Moghadam-ShahadatHazratRoghayeh1391[01].mp3
7.49M
▪️شدم مثل عمه بی سر و سامونت بابا▪️
🎤 سبـک : زمـیـنـه
🗓مراسم : شهادت حضرت رقیه
شدم مثل عمه بی سر و سامونت بابا
تو مهمون منی یا که من مهمونت بابا
کی میدونست میشه آخرش اینطوری بابا
من و خرابه و سر پُر از خونت بابا
به خودم میگفتم اینو امروز و فردا میرسی
اومدی حالا و میگم یتیمم کرده چه کسی
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
عمو نبود که برسه به فریادم بابا
اون ساعتی که از رو ناقه افتادم بابا
تنها برای دیدن خودت بودش بابا
که موندم و هی به خودم امید دادم بابا
بابا اِنقدر حرفا دارم که برای تو بزنم
نگه داشتم بوسه هامو رو زخمای تو بزنم
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
حالا که سر تو توی آغوشم هست بابا
نمیگم جای کعب نِی رو دوشم هست بابا
هنوز جای طناب به روی دستامه بابا
هنوز صدای نیزه ها تو گوشم هست بابا
این همه غصه چرا به سه ساله دختر رسیده
غروب عمر منه و سحر آخر رسیده
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
حضرت رقیه.pdf
170K
◾️روضه مکتوب◾️
💠شماره ۵💠
🔘حضرت رقیه سلام الله علیها
🔻موضوع🔻
▪️مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
🚩
1_26129838.pdf
359.7K
◾️روضه مکتوب◾️
#استاد_انصاریان
💠شماره ۹💠
🔘حضرت رقیه سلام الله علیها
🔻موضوع🔻
▪️مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
#حضرت_رقیه سلام الله
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹قصه عشق و عاشقي شيرينه
🎤 #محمدحسین_پویانفر
🎤 #كربلايي_محمد_فصولي
📍 اربعين ١٤٤٠
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📹قصه عشق و عاشقي شيرينه 🎤 #محمدحسین_پویانفر 🎤 #كربلايي_محمد_فصولي 📍 اربعين ١٤٤٠
ماه صفر رسیده و وقت سفر شده
با کاروان گریه دلم خونجگر شده
یک کاروان ستاره که خورشید شام بود
با دختری که مرثیه خوان پدر شده
از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست
بغضی که داشت از غم دل، پر ثمر شده
از اربعین نگو که سراپا خجالتم
از اربعین نگو که دلم در به در شده
پای پیاده، صحن نجف تا به کربلا
در این مسیر فصل عزا تازه تر شده
هر کس برای داغ نبی گریه می کند
از الطفات فاطمه صاحب اثر شده
هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم
عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده
مشهد، مدینه، یا نجف و شهر کربلا
گریه برای اهل سفر بال و پر شده
ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت
حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت؛ رفت
#اسماعیل_شبرنگ
#الوداع_ماه_عاشقی_محرم🥀
ماه خون گرفته۷-غلامرضا سازگار
فاتح شـام بلایم یا حسین
زائر کرب و بلایم یا حسین
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
شام شد مبهوت ظالم سوزیم
معجـــرم شــد پرچــم پیــروزیم
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
من زبان را تیغ لا کردم حسین
شام را کرب و بلا کردم حسین
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
در اسارت استقامت کردهام
شام را صبـح قیـامت کردهام
