eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓ @majmaozakerine محرم سیدمهدی میرداماد🔴 چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم *یا صاحب الزمان!نمی دونم بالاخره می بینمت،نمی بینمت؟نمی دونم بالاخره سرم رو روی دامنت میذارم،نمی ذارم؟* به سمت آسمان رو می کنم هر روز می پرسم کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم *مولای من!* تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی مارا *من فقط یه جمله دارم بگم،شرمنده اتم آقاجان* تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی مارا نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم *چقدر مُحرما اومدم توبه کردم،اما الان سرم رو از خجالت انداختم پایین،بهت قول دادم دیگه گناه نکنم.اما نا امید نباشی، محرم بهاره توبه است،مگه نگفت: خدا اگه بخواد کسی رو هدایت کنه، مسیر کربلا رو نشونش میده. از این گریه کجا بالاتر پیدا می کنی؟ خدا رحمت کنه بزرگان مارو،علمای مارو ، حضرت آیت الله بهجت(ره) رحمة الله علیه نقل می کنن از ایشون، که فرمود:، "نگاه کردم توی مستحبات دیدم هیچی ثوابش از گریه ی بر حسین بالاتر نیست، حتی از نماز شب" این گریه رو به همه نمیدن، این چشم پر اشک رو به همه نمیدن، حتماً دوستت داشته که صدات کرده،امشب اومدی بگی:حسین جان اومدم از نو شروع کنم* در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم *مگه نمیگن:دوره ی آخر الزمان نگه داشتن دین مثل نگه داشتن گلوله ی آتش کف دسته، راست و حسینی بگم. دستت رو از رو سرم برداری می خورم زمین،آقا هوام رو داشته باش، من گریه کن جدتم. خیالم راحت ِ جایی اومدم،که عاقبت به خیری تو همین راهه،آی رفیقای عزیز من! ابی عبدالله سر راه همه ی ما قرار می گیره، یکی از یاران حضرت نقل می کنه،میگه داشتیم می رفتیم سمت کربلا، تو راه یه مرتبه حضرت ایستاد، همه منتظرند دلیل این ایستادن حضرت چیه،حضرت نشون داد یه سیاهی داره از دور میاد،گفت:بایستید این داره به طرف ما میاد،بذارید مارو ببینه، میگه،اومد،اومد،نزدیک ِ حضرت که شد راهش رو کج کرد و رفت، دیدن امام یه دست حسرتی رو هم زد، امام گفت:ما ایستادیم ببینیمش،خودش نخواست،حواسمون باشه راهمون رو از حسین جدا نکنیم،حسین رحمة الله الواسعه است، همیشه دستش رو دراز میکنه، زهیر یه نمونه اش،حُر یه نمونه اش،چقدر زهیر راهش رو عوض کرد،یه جای دیگه خیمه زد، اما ابی عبدالله دستش رو دراز کرد،اینقدر رفت سراغش تا آخر زهیر خودش رو انداخت روی پای حسین، حُر و زهیر این طرف، عبیدالله حُر جفی و هرثمه اون طرف،اینها دست امام رو گرفتند،عبیدالله و هرثمه دست امام رو رها کردن، عمر سعد لعنت الله علیه،شما فکر می کنید امام به عمر سعد راه نشون نداد،دستش رو نگرفت، شروع کرد باهاش حرف زدن،خونه بخوای بهت میدم، امان بخوای بهت میدم،زن و بچه ات تو امان من،بیا برو دست از خون من بردار، بالاترش رو بگم، اما قول بده منو اونجا نکشونی،من می خوام برم و رد شم،بالاترش رو بگم، نگاه کرد دید شمر رو سینه اش نشسته، گفت: اگه پاشی بری قول میدم شفاعتت کنم.امشب ما با این حسین اومدیم در خونه ی خدا رو در بزنیم. مولا یا صاحب الزمان! * فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است مُحرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم *من اگه هزار سالم گریه کنم مثل شما نمیشه،شنیدم شب و روز برا جدت گریه می کنی، شنیدم، "اَبکِي صَباحَاً وَ مَساءَ" نمی فهمم " بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً" یعنی چی؟ اما این رو می دونم* چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم خدا می کرد چون زینب (س) پریشانم، نمی دانم *حسین... کسی آروم از کنار این اسم رد نشه، بی تفاوت رد نشی، اینقدر محرم ها بیاد و بره، زیر خاک بخوابیم و نتونیم بگیم، هر کی نفس داره،ناله بزنه:حسین....ببرمت سراغ روضه،آخر این غزل قشنگ من و تو رو وصل میکنه،آقاجان!امام زمان!* شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ی ارباب نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم شاعر: عباس احمدی ┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓ @majmaozakerine
