eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📜هنگامى كه مسلم ع به درب قصر رسيد از گرمى هوا و گرفتارى و برابرى با دشمن و بيوفائى آنان بسختى تشنه شد و در كنار قصر عده اى از مردم نشسته و منتظر اذن دخول بودند مسلم چشمش به كوزه ى آب خوشگوارى افتاد كه در كنارى گذارده اند فرمود جرعه اى از اين آب به من بدهيد تا اندكى راحتى پيدا كرده رفع عطشم بشود. مسلم بن عمرو بجاى آنكه از يادگار خاندان رسول خدا پذيرائى كرده جام آبى باو بدهد گفت اى مسلم مى بينى چقدر آب خوشگوار و سرديست سوگند بخدا قطره از آن نخواهى آشاميد مگر اينكه بجهنم وارد و از حميم آن بياشامى.مسلم فرمود مادرت به عزايت بنشيند چقدر جفاكار و دل سختى اى پسر باهله ، تو از من سزاوارترى كه از حميم و آب ناگوار جهنم بنوشى و در آن وارد شوى. آنگاه ضعف عجيبى به حضرت مسلم دست داد و چاره نديد جز اينكه بنشيند و تكيه بر ديوار دهد. عمرو بن حريث كه شاهد پيش آمد مسلم و پسر باهلى بود به غلامش دستور داد كوزه آبى با ظرف حضور مشار اليه ببرد غلام جامى از كوزه پر كرده تقديم حضور داشت، مسلم جام را گرفت به مجردي كه نزديك دهان آورد از خون دهان مباركش ممتلى شد و يك بار يا دو بار ديگر همين عمل تكرار شد و هر دفعه آب را ميريخت مرتبه سوم كه جام را از آب پر كرد و نزديك دهان آورد دندانهاى آسيب ديده بيش دهانش در ميان جام ريخت مسلم پس از اين خداى را سپاسگزارى كرده فرمود اگر اين آب، رزق مقسوم من بود ممكن بود از آن استفاده كنم ليكن معلوم مى شود از آن بهره ندارم. 👆از همينجا دلهامون رو روانه ى كربلا مى كنيم ، جا داره عرض كنيم يا مسلم ابن عقيل ، درسته ابتدا به شما بي حرمتى كردند ولى به هر حال براي شما آب آوردند هر چند قسمت نبود قطره اى آب به لبهاى مبارك شما برسه ، اما دلها بسوزه براي ارباب تشنه لب حسين ع ، عبد اللَّه ازدى كه در رديف مردم بجيله بود براى خوش آيند امير خود با صداى بلند فرياد زد اى حسين مى بينى اين آب در صفا و گوارائى مانند وسط آسمانست بخدا قسم قطره اى از آن نخواهى آشاميد تا هنگامى كه از تشنگى جان تسليم كنى.راوى مي گه هيچ كس قطره اى آب براى آقا نياورد ، تا با لب تشنه در گودال قتلگاه به شهادت رسيد . منابع📚 ▪️ترجمه الإرشاد، ص: ٤٠٧ ▪️ترجمه الإرشاد، ص: ٤٠٨ ▪️ترجمه الإرشاد، ص: ٤٣٧
📜آخرين نامه از كوفیان كه به ابی عبدالله رسید با اين مضمون بود ، عريضه اى است به محضر حسين بن على ع از جانب شيعيان آن حضرت و شيعيان پدر آن جناب عليه السّلام اءَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ النّاسَ يَنْتَظِرُونَكَ، لا رَاءْيَ لَهُمْ غَيْرُكَ، فَالْعَجَلَ الْعَجَلَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، فَقَدْ اءَخْضَرَ الْجَنابُ، وَ اءَيْنَعَتِ الثِّمارُ، وَ اءَعْشَبَتِ الاَْرْضُ، وَ اءَوْرَقَتِ الاَْشْجارُ اما بعد ؛ مردم انتظار قدوم تو را دارند و بجز تو كسى را مقتداى خود نمى دانند ؛ پس يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! بشتاب و تعجيل فرما، باغها سبز شده و ميوه هارسيده و زمين‌ها پر از گياه و درختان سبز و خرم و پر از برگ گرديده ؛ ، فَاقْدُمْ عَلَيْنا إِذا شِئْتَ، فَإِنَّما تَقْدُمُ عَلى جُنْدٍ مُجَنَّدٍ لَكَ، پس تشريف بيار و قدم رنجه فرما، چنانچه بخواهى، پس خواهى رسيد به لشكرى آراسته و مهيا. سلام و رحمت خدا بر تو باد و بر پدر بزرگوار تو كه پيش از تو بود. پس آن جناب برخاست و دو ركعت نماز در ميان ركن و مقام به جاى آورد و در اين باب از خداى متعال طلب خير نمود. سپس جناب مسلم بن عقيل را طلبيد و بعد از مطلع شدن نامه كوفيان ، با نامه اي از امام حسين روانه كوفه گرديد تا به شهر كوفه رسيد. چون اهل كوفه بر مضمون نامه آن حضرت عليه السّلام اطلاع يافتند خرسندى