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
خیــز و استقبــال کـن از خواهـرت
هر چه میپرسی مپرس از دخترت
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
بر سـر نی هم زبانم میشدی
با سر خود سایهبانم میشدی
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
من چهل منزل کتک خوردم حسین
تــا کـه پیغــام تــو را بـــردم حسین
یابن زهرا السلام زینبت آمد ز شام
مصیبت اربعین
یک ماه خون گرفته۷-غلامرضا سازگار
عمـر مــا بعــد تـو چـون بسمـل بیبـال گذشت
نـه چهـل روز کـه هـر لحظه چهل سال گذشت
آمـــدم بــاتــــو بگـــویم بــه چـه احــوال گذشت
همـه جـا بـر من، چــون گوشـۀ گــودال گذشت
کـاش آن دم که ز نعش تو جدا گردیم
عـوض تو سر خود را سر نی میدیدم
از زمــانی که جدا گشت ز پیکـر سـر تو
مـاند جـای سـم اسبـان به روی پیکر تو
کعب نی داشت به کف قاتل بد اختر تو
تـــن آزردۀ مــن شـــد سپــــر دختـــر تو
مـادرت فاطمـه را گوشۀ مقتل دیدم
تو نـالـۀ وای حسینــای ورا بشنیـدم
دیدم از حنجر صدچاک دعایم کردی
سر خود را سر نی راهنمایم کردی
گـاه از گــوشۀ گـودال صدایم کردی
گـاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
بیتو از مقتــل خون رو به حرم آوردم
سر خونین تـو را بر سر نی گم کردم
سـر تـو گم شدو بیروی تو سر کردم من
دیگــر از بــودن خــود صــرفنظـر کردم من
روز رفت و شب خود بیتو سحر کردم من
ظهــر فـردا به سوی کوفه سفر کردم من
این دو روزی که ز دیدار تو بودم محروم
ذکـر من بـود فقـط وای حسیـن مظلوم
بود کوه غم تو همچو علم بر دوشم
غم گرفتی عوض فاطمه در آغوشم
تاصدای تورسید ازسر نی بر گوشم
کرد آوای تو از نوک سنان خـاموشم
خواندی و با نفست شعلۀ آهم کردی
اشـکریـزان ز سـر نیـزه نگـاهم کردی
بـاز پـروانه شـــدم دور سـرت گردیدم
بــا نگــه مــرهم زخـم جگـرت گردیدم
ازهمان پای سرت همسفرت گردیدم
عـاشق صــادق مــوج خطرت گردیدم
اهل هر شهر اهانت به مقامم کردند
بـــا ســــرت وارد دروازۀ شـــامم کرد
چه بگویم که چه درشام کشیدیم حسین
گـام گـام از همه دشنام شنیدیم حسین
سر هـر کــوچه و بــازار رسیـــدیم حسین
غیـر شادی و کـف و خنده ندیدیم حسین
شامیان چنگ و نی و تار و دهل آوردند
هیجـده ســر عــوض شاخـۀ گل آوردند
بـانگ تبریک به دور سر تو سر دادند
نسبــت کفــر بــه اولاد پیمبـــر دادند
نتوان گفت که دشنام به حیدر دادند
سر هر کـوچه بـه مـا زجر مکرر دادند
جگـــــرم را چـــــو تــــن زخمی تو آزردند
دست بستـه به سوی بزم شرابم بردند
در کنــــار سر تـو اشک فشانـدم دیدی
خصم چون مادر تو فاطمه خواندم دیدی
خصم را سخت به تحقیر کشاندم دیدی
بـر همـــه خلق پیــام تــو رساندم دیدی
پـــای قــــرآن دل انگیز تـو ای خون خدا
بر رخش سخت زدم سیلـی یابن الطقا
شام با آن همه بیداد اسیرت گردید
پسـر هنـد جگـــرخوار حقیرت گردید
نــوبت سلطنت طفـل صغیرت گردید
تا صف حشر به ویرانه سفیرت گرید
تا ابد طفل یتیم تو نمایندۀ توست
این نمـاینـده پیـامآور آیندۀ توست
حـال در کـوی تـو رو بار دگر آوردم
بــر تو از کوفه و از شام خبر آوردم
پــرچم صبـر بــه همـراه ظفر آوردم
داغ جای گل و ریحان ز سفر آوردم