چهارم مجلس کامل شب چهارم 🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲🔲 روضه شب چهارم محرم_طفلان حضرت زینب سلام الله علیها -حسن خلج                 حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم. حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام حسین بارون رحمت من به خواهرت نزول كن داداش به جون مادر بچه هامو قبول كن بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید، حسین برات یه دنیا غم آوردم گلام رو با خودم آوردم ببخش كه هدیه كم آوردم حسین ستاره ی عرش برینم بشنو صدای آتشینم تو دست رد نزن به سینه ام نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد. نگاه به قدشون كن ببین مرد نبردند می خوان مثل خود من دور سرت بگردند اونیكه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست كف خیمه: حسین غریب مادر،حسین غریب مادر..... حسین بذار فدای اكبرت شن غرق به خون برابرت شن تا افتخار خواهرت شن حسین بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون حسین قول میدم این گل های زیبام اگه برن از جلو چشمام از خیمه ام بیرون نمیآم حسین همه ذكر و فكر زینب حسینه غصه نخور غریبی فدای نیم نگاهت من و دوتا جوونم اینجا میشیم سپاهت می خوام دو یاس پرپر میون گلزارت شن  بذار بلاگردون چشم علمدارت شن یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند،خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میكنه گریه كردن،تا حسین بر میگرده،میخنده،تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله كه كنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده،بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اكرم،عرضه داشت بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،فرمود:فاطمه جان این دخترت شریك حسینه،این دخترت كربلا میره،اون روزی كه حسین كربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو میكشن،این دختر و دستاشو به ریسمان ،روی شترهای برهنه سوار،پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه كردند،ای حسین.........صل الله علیك یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله                حاج حسن خلج @majmaozakerine
فایل صوتی 👆 📖 🔊 روضه سنگین حضرت رقیه سلام الله علیها 🔘 ********** زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد دخترک را بدون فاصله می‌زد گردنش را گرفت سلسله می‌زد گفت جامانده‌ام ز قافله می‌زد دیدن گریه او داد زدن هم دارد سر که باشد بغلش حال سخن هم دارد زحمت شانه نکش عمه برایش دیرست گیسوی سوخته کوتاه شدن هم دارد *تا حالا موی سوخته دیدی یا نه؟ دست بزنی میریزه* ناخن پیر زنی بر روی او جا انداخت کاش می گفت کسی بچه زدن هم دارد؟ ساربان ضربه ی دستش چقدر سنگین است تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد من و رو خاک کشوند همون که رو سینه ات نشست یه دونه زد ولی بابا تموم دندونام شکست زخم های سر و روی پدر را که شمرد گفت: عمه چرا زخم دهن هم داد؟ *بابا!* حرمله چشم چران است، بدم می آید مثل زجر است،ببین دست بزن هم دارد موم و نکش خودم میام مویی که سوخته کشیدن نداره خاکستر تنوری روی تو را گرفته این سنگ بی مروت موی تو را گرفته من دوست دارم این را، این زخم را که این جاست ردی که بر رخم هست، نقش عقیق باباست *انگشتر رو بردن،با همون دستی که انگشتر باباش بهش بود چنان سیلی به روی سه ساله زد،حسین....* سنگی به سویم آمد،اما به زینبت خورد افتاد پیش پایم، سنگی که بر لبت خورد 🎤 حاج حيدر خمسه حاج رضا هلالی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴
4_5920429907195727362
13.23M
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - شب دوم محرم - مسجد حضرت امیر علیه السلام @majmaozakerine 🎤 حاج حيدر خمسه
📚روضه و توسل جانسوز به مسلم ابن عقیل علیه السلام سید مجید بنی فاطمه 🔴 ┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓ @majmaozakerine *السلام علیکم یا اهل بیت النبوه السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین* *هرکی یقین داره آقا جواب سلامشو میده:* "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین" دوباره دست گرفتی دوباره فرصتم دادی هزار شکر که بر گریه رخصتم دادی به پیش مادر سادات نام من بردی دوباره ماه محرم خجالتم دادی بهشت را به کسی که حرم نرفته دهی2 مرا فقط به همین خانه عادتم دادی.. *یه سال انتظار می کشیدم،می گفتم یعنی می شه محرمو ببینم،یعنی می شه لباس سیاه اربابو بپوشم؟!!نمردم و سیاهیارو دیدم،نمردم و کتیبه های روضه هاتو دیدم* همین که مادر من شد مریض یادم هست مرا جواب نکردید و تربتم دادی کسی که مُحرم این خیمه گشت مَحرم شد میان روضه نشستم سیادتم دادی مرا که رانده ام از هر دری صدا کردی حسین گفتم و دیدم که قیمتم دادی ... *یه وقت هست برا مستمع روضه باید بچینی،یه وقت هست مثل شماها که انتظار می کشید اصلا احتیاج نیست که یعنی اصلا خواننده ای که برا شماها مقدمه بچینه اون خواننده داره توهین می کنه به فهم این مستمع چون این مستمع الحمدالله ایقدر عاشق بوده که یه عمر تو بساط سیدالشهدا نوکری کرده خودش می دونه،پس منم آروم آروم میرم جلو،ان شاءالله خدا منم کمک کنه* بازاین چه شورش است که درخلق عالم است بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است گویا طلوع می کند از مغرب،آفتاب گاه شور در تمامی ذرات عالم است *حسین ...* گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست که این رستخیز آه که نامش محرم است *فقط من و توایم مگه گریه می کنیم؟* دربارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است *تو عالم رویا دید،منبری از نور اولیا،انبیا از آدم تا خاتم همه جمع اند،چه خبره؟ گفتند پیغمبر اکرم برا حسینش روضه گرفته(نمی خوام بگم گریه کنیا خودت می دونی)تا نگاه کرد،داره تو عالم رویا می بینه مقبل کاشانی،کسی که جذامی بود؛به نگاه ابی عبدالله شفا گرفت و اول بیتی که گفت تا امروز همه جا می خونن: شب عاشوراست امشب کربلا غوغاست امشب یک مرتبه دید همه اومدن،اولیا و انبیا همه بلند شدن گفتند چه خبر شده؟گفتند علی و زهرا دارن میان،مادر روضه داره میاد؛همه نشستند،مقبل میگه گفتم الان چه خبر می شه؟یه وقت دیدم پیغمبر صدا زد محتشم کاشانی بیا،میگه تا محتشم اومد،پیغمبر فرمود: بخون اون شعری که برای حسین من گفتی شروع کرد به خوندن،پیغمبر فرمود:برو بالا منبر،اول پله ایستاد : *بازاین چه شورش است که در خلق عالم است* پیغمبر گریه کرد و فرمود محتشم یه پله بالاتر برو،مقام گرفت،شروع کرد به خوندن : کشتی شکت خورده طوفان کربلا *ببخشید شب اولی نمک می خوام به زخمت بزنم* در خاک و خون ، تپیده .... می دونی یعنی چی؟ شاید همون غلتیدنه ... در خاک و خون تپیده به میدان کربلا... بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا ... *ناله پیغمبر بلند شد،همه دارن گریه می کنن؛یک مرتبه پیغمبر فرمود:محتشم یه پله بالاتر برو،(مقام بعدی)،شروع کرد خوندن:* بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا بر سلسله ی انبیا زدند *همچین شروع کرد به همه اینا خواندن یک مقامی دیگه داد فکر می کنم آخر، بیتش بود دوازده بندشو نتونست بخونه، رفت بالا شروع کرد یه روضه ای گفتن ...* این کشته ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست *یک مرتبه،این روضه رو خواند،ندا اومد بس کن،گفت خود پیغمبر فرمودند بخوانم گفتند بس کن به خدا فاطمه غش کرد ..." 📚روضه و توسل جانسوز به مسلم ابن عقیل علیه السلام ┏━━━🔴😭😭😭🔴━━┓ @majmaozakerine
‍ 🔘روضه و مناجات جانسوز_حضرت اباعبدالله علیه السلام_شب عاشورا _حاج میثم مطیعی ➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️ (لبها معطر است سلام علی الحسین ساعات آخر است سلام علی الحسین)۲ این خاک، رستخیز تمام مصایب است صحرای محشر است سلام علی الحسین ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری سوی برادر است، سلام علی الحسین *حسین ... آی ...* ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق عالم معطر است سلام علی الحسین این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب۲ دنبال اصغر است سلام علی الحسین *آخه اهل حرم یه وقت دیدند آقا رفت پشت خیمه شروع کرد با غلاف شمشیر خاک رو کندن،علی اصغرم"* این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب دنبال اصغر است سلام علی الحسین هم دست ها بریده و هم آب ریخته است عباس، مضطر است سلام علی الحسین *اون لحظه که آب روی زمین ریخت عباس مضطر شد،قربونت برم سقای حسین،علمدار عشق من یه مضطر دیگه هم میشناسم که روز یازدهم وقتی همه رو سوار کرد،کاروانش رو مرتب کرد،نمیدونم زینب با دختر بچه هایی که مرده بودند چه کرد؟! همه به دست و پا غل و زنجیر جامعه دارند،همه رو سوار ناقه های بی جهاز کرد،زین العابدین رو سوار کرد،سی هزار نامرد دارند نگاه میکنند"یا مجیب المضطر اَجب المضطر" زینب به داد برس،الان زین العابدین قالب تهی میکنه،صدا زد "یا حجة الباقین و یا ثمال الماضین" ای یادگار گذشتگان و ای امید آیندگان "مالی اراک تجود بنفسک؟! "چرا داری با جون خودت بازی میکنی؟ تو حجت خدایی! عمه مگر این بدن حجت خدا نیست؟ میکشی مرا... کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند حسین بن علی بی کفن است حسین .... امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود فردا زخون عاشقان این دشت دریامیشود امشب باید خودمونو برسونیم وگرنه جا میمونیم... امشب شبشه... امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع... عصر فردا.... همون لحظه ای که آسمون تیره و تار شد،همون لحظه ای که صدای بانویی قدشکسته بلند شد... عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است... زینب بچه ها رو جمع کن... امشب کارو تموم کن،امشب به کی قسمت بدم؟اگر به مادرت قسمت بدم دیگران چی میگن؟اینم یاد گرفته هر وقت گیر میفته به حضرت زهرا قسم میده.به حق اون مادرت که بین در و دیوار صورتش سوخت امشب جواب ما رو بده... آتش زبانه میکشید... حسین حسین حسین...* بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر امروز خنجر است،سلام علی الحسین والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش حیران یک سر است،سلام علی الحسین *سری به نیزه بلند است... حسین جان قراره سرت رو وارد کوفه کنند؛زینب معلم قرآن دختران اینا بوده، من بهشون یاد دادم اگر کسی قرآن خواند ماشاء الله بگید،بارک الله بگید ولی اینا سنگ میزنند،من بهشون یاد ندادم وقتی کسی قرآن میخونه هلهله کنند و کف بزنند... حسین جان...* این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟ یا بوی معجر است سلام علی الحسین *بوی موی سوخته میاد"صداتو برسون کربلا،اربعین همدیگه رو کربلا ببینیم،حسین جان ...* شاعر: میلاد عرفان پور حاج میثم مطیعی @majmaozakerine
