ کس شبیه پای دخترت نسوخت
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
دختری که بی پدر طی مسافت میکند
پای تاول خورده اش را خار اذیت میکند
رد این شلاق ها مثل ضریحم کرده است
زائرم من را به کعب نی زیارت میکند
دونفر به یک نفر! ان یک نفر هم بی پناه
زجر زجرم میدهد خولی حمایت میکند
کار دنیارا ببین من ساکتم زیر کتک
نیزه دار از این حیای من شکایت میکند
عمه را خیلی خجالت میدهد این پیرزن
بین ما با خنده نان خشک قسمت میکند
کاش این سرباز رومی را خودت لالش کنی
پیش ما با آبروها زشت صحبت میکند
از سر نیزه بگو بابا که بابای منی
دختر شامی مرا خیلی شماتت میکند
گرچه صدجایم شکسته اشک را دارم هنوز
گریه ام در شام ویرانه قیامت میکند
📚 روضه جانسوز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
📣بنفس
🔵حاج محمود کریمی
🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️
شب حضرت رقیه سلام الله علیهاست و هر شب اذن میگیریم، خدا ان شاالله به حق امیر المؤمنین هر كسی هر دردی داره حاجتی داره، حاجت روا كنه به حق حضرت رقیه سلام الله علیها
روزا بی قراری
یا امام زمان
روزا بی قراری
شبا گریه داری
بمیرم برات كه، كسی رو نداری
سرت رو ، روشونش بذاری
روزا گریه دارم
روزا بی قرارم
شبا گریه كارم
برا دیدن تو، لیاقت ندارم
سرم رو كف پات میذارم
یا امام زمان آقا جان
اگه كور كورم
اگه از تو دورم
میخوابم امشبی كه، تو دریای نورم
دلم رو با اشكام بشورم
تو آقای مایی
می دونم میایی
شهیدامون امشب، با تو كربلایی
میایی تو صاحب عزایی
امام زمان
نوایی نوایی ، اَمون از جدایی
بریم خرابه
نوایی نوایی ، اَمون از جدایی
چشام تار تار، باباجون كجایی
خرابه شده كربلایی
آی بابا بابا، آی بابا بابا، آی بابا بابا، وقتی میگن "وای" مال مصیبته، "آه" مال حسرته، "آی" مال درده، آی بابا بابا، آی بابا بابا، آی بابا بابا....
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
تو موهام پر از خورده سنگه
دلم خونه خونه
دلم تنگه تنگه
هنوز داره یك شب
با بچه ات میجنگه
چی شده خانوم؟بابا یه شب بزرگترها بچه هاشون رو آوردند، دامن بچه هاشون رو پر ازسنگ كردند، یه عده ای هم بچه هاشون چوب دستشون بود، بزرگترهاشون كف میزدند، ریختند تو خرابه، بچه هاشون اینقدر بچه های مارو زدند. تو چیكار كردی خانوم جان؟ همه ما پشت عمه مون سنگر گرفتیم، من كه نمیتونستم فرار كنم پاهام زخم بود، خمیده خمیده میلنگیدم، عمه ام گوشه ی خرابه همه ی ما رو نگه داشت، اما از لابه لای دستا همینطوری چوب و سنگ رد میشد، عمه ام زخمی شد، بابا جون سه ساله منو دیدی ، الان منو ببینی نمیشناسی عجیب نیست، عمری با عمه ام زینب زندگی كردی اگه الان چشات رو وا كنی عمه ام رو نمیشناسی، ای وای بابا، ای وای بابا، ای وای بابا...
وقتی سر تو بر روی یك نیزه جا گفت
تا سر رفت رو نیزه
شلاق سراغ من و عمه را گرفت
آن نیزه ای كه زیر سر تو نشسته است
آخر تو را ز دست من و عمه ها گرفت
از شمر سهم مادریم را گرفتم
یك پهلوی شكسته
سهمت چیه خانم جان؟
یك پهلوی شكسته توان مرا گرفت
امان از محله ی یهودی ها
از بین نیزه پیرزنی گیسوی مرا
با بغض چندساله ی تو بی هوا گرفت
بچه داشت میرفت، خودش ندید، بی هوا گرفت، بی هوا زدند. یك خط حماسه بخونم این جیگرت حال بیاد
از خطبه های عمه دلم قرص شد پدر
باید دهان عمه ی مان را طلا گرفت
چشم عمو به داد من و معجرم رسید
اما
حیف از دو گوشوراه كه یك بی حیا گرفت
هی دستش رو گرفت، گفت:نكش خودم در میآرم گوشوراه هام رو
دختردارها كجا نشستند؟ كی دختر داره؟ كیآ گوش دخترشون رو سوراخ كردن برا گوشواره؟ ان شاءالله بزرگ میشی اونا كه ازدواج نكردن ازدواج میكنند، دختر دار میشین، میفهمین من چی میگم. متوجه میشی، این سوراخ گوش اگه یه مدت گوشواره توش نباشه، خیلی آروم آروم باید بازش كرد، معمولاً این جور كارها رو بابا انجام میده، هی با این گوشواره بازی میكنه، هی میگه بابا یواش، چشم عزیزم، آروم آروم، لاله ی گوش درد نداره، خود گوش درد داره، اونایی كه دختر دارند من میخوام بهشون یاد بدم، هر موقع این سوراخ گوش دختر بسته شد آروم آروم، یه خورده روغن، آروم آروم با خود گوشوراه، با یه سوزنی كه تیز نباشه، با یك سیم خیلی لطیف، اروم آروم میپیچونی كه گوش رو زخم نكنه، اینجوری راه گوشواره باز میشه، اونم از اول تا آخرش هی باید بهش بگی عزیزم، عمرم، تا گفت:بابا بگو چشم، دیگه تموم شد، دوباره عشقم، آروم آروم تا راه گوشواره دوباره باز بشه، بعد هم كه گوشواره رو بخوان در بیارن فشار به لاله ی گوش نباید بیآرن، دارم دختر داری بهتون یاد میدم، آروم آروم این گیره اش رو باز میكنی، آرو آروم این گوشوراه رو درمیآری،
حیف از دو گوشوراه
دستش رو گوشاش بود، هی چپ و راست، دو تا دستارو با یه دست گرفت، دست رو برد طرف گوشوراه، این سرش رو برگردوند، آقام من و ببخشه، اینقدر زد كه سر بی حس شد، خودم بهت میدم.آی بابا
از سنگ پشت بام سرم درد میكند
از ضجه های بی اثر من صدا گرفت
امان از اون ناله ای كه آه بگیره
گفتم دعا كنم كمر زجر بشكند
با یك دل شكسته چه دیدی دعا گرفت
من هر چقدر ناله زدم بیشتر زدند
از من نفس، عدوی تو با ضرب پا گرفت
ای حسین........
مجنون شبیهه طفل تو شیدا نمیشود
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
حالا اومدی كه دیگه من نمیتونم جلوت بلند شم.
باشه كنج تنور و تشت طلا رفتی خونی ما نیومدی
@majmaozakerine