eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣ 🔳 🎧 لالایی گلم لالایی عزیز دلم صدا هلهله میاد و می‌ریزه دلم بسه دیگه گریه، رمق نداره صدام آخه هیچ کسی دلش نمی‌سوزه برات شاید بارون بیاد طاقت بیاری تو این غریبی یه وقت تنهام نذاری لالایی گل پونه ، کی دردم رو می‌دونه یه چشمم برات اشک و یه چشمم برات خونه 📿حسین جانم حسین.... اسیر خزون اسیر نامردی شدی داری میری میدون ببین چه مردی شدی (علی جان) می‌ریزه روی صورت تو اشک رباب شده آرزوهام برا تو نقش بر آب باشه حواست به من از روی نیزه تنها نمی‌ذارمت حتی یه لحظه لالایی گل لاله ، من و گریه و ناله خاطرات ما باهم نشد حتی یک ساله 📿حسین جانم حسین.... 🔳هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣ 🌹 ❇️ ‍ لالا لالا آید از خیمه لالا لالا غنچه در آغوش لالا لالا تشنه وبی تاب لالالالا خسته وخاموش لالالا ازعطش درکام لالالالا لب میگردونه لالالالا ای گل مادر لالالالا لاله ی پر پر 🌹علی اصغر ای گل نازم الا ای همرهان اهسته رانید وای به خواب ناز رفته شیر خواره شیرخواره برای اینکه راحت تر بخوابد زشام آورده اند یک گاهواره ای دل ای دل.. بیابان است و آوای ربابش علی اصغربه صحرابرده خوابش مه روی سکینه گشته نیلی اخی کنارنعش باباخورده سیلی 🌹علی اصغر ای گل نارم لالالالالا تشنه ی آبی لالالالا آخرین سربازم لالالالا طفل بی شیرم لالالالا بی تو میمرم لالالالا غنچهٔ یاسم لالالالا عشق واحسام لالالالا ماه گل پوشم لالالالا برسر دوشم 🌹علی اصغرای گل نازم لالالالا سینه صد پاره لالالالا خالی گهواره لالالالا طفل دلبندم‌ لالالالا قبرتو کندم لالالالا آید از خیمه لالالالا غنچه درآغوش لالا لالا تشنه وبی تاب لالالالا خسته وخاموش 🌹علی اصغر ای گل نازم 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🌙شب هفتم محرم روضه عطش، علی‌اصغر علیه‌السلام امشب حرم آل علی آب ندارد طفلان حسین تا به سحر خواب ندارد یک امشب علی اصغر بی شیر بخوابد فردا به روی دست پدر خواب ندارد
|⇦•عمریست تشنه کام تو هستیم و.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست عمریست بی قرار نشستیم و تاب نیست عمریست در نبود تو همسایۀ شبیم در آسمانِ هیچ دلی آفتاب نیست باید خودت برایِ ظهورت دعا کنی در دستِ ما دعایِ فرج مستجاب نیست ما گوشمان نمیشنود پاسخ تو را ورنه سلام های کسی بی جواب نیست ای مرد انتقام زمانی که میرسی دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست بهتر بمیرد آن که دلش بین روضه ها از داغِ خشکیِ لب جدت کباب نیست *شب عطشِ .. از امشب آبُ به خیمه هایِ حسین میبندند .. روضه عطشُ خودِ خدا خونده برا حضرت موسی سلام الله. فرمود صغیرُهُم یُمیتُ لعطش ... بچه هاشون از عطش جون میدن .. آی حسین ..* حالا که حرف تشنگی آمد مصیبتی بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست
(دشتی) 🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم 🔺تماشای رُخ اصغر نمایم 🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری 🔺که ای اصغر مگر مادر نداری آخ ▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر ▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر ▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت ▪️برا تو لالایی خونده اصغر 🦋(دشتی) 🍂لالایی کودکِ ناخورده شیـــرم 🍂شدی سیرابِ خون طفلِ صغیرم 🍂دعا کــــن بعد تو مادر بمیـــــرد 🍂نباشــد قبـــر تو در بر بگیــــرد
استاد حاج منصور ارضی هفت محرم.mp3
2.57M
|⇦• و توسل به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده روز هفتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لالایی میگفت، برای گهواره‌ی خالی پسرش... صدای به گوش میرسید هنوز...