▫️ زمزمه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و کربلا▫️ ای یوسف کنعان زهرا مجنون همه هستی تو لیلا ای مهر و ماهم دیده به راهم پس کی میآیی بی تو خرابم دیده پر آبم وای از جدایی ای سید و امیرم بر زلف تو اسیرم روی تو را ندیده ای وای اگر بمیرم بیا عزیز زهرا بی تو نمانده صبر و تابم یکشب بیا آقا به خوابم بینم جمالت بر چهره خالت ای آرزویم افتم بپایت جانم فدایت ای آبرویم کاش از غمت فداشم از غصه ها رهاشم چه میشود که با تو راهی کربلا شم بیا عزیز زهرا کرب و بلا غوغای محشر لب تشنه شاهی زیر خنجر در پیش خواهر جسم برادر شد پاره پاره پستی زکینه بر روی سینه پا میگذاره ساقی پی سبو رفت با خشکی گلو رفت یک نیزه بین مقتل در حلق او فرو رفت وای از خیام گر گرفته آتش پر چادر گرفته زینب پریشان دنبال طفلان میبیند آزار وای از جسارت لحظه غارت پس کو علمدار خون چهره آسمان است زینب بریده جان است انگشتر حسین در انگشت ساربان است ▫️🔘▫️🔘▫️🔘▫️🔘
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر.mp3
792.7K
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پرشورتر با همه ی لحن خوش آوایی ام در به در کوچه ی تنهایی ام کاش که همسایه ی ما میشدی مایه ی آسایه ی ما میشدی خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید، شاید پرده از چهره گشاید، شاید مرحوم حاج محمدرضا آقاسی عجل الله فرجه
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ شهادت امام رضا علیه السلام حاج آرمین غلامی زنده شدگیتی به اقبالت رضا قرعه ام افتاده درفالت رضا چرخش پرگارهستی تا ابد روز وشب برمحورخالت رضا شوربلبل هیچ دانی ازکجاست میکندتوصیف احوالت رضا می ستایم هرکجادر هرمکان عترت پیغمبر وآلت رضا لوح وکرسی عرش وفرش آسمان ماتم و مبهوت اند ازحالت رضا  وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین.... لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب.... حسین.... ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ @majmaozakerine #۲۳_ذی_القعده
۲۳ذیقعده کرمانشاهی وسط هجره دعااز لب باران می‌ریخت زهره کین برجگرشاه خراسان می‌ريخت هر چه درد است به جان تونشسته است رضا اینچنین دست اجل برسره دامان می‌ريخت زهرکین ازدهنت برهمه جا می پاشید غصه بر دوش تواززلف پريشان می‌ريخت زهر،هرلحظه به روی جگرت گل می‌كاشت از نگاه تو وازچشم توباران می‌ريخت ازلب وازدهنت خون هلاهل آمد از ضريح چهره ات آيۀ احسان می‌ريخت نقش بر روی زمین است تنت درهجره برتن برگ گلت وای چه طوفان می‌ريخت جزاباصلت کسی نیست بدادت برسد غم وغصه به سره حضرت جانان می‌ريخت آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
