eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5783004860827828920.mp3
3.22M
🎤 شان تو والاست نه والاتر از این حرفاست چشم تو دریاست نه دریاتر از این حرفهاست ابتدایت انتها، انتهایت ابتدا کان سره پیدات، ناپیدا تر از این حرفهاست بهر تو انسیه الحورا مثالی بیش نیست خلقت انسانیت ، حوراتر از این حرفهاست چهره ات را مصطفی و مرتضی دیدند و بس چشمهای خلق نابیناتر از این حرفهاست با همین سنِ کمت هم نوحِ هجده ساله ای عمر کوتاه تو با معناتر از این حرفهاست تو، سه شب که هیچ، هرشب شهر را نان میدهی آری آری سفره ات بالاتر از این حرفهاست سایه ها کوچکتر از آنند تا حرکت کنند فاطمه جان ،روی تو ، زهراتر از این حرفهاست دست بردار ای بتولم ،دست بر معجر مبر ارزش نفرین تو بالاتر از این حرفهاست 🎤 🌿🥀🌿🥀🌿 @majmaozakerine
. سید مهدی میرداماد 🎤 ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی مدینه رنگ ماتم و غم داره تگرگ غربت از فلک میباره علی میون مدینه بی یاره علی میون مدینه بی یاره نشسته غمهای دو عالم یکجا میون قلب بینوای زهرا ذکر خود خدا شده واویلا ذکر خود خدا شده واویلا وای امون از زمونه غصه ها بی امونه فصل باد خزونه واویلا داغ یاس پیمبر شد خزانی و پرپر میزنه ناله حیدر واویلا ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی 👇
. سید مهدی میرداماد 🎤 ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی مدینه رنگ ماتم و غم داره تگرگ غربت از فلک میباره علی میون مدینه بی یاره علی میون مدینه بی یاره نشسته غمهای دو عالم یکجا میون قلب بینوای زهرا ذکر خود خدا شده واویلا ذکر خود خدا شده واویلا وای امون از زمونه غصه ها بی امونه فصل باد خزونه واویلا داغ یاس پیمبر شد خزانی و پرپر میزنه ناله حیدر واویلا ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای وقت عزای عالمه ای وای ای وای مدینه مرکز غمه ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی ای وای از غریبی 👇
‌. 🎤 آخ آخ همه رفتند و من،جا ماندم ای دوست زِ بختِ بد به دنیا ماندم ای دوست آخ چرا رفتی مرا با خود نبردی ، ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست آی آخ به یادت، در نوایِ آب آبم امروز گفت: عبدُ الله، بیا بسترِ منو زیرِ آفتاب پهن کن، خانوم جان چرا زیر آفتاب ، گفت آخه خودم دیدم، بدنِ داداشم سه روز زیرِ آفتاب آی به یادت، در نوایِ آب آبم چنان تو زیرِ تیغِ آفتابم داداش تو راحت خفته ای در خانه ی قبر آخ ولی من از غمت خانه خرابم آی ،لباسِ تو (حس کن دمِ آخرِ) لباسِ تو، در آغوشم برادر (دیدند یه چیزی محکم به سینه فشار میده) آخ لباسِ تو ،در آغوشم برادر صدایت مانده دَر گوشم برادر (حسین) تو ماندی بی کفن ،برخاکِ صحرا چگونه من کفن پوشم برادر آخ برادر (اجازه میدید، روز شهادتی روضه بخونم ، هی کی زجه بلده بزنه ، هرکی ناله داره بسم الله) (شب آخری دیگه داشت کابوس میدید، امروز راحت شد از این کابوس یه سال و نیم، داداش چی دیدم) آخ منو کابوسِ ،شمشیر و تنِ تو آخ منو کابوس شمشیر و ،تنِ تو تماشایِ به غارت رفتنِ تو تو را برنیزه بردند مانده برای من فقط پیراهنِ تو (حسین) آی ، آخ امان امان داداش،سراسرنیزه میبینم به خوابم داداش،سراسرنیزه میبینم به خوابم داداش، همین که پلک ،بر هم میگذارم تو را بر نیزه میبینم (داداش ، من که اومده بودم ، من که بالا سرت بودم ، خودت با گوشه ی چشمت اشاره کردی من برگردم، من که اومدمده بودم ، چرا گفتی من بِرَم،چرا گفتی ارجعی الی الفصطاط،چرا نذاشتی من پیشت باشم، عقده شده برام،داداش من