eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.9هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
359 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز اما میخوام بگم آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• سوال کرد ، تا رسید به این سرزمین فرمود کسی میدونه اینجا اسمش چیه؟ یکی گفت آقاجان اسمش غاضریه ست . فرمود اسم دیگه ای هم داره؟ آقا جان نینوا هم میگن ، (دنبال اسم دیگه ای می گرده حسین) آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت آقاجان اینجارو کربلا هم میگن. تا شنید کربلا رنگ صورت ابی عبدالله عوض شد. فرمود أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ .. تا اسم کربلا اومد یه وقت زینب از داخل محمل یه آهی کشید .. آینه در آینه تابید عالم شد علی نفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی اولین صبحِ ظهورِ حی اعظم شد علی حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی با علی جان میدهیم با یا علی تب میکنیم حرفِ مولا میزنیم و مشقِ زینب میکنیم آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است آن که آمد زینتِ نام علی شد زینب است ما نمی فهمیم از این اعجاز هیچ شعرها را ساده تر میگویم اما باز هیچ او هزاران شیر زن بود او فقط زینب نبود او ظهورِ پنج تن بود او فقط زینب نبود سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود او حسین و او حسن بود ، او فقط زینب نبود شد تمامِ آیۀ "قالو بلی" وقتی رسید با نزولش کربلا شد کربلا وقتی رسید شرح لیلی را اگر منزل به منزل گفته اند شرحِ این تکلیف را جمعِ مقاتل گفته اند کعبه را با بودنش در راه ، محمل گفته اند گَردِ صحرا نه ، غبارِ پرده را دل گفته اند به حسینش که دل زینب به دستِ اکبر است پرده هایِ محملِ زینب به دستِ اکبر است کشتیِ کرببلا در کربلا پهلو گرفت خواست تا پایین بیاید آسمان زانو گرفت تا بیاید جبریئل از شهپرش جارو گرفت او نه از عباس جان عباس از بانو گرفت پای او بر زانویِ مردانۀ عباس بود بعدِ بابا دستِ او بر شانۀ عباس بود *با چه جلالی داره بی بی از محمل میاد پایین .. عباس پاشُ رکاب کرده .. علی اکبر دستشُ داره می گیره .. ای روزگار! .. ای روزگار! .. هم ام کلثوم سلام الله علیها رو نوشتند ، هم بی بی رو ، عرضه داشتند حسین جان بیا برگردیم مدینه ... خبری از این مهمونی نبود .. دور تا دورت با نیزه ایستادند ، کجا اینطوری آدمُ مهمونی می برن؟ .. حسین جان میون این نانجیبا ، یه نفر دل منو داره میبره .. هی تیر و کمان نشون میده ..* دورِ خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد عون و عبدالله و جعفر را خیالش جمع شد دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد بینِ خیمه چند دختر را خیالش جمع شد دید فوجِ دشمنان را گفت عباسم که هست نیزه و تیر و سنان را گفت عباسم که هست ناگهان بی حال شد گودال را وقتی که دید روضه اش اطفال شد گودال را وقتی که دید ماتِ استقبال شد ، گودال را وقتی که دید حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید آمد و افتاد بر پایِ برادر بازگرد جان خواهر جان من نه ، جانِ مادر بازگرد ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅
|⇦• روضه و توسل ورود خاندان آل الله به وادی مقدس کربلا اجرا شده شبِ دوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• گفت داداش بیا برگردیم ، گفت بذار برات بگم زینب جان ، تو راه صفین اومدیم با بابامونُ داداشم حسن؛ قدری تو این سرزمین بابام خوابش برد ، سرش رو پاهای داداش حسنم بود. یه وقت سراسیمه از خواب بیدار شد ، شروع کرد گریه کردن .. داداشم سوال کرد ، من سوال کردم چی شده باباجان چرا انقدر پریشونی؟ چرا اینطور گریه می کنی؟ .. فرمود الان خواب دیدم تو این سرزمین ، حسینم تو دریایِ خون داره دست و پا می زنه .. هر چی کمک می خواد ، یه نفر به دادِش نمی رسه .. همۀ این لحظه هارو بهم گفتن ، بارها جدم این روضه رو برام خوانده ، مادرم زهرا این روضه رو براش گریه کرده . راهی برای برگشت نیست ، روز ازل خودم انتخاب کردم ، خود ابی عبدالله انتخاب کرد. به جعفر جنی بزرگه اجنه ایراد می گرفتن که چرا نرفتی کمک امام حسین؟ چرا وضعُ برنگردوندی؟ گفت وقتی رفتم کنار گودال ، دیدم فوج فوج ملائکه ، انبیا ، اولیا ، انقدر بودن که اصلاً جا به من نمی رسید. به زحمت خودمو رسوندم به ابی عبدالله ، تو گودال افتاده بود . گفتم آقا ما اومدیم کمکت ، فرمود نه ؛ من روز ازل انتخاب کردم کشته شدن در راهِ خدا رو . (حالا وضع برگشت) زینبی که با این عزت پیاده شد، حالا میخواد سوارِ ناقۀ عریانش کنن .. آه .. اومد کنار گودال ، آی غیرت الله .. من همون زینبم که وقتی میخواستم برم حرم پیغمبر ، بابام میگفت بذار آخرین چراغایِ مدینه هم خاموش بشه. کسی نمی خوام قد و بالای دخترمُ ببینه .. ببین دور تا دور ما حرومیا جمع شدن ...* شامِ غم ای وای ، اکبر را نمیبیند چرا عون و عبدالله و جعفر را نمی بیند چرا پشتِ خیمه قبرِ اصغر را نمی بیند چرا بینِ حجمِ شعله دختر را نمی بیند چرا خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست می‌دَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست زیرِ تیغ و نیزه می‌گردد جوابی حیف نیست ناقه و چشمِ حرامی و ... رکابی حیف نیست ______ بارون بارون ، میباره چشایی که از خون تره بارون‌بارون ، صدایِ دلِ سوختۀ خواهره بارون بارون ، میگه این روزایِ آخره بارونی که میباره ، رو خاکا دونه دونه امروز بارون اشکه ، فردا بارون خونه خون چشمایِ سقا ، خون لبهایِ اکبر خونایی که میریزه ، تو گودال از یه حنجر میدونم که ، میخوان مارو از هم جدامون کنند میدونم که ، میخوان نامسلمون صدامون کنند میدونم که ، میخوان بینِ بازار نگامون کنند میدونم که تو میری ، من هم میرم اسیری خیلی سخته باشمرُ با خولی هم مسیری میدونم که سرت رو ، باید رو نی ببینم با لباسِ اسیری ، تو بزم مِی بشینم ____ سه غم آمد سراغم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره ولی آخر کُشد ما را غم یار .
مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب دوم محرم 97_ حاج محمد طاهری↯ آه رسید قافله و خواهری پیاده نشد به گریه گفت که زینب دگر نمی ماند در دلش درد بی دوا عمه در گلو بغض بی صدا عمه که رسیده به کربلا عمه همه سرها به زیر تا عمه میگذارد قدم کجا عمه پرده از محملش چه بگشاید صف به صف از فرشته می آید همه چشم انتظار او باید آید اینجا نزول فرماید پشت پرده پراز دعا عمه اکبرت را گلاب می گیرند بچه را از رباب میگیرند رونق از آفتاب میگیرند تا عمو جان رکاب میگیرند هست در اوج کبریا عمه *تا ابی عبدالله سوال کرد، یه عده دور ابی عبدالله و یارانش را گرفتند، نوشتند: یه پیرمردی جلو آمد، مولا سوال کرد پیرمرد میدونی اسم این سرزمین چیه؟ گفت آقا اسم این سرزمین غاضریه است، اسم دیگری هم داره نینوا هم میگن، هریک از اسمها را سوال کرد، ابی عبدالله گفت: آیا اسم دیگری هم داره؟ گفت: آقا جان! اینجا را کربلا هم میگن، یه مرتبه ارباب صدا زد: "اعوذ باالله من الکرب والبلا" اسم کربلا اومد زینب زیر و رو شد...* حال اینجا کلافه اش کرده است چند معجر اضافه آورده است ازدل خویش روضه پرورده است جگرش خون و سینه پردرد است چنگ زد دامن برادر را بوسه ای زد دوباره حنجررا ونشان داد سمت دیگر را نخلها را نه حجم لشکر را ناله ای زد زکربلا عمه *گفت: داداش! چکار کنم دلم شور میزنه آخه؟* اینجا به سرت بی حساب میریزند بی حساب کتاب میریزند پیش چشم تو آب میریزند سرطفل رباب میریزند غرق در نوحه و نوا عمه *میگی چرا دلم شور میزنه؟...* آخه ته گودال گیر می افتی گیرشمشیر و تیر می افتی دست مشتی حقیر می افتی نخ نما چون حصیر می افتی چه کند پایِ بوریا عمه بعد تو به غیر شامی نیست خواهرت هست جز حرامی نیست حرمت و احترامی نیست آتش افتاده و خیامی نیست چادرش زیر دست و پا عمه ____________