‍ ❣﷽❣ 🖤🖤 ⚫️ ⚫️ دمِ تو گرم نبُوَد آدمی نمی ماند نه آدمی که مَلک هم دمی نمی ماند نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست *این یعنی چی ؟ یعنی کربلا دست توِ ... یعنی بازیم نده ... دلت میاد منو سر بدونی؟؟ آدم که رفیقشُ اینقد سر نمی دوانه ... من که به تو بد نکردم ... حسین* نیازِ هر دو عالم به یک اشارۀ توست اگر تو ناز کنی عالمی نمی ماند ... *هی دارم این در و اون در می زنم قبلِ محرم یه کربلا ... هی دارم به این ور اون ور متوسل میشم،اون اهلِ منبر میگفت علی بن موسی الرضا علیه سلام به آقازاده اش امر کرد پسرم به دِینی که من گردنت دارم کسی رو نزار از درِ خونت بره ... یا جواد الائمه،من کربلا میخوام ... دیگه خسته شدم،تکراری شده خواستم ... من هوایِ بین الحرمینُ میخوام ... من دلم تنگ شده عقب عقب از بالا سر بیام ... دیدی،دستتُ میزاری رو سینه ات هی مگی السَلامُ علیکَ یا ابا عَبدِالله ... حسین ...* به گریۀ شبِ هجران کشیدگان سوگند اگر دمی تو بِخندی غمی نمی ماند *گفت حاج عباس کِشوانیه،تو عراق کلید دارِ حرمِ عباسِ،گفت با یه سیدِ بزرگوار نشسته بودیم کنارِ ضریح،یه عرب پا برهنه درب و داغون خیلی بهم ریخته معلومه از این چادرنشیناست ، بیابونا ، عشایر " راس اومد تو حرم،اومد کنارِ ضریح نشست شروع کرد به حرف زدن .. اومدم بگم،برو یه حمامی بعد بیا زیارت،یهو دیدم پاهاشو آورد چسبوند به ضریح ... حرف میزد این سید بزرگوار هم همینطور نگاش میکرد گفت دیدم اومد عقب بلند شد یه تشکر هم کرد و رفت" دویدیم صداش زدم چکار کردی؟ اول حرف زدی بعد پاتو چسبوندی رو ضریح از کی تشکر کردی ؟... گفت بابا چند وقتی بود پاهام زخم شده بود،هرکاری کردم خوب نشد اومدم حرم به عباس گفتم،گفت بیار پاهاتو بالا ... پاهامو دست کشید مرحم گذاشت ... خوب شد ... پاشدم مگه عباس و نمی بینید شما ؟... گفت زدیم تو سرمون واویلا ... آقا یه عرب پیرِ عشایرِ راه دلت نیومد زخم هایِ پاشو ببینی،مرحم گذاشتی روش ... تو که مرحم داشتی،پاهایِ پر آبله،هرچی زینب مرحم گذاشت خوب نشد ... آخ بمیرم اینقده خار تو پاهاش رفت ...* هزار بار شهادت دهد قبیلۀ طی دیگه برم تو روضه دیگه مدح نمیخونم ... امروز کار کارِ زن هاست برن کاظمین ... برن وسطِ حیاط حرم ضَجه بزنن ... به زن هایِ بغداد بگن یه جوون داره بال بال میزنه نمی خندن ... یه جوون داره جون،میده کسی کف نمیزنه ... بده یکی گریه کنه،صدا گریه شو با رقصیدن پنهان کنند ... ای وای مادرم برات بمیره ... برخیز ای جوان سرِ خود بر زمین نکش تو زخم خورده ای پَر خود را زمین نکش *سیدا برن بیرون من روضه میخوام بگم ...* ای مادر ی تر از همه کم دستُ پا بزن *من دستُ پا زدنِ بغدادُ میگم ... من دستُ پا زدنِ کربلا رو نگفتم ... یه زن بیاد بینِ مردا به برادرش التماس کنه ... کم دست و پا بزن ... الله اکبر ... آقاجان من معذرت میخوام ، من هر وقت برا بچه هایِ زهرا گریه میکنم دلم باز میشه ... هی فک میکنم تو حرمم ... من برات روضه میخونم انگار حرمتم ...* ای مادری تر از همه کم دستُ پا بزن پهلو شبیهِ مادرِ خود بر زمین نکش اسبابِ رقص و شادیِ زنها شدی چرا صورت به پیشِ همسر خود بر زمین نکش *بزار روضه بگم،کنیزه ته دلش هنوز یه خرده رحم هست،اونا می زدن و می رقصیدن. دید صدا نفسایِ آقا خس خس افتاده،گفت من فردا جوابِ مادرشُ چی بدم؟ دوید یه ظرف آب آورد،گفت الان دلِ زهرا رو شاد میکنم ... دمِ در اُم فضل رسید گفت کجا داری؟ گفت آب میبرم براش،بد خندید ... گفت بده خودم براش میبرم ... اومد داخل حجره ... دید دوردونۀ امام رضا رو زمین افتاده،پا رو زمین می کشه یه گه گدار میگه جیگرم،یه گه گدار میگه ای وای حسین ... اما هر کی دیگه بود بابا بی رحم ترین آدم خب آب نمیخوای بدی،چرا این کارا رو میکنی ... ظرفِ آبُ گرفت جلوش ریخت رو زمین گفت تشنته؟ ... نمیزارم یه قطره اش به لبت بخوره ... آقا شما آبُ دیدی،یه جا دیگه هم یه امام صدا نفس هاش خس خس افتاد ... هلال دلش سوخت،سپرشُ آب کرد دیر رسید یه خرده دیر رسید ... دید شمر داره بیرون میاد ... سر تا پاهاش خونی ... گفت دیر اومدی هلال ... الان آبش دادم* حسین .. ❤️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❤️ @majmaozakerine┈••