بسيار به آمدن جناب مُسْلم اظهار داشتند و او را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند و گروه شيعيان به خدمتش آمد و شد مى كردند و چون گروهى بر دور آن جناب جمع مى آمدند، فَلَمَّا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ مِنْهُمْ جَماعَةٌ قَرَاءَ عَلَيْهِمْ كِتَابَ الْحُسَيْنِ عليه السّلام وَ هُمْ يَبْكُونَ، نامه امام عليه السّلام را بر ايشان قرائت مى نمود و ايشان از غايت اشتياق به گريه مى افتادند. به همين منوال بود حَتّى بايَعَهُ مِنْهُمْ ثَمانِيَةَ عَشْر اءَلْفا تا آنكه هيجده هزار نفر با آن جناب بيعت نمودند ، 👆اما فقط خدا مي داند چه آمد بر سر اين مردم كوفه كه راوي مي گويد همين كه مسلم نماز رو كه در مسجد كوفه شروع كرد مسجد مملو از همين مردم كوفه بود و اما بعد از نماز بين كوچه ها راه افتاد حتي يك نفر هم دنبالش نيامد ، غريب و آواره بين كوچه ها بود ، تا يه خانم به نام طوعه او را پناه داد ... تا اينكه او را اسير كردند و با بدن مجروح به دارالعماره بردند ... راوي مي گويد همه بيرون قصر منتظر بودند كه چه اتفاقي مي افته ، ديدند يه بدن بي سر از بالاي دارالعماره روي زمين افتاد . منبع📚 ترجمه اللهوف صفحات ٥٢-٥٣
📜امام حسين دو نوع سفير داشت يك نوع قبل از شهادت حضرت و يك نوع سفير هم بعد از شهادت بودند و اما سفير قبل از شهادت ، حضرت مسلم ابن عقيل بود ، كه وقتى نامه ى محبت آميز امام براي اهل كوفه رو آماده كرد براى كوفيان بخواند ، جلسه وسيعى تشكليل داد و در آن هوادارن خاندان نبوت حضور به هم رساندند و مسلم، برخود لازم ديد تا با مؤمنان سخن گويد و سخن آغاز كرده، وظيفه مقدس خود را اعلام كند. نماينده امام حسين عليه السلام از جا برخاسته، نامه امام را مى خواند پيام امام، گوشهاى حاضرين را نوازش مى دهد. كلمات آخر نامه ، طنين خاصى پيدا مى كند: هر بار كه جملات امام خوانده مي شد شور و ولوله اى بپا مى خيزد، پلكها مى لرزد، اشك در حدقه چشمان حلقه مى زند، و مردم شروع به گريستن مى كنند، اينجا اكثر بزرگان و شيعيان كوفه بودند ، در شنيدن سخنان پيك معظم امام حسين عليه السلام شروع به گريه كردند ، (١) 👆اما بعد از حادثه ى عاشورا خانواده ى امام ، رو بعنوان اسير آوردند داخل همين كوفه ، باز هم مجلس اشك و ناله به پا شد اون هم لحظه اى بود كه خواهر حضرت به نام ام كلثوم به عنوان سفير بعد از شهادت شروع كرد به خطبه خواندن : [ اي مردم شما خون‌هايي مقدس را ريختيد كه خدا و قرآن و محمد صلي الله عليه و آله و سلم، ريختن آن خونها را حرام گردانيده بود؛هان! به هوش باشيد كه شما را به آتش دوزخ بشارت مي‌دهم و بدانيد كه فردا در ژرفاي دوزخ به عذابي سخت گرفتار خواهيد شد. من در همه ي زندگي‌ام در سوگ جانسوز برادرم و بيدادي كه بر آن آزادمرد تاريخ بشر رفت مي‌گريم؛ آري، من بر او باران اشك خواهم باراند، و هماره بر او اشك خواهم ريخت و دانه‌هاي درشت و بي شمار اشكم از گونه هايم خشك نخواهد شد.] راوي مي گه ، سخن جانسوز و هدفمند آن بانوي فرزانه - كه از انديشه ي بلند و جان پر اخلاص و پر معنويت اش بر مي‌خاست هنگامي كه به اين جا رسيد، همه را دگرگون و اندوه زده ساخت، آن گاه بود كه از هر سو صداي گريه و شيون به آسمان برخاست. زنان و دختران خود را به رسم سوگواري پريشان حال شدند و بر سر خويش، خاك مي‌افشاندند، و صورت‌ها را آماج سيلي‌هاي خود مي‌ساختند و فرياد ناله و وايلاي آنان، شهر كوفه را به لرزه در آورده بود. و مردان نيز پس از شنيدن سخنان روشنگرانه و شورانگيز او، صدايشان به گريه بلند شد، و از شدت اندوه موهاي سر و محاسن خود را كندند! آري، روز عجيبي بود و من روزي را به ياد ندارم كه زن و مرد اين گونه يك پارچه صداي خود را به گريه و شيون رها كرده باشند.(٢) يا حسين يا حسين يا حسين ولا حول ولا قوة الا باالله العلى العظيم منابع📚 ▪️ ١- زندگينامه مسلم الن عقيل به نقل از الشهيد مسلم / مرحوم محقق مقرم، ص ١٠٣ ▪️ ٢- در رواق چشم های اشکبار ، ترجمه لهوف صفحه٢٣٧