دیدی از نیزه چه ها برسرما میآمد
کعب نـی بـود که بر پیکر مـا میآمد
چــادرم رفت ولی دیـدن یـک مـویم نه
قامتم گشت خم از هجر تـو زانـویم نه
بازویم بسته شد اما لب حق گویم نه
گـــره افتــــاد بــه بــازوم بـه ابرویم نه
نه غـم از بند نه باک از گرهم بود حسین
که همین رخـت اسارت زرهم بود حسین
یـوسف فــاطمه ای داغ تــو مُهـر جگـرم
همرهم همسخنم همنفسم همسفرم
خجلـــم از تـــو و از مـــادر و جـد و پدرم
کـــز چه بـــاید بــه وطن پیرهنت را ببرم
یابن زهرا چه شود آبرویم را بخری
همـره خویش مـرا مثـل رقیه ببری
کاش خونین شود از چشم ترم پیرهنم
کـاش میکــرد قضــا پیــرهنـم را کفنم
کاش می گشت کنـار حـرمت دفن تنم
تــو دعــا کــن نبــرد قافله سـوی وطنم
تا به نظم آورد ازسوز درون این غم را
دادهام شعله دمـادم نـفس«میثم»را
@majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹روضه چهارمین امام
الشام الشام الشام
سالروز ورود #اهل_بیت حضرت سید الشهدا علیهم السلاام به شهر شام😭
🎤 حاج حیدر خمسه
#روضه
#شام
#روضه_اسارت
#ماه_صفر
@majmaozakerine
4_503056041773105347.mp3
13.44M
🏴روضه حضرت رقیه علیها السلام
🗣 حاج منصور ارضی
😭😭😭
@majmaozakerine
در شام اشکش بحری از دُرِّ نجف شد
وقتی جواب نالههایش سوت و کف شد
مادر نزاید دیگر عاشق چون رقیه
کز داغ یار خویش دق کرد و تلف شد
با آبله به روی خاک داغ صحرا
پاهای او تفدیده تر از خاک تف شد
تمثیل معروفی است مروارید در حُجب
سربسته میگویم که گوهر بیصدف شد
شک داشت قاری را کسی باچوب، شک داشت
تا زخم لب را دید شکّش برطرف شد
خود بهر بازی مستحقتر بود اما
بازیچهی دستان زَجر بی شرف شد
***
گیسوی این دردانه از ریشه بریده
از بس که محکم نانجیب آن را کشیده
بابا چه شد که آمدی ویرانه با سر
از حرفهای دختران شام بگذر
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
هرگز کسی موی سر من را نکند است
سر درد من از دیدن سر نیزهها نیست
اینکه زمین خوردم فقط از درد پا نیست
رفتن به خواب ناز چه کاری به شب داشت
از کاروان جا ماندنم بابا سبب داشت
اینبار تنها چاره خوردن بر زمین بود
چون که حجاب کاملم یک آستین بود
گفتم اگر بال و پر من را بچینند
بهتر از این باشد که مویم را ببینند
بیتو خدایی قطره ى آبی هم نخوردم
از هیچ کس جز سیلیِ محکم نخوردم
کردند پیرم بیخیال حرف مردم
دنبال تو بودم، شدم با بچه ها گم
دنیای دختر بچهها آغوش باباست
حتی اگر بابای آنها روی نیهاست
کی گفته که حوریهات لکنت گرفته؟!
قدری صدایم موقع صحبت گرفته
تو بیشتر با این و آن بودی، بماند
تو مهربان با ساربان بودی، بماند
من خواب دیدم ای مسیحا جان گرفتی
بابا کجا بودی که بوی نان گرفتی؟!
من راستی یادم نرفته تشت زر را
آن منبری که رفته بودی مختصر را
چوبى بهم ميريخت دندان و لبت را
لطمه بهم ميريخت روى زينب را
رفتی ولی بابا برای من عزیزی
رفتی ولی آمد وسط حرف کنیزی
افتاده گر چه پای چشمم چند سایه
گفتم که گفته دخترت دارد گلایه
قولی بده بابا که پیش هم بمانیم
اصلا بیا دورهمی قرآن بخوانیم
@majmaozakerine
حاج منصورارضی
#صبحتبخیرمولایمن
بی آمدنت
صبح ما روشن نشود!
✨بیا و بتاب
ای آفتاب عالم تاب...