|⇦• و توسل به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده روز هفتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ از کربلا رنگ خوشی دیدم ندیدم بی شیر ماندم بین هر خیمه دویدم دیشب فقط تا صبح طفلم داد میزد خیلی خجالت از بنی هاشم کشیدم * ای بی بی جان یا رباب چرا خجالت کشیدی؟!.. خدایا یه حالی به ما بده بتونیم گریه کنیم .. واقعا احساس مادری به همین شیر دادنه مادرِ .. وقتی نتونه شیر بده ها اصلا میریزه بهم ..* ای کاش این داغی که دیدم خواب باشد طفلم سلامت محضرِ ارباب باشد گفتم حسینم حاضرم در بین این دشت تشنه بمیرم اصغرم سیراب باشد مولایِ من حیران و سر افکنده آمد رو زد سویِ دشمن ولی شرمنده آمد وقتی که برمیگشت با چشم پر از آب از لشکرِ دشمن صدای خنده آمد تیری در این لشکر نبود الا سه شعبه چیدن آخر غنچه ام را با سه شعبه ای حرمله انصاف داری بی مروت اصغر سه شعبه حضرتِ سقا سه شعبه! مانده حسینُ کل آغوشش پر از خون صورت پر از خون بر رویِ دوشش پر از خون چشمم پر از خون شد که شد از ضرب آن تیر شش ماهه ام از گوش تا گوشش پر از خون باور کنم شش ماهه‌ی من اصغرم رفت از نعره‌ی تکبیر این لشکر سرم رفت خیلی مرا سوزانده این غصه که طفلم با حالت قهر آخرین بار از برم رفت *به قول مرحوم آرام ، میگفت وقتی رسید تو بغل باباش حرف که نمیزد پنجه هاشُ نشون داد یعنی ببین مادرم شیر نداشت اینقدر پنجه به سینه ش کشیدم این خونِ مادرمه ..* نشنیدم آخر صحبت نشنیده اش را بستن بر نی حنجرِ پاشیده اش را خیلی خجالت میکشم آبی بنوشم بر نیزه اش دیدم لب خشکیده اش را مردم من محزون غم دیده ربابم هم قافیه نه همنشینِ آفتابم تا آب میبینم سرم پایین می افتد هم قافیه نه داغدار مشک آبم •┄┅══༻○༺══┅┄•
آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم من علی اصغرم باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم من علی اصغرم طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است در شجاعت حیدر است گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است در شجاعت حیدر است ای مدال افتخارم ای امید آخرم لایی لایی اصغرم کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم لایی لایی اصغرم خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر لب تشنه دهد سر مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر لب تشنه دهد سر روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند خنده اصغر می زند زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند خنده اصغر می زند نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود پدرت پیر شود تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود پدرت پیر شود مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم به خدا من پدرم خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم به خدا من پدرم آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو می کنم یاری تو بند قنداقه گسستم به هوا داری تو می کنم یاری تو دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت دیدنی شد حنجرت اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت دیدنی شد حنجرت تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است اصغرم تشنه لب است علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است اصغرم تشنه لب است امشب حرم آل علی آب ندارد رسان آبی به طفلان از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد رسان آبی به طفلان سند غربت من شد گلوی پاره‌ی تو منم آواره ی تو وای بر حال دل مادر بیچاره‌ی تو منم آواره ی تو گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم من علی اصغرم تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم من علی اصغرم آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام جان به قربان تو ام شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام جان به قربان تو ام جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است آتش افروخته است تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است آتش افروخته است تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن ای علی اصغر من با سلاح گریه‌ات بر قلب این لشکر بزن ای علی اصغر من گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم من علی اکبرم روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم من علی اکبرم خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات بسته شد آب فرات بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات بسته شد آب فرات سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است هر نفر یک لشگر است اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است هر نفر یک لشگر است امشب حرم آل علی آب ندارد علی خواب ندارد از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد علی خواب ندارد چشم همه بر دست شما درصف محشر مدد یا علی اصغر آقای قیامت بشوی با تن بی سر مدد یا علی اصغر سوی میدان می‌روی از خیمه خارج می ‌شوی ای علی اصغرم در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی ای علی اصغرم این که آوردم به روی دست کرار من است مرد پیکار من است کوچک است اما چنان عباس علمدار من است مرد پیکار من است بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است یادگار حیدر است شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است یادگار حیدر است امشب حرم آل علی آب ندارند عمو جرعه ی آبی طفلان حسین بن علی خواب ندارند عمو جرعه ی آبی پسرم جای پدر کشته‌ی این تیر شدی چه قَدَر پیر شدی! آمده حرمله؛ از زندگی‌ات سیر شدی چه قَدَر پیر شدی! نام مولا روى او بوده ست و يك پا حيدر است اين على اصغر است شيرخوار من براى خود على اكبر است اين على اصغر است تا بگيرد حق باباى خودش را مى رود سوى زهرا مى رود او به خوابى گرم در آغوش بابا مى رود سوى زهرا مى رود لشگری در پیش رویت هست و تنها می روی ای علی اصغرم گوئیا داری به استقبال زهرا می روی ای علی اصغرم دردها را حضرتِ شش‌ماهه درمان می‌کند مرحبا طفل رباب زائران را اربعین سوی تو مهمان می‌کند مرحبا طفل رباب تو غریبی جای من دیگر در این گهواره نیست ای به قربانت پدر من نمی خواهم گلویی را که پاره پاره نیست ای به قربانت پدر
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدلله ‏ تا از جگر سوخته دم زد اصغر آتش به دل اهل حرم زد اصغر تا خواست که با پدر به میدان برود ‏آرامش خیمه را بهم زد اصغر ؛ حسین....‏ ای آب جهان مهریه ی مادر تو ای خنجر خصم خسته از حنجر تو‏ هرکه گره دارد امشب گره اش را وا کند. ‏مولاجان صد ها گره بزرگ را بگشاید یک ناخن کوچک علی اصغر تو. حسین...صدها گره بزرگ را بگشاید ‏یک ناخن کوچک علی اصغر تو. باید صحنه را مجسم کنی تا دلت بسوزد. آقایی که هیچ سائلی را ناامید ‏نکرده سائل آمد اظهار نیاز کرد. اقا فرمودند اُکتُب حاجَتَک حاجتت را بنویس. حاجتش را نوشت. آقا نامه ‏اش را نخواند فرمود حاجاتُکَ مَقوِیَه همه ی حاجتهایت را روا کردم. گفت آقا نمی خوانی ببینی چه نوشتم؟ ‏فرمودند نامه ات را نمی خوانم چون وقتی نامه ات را بخوانم چند لحظه جلوی حسین خجالت می کشی می گویی ‏آیا جوابم را می دهد یا نمی دهد؟ شیخ شوشتری می گوید : آقایی که انقدر راضی نبود سائلی جلویش خجالت ‏بکشد می گوید انقدر خجالت کشید وقتی قنداقه ی علی را روی دست گرفت. حسین...‏ لَم تَرحَمونی فَرحَموها و الطِّفلَ ارَضیع أما تَرَونهُ کیفَ یتلذّی عطشا تلذی را برایت معنا کنم.: صیاد وقتی ‏ماهی را از آب میگیرد می اندازد کنار ساحل ماهی سه حالت دارد . اول بالا و پایین میپرد . دوم بدنش ‏میلرزد. تو این دوتا حالت اگر ماهی را به آب برسانی زنده میشود . حالت سوم این دهانش را از عطش وا ‏میکند و میبندد . یعنی تلذی یعنی جگرش آتش گرفته از عطش. در این حالت اگر ماهی را به آب هم ‏برسانی دیگر زنده نمیشود. ابی عبدلله میگوید اگر آبش هم بدهید می میرد. اما آب بدهید پسرم تشنه نمیرد. ‏حسین...‏ خدا عذاب حرمله را زیاد کند. یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود ‏چمنش . ‏ مصرع اول مال حافظ است زبانحال ابی عبدلله .ست. قنداقه را رو دست گرفته یا رب این نوگل خندان که ‏سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش. ‏ شاعر خوش ذوق چند بیت اضافه کرده: اکبرم رفت و دگر اشک به چشمم خشکید ای خدا اشک بده تا ‏بچکانم دهنم. حسین...‏ این شعر را تحویل بگیر امشب در خانه ات هم برای شاهزاده گریه میکنی. انقدر گریه کردم برای اکبرم ‏اشکهایم تمام شده. آب ندارم به اصغرم بدهم. خدا چند قطره اشک به حسین بده. اشکهایم را در دهان ‏اصغرم بچکانم. وسط دشت چرا آمده این ماهیگیر ؟ ماهی زرد مرا لرزه فتاده به تنش. در بیت آخر خیلی ‏جانسوز سروده . خطاب کرده به حرمله ی ملعون خدا عذابش را زیاد کند. آهای حرمله تیر تو تیر تو چشم ‏ابوالفضل به آن روز انداخت عباس دیگر نتوانست چشمم را وا کند . تیر تو چشم ابوالفضل به آن روز انداخت ‏ اینکه اندازه ی تیر است تمام بدنش حسین....‏ جمله هم برای پدر مادرهای شهدا فیض ببرند : هرکه در عالم یک یاحسین گفته قطره ی اشکی ریخته از ‏این مصیبت امشب فیض ببرد . خدایا محرمهایی که هست و ما زیر خاکیم دست ما از ین روضه ها کوتاه ‏می شود مارا در ثواب روضه های آینده ی گریه کنان حسین شریک گردان. خدایا گریه ی بر ابی عبدلله روزیِ ‏هر لحظه و ساعت ما قرار بده. ‏ شاعر عرب می گوید: روز عاشورا سر قنداقه ی اصغر دعوا شده بود . آسمانیها می گفتند اصغر مال ماست. حَمله ‏ی عرش می گفتند بدهید زینت عرشش کنیم. حوران می گفتند بدهید ما شیرش بدهیم. اهل زمین می گفتند ‏قنداقه را بدهید زینت کره ی زمینش کنیم. حرمله آمد وسط میدان. گفت اهل زمین و آسمان باهم دعوا ‏نکنید من الان اصغر را دوتایش می کنم. حسین...‏ غم مخور ای طفل ربانی قشنگ من خودم تیر از گلویت میکشم غم مخور ای کودک خاص من قتلگاهت ‏می شود آغوش من غم مخور ای آخرین سرباز من غم مخور ای آخرین سرباز من غم مخور ای کودک ‏جانباز من. ا ز لبان غنچه اش آمد ...... بوی شیر و بوی عشق و بوی خون.‏ ‏ شیخ شوشتری میگوید: خیلی از رباب خجالت کشید . مرحوم سقازاده ی واعظ منبریِ با حال و باصفایی ‏بوده . آذری بوده اهل دل بوده فرمودند یک شبی کنار کوچه ای رد می شدم دل شب بود. دیدم مردی ‏سرش را به دیوار گذاشته خیلی غریبانه دارد گریه می کند رفتم جلو آقا کمکت کنم کاری از من می آید ؟ ‏گفت نمی توانی برایم کاری کنی. گفتم حالا بگو . شاید بتوانم. گفت بچه ی شیرخواره ام مریض بوده بردمش ‏نزد طبیب بین راه بچه ام جان داده بچه ام لای این پتوی این هم دم در خانه ام است . یک ساعته ایستادم ‏می خواهم بروم تو رویم نمی شود. ‏ ارباب عزیز ما یک قدم می آمد طرف خیمه می ایستاد. بروم جواب رباب را چه بدهم ؟ چه بگویم؟ ز گل ‏گل چید گلچینی گلی را شنیده ست پس صدای بلبلی را که ای گلچین گلی چیدی و رفتی ندانستی ‏که آزردی دلی را. ‏