. و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ مثلِ فردایی کاروان رسید کربلا .. اجاره بدید از زبانِ ابی عبدالله روضه بخوانم .. خیمه‌ها را کرده‌ام بر پا ، امان از کربلا داغدارم میکند اینجا ، امان از کربلا بوسه میزد مادرم زهرا مرا با گریه و مضطرب میگفت با بابا ، امان از کربلا رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم می‌شود انگشترم پیدا ، امان از کربلا زینبم تا که عقیقم را ببیند! ساربان دست خود را می‌برد بالا ، امان از کربلا میخورد تیر سه شعبه حنجر شش ماهه ام جایِ یک قطره از این دریا امان از کربلا میبرم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا لرزه می افتد بر این پاها امان از کربلا *امشب باباها گریه کنن .. باباها ناله بزنن .. صداهامونُ تو هم بندازیم با هم روضه بخونیم .. دیگه زینبم یه عبا آوردم کربلا برا اون لحظه ای که علی اکبرمُ برگردونم .. قربون اون گریه کنی که آروم آروم مثه شمع از درون داره میسوزه میگه ای کاش من کربلا بودم زیر بغل هاتو میگرفتم برت میگردوندم .. دیگه کار به زینب نمیرسید .. آخه علی اکبرت .. که رفت عباست که رفت .. نوبت به زینبت میرسه .. اگه جایِ زینب می بودم برات عبا می آوردم تکه های بدنِ علی اکبرتُ جمع میکردم ..* میرسانم با سر زانو خودم را علقمه میرود از دستِ من سقا امان از کربلا در دلِ گودال غرق خون می افتد پیکرم میشود بالا سرم دعوا امان از کربلا میدود گریان رقیه روی بوته های خار شعله می گیرد لباسش را امان از کربلا یک‌به‌یک «سر»ها به غارت رفته! صف می‌ایستند نیزه‌داران عصرِ عاشورا ، امان از کربلا! شاعره : مرضیه عاطفی تا زینب به کربلا رسید ، عباس اومد براش رکاب گرفت .. دستِ خواهرش زینبُ گرفت پیاده ش کرد .. علی اکبر دستشُ گرفت ، علی اکبر اینجا کجاست؟ عباس اینجا کجاست؟ دوان دوان اومد پیش حسین .. داداش حسینم اینجا کجاست؟.. صدا زد زینبم صبر کن ، اینجا همون جاییِ که تو دنبالم میدوی .. هی صدا میزنی : مهلاً مهلاً ... 👇
مناجات 1 🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا 🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا 🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا 🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» یابن الحسن... شب دوم محرم... کجا شال عزا به گردن انداختی آقا... کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی... 🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا 🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا 🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا 🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» آقا این روزها... همه دارن شما رو صدا میزنند.. امام زمان... 🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را 🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را اگه الان گوش دل باز کنیم... صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... هی صدا میزنه... پسرم مهدی کجایی... یا بن الحسن... 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه... دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را 🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» (شاعر: غلامرضا سازگار_میثم) صدات رو آزاد کن... هر کجای این مجلس نشستی... زن و مرد... پیر و جوان... ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم... (یا صاحب الزمان....) -
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز اما میخوام بگم آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ 🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴 هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان آقا امام زمان عج
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴
. |⇦•از همان روز ازل.. و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى وَ أهْلى وَ مالى وَ أُسْرَتِي، ذكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ أرْواحُكُمْ فِى الأْرْواحِ وَ أنْفُسُكُمْ فِى النُّفُوسِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ ، فَما أحْلى أسْماءَكُم .. از همان روز ازل بعد هدینای حسین دهنم خورده به شیرینی حَلوای حسین نقطۀ دلبری خالق و بنده، حرم است وسط سجده رویِ تربت اعلای حسین متولد شدۀ چشم امام حسنم آمدم گریه کنم گوشۀ دنیای حسین به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم همچنان قطره که افتاده به دریای حسین دَم اگر داده مسیح از دودَم ارباب است جان ناقابلِ من بسته به امضای حسین زیر قولم نزدم