#اللهمعجللولیکالفرج
#روزتونمهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽به مناسبت هفته دفاع مقدس
#استاد_پناهیان
❗️ یک عمر یعنی ۱۸ سال...
زندگی فرایندی است برای فهمیدن...
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#غزل
دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب را
کاروانی که با خودش می برد، تشنگی را و خشکیِ لب را
دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود
یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟!
بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان
بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را
روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد
تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را
ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود
ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را
خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود
همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب را!
#حضرت_رقیه
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده
خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده
جای نوازش کردنِ دستان بابا
شعله، میان گیسویم شانه کشیده
هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را
از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را
طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته
حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را
درد کف پا، خسته ام کرده حسابی
دارم میان پهلویم دردِ حسابی
گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را
دادِ مرا دشمن در آورده حسابی
آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟!
پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!
من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است
نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟
با که بگویم این همه داغ گران را
با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را
بر ما اهانت شد میان کوچه هایش
ویران کند حق خانه های عَسقلان را
خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی
از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی
دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود
سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی
از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا...
از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟
غصه شده در سینه ام با که بگویم
حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا
طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟!
من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟!
بار سفر بستم بیا آماده ام من
پایان بده بر این چهل منزل جدایی
یا بنت الحسین(س)
من از شهری که باشد مرکز اشرار می ترسم
از این تاریکی ویرانه ی غمبار می ترسم
ز یاد من نرفته ضربه ی سیلیِ زجر دون
از اینکه آن شود در شام هم تکرار می ترسم
بمیرم، عمه زینب مو سپید وقد کمان گشته
از اینکه عمه جان من شود بیمار می ترسم
مرا با دیگران بردند ودر هر کوی گرداندند
هنوزم از نگاه مردم بازار می ترسم
سر بابا ز نی کرده جدا ، از پیش ما بردند
ز توهین عدو بر رأس آن دلدار می ترسم
به روُیا دیدم اورا سرنهادم روی زانویش
خوشم در خواب، از اینکه شوم بیدار می ترسم
سر بابا خرابه آمده از بهر دیدارم
زحال عمه ام از بعد این دیدار می ترسم
شعر:اسماعیل تقوایی
دل غمگینم
دل گرفتهام
دل بیتابم
دل تنگم
دل سوختهام
دل پریشونم
دل هراسونم
دل بیقرارم را چه کنم؟؟
حسین جان قبول ...
ما آدم ها عاشقی بلد نیستیم!!
اما تو خودت خوب میدانی
هر سال اربعین یتیمان مهدی فاطمه
با کولهباری از دعا برای فرج فرزندت
راهی جاده عاشقی میشدند ...
نگرانیم ارباب عالم خودت رحمی کن!!
▪️دردسری شده سفر کربلای ما
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙﷽🏴
🎥بہ قولت عمل ڪن حاج قاسم🥀
تو آیین و مسلڪ ما دختر شهید رو تڪریم میڪنن ،مثل حاج قاسم دست نوازش میڪشن رو سرش
اما با حضرت رقیہ (س) در ڪربلا چہ ڪردن...😔😔😔
▪یہ خط روضہ...
اصلا رقیہ نہ!مثلا دختر خودت
یڪ شب میان ڪوچہ بماند چہ می شود؟!
معجر پـاره...
گوش و گوشـواره...
تازیــانہ...
ڪنـج خـرابہ...