برگشتم،نمی دونم تو این فاصله چی شد،یه موقعه رسیدم دیدم سرتو خولی بُرده،یه موقعه رسیدم دیدم لباسات دستِ اینو اونه،یه موقعه دیدم انگشت و انگشتر تو بردند،دیدم یه جایِ سالم تو بدنت نذاشتند،لبامو رو رگات گذاشتم،حسین... روضم هنوز تموم نشده ، روضه خانموم زینب یه گریز داره، گریزِ روضه ی زینب کجاست، حالا بِهِت میگم، داداش دیر رسیدم،همه رفته بودند،منی که یه عمروقتی سرمو بلند می کردم تو رو میدیدم، حسرتِ یه بار دیدنت به دلم موند، داداش ، چهل منزل سرتو بالا نیزه دیدم،اما هر چی التماس کردم یه بار نیزه دار سرت بیاره پاین من سرتو بغل کنم نشد،داداش، سرتم قسمت من نشد،داداش ، اما خدا رو شکر بالاخره سرت قمست یه نفر شد،(ها، از من جلو تری یا بگم، خدارو شکربالاخره یه نفر به آرزوش رسید، بابا ، مگه نگفتی بر می گردم، عمه رو خیلی خسته کردم، بیا میخوام دورت بگردم حسین.... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
‌ عنوان : سینه زنی زمینه شهادت امام جواد (ع) - سید مهدی میرداماد اینجا غریب و تنها میمیرم میمیرم میمیرم روی لبم یا زهرا میمیرم میمیرم میمیرم دوباره با زهر جفا امامی تشنه جون میده داره خودش رو نشونه مادری مهربون میده مادر منم مثله حسنت خون جگر میمیرم مادر منم مثله حسینت تشنه لب میمیرم مادر منم مثله زینبت این روزا اسیرم اینجا غریب و تنها میمیرم میمیرم میمیرم روی لبم یا زهرا میمیرم میمیرم میمیرم به غیر همسرم باید به کی بگم درد دلم عجب غم بزرگیه مَحرم خون قاتلم همسرم منو کشت مدینه رو به یاد آوردم همسرم منو کشت ولی دیگه سیلی نخوردم همسرم منو کشت میون آتیش که نمردم واای مادرم واای مادرم اینجا غریب و تنها ‌ میمیرم میمیرم میمیرم روی لبم یا زهرا میمیرم میمیرم میمیرم پیکرمو بین حجره روی زمین انداختن و اما با این حال واسه من یه دونه تابوت ساختن و من کجا کربلا کجا سنگی به پیشونیم نخورده من کجا کربلا کجا کسی پیرهنم و نبرده من کجا کربلا کجا بچه ام اینجا سیلی نخورده
. |⇦•آیینه دارِ زینب و زهرا .. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● آیینه دارِ زینب و زهرا رقیه کوچکترین انسیه الحورا رقیه امشب خیلی از پدرا دختراشونُ بغل کردن، خیلی از مادرا کنارِ دختراشون نشستن اما دخترا تو بغل مادر و پدر در امن و امانِ کامل هستند، اراده کنند و تشنه باشند آب گوارا هست .. زین العابدین گفت شب ها از سرما خواب نداشتیم تو خرابه .. روزها از گرما .. همش میترسیدیم آوار رو سرمون بیاد .. این دختر دیگه آخریا با اشاره با عمه حرف میزد .. آیینه دارِ زینب و زهرا رقیه کوچکترین انسیه الحورا رقیه خورشید در منظومۀ عشق حسینی صد سال نوری راه دارد تا رقیه سنش اگر کم هم ترازِ انبیا بود مانند کوثر آیت العظما رقیه مگه مادرش چند سالش بود، ۱۸ سالش بود .. این دخترم مثه مادر .. برات بمیرم خانم .. مادرِ حضرت رقیه ام اسحاقِ .. اونایی اهل مطالعه هیتند تو تاریخ ببینن مادرِ این دختر وقتی بچه به دنیا اومد بلافاصله از دنیا رفت .. یعنی این دختر وقتی به دنیا اومد مادرُ ندید .. ابی عبدالله بارها فرموده بود زینبم یه کاری کنید حس نکنه مادر نداره لذا دردانه بود .. انقدر خواستنی بود این نازدانه سر بغل کردن این بچه اصلاً دعوا بود .. یه بار نزاشتن این بچه پاش رو زمین برسه .. لذا وقتی سر رو بغل کرد اول پاهاش رو نشونِ باباش داد .. ببین دخترت پاهاش تاول زده .. جا داشت روی شانۀ کعبه اباالفضل جا داشت روی شانۀ سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر میخواند تا بالاسرش لالا رقیه این طفل بی آزار را آزار دادند