داری میری میدون پسرم شده دل ما خون پسرم همه حرم صف کشیدن با دل پریشون پسرم داری میری میدون پسرم شده دل ما خون پسرم همه حرم صف کشیدن با دل پریشون پسرم علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ گریه برای پدر سخته پیش یه پسر سخته جلوی همه خیمه سخته سخته گریه برای پدر سخته پیش یه پسر سخته جلوی همه خیمه سخته سخته لذت پدر وقتیه که میشینی با جونش جوونش لحظه ای که میشنوه اون حال خوش اذونش اذونش عصای پیریشه بابا میمیره هی براش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش عصای پیریشه بابا میمیره هی براش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم
دیدی انگشتتو میذاری تو دست نوزاد سفت ومحکم میگیره امشب امیدوارم حضرت علی اصغر همونطور دستتو بگیره ان شاء الله 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت علی اصغر(ع) ❤️ 🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴 ‌شبتون حسینی
💔 همين كه چشمِ به راهم به بارگاه افتاد دگر ز چشم تر من وقار ماه افتاد حسين نام تو عين شروع باران است به حا و سين نرسيديم و سيل راه افتاد ✋ صبحتون حسینی🌸
غافلم، باز خبردارم کن یوسف فاطمه، بیدارم کن بار سنگین گناه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبیبی که پی بیماری نظری بر دل بیمارم کن آمدم توبه کنم، پاک شوم مهربان... خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گناه با کتک هم شده وادارم کن بین عشاق حسین بن علی بی بهایم، تو بهادارم کن آمدم بین عزا جان بدهم کشته ی قافله سالارم کن وسط گریه، میان روضه لحظه ای لایق دیدارم کن بر غم ذبح عظیم اصغر تا خود حشر گرفتارم کن ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا را ناله کمتر کن نلرزان آسمان، اصغر منال ای بلبل شیدا ز بی آبی در این صحرا که از جور عدو اینجا بهارم شد خزان اصغر در این صحرا مباش ایمن ز کید و حیلۀ دشمن بیا از آب، دل بر کن مریز اشک روان اصغر ندارد چاره ای بابت کند از آب سیرابت مگر اینجا دهد آبت خدنگ جانستان اصغر در این گرما ز بی آبی چو ماهی در تب و تابی بخواب این درد بی خوابی گرفت از تو توان اصغر زمین تَف کرده از گرما گدازد جان و دلها را فضای کربلا گویا شده آتشفشان اصغر در این دشت جهّنم گون که بارد آتش ازگردون دلت ازتشنگی شد خون به وصفش کو زبان اصغر خدا را رحم کن بر من مکن ای جان من شیون به جای آب این دشمن دهد تیر و سنان اصغر خیال آب از سر کن بیا رحمی به مادر کن فدایت گریه کمتر کن مزن آتش به جان اصغر مکن آه و نوا جانا که روزی انتقامت را کَشَد زین قوم بی پروا خدای لا مکان اصغر سر انجام عمویت را ببین مَخراش رویت را به تیر اینجا گلویت را مَده دیگر نشان اصغر همین لشکر ز گمراهی چو نمرودند و تو ماهی از این قوم آب می خواهی مخواه آب الامان اصغر نه آبت می دهند اینان نه اَرجَت می نهند اینان که پست و گمرهند اینان نمی دانی بدان اصغر دگر ((شبخيز)) بس اینجا بیا بگذر از این سودا مزن آتش به قلب ما تو را جان همان اصغر