😭💔😭💔😭
🙏دلتون شڪست التماس دعا 🙏
#رقیہ_خاتون
#حاج_قاسم
#دختر_شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
4_5879826540509791373.mp3
1.87M
حاج حسن خلج
#رقیه
@majmaozakerine
متن روضه شهادت حضرت رقیه (س) - ای باد صبا یکی یه دونه دخترم -
🔴حاج حسن خلج
@majmaozakerine
ای باد صبا یکی یه دونه دخترم
ای باد صبا من از بابام بی خبرم
ای باد صبا اگه ببینم بابامو
میگم بابایی گمشده سنجاق سرم
اگه خدا قسمت کنه بازم بابامو ببینم
ناز می کنم براش میرم روی زانوهاش میشنم
اگه زانویی باشه حالا
اگه خدا قسمت کنه بازم بابامو ببینم
ناز می کنم براش میرم روی زانوهاش میشنم
شبا می گردم توی خواب
دنبال بابام همیشه
نمی دونم زیارتش برا چی تعبیر نمیشه
آه من پری بودم دلبری بودم
حالا جام روی خاکه بیابونه
آه نیمه جان در دشت
اون شبی که افتادم گم شدم ،
آه نیمه جان در دشت رنگ و روم برگشت
لاله دارم بر موی پریشون موی پریشون
ای باد صبا غم بسته راه گلومو
+من دیدم شماهم دیدی بچه کوچولو بابا ومادرشم که با هم دعواشون بشه اینقد وحشت میکنه کاری باهم ندارنا باهم دارن دعوا می کنن ،
-اون گوشه کز می کنه می ترسه
ای باد صبا غم بسته راه گلومو
ای باد صبا غم بسته راه صدامو
تو این هیاهو گم کرده ام دست وپامو
ای باد صبا
ای باد صبا یه حسرتی رو دلمه
وقتی که می رفت نشد ببوسم بابامو
وقتی که می رفت نشد ببوسم بابامو
خانم زینب دید
+روضه خون داره روضه می خونه توهم سرت رو زانوته داری گریه میکنی تو عالم خودتی گوش میدی وگریه میکنی یه وقتایی ام صدای روضه خون قطع شد یه چند ثانیه ای صبر میکنی میگی داره مکث میکنه نفس میگیره شعرش یادش بیاد ولی وقتی دیدی طولانی شد سرت وبلند میکنی ببینی چه خبر شد؟چرا نمی خونه؟روضه خونه خرابه داشت روضه می خوند یه وقت دیدن صداش قطع شد دیگه صداش نمی یاد بی بی زینب اومد سراغش دید داره جبران مافات میکنه لباشو گذاشته رو لبای بابا
-توی مدینه بروبیا یی داشت بابا
لباس نو و گوشواره می خرید برام
از بسکه بودم بر سر دوش عمو جون
ای باد صبا به خاک نمی رسید پاهام
+اما!!
ولی حالا همه دارن منو به هم نشون میدن
ولی حالا همه دارن به من اشاره میکنن
منو بهم نشون میدن قلبمو پاره می کنن
وقتی میون کوچه ها بابا
وقتی میون کوچه ها می ترسیدم می لرزیدم
گوشواره هامو تو گوشه یه دختره شامی دیدم
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5996974157215041357.mp3
7.05M
🖤#سینه_زنی_حضرت_رقیه_س
💔#آقای_میرداماد
نگفتی من دلدارم رفتی
نگفتی دختر دارم رفتی
بدون اینکه بار غم رو
از رو دلم برداری رفتی
حالا من بدون تو کجا برم
حالا من بدون تو چیکار کنم
اونقدر گریه میکنم که نیمه شب
از خواب ناز سرتو بیدار کنم
اااه اااه اااه دلم بابا
اااه اااه اااه سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
یادم نمیره دشمن میگفت
بالای نی دیدی باباتو
روی نیزه دیدم چشمات وا بود
هیچکی نبود ببنده چشماتو
میدیدی که بچه هات تو دست و پا
میدیدی که بچه هات تو آتیشن
میدیدی رو خوارهای بیابونا
دارن دخترات رو بابا میکشن
اااه اااه اااه دویدم من
اااه اااه اااه بریدم من
دندون شکستت رو دیدم من
اااه اااه اااه دلم بابا
اااه اااه اااه سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
ندیدی ما رو روی ناقه
دیدم رها شد موهات در باد
سرم رو پای عمه بود که
از روی نیزه سر تو افتاد
کاش میشد سرتو رو بغل کنم
کاش میشد سرتو رو رها کنه
بابا کی دلش اومد که اینجوری
رگهای گردنت رو جدا کنه
واای واای واای سرت خونی
واای واای واای سرم خونی
💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💔
@majmaozakerine