زجرِ بدی را دید در دنیا رقیه .. *یه جوری آزارش دادن دیگه شب تو خرابه گفت یا بابام بیاد یا منم همینجا میمیرم .. یه جوری آزارش دادن گفت عمه دیگه خسته شدم .. یه جوری آزارش دادن شبِ آخر تو خرابه هر کاری کردن صدا گریه‌ش رو قطع کنه نتونستن .. تا سر بریده رو دید آرام شد .. تصور کن سرُ بغل کرده آرام داره با بابا حرف میزنه : * تاولِ دستامُ نگاه کن سوخته موهام شونه نمیشه سر که واسم بابا نشد پس خرابه هم خونه نمیشه .. بابا یه کاری با من کردن بابا از تازیانه و سیلی سخت تره ..‌ عروسکم رو یکیشون بُرد گوشواره‌مُ یکی کشیده عروسکم عیبی نداره گوشواره‌مُ عمو خریده .. صدا زد بابا: شمع عمرم داره سوسو میزنه منو هی دشمنِ بد خو میزنه حرمله خبر داره که سیدم لگداشو سمتِ پهلو میزنه دختر هرجا تو سختی و شدائد گیر کنه سریع بابا رو صدا میزنه .. مگه مادرش نبود بین در و دیوار هی صدا میزد وا محمدا .. این دخترم هرجا با تازیانه میزن صدا میزد یا ابتا .. بابایِ من، دخترِ نازت اسیرِ یک گله‌ی گرگِ پاشو ببین قد کمونم مثه قدِ مادربزرگِ .. شنیدم مادرت تو هجده سالگی قد خمیده راه میرفت .. شنیدم کاری کردن مادرت تو جوانی کمرش خم بشه .. چند شبه که به جای بازوت سرم رویِ بالِشِ ریگِ چند شبه که بوسم نکردی هیچکی برام قصه نمیگه یه حرفایی خورده به گوشم که خیلی حالِ من خرابه من میگم ان شالله دروغه جای سرت تشتِ شرابه هی به عمه میگفتم عمه اون سر آشناست .. جلو چشمامُ گرفت .. پاشو با اون نوازشات باز دوباره کاممُ عسل کن شیرین زبونیام تموم شد بابا یه بار منو بغل کن سه ساله و ضربۀ سیلی سه ساله و زخمای کاری دخترای شامی با طعنه بهم میگن بابا نداری فدا سرت سیلی زجرُ فدا سرت این همه مهنت بابای من فدای اسمت بابای من سرت سلامت یااباعبدالله .. بالاخره بعدِ همه دوری سرِ بریده رو برا دختر آوردن .. میخوام چند جمله از سرِ بریده بگم .. سری که امام زمان بهش سلام داده أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ .. میخوام بگم این سری که برا دختر آوردن چه مسیری رو گذرونده .. از کجا اومد و به کجا رسید .. چند تاشُ بگم .. سری که سنگ خورده .. سری که زنده زنده از بدن جدا شده .. سری که بالایِ اسب افتاده رو زمین .. سری که بالای نیزه رفته .. سری که گوشۀ تنور رفته .. سری که تو تشتِ طلا رفته .. سری که با چوب خیزران .. حالا یه ناله میخوام، بیار دستتُ بیار بالا بلند بگو حسین .. ــــــــــــــــــ
👆 |⇦•آرزوی غبار این‌باشد.. / روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۹۹به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خاک بر صورتِ حسین نشست امام زمان میگهأَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ .. کسی تا حالا ندیده بود صورتِ حسین خاکی بشه، خاک کجا صورتِ حسین .. تا دید زینب میخواد از محمل پیاده بشه گفت برید کنار اباالفضل آمد زانوشُ رکاب کرد .. محارم همه آمدن دورِ عمه حلقه زدن عمه با احترام پاشو زمین بزاره .. همه مواظبن گرد و خاک رو معجرش نشینه .. (نمیدونم جلوتر برم یا نه!..) خاک بر صورتِ حسین نشست پرده داریِ آفتاب کند بی سبب نیست سجده بر تربت خلق هفتاد تا حجاب کند *امام صادق فرمود سجده بر تربت کربلا هفتاد تا حجاب رو از بین میبره ..