با همۀ بار گناه سر وقت آمده ‎ام روضۀ شب ‎های حسین محض اینکه نبُرد پای من از روضۀ او بگذارم سرم را به کف پای حسین اربعین پایِ پیاده بروم یا نروم فیض چایِ نجفی می‎ برم از چای حسین چقدر نام تو زیباست اباعبدالله مشق شب تا سحر من شده املای حسین وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر آبرو داده به من وعدۀ فردای حسین شانه ‎ی عرش خدا جای عزیز نبوی ست پس چرا گوشۀ گودال شده جای حسین جلوی چشم تر فاطمه کم تر بزنید عوض بوسه ، نوک چکمه به اعضای حسین قربونه بچه های خسته ت برم .. چه مهمانی دعوتت کردن .. مقابلش نشست گفت عزیزِ دلم، یادگارِ مادرم، راستی راستی میخوان اینجا تورو بکشن !! از زبان بی بی بخوانم همه گریه کنن .. ای حضرتِ غریبِ من ای آشنای من ای کعبه ی معظم در کربلایِ من زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی رحلی گذار تا برسد آیه های من هرجا تویی بهشت معلّای زینب است صحرا و خانه فرق ندارد برای من خون تو با اسارت من جلوه می کند پس انتهای توست همان ابتدای من تا شیرهای علی دور زینبند کرببلاست مرکز دولت سرای من حالا نبین برای تو فریاد می کنم همسایه لحظه ای نشنیده صدای من گفتی قرار گریه کنان است این زمین خرج تمام گریه کنانت به پای من عباس؛ خیمه را بغل خیمه ام بزن هرجا که می روم تو بیا از قفای من زینب علی ست هیچ نمی ترسد از بلا گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من امروز که به شانه ی تو تکیه می کنم روز دهم چه می شود اینجا خدای من؟ وقتی که نیزه ها یه تنت سجده می کنند تا عرش می رود شرر وای وای من عالم اسیر سفرۀ خیرات زینب است نان بیات کوفه نباشد غذای من گفتم حسینُ ناله کشیدم با اذنِ زهرا مشکی پوشیدم گریه شد کارم سینه زنِ یارم با زینب می خوانم، با زهرا می نالم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آید از اینجا بویِ جدایی حاجی زهرا شد کربلایی میرسد از راه با سینه ی پر آه دل نگران زینب همراهِ ثارالله یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آید به گوشم غمگین و مضطر از این حوالی صدای مادر جانم عباسم میدانی احساسم من رویِ گیسویِ تو خیلی حساسم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. با چه شکوهی حجابم کامل پایین آمدم از عرشه ی محمل واویلا آن دم که با قامتی خم محمل نشین گردم همراه نامحرم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آمد ارباب سلامت سرش ان شالله حرزِ زهراست به دور و برش ان شالله کاروان از سفرِ حج به سلامت آمد بارِ ماتم نکشد هاجرش ان شالله میشود فاتحِ این قلعه ی خیبر حیدر شبیه پیغمبرش علی اکبرش ان شالله گرچه یک دست سپر دارد و یک دست علم مشک بر داشته آب آورش ان شالله به کسی آرزویش را نسپرده ست رباب تازه داماد شود اصغرش ان شالله این سه ساله نوه ی محترم فاطمه است دردِ پهلو نکشد دخترش ان شاالله خوانده بر گوشِ رقیه چقدر آیه حسین تا حراجی نرود زیورش ان شالله لحظه ی غارت اگر شد نرود پیرهنش جلوی چشم ترِ مادرش ان شالله ساربان گشته فقط نیمه شب اطراف حسین چشم بدوزد از انگشترش ان شاء الله هیچ کسی از کربلا دستِ خالی نرفت .. ساربان یه نگاهی انداخت دید دیگه چیزی نمانده از اموالِ ابی عبدالله .. برهنه ش کردن .. تا اومد بره بیرون برقِ ــــــــــــــــــ
. |⇦•از همان روز ازل.. و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس استاد حاج منصور ارضی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى وَ أهْلى وَ مالى وَ أُسْرَتِي، ذكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ أرْواحُكُمْ فِى الأْرْواحِ وَ أنْفُسُكُمْ فِى النُّفُوسِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ ، فَما أحْلى أسْماءَكُم .. از همان روز ازل بعد هدینای حسین دهنم خورده به شیرینی حَلوای حسین نقطۀ دلبری خالق و بنده، حرم است وسط سجده رویِ تربت اعلای حسین متولد شدۀ چشم امام حسنم آمدم گریه کنم گوشۀ دنیای حسین به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم همچنان قطره که افتاده به دریای حسین دَم اگر داده مسیح از دودَم ارباب است جان ناقابلِ من بسته به امضای حسین زیر قولم نزدم با