‍ 📃 🎙 ⬛️ " 🕌 هیئت ماتمکده حضرت زینب "سلام الله" وای ازآن لحظه ای که زینب بود سَرمن رابِبُربه جای حسین آنقدرخواهرش کتک خورد سَرانگشت وعبای حسین حسین... ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود پیش چشم توکسی قصدجسارت کرده باخداوندمناجات توراقطع نمود چکمه ی شمربه لبهات اصابت کرده حسین‌.... ته گودال به پیراهن تورحم نشد هرکسی هرچقدردلش خواسته غارت کرده آقاجان ماروخونی واردحرم امام حسین کن چشمش ازتشنگی سیاهی رفت مادرش رافقط صدامیزد آتشی زدبه قلب زهراآن پیرمردی که باعصا میزد گرگ ها تکه تکه اش کردن تاکه ازاسب برزمین افتاد گریه کن ،لطمه زدشنیدارباب نیزه ای خوردوباجبین افتاد آه ازآن دم که خواهرش آمد دیدقاتل گرفته مویش را ناله زد،دورشوکه جان دارد شمر،خنجر،خداگلویش را @majmaozakerine📁
‍ 📝 🖊 🖊 # 🖊 # غریب آقا تو رو کشتن چجوری کشتن نگران کشتن حسینو غریب آقا تورو کشتنت یه عده نانجیب آقا بمیرم برات که موندی بی حبیب آقا توی قتلگاه پیچیدش عطر سیب آقا با پا میزد یه حرومی ضربه هاشو از قفا میزد مادرش یه گوشه ای تو رو صدا میزد تو جواب یه پیرمردی با عصا میزد جفا کردن با لبای تشنه راس تو جدا کردن همه عقده ها شونو سر تو وا کردن تیرو نیزه هارو تو تن تو جا کردن سرو بردن بمیرم که یادگار مادرو بردن نانجیبا پیرهن و انگشترو بردن روی نی سر علی اصغرو بردن جنایت شد توی خیمه های عمه ها قیامت شد به مخدرات و اهل بیت جسارت شد قسمت زنا و بچه ها اسارت شد کتک خوردن هر جایی که اسمتو به زیر لب بردن رو بروی نیزه تو عمه ها بردن زن و بچه تو رو غریب گیر آوردن @majmaozakerine🔗
‍ ‍ 📝 🖊 🖊 🖊 السلام" اجساد المقطعات زیر دست و پا نمیرسه به مادرت صدات ارواح المختلسات شمشیرش رو پاک میکرد با گوشه هایی از عباش اجسام العاریات خیره سمت خیمه ها مونده هنوز هم چشات چرا بی غسل و کفن رو خاکی چرا نیست تو دست تو انگشتر پاشو خیمه ها داره میسوزه چرا خوابیدی رو خاکا بی سر سر درهم تو چرا درهمی داره روضه تنت آقا عجب عالمی زیر دست و پا زدی دست و پا نفست گرفته شد با نیزه های بی هوا یا مظلوم یا عطشان نسوت البارزات افتاده آتیش به جون خیمه ها و بچه هات جیوب المضرجات با لگد میزد توی پهلوی مخدرات دماء السائلات جون عاشقا فدای خون خشک رو لبات خسته و تشنه لبو و بی حالی داره از تنت آقا خون میره روی پیکر عزیز زهرا پره جای نیزه و شمشیره اما راضی نمیشن نامردا پیرمردا میزدن رو زخم پیکرت عصا جلو چشمای نیمه جون تو حمله میکنن یه عده بی حیا به خیمه ها @majmaozakerine ذبیح العطشانی افتاده رو خاک صحرا مصحف قرآنی قتیل العریانی مادرت رسیده اما بی سر و سامانی خسته و بی جانی اما باز به فکر بذل و بخشش و احسانی نگران خیمه ها هستیو زخمی تشنه لب گودالی مادرت رسیده پیشت اما رو زمین افتادیو بی حالی دخترت تو خیمه ها ترسیده اخه تو دست دشمنات تازیانه رو دیده تو غریب و بی کس و مظلومی تو کنار نهر آب از آب هم محرومی ای جانم حسین ای جانم @majmaozakerine او میدویدو من میدویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او مینشستو من مینشستم او روی سینه من در مقابل او میکشیدو من میکشیدم او از کمر تیغ من آه باطل او میبریدو من میبریدم او از حسین سر من غیر از او دل از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین از جنان تا قتلگه زهرا صدا میزد حسین از جنان تا قتلگه حیدر صدا میزد حسین نه سید الشهدا بر جدار طاقت داشت نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد هوا زجور مخالف چو نیلگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد حسین وای وای وای وای @majmaozakerine