* علت خلق تمام جهان خاک این روضۀ منوره است سندش هست آیۀ تطهیر تربت کربلا مطهره است قبرِ زهرا بقیع گم شده بود وسط این دیار پیدا شد عرش بر روی خاک خیمه زدُ تربتِ کربلا معلی شد آسمان را به انتظار نشست تربت کربلا مودب شد چقدر ذوق کرد وقتی که خاک پای قدوم زینب شد ماه بر رویِ خاک افتاده‌ست دشت لاله پر از ستاره شده لای لای رباب باعث شد خاکِ این دشت گاهواره شده دلشوره داره خواهرت داداش بیا برگرد .. داره میمیره دخترت داداش بیا برگرد .. همچین که رسیدن کربلا گفت عمه مگه نگفتی ما داریم میریم مهمونی .. چرا با شمشیر و نیزه اومدن به استقبال ما .. تو این بَرّ بیابون خیمه نزن حسین جان خیلی غریبِ این خاک زینب شده هراسان مثلِ فردایی نزدیک به ۶۰ تا خیمه برپا شد، بالاترین خیمه و اولین خیمه شد خیمۀ اباالفضل، ابی عبدالله فرمود خیمۀ عباسُ رو بلندی بزنید، میخوام همه ببینن این خیمه ها صاحب داره همه ببینن این لشکر عباس داره.. بعد فرمود گود ترین خیمه خیمۀ زن ها باشه دورِ خیمۀ زن ها خندق بکنید به این راحتی کسی دسترسی نداشته باشه .. وسط خیمۀ زن ها خیمۀ زینب باشه .. یه جوری تو گودی خیمه رو بزنید زن ها میدانِ جنگ رو نبینن .. نبینن اون ساعتی که حسین از بالای ذوالجناح می افته رو خاک .. یه جوری خیمه بزنید نبینن علی اصغر رو دستِ بابا داره بال بال میزنه .. همه حرفا رو که زدن (ای دلای اربعینی ..) یه سایبون درست کنید برایِ شیرخواره آب زیادی بردارید بارون نمیباره ببین دلِ ربابُ شکسته مثلِ شیشه اگه بمونی اصغر شش ماهش تموم نمیشه تموم ترسم از اینه که خیلی دیر میشه تو بمونی تو قتلگاه خواهر اسیر میشه بگو اگه بمونم چیجور نفس بگیرم چه جوری از رو نیزه سرت رو پس بگیرم *چه خاکی شد این خاک کربلا .. چه خون هایی رو این خاک نریخت .. اما به خون با همۀ خون ها فرق داشت ..* خواهری خاک رویِ سر می ریخت پیکری مانده در دلِ هامون کفنی داشت پیکرش از خاک کفنی داشت پیکرش از خون *چند روزِ دیگه یه بدنی رو خاک می افته بگم با این بدن چه میکنن، اهل ناله؛ ناله بزنن اگه محرم نبود نمی گفتم .. ده نفر یه جور با اسب هاشون این بدنُ زیرِ سم اسب ها کوبیدن .. یه کاری با این بدن کردن زینب گفت صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء .. یعنی گوشت و خاک و بدن و خون با هم آمیخته شد .. یه کاری کردن زینب از زیر خاک ها و رمل ها یه بدنُ در آغوش گرفت و بغل کرد .. هی گفت آیا تو حسینِ منی .. حسین ...
. و و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم *هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* شبایِ اولُ دارم میبینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه م .. حسین ... شبایِ‌عاشقیم،میلرزه شونه‌ها چه‌هق هقی یک دهه با غمت،میگذره‌زود عجب‌دقایقی یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ تو لهوفِ که اشکِ شرمندگی رو حروفِ تموم عالم یه صدا با مسلم دارن میگن حسین نیا به کوفه همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : نیا که اینجا ردّی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی‌روزگار، ای آسمون با‌اشکِ من ببار کوفیا میکشن، شیرخواره‌تُ با افتخار اگه میای حسین، رقیه‌تُ نیار .. خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم : خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ نامۀ کوفیا همه‌ش دورغِ خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما بازارِ تیر و نیزه‌ها شلوغِ سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن اینا از اولم حیا نداشتن نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نزار که دیر بشه، تنت‌پر از نیزه و تیر بشه نزار که دیر بشه،نزار که‌خواهرت اسیر بشه نزار که دخترت به روزِ پیر بشه مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... ــــــــــــــــــ .