همۀ بار گناه سر وقت آمده ‎ام روضۀ شب ‎های حسین محض اینکه نبُرد پای من از روضۀ او بگذارم سرم را به کف پای حسین اربعین پایِ پیاده بروم یا نروم فیض چایِ نجفی می‎ برم از چای حسین چقدر نام تو زیباست اباعبدالله مشق شب تا سحر من شده املای حسین وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر آبرو داده به من وعدۀ فردای حسین شانه ‎ی عرش خدا جای عزیز نبوی ست پس چرا گوشۀ گودال شده جای حسین جلوی چشم تر فاطمه کم تر بزنید عوض بوسه ، نوک چکمه به اعضای حسین قربونه بچه های خسته ت برم .. چه مهمانی دعوتت کردن .. مقابلش نشست گفت عزیزِ دلم، یادگارِ مادرم، راستی راستی میخوان اینجا تورو بکشن !! از زبان بی بی بخوانم همه گریه کنن .. ای حضرتِ غریبِ من ای آشنای من ای کعبه ی معظم در کربلایِ من زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی رحلی گذار تا برسد آیه های من هرجا تویی بهشت معلّای زینب است صحرا و خانه فرق ندارد برای من خون تو با اسارت من جلوه می کند پس انتهای توست همان ابتدای من تا شیرهای علی دور زینبند کرببلاست مرکز دولت سرای من حالا نبین برای تو فریاد می کنم همسایه لحظه ای نشنیده صدای من گفتی قرار گریه کنان است این زمین خرج تمام گریه کنانت به پای من عباس؛ خیمه را بغل خیمه ام بزن هرجا که می روم تو بیا از قفای من زینب علی ست هیچ نمی ترسد از بلا گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من امروز که به شانه ی تو تکیه می کنم روز دهم چه می شود اینجا خدای من؟ وقتی که نیزه ها یه تنت سجده می کنند تا عرش می رود شرر وای وای من عالم اسیر سفرۀ خیرات زینب است نان بیات کوفه نباشد غذای من گفتم حسینُ ناله کشیدم با اذنِ زهرا مشکی پوشیدم گریه شد کارم سینه زنِ یارم با زینب می خوانم، با زهرا می نالم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آید از اینجا بویِ جدایی حاجی زهرا شد کربلایی میرسد از راه با سینه ی پر آه دل نگران زینب همراهِ ثارالله یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آید به گوشم غمگین و مضطر از این حوالی صدای مادر جانم عباسم میدانی احساسم من رویِ گیسویِ تو خیلی حساسم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. با چه شکوهی حجابم کامل پایین آمدم از عرشه ی محمل واویلا آن دم که با قامتی خم محمل نشین گردم همراه نامحرم یا ذبیح الله، یا اباعبدالله .. آمد ارباب سلامت سرش ان شالله حرزِ زهراست به دور و برش ان شالله کاروان از سفرِ حج به سلامت آمد بارِ ماتم نکشد هاجرش ان شالله میشود فاتحِ این قلعه ی خیبر حیدر شبیه پیغمبرش علی اکبرش ان شالله گرچه یک دست سپر دارد و یک دست علم مشک بر داشته آب آورش ان شالله به کسی آرزویش را نسپرده ست رباب تازه داماد شود اصغرش ان شالله این سه ساله نوه ی محترم فاطمه است دردِ پهلو نکشد دخترش ان شاالله خوانده بر گوشِ رقیه چقدر آیه حسین تا حراجی نرود زیورش ان شالله لحظه ی غارت اگر شد نرود پیرهنش جلوی چشم ترِ مادرش ان شالله ساربان گشته فقط نیمه شب اطراف حسین چشم بدوزد از انگشترش ان شاء الله هیچ کسی از کربلا دستِ خالی نرفت .. ساربان یه نگاهی انداخت دید دیگه چیزی نمانده از اموالِ ابی عبدالله .. برهنه ش کردن .. تا اومد بره بیرون برقِ ــــــــــــــــــ @majmaozakerine
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) 🌾🌾🌾
👆 |⇦•آرزوی غبار این‌باشد.. / روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خاک بر صورتِ حسین نشست امام زمان میگهأَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ .. کسی تا حالا ندیده بود صورتِ حسین خاکی بشه، خاک کجا صورتِ حسین .. تا دید زینب میخواد از محمل پیاده بشه گفت برید کنار اباالفضل آمد زانوشُ رکاب کرد .. محارم همه آمدن دورِ عمه حلقه زدن عمه با احترام پاشو زمین بزاره .. همه مواظبن گرد و خاک رو معجرش نشینه .. (نمیدونم جلوتر برم یا نه!..) خاک بر صورتِ حسین نشست پرده داریِ آفتاب کند بی سبب نیست سجده بر تربت خلق هفتاد تا حجاب کند *امام صادق فرمود سجده بر تربت کربلا هفتاد تا حجاب رو از بین میبره ..