📜در تاريخ داريم هم پيامبر خدا هم امام حسين براي شهادت مسلم ابن عقيل به شدت گريه كردند و اما گريه ي پيامبر (ص) ابن عباس چنين نقل مى كند: على عليه السلام از رسول خدا پرسيد: يارسول الله! تو عقيل را دوست دارى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله - فرمود: آرى به خدا! به او دو محبت دارم ، محبتى بخاطر خود او و محبتى به خاطر محبت ابواطالب به او (( فرزند عقيل در راه محبت فرزند تو به شهادت خواهد رسيد، و چشمان مؤمنان اشكبار خواهد گشت و ملائك مقرب بر او درود و تحيت خواهند فرستاد )) سپس حبيب خدا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله گريست تا آنكه اشكهايش بر سينه اش روان شد و بعد گفت: به خدا! از رنجى كه خاندانم پس از من خواهند برد، به خدا شكايت مى كنم ، اينجا پيغمبر خدا بر شهادت مسلم ابن عقيل چنان گريه كرد كه اشك هاي حضرت روي لباس ريخت 👆و اما همين خبر رو وقتي براي اباعبدالله آوردند ، امام حسين هم به شدت گريه كردند، راوي مي گويد : فرزدق شاعر به حضور سالار شايستگان رسيد و پس از نثار درود و سلام گفت: يابن رسول الله كيف تركن الي أهل الكوفة و هم الذين قتلوا ابن عمك مسلم و شيعته؟ هان اي فرزند ارجمند پيامبر! شما چگونه به دعوت و بيعت مردم كوفه اعتماد مي‌كنيد، در حالي كه آنان به سركردگي استبداد اموي، سفير و عموزاده شما و دوستداران او را بي رحمانه به شهادت رساندند؟ چشمان حسين عليه السلام لبريز از اشك گرديد و حضرت به شدت گريست و در حالي كه مي‌گريست فرمود: «رحم الله مسلما، لقد صار الي روح الله و ريحانه، و تحيته و رضوانه، اما انه قد قضي ما عليه، و بقي ما علينا. »خداي مهر و رحمت خويش را بر مسلم بباراند. او به سوي بروح و ريحان خدا و بهشت پرطروات و خشنودي او شتافت. به هوش باشيد كه او كار بزرگ خود را انجام داد، و اينك نوبت ماست كه بار گران رسالت تاريخي خويش را به منزل برسانيم... منابع📚 ١- زندگينامه مسلم ابن عقيل به نقل از امالى شيخ صدوق صفحه ١١٤ ٢- ترجمه لهوف صفحه ١١٤
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____________ . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ________ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____ . . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
➖➖➖➖➖➖➖ نشد بمونم سر قرارم محاله دیگه دووم بیارم اینجا کسی رو حرفش نیست دلشوره دارم کوفه نیا که اصلا حیا ندارن داغ تو رو دل خواهرت میزارن با همدیگه قراراشونو گذاشتن برای کشتنت خیلی بی قرارن کوفه نیا و صرف نظر کن برگرد برگرد برگرد از خونواده دفع خطر کن برگرد برگرد برگرد نیرنگ کوفه رو بی اثر کن برگرد برگرد برگرد ▪️▪️▪️▪️▪️ حرمله اینجا چشم انتظاره بزرگ و کوچیک براش نداره مطمئنم برا کشتنت کم نمیزاره اینجا برای تو نقشه ها کشیدن برای اسبا نعل تازه خریدن این آدمایی که من دیدم تو کوفه برای درهمی دینشونو میدن هم دردی اینجا فرض محاله برگرد برگرد برگرد خون تو واسه اینا حلاله برگرد برگرد برگرد آقا تو رو به جون سه ساله برگرد برگرد برگرد ▪️▪️▪️▪️▪️ غریب کشی یک مرامه اینجا رحم و مروت نداره معنا خیلی گرفته کار و بار نیزه فروشا چیزی که اینجا پیدا نمیشه مَرده دلای مردمش خیلی سخت و سَرده دیدم یکی از همین حالا برای عبای تو پی مشتری میگرده دست مخدراتت و بگیر و برگرد برگرد برگرد دارن تو سینه بغض غدیر و برگرد برگرد برگرد هرجور شده دوباره مسیر و برگرد برگرد برگرد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✍شعر و سبک امیر آهمند