4_5870528477479831513.mp3
3.31M
حاج مهدی 🚩حسن خورشیدِ مدینه است🚩 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــ حسن خورشیدِ مدینه است حسن ماه آسمونه حسن با این زخمِ غربت دلامونو می‌سوزونه بمیرم، یه زائرم نداره بمیرم، آقام حرم نداره نداره جز سنگِ قبر نشونی اونی‌که بود کارش مهربونی بمیرم پیشش حتی نداره روضه خونی (واویلا، حسن غریبِ مادر) 4 من و تنهایی و غربت من و روزِ خوش ندیدن من و دردی که نداره دوایی جز پر کشیدن خدایا یه روز خوش ندیدم خدایا همش طعنه شنیدم خدایا شبا از خواب پریدم (واویلا، حسن غریبِ مادر) 4 ع
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
Ziarat-Arbaeen-Mirdamad.mp3
9.48M
🎤🎤 "السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع" 🍃🌸الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸🍃 کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
حاج مهدی 🚩حسن خورشیدِ مدینه است🚩 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــ حسن خورشیدِ مدینه است حسن ماه آسمونه حسن با این زخمِ غربت دلامونو می‌سوزونه بمیرم، یه زائرم نداره بمیرم، آقام حرم نداره نداره جز سنگِ قبر نشونی اونی‌که بود کارش مهربونی بمیرم پیشش حتی نداره روضه خونی (واویلا، حسن غریبِ مادر) 4 من و تنهایی و غربت من و روزِ خوش ندیدن من و دردی که نداره دوایی جز پر کشیدن خدایا یه روز خوش ندیدم خدایا همش طعنه شنیدم خدایا شبا از خواب پریدم (واویلا، حسن غریبِ مادر) 4 ع
4_5787540814443841721.mp3
1.75M
‍ ‍ . اثر حاج مجتبی صمدی شهاب ✍ با اجرای سید مهدی 🎤 شب مادره شب آخره تازه اول غم حیدره شب ماتمه دلا پر غمه چشای علی پر شبنمه تو مدینه ای که شب و روزش خاموشه از شرار غم سینه ی علی میجوشه مرتضی دیگه پیرهن سیاه میپوشه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون دل آسمون شده رنگ خون اشک بی صدا شده روضه خون مرد بی رقیب شده بی شکیب تو مدینه شده بی کس و غریب حیدری که زلفش به یک جهان می ارزه بعد فاطمه غربت و غمش بی مرزه پیش قبر فاطمه همش داره می لرزه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون شده دلشکن نگاه حسن دست زینب بقچه ی کفن با دل پرآه زیر نور ماه وعده میزارن تو قتلگاه بار هجر زهرا واسه همه سنگینه چشم فاطمه با علی یه روز میبینه تیر و نیزه رو تن حسین میشینه انا لله و انا الیه راجعون کبوتر زخمی علی پر زده تا آسمون 👇
  ‌ اُم البنین و زینبین خدانگهدار، حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار  اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار  دارم میرم شب وصاله  دارم میرم شب وصاله،ندیدمش این همه ساله  پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی    بهش می گم راست میگی ولی، سی ساله پیش مرده بود علی، من و ببر بی مُعطلی  پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ  بار سفر هم که بسته امُّ نگاه نکن فرق شکسته امُّ  رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر  حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر  اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار  ‌ تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود  فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟  نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه، چشام هنوز خیس بارونه  کاش می اومد بارون اون روزی، که می دیدم داری می سوزی، مغیره کرد فتنه افروزی  حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست   وقتی که در بی هوا شکست  زینب تو کوه پر غرور باش، بودی همش بازم صبور باش  از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم  سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب  بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست ‌ ‌  
4_5776241648841266079.mp3
8.41M