* علت خلق تمام جهان خاک این روضۀ منوره است سندش هست آیۀ تطهیر تربت کربلا مطهره است قبرِ زهرا بقیع گم شده بود وسط این دیار پیدا شد عرش بر روی خاک خیمه زدُ تربتِ کربلا معلی شد آسمان را به انتظار نشست تربت کربلا مودب شد چقدر ذوق کرد وقتی که خاک پای قدوم زینب شد ماه بر رویِ خاک افتاده‌ست دشت لاله پر از ستاره شده لای لای رباب باعث شد خاکِ این دشت گاهواره شده دلشوره داره خواهرت داداش بیا برگرد .. داره میمیره دخترت داداش بیا برگرد .. همچین که رسیدن کربلا گفت عمه مگه نگفتی ما داریم میریم مهمونی .. چرا با شمشیر و نیزه اومدن به استقبال ما .. تو این بَرّ بیابون خیمه نزن حسین جان خیلی غریبِ این خاک زینب شده هراسان مثلِ فردایی نزدیک به ۶۰ تا خیمه برپا شد، بالاترین خیمه و اولین خیمه شد خیمۀ اباالفضل، ابی عبدالله فرمود خیمۀ عباسُ رو بلندی بزنید، میخوام همه ببینن این خیمه ها صاحب داره همه ببینن این لشکر عباس داره.. بعد فرمود گود ترین خیمه خیمۀ زن ها باشه دورِ خیمۀ زن ها خندق بکنید به این راحتی کسی دسترسی نداشته باشه .. وسط خیمۀ زن ها خیمۀ زینب باشه .. یه جوری تو گودی خیمه رو بزنید زن ها میدانِ جنگ رو نبینن .. نبینن اون ساعتی که حسین از بالای ذوالجناح می افته رو خاک .. یه جوری خیمه بزنید نبینن علی اصغر رو دستِ بابا داره بال بال میزنه .. همه حرفا رو که زدن (ای دلای اربعینی ..) یه سایبون درست کنید برایِ شیرخواره آب زیادی بردارید بارون نمیباره ببین دلِ ربابُ شکسته مثلِ شیشه اگه بمونی اصغر شش ماهش تموم نمیشه تموم ترسم از اینه که خیلی دیر میشه تو بمونی تو قتلگاه خواهر اسیر میشه بگو اگه بمونم چیجور نفس بگیرم چه جوری از رو نیزه سرت رو پس بگیرم *چه خاکی شد این خاک کربلا .. چه خون هایی رو این خاک نریخت .. اما به خون با همۀ خون ها فرق داشت ..* خواهری خاک رویِ سر می ریخت پیکری مانده در دلِ هامون کفنی داشت پیکرش از خاک کفنی داشت پیکرش از خون *چند روزِ دیگه یه بدنی رو خاک می افته بگم با این بدن چه میکنن، اهل ناله؛ ناله بزنن اگه محرم نبود نمی گفتم .. ده نفر یه جور با اسب هاشون این بدنُ زیرِ سم اسب ها کوبیدن .. یه کاری با این بدن کردن زینب گفت صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء .. یعنی گوشت و خاک و بدن و خون با هم آمیخته شد .. یه کاری کردن زینب از زیر خاک ها و رمل ها یه بدنُ در آغوش گرفت و بغل کرد .. هی گفت آیا تو حسینِ منی .. حسین ...
. |⇦•به عشق تو ای یار.. اجرا شده شبِ دوم محرم۱۴۰۰به نفس استاد حاج منصور ارضی ●━━━━━━─────── السلام علیکم یا اهل بیت نبوه السَّلامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ به عشق تو ای یار گفتم حسین همین اول کار گفتم حسین خداییش این یازده ماه را؛ به امید دیدار گفتم حسین شنیدم حبیب عاشق روضه است نیابت زِ انصار گفتم حسین نمازِ همه برکت خون اوست که در سجده بسیار گفتم حسین شفا از حسین و دوا از حسین به بالینِ بیمار گفتم حسین به کوری هر کس نمی خواندش چه خواب و چه بیدار گفتم حسین حَسَن دست روی سر من کشید از آن شب که یک بار گفتم حسین زگهواره تا گور من نوکرم بریدم زِ اغیار گفتم حسین به رویِ دلم حسرت کربلاست سحر با دل زار گفتم حسین سر کوچه بازار سنگت زدند سر کوچه بازار گفتم حسین رسید بالاخره قافله کنار فرات سلامتی حسین و قبیله‌اش صلوات ــــــــــــــــــ رباب آمده با اصغرش خوش آمده است رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است چقدر خوب که جمع بزرگان جمع است تمام قافله پروانه عمه هم شمع است به بنده ها برسان جلوۀ رب آمده است خبر کنید زنان را که زینب آمده است چه با شکوه میاید زِ محملش پایین *بعد از آنی که دستور داد بارهارو بیارید پایین، اول خیمۀ خانم زینب رو بزنید .. حالا این خانم میخواد از ناقه بیاد پایین یکی عنان گرفته یکی زانو خم کرده ..* چه با شکوه میاید زِ محملش پایین سرِ تمامی مردان مقابلش پایین حجابِ دخترِ حیدر هزار پردۀ نور زِ قد و قامتِ این زن نگاهِ عالم دور رکاب دار اباالفضل، پرده دار حسین شکوه این زن اباالفضل و اقتدار حسین چرا کسی نمی‌آید سلامشان بکند سلامشان بکند، احترامشان بکند بزرگ بانوی این قافله پریشان است خدا به خیر کند خیره بر بیابان است *تا رسید دست رو قلبش گذاشت گفت حسین اینجاست میخوان تو رو از من جدا کنن ..