حالا دارم می‌فهمم، آتیش در یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، سوختن پر یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، تُو کوچه‌های غربت حمله به یک خونه با، چهل‌نفر یعنی‌چی نفس نمونده تا بگم یه دریا گریه هم کمه خدا می‌دونه چی گذشت تُو کوچه‌ها به فاطمه وای از حال مادرم، وای از چشمای ترم اینجا بین کوچه‌ها، ارث از علی می‌برم ................................................ حالا دارم می‌بینم، گرد و غبار و دودو حالا دارم می‌بینم، شعله‌های نمرودو حالا دارم می‌بینم، چیزی رو که مادر دید با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و یکی نگفت تُو کوچه‌ها بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود فکری به حال من کنه وای از تنهاموندنم، وای از غصه‌خوردنم با پاهای بی‌رمق، تا کوچه کشوندنم ................................................ حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه چرا همش خون بارید، چشای عمه‌م زینب با روضه‌ها خمیده شد کسی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه‌ها سر حسینو می‌بَره وای از ماجرای نی، وای از روضه‌های نی سنگ می‌خورد به بچه‌ها، هی از لابه‌لای نی @majmaozakerine
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
4_5774172118849684182.mp3
9.54M
📝 قرائت زیـارت اربعـین 🎤کربلائی سید مهدی علیه السلام کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469 برای استفاده از دعاها و گریزهای ودسترسی آسان به آن دعا برای مادحین و ذاکرین محترم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
. |⇦•من با همین لباس پاره... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی ●━━━━━━─────── من با همین لباس پاره آبرودار عالمینم یه دختر سه سالَم اما اُم ابیهای حسینم پای این سر جان نبازم من رقیه نیستم شام را ویران نسازم من رقیه نیستم مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم مثل زینب من شریکةُ الحسینم فدایی راه ولایت شبیه مادرِ حسینم هر ساله عُمر من یه آیه ست سوره ی کوثر حسینم کشته ی راه دفاع از دین اسلام منم فاتح کوفه عقیله فاتح شام منم مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم مثل زینب من شریکةُ الحسینم ای جَوُونِ امام حسینی با عشق هم قسم شدی تو دعای من بوده که امروز مدافع حرم شدی تو مقتدای تو، تو این راه شد شهید علقمه ای مدافعان زینب اجرتون با فاطمه مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم مثل زینب من شریکةُ الحسینم من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
عنوان : روضه شهادت امام علی (ع)-میرداماد ------------------------------------- اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار امشب دست خالیت رو بیار بالا، می دونی برا چی می گم؟ اصبغ بن نُباته ، اصرار کرد به امام مجتبی،گفت: من رفیق سی ساله ی باباتم بذار دم آخر من برم بالا سرش، اسبغ می گه من اومدم دیدم علی رنگ پریده افتاده تو بستر، دیگه خبری از قهرمان خیبر نیست، گفتم یا علی من رو نصیحتم کن، به من این دم آخر یه چیزی بده، میگه اشاره کرد به دستش، گفت: اصبغ دستم رو نگاه کن، گفت:این دست رو می شناسی؟ گفتم: آره آقا این دست خیبر شکنه. گفت: اصبغ دستم رو می خوام بیارم بالا جون ندارم. دست خیبر شکن علی بالا نیومد، چند زراع1 از زمین بلند شدو افتاد رو زمین. گفت: اصبغ خودت رو برا همچین روزی آماده کردی یا نه؟.1- ذراع به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی هر چی داریم باید خرج خدا کنیم که اگه یه روزی دستمون خالی شد،همین دست بالا آوردن ها دست مارو بگیره، لذا شب خداحافظی بچه های علی ِ تو هم تو این خداحافظی سهیم شو. اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار دارم میرم شب وصاله شب وصال ِ کیه؟ نمی شه شب شهادت مولا بخونی و از فاطمه نگی. چون علی این جوری دوست داره. دارم میرم شب وصاله،ندیدمش این همه ساله حالا وقتی دید چی گفت؟ بهم میگه:پیر شدی علی،خیلی زمین گیر شدی علی،از زندگی سیر شدی علی حالا من چی میگم بهش؟ بهش می گم راست میگی ولی،سی ساله پیش مرده بود علی،من و ببر بی مُعطلی پیر و خسته امُّ،بیار بگیر دیگه دستمُّ بار سفر هم که بسته امُّ ،نگاه نکن فرق شکسته امُّ رفتی بی خبر،بدون همراه و همسفر حالا چشام خشک شده به در،بیا من و با خودت ببر اُم البنین و زینبین خدانگهدار،حسن خدا نگهدار،حسین خدانگهدار تو نبودی اُم البنین بود،وقتی علی خونه نشین بود فاطمه می خوای یه ذره از این سی سال رو برات بگم؟ نبودی فضه می دونه،خونه ی قبرم شد این خونه،چشام هنوز خیس بارونه کاش می اومد بارون اون روزی،که می دیدم داری می سوزی،مغیره کرد فتنه افروزی حرمت ها شکست،غرور من زیر پا شکست ببخشند سادات وقتی که در بی هوا شکست دیدم صدات بلند شد:آه...بگو یا زهرا...... روایت میگه علی هر کی رو می دید صدا می زد. حسنم بیا بابا تو پسر بزرگمی، این جوری نگاه نکن،بقیه به تو نگاه می کنند. وصایا رو گفت، وصیت کرد. هی نگاه می کرد، حسینم تو بیا بابا، تو این جوری گریه نکن جگر بابا رو آتیش نزن، اما میگن بین همه ی نگاها تا نگاش می افتاد به زینب، خود مولا گریه می کرد. زینب تو کوه پر غرور باش،بودی همش بازم صبور باش از بعد من سخت ِ می دونم،حرفی نزن سختِ می دونم،داغ حسن سخت ِ می دونم سختر از اون کربلا زینب،قتلگاه از قفا زینب،سری که میشه جدا زینب بدترش کجاست،گم میکنی پیکرش کجاست همچین که روضه ی کربلا برپا شد،یه وقت گفت: بگید عباسم بیاد. امشب شب عباس ِ،همه جی عالم رسم ِ پدر که می خواد بره، بچه ی کوچیک تر رو به بزرگتر میسپارند. اما عباس شانزده سالشه؛ همه نگاه کردند، دیدند علی داره کارو یه جور دیگه جلو می بره بر خلاف قاعده، دست حسین رو تو دست عباس گذاشت، گفت:عباس دست داداشت رو فشار بده، مبادا یه روز تنها بمونه، می خوام بگم امشب عباس دست حسین رو گرفت فشار داد. اما کربلا حسین دست عباس رو گرفت،دید یه دست بریده رو زمین افتاده. -------------------------------------
mirdamad90-08.mp3
1.88M
وایییی مرو مرو مادر امشب شب اخر مادرمه بارون توی این چشای ترمه دستاش چه سرده وطبعش گرمه مادر، از خونمون میری مادر کجا داری میری مادر من ونمیبری چشمات و واکن مادر به من نگاه کن مادر باحال زار و نیمه جونت، برام دعاکن مادر وایی مرو مرو مادر با دست شکسته قنوت میگیری از بابا تو خونه تورو میگیری پیش چشم بابا داری میمیری مادر توکار خونه کردی موهامو شونه کردی امون از این غریبی مادر ازخونمون میری مادر کجا داری میری مادر من ونمیبری کنار بستر، مادر، میشینه حیدر مادر نگاهی کن با چشم کم سو به خون معجر مادر واییی مرو مرو مادر ای وای چرا نیمه جونه تن تو آتیش میگیرم از رفتن تو ماتم میگیریم از رفتن تو مادر تویی تو تکیه گاهم، انیس اشک وآهم امون از این غریبی مادر از خونمون داری میری مادر کجا داری میری مادر من ونمیبری چرا آروم نداری چرا همش میباری میون این غصه عنها، عم بابارو داری وایی مرو مرو مادر فاطمیه خادمه امین✍️
‌. 🎤 آخ آخ همه رفتند و من،جا ماندم ای دوست زِ بختِ بد به دنیا ماندم ای دوست آخ چرا رفتی مرا با خود نبردی ، ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست آی آخ به یادت، در نوایِ آب آبم امروز گفت: عبدُ الله، بیا بسترِ منو زیرِ آفتاب پهن کن، خانوم جان چرا زیر آفتاب ، گفت آخه خودم دیدم، بدنِ داداشم سه روز زیرِ آفتاب آی به یادت، در نوایِ آب آبم چنان تو زیرِ تیغِ آفتابم داداش تو راحت خفته ای در خانه ی قبر آخ ولی من از غمت خانه خرابم آی ،لباسِ تو (حس کن دمِ آخرِ) لباسِ تو، در آغوشم برادر (دیدند یه چیزی محکم به سینه فشار میده) آخ لباسِ تو ،در آغوشم برادر صدایت مانده دَر گوشم برادر (حسین) تو ماندی بی کفن ،برخاکِ صحرا چگونه من کفن پوشم برادر آخ برادر (اجازه میدید، روز شهادتی روضه بخونم ، هی کی زجه بلده بزنه ، هرکی ناله داره بسم الله) (شب آخری دیگه داشت کابوس میدید، امروز راحت شد از این کابوس یه سال و نیم، داداش چی دیدم) آخ منو کابوسِ ،شمشیر و تنِ تو آخ منو کابوس شمشیر و ،تنِ تو تماشایِ به غارت رفتنِ تو تو را برنیزه بردند مانده برای من فقط پیراهنِ تو (حسین) آی ، آخ امان امان داداش،سراسرنیزه میبینم به خوابم داداش،سراسرنیزه میبینم به خوابم داداش، همین که پلک ،بر هم میگذارم تو را بر نیزه میبینم (داداش ، من که اومده بودم ، من که بالا سرت بودم ، خودت با گوشه ی چشمت اشاره کردی من برگردم، من که اومدمده بودم ، چرا گفتی من بِرَم،چرا گفتی ارجعی الی الفصطاط،چرا نذاشتی من پیشت باشم، عقده شده برام،داداش من برگشتم،نمی دونم تو این فاصله چی شد،یه موقعه رسیدم دیدم سرتو خولی بُرده،یه موقعه رسیدم دیدم لباسات دستِ اینو اونه،یه موقعه دیدم انگشت و انگشتر تو بردند،دیدم یه جایِ سالم تو بدنت