* گمان کنم خبر سر براش آوردن خبر زِ غارتِ معجر براش آوردن رسانده اند خبر را که ای صبور حرم شکسته میشود این سمت ها غرور حرم اگرچه آمده ای با دو صد جلال اینجا به عصر روزِ دهم میروی زِ حال اینجا همان زمان که حسینت میانِ گودال است همان زمان که تنش زیرِ چکمه پامال است همان زمان که همه در میانِ آشوبند به بوسگاهِ نبی نیزه نیزه میکوبند .. *آقاجان شما مشغول خیمه زدن هستید، خواهرتون بین زن ها نشسته داره زار زار گریه میکنه ناله داره میزنه .. حضرت به عجله اومد سرش رو به سینه گرفت عزیزم چرا اینجوری گریه میکنی؟!.. فرمود داداش از وقتی که اومدم غم عالم به دلم افتاده .. میترسم تو رو از من بگیرن .. نوشتن ساعتی هر دو تا گریه کردن .. بعد آقا فرمود جدم کجا رفت! مادرم کجا رفت! پدرم کجا رفت! حسنم کجا رفت! گفت به خدا همه که رفتن تمام دلخوشیم این بود خدا سایه‌ت رو از سرم کم نکنه .. خیمه ها که زده شد دیدن یه عده اومدن سلام کردن ما از قبیلۀ بنی اسدیم آقاجان .. اول کاری که کرد این زمین هارو همه رو خرید به نام دوستانش زد .. بنی اسد هدیه آوردن، قربونی آوردن .. حضرت فرمود من خودم قربونی دارم .. اما سفارش بهتون میکنم اگه اومدید تو مسیر و کمک دادید خدا کمکتون میکنه حرفاش رو زد به بنی اسد .. دونه دونه همه ساربان ها رو پول داد گفت برید .. همه رفتن .. من نمیدونم این یه دونه ساربان چرا موند تا آخر .. خدا ازت نگذره چه طمعی کرد .. ای حسین ..* پیچیده در عالم چاووشِ محرم با گریه بخوانم مادر با قدی خم ای مذبوح عریان، ای آقای عطشان مانده پیکرِ تو بی سر در بیابان واویلا حسین جان .. می آید زِ هر سو آوای جدایی امشب جان زهرا گشته کربلایی امشب قلب عالم دارد آه و ناله می آید به مقتل هفتاد و دو لاله واویلا حسین جان .. از ماتم رسیده جانِ خسته بر لب خیمه ها به پا شد وای از حال زینب می ریزد ستاره از چشمانِ تارش ترسد روی نیزه بیند راس یارش واویلا حسین جان .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. برای دسترسی به روضه و نوحه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید . . . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
‍ 🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام و روضه ورود به کربلا - 📖 *** خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است *من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...* هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است هرجا عزای توست بهشت مکرر است پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت *بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ... تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا* پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است *بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...* مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است *کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ... من از در سرایِ تو جایی نمی روم یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ... روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است *هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...* جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند تا حسینش هست، او احساس آرامش کند تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند *چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..* تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند او فقط در سایۀ او استراحت میكند 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴 هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان آقا امام زمان عج