نذاشتند،لبامو رو رگات گذاشتم،حسین... روضم هنوز تموم نشده ، روضه خانموم زینب یه گریز داره، گریزِ روضه ی زینب کجاست، حالا بِهِت میگم، داداش دیر رسیدم،همه رفته بودند،منی که یه عمروقتی سرمو بلند می کردم تو رو میدیدم، حسرتِ یه بار دیدنت به دلم موند، داداش ، چهل منزل سرتو بالا نیزه دیدم،اما هر چی التماس کردم یه بار نیزه دار سرت بیاره پاین من سرتو بغل کنم نشد،داداش، سرتم قسمت من نشد،داداش ، اما خدا رو شکر بالاخره سرت قمست یه نفر شد،(ها، از من جلو تری یا بگم، خدارو شکربالاخره یه نفر به آرزوش رسید، بابا ، مگه نگفتی بر می گردم، عمه رو خیلی خسته کردم، بیا میخوام دورت بگردم حسین.... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5776241648841266079.mp3
8.41M
حالا دارم می‌فهمم، آتیش در یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، سوختن پر یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، تُو کوچه‌های غربت حمله به یک خونه با، چهل‌نفر یعنی‌چی نفس نمونده تا بگم یه دریا گریه هم کمه خدا می‌دونه چی گذشت تُو کوچه‌ها به فاطمه وای از حال مادرم، وای از چشمای ترم اینجا بین کوچه‌ها، ارث از علی می‌برم ................................................ حالا دارم می‌بینم، گرد و غبار و دودو حالا دارم می‌بینم، شعله‌های نمرودو حالا دارم می‌بینم، چیزی رو که مادر دید با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و یکی نگفت تُو کوچه‌ها بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود فکری به حال من کنه وای از تنهاموندنم، وای از غصه‌خوردنم با پاهای بی‌رمق، تا کوچه کشوندنم ................................................ حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه چرا همش خون بارید، چشای عمه‌م زینب با روضه‌ها خمیده شد کسی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه‌ها سر حسینو می‌بَره وای از ماجرای نی، وای از روضه‌های نی سنگ می‌خورد به بچه‌ها، هی از لابه‌لای نی 🎤 @majmaozakerine
. و و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم *هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* شبایِ اولُ دارم میبینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه م .. حسین ... شبایِ‌عاشقیم،میلرزه شونه‌ها چه‌هق هقی یک دهه با غمت،میگذره‌زود عجب‌دقایقی یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ تو لهوفِ که اشکِ شرمندگی رو حروفِ تموم عالم یه صدا با مسلم دارن میگن حسین نیا به کوفه همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : نیا که اینجا ردّی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی‌روزگار، ای آسمون با‌اشکِ من ببار کوفیا میکشن، شیرخواره‌تُ با افتخار اگه میای حسین، رقیه‌تُ نیار .. خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم : خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ نامۀ کوفیا همه‌ش دورغِ خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما بازارِ تیر و نیزه‌ها شلوغِ سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن اینا از اولم حیا نداشتن نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نزار که دیر بشه، تنت‌پر از نیزه و تیر بشه نزار که دیر بشه،نزار که‌خواهرت اسیر بشه نزار که دخترت به روزِ پیر بشه مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... ــــــــــــــــــ .
. و و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سید مهدی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدا رو شکر به آرزوم رسیدم نمُردمُ و محرمت رو دیدم خیلی دلم تنگِ محرمت بود میدونی این یه ساله چی کشیدم *هی میگفتم محرم میاد مجلس ها برگذار میشه من هستم یا نه .. تو عمرم انقدر دلشوره نداشتم .. فکر میکردم هر وقت اراده کنم روضه هست .. هر وقت اراده کنم میتونم برم .. باورم نمیشد دلشوره بگیرم به محرمت میرسم یا نه ..* شبایِ اولُ دارم میبینم تو آسمونا یا که رو زمینم اجازه داده مادرت دوباره مشکی بپوشم بزنم به سینه م .. حسین ... شبایِ‌عاشقیم،میلرزه شونه‌ها چه‌هق هقی یک دهه با غمت،میگذره‌زود عجب‌دقایقی یه کاری کن بشم نوکرِ لایقی این