. برای دسترسی به روضه و نوحه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____________ . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ________ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____ . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه و زیر لب لالایی میخونه اونم لالایی ای که هیچ مادری برای بچش نخوانده دقت کرد دید فاطمه ی زهرا اینگونه لالایی می خوانه ▪️کربلا کربلا کربلا ▪️مٰا زِلتُ مِنهُ کـَربٌ وَ بلاء یعنی از کودکی، تو گهواره، نام این سرزمین رو ابی عبدالله شنیده بود تو صفین هم که با باباش امیرالمومنین اینجا رسید ، بازم شنید کودکی بیش نبود نام این سرزمین رو از دو لب جدش،پیغمبر شنیده بود، از دو لب مادرش، فاطمه شنیده بود تا رسید به دوران امام حسن، آمد کنار بدن برادر، دید حال برادر منقلبه، از همه بیشتر ابی عبدالله گریه کرد، امام حسن دست حسینش رو گرفت فرمود چرا گریه میکنی؟ فرمود اَبکِی لِما یَصنَعُ بِک گریم برا بلاییه که سرتو آوردند، فرمود داداش به من زهر دادند با همین زهر هم از دنیا میرم ولکن لایوم کیومک یا اباعبدلله یه بار دیگه از برادرش امام حسن شنید یعنی قریب ب ۵۶سال، نام این سرزمین در یاد ابی عبدالله نقش بسته بود مثل امروزی سوال کرد نام این سرزمین چیه؟ بعضیا گفتند چند تا مرکبش رو عوض کرد دید حرکت نمیکنه، تا گفتند این سرزمین کربلاست، فَبَکی الحُسین از مرکب پیاده شد با دست مبارک، خاک این سرزمین رو برداشت، اول بویید، بعد شروع کردگریه کردن، فرمود اینجا همون جاییه که خون مارو میریزند، از امروز دیگه وارد این مصیبت شدی، اینجا همون جاییکه بچه هامو ذبح میکنند اینجا همون جاییه که خیمه هامو آتش میزنند اینجا همون جاییه که اهل و عیالمو به اسیری میبرند دستور داد خیمه ها رو برپا کردند، با چه عزت و احترامی، مخدرات میخاند پیاده بشند، اصحاب یه طرف، همه بنی هاشم یه طرف، پیاده شدن عقیله ی بنی هاشمم یه طرف، یه جوری پیاده اش کردند حتی آفتاب سایه ش رو ندید با چه عزت و احترامی عقیله ی بنی هاشم پیاده شد رباب پیاده شد، ام کلثوم پیاده شد سکینه و رقیه و فاطمه پیاده شد ۶۱خیمه بنا شد، خیمه ی زینب کبرا رو کنار خیمه ی خودش، بنا کرد همه که رفتند تو خیمه هاشون، ابی عبدالله این زن و بچه و اهل و عیالش رو جمع کرد مثل نگین انگشتری وسط این زن و بچه ایستاد فَنَظَرَ إلَیهِم ساعةً خیره خیره بهشون نگاه کرد فَبَکی الحُسین، دونه دونه به این زن و بچه نگاه میکرد گریه میکرد فرمود أللّهُمَّ إنّا عِترَهٌ نَبِيِّكَ اینا اهل بیت پیغمبرند قَد طُرِدنا و اُزعِجنا مِن حَرَمِ جَدِّنا مارو از حرم پیغمبر بیرون کردند، خدایا شاهد باش، ابی عبدالله گریه کرد این زن و بچه گریه کردند همشون رو ساکت کرد هر کی رفت تو خیمه اش، اما دوتا خواهر هرگز آرام نشدند، اول ام کلثوم آمد داداش این سرزمین، چقدر هولناکه ، بوی جدایی میده دوم، زینب آمد دید ابی عبدالله داره زیر لب اشعاری رو زیر لب زمزمه میکنه گفت داداش هٰذا کلامُ مَن اَیقَنَ بِالقَتل این زبان حاله کسیه که میدونه میکنش فرمود آری خواهرم تا گفت خواهرم اینجا همون جاییه که بشارتش رو به من دادند فَلَطَمَت زَینَب علی وَجهِها جواز لطمه بر ابی عبدالله صادر شد جلو ابی عبدالله چنان سیلی بصورت زد فَخَرَّت مَغشِیةً عَلیها من نمیدونم چه شد اما یه لحظه ابی عبدالله دید خواهرش، جلو چشم حسین با صورت خورد زمین. امروز من روضه رو دو سویه بخوانم یه مصرع زبان حال امروز، یه مصرع زبان حال ده روز بعده ناله شم تو بزن گفت، داداش ▪️امروز محرمان حرم سایه ی سرم ▪️شام دهم زمان نفسهای آخرم ▪️امروز بین حلقه ی شیران هاشمی ▪️شام دهم به حلقه ی زنجیر پیکرم ▪️امروز دخترک سر دوش عمو ولی ▪️شام دهم به گریه که عمه گل سرم ▪️امروز گرد چادر من را تکانده ای ▪️شام دهم به خون تو آغشته معجرم ▪️امروز آمدی که قرار دلم شوی ▪️شام دهم به کنج تنوری برادرم ▪️امروز تکه خار ز پایم درآوری ▪️شام دهم ز جسم تو نیزه درآورم امروز ساربان با ابی عبدالله قرار گزاشته بود ابی عبدالله با او طی کرده بود اگه با شترانت منو کربلا رسوندی ، هزینه ات هر چقدر باشه میدم، امروز که رسیدن کربلا، بیشتر از اون قراری که ابی عبدالله بسته بود به ساربان داد ▪️امروز، هر چه خاست دلش ساربان گرفت اما داداش ▪️شام دهم کنار تو انگشتر آورد حسیـــــــــن.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
1_1133259754.mp3
12.19M
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه و زیر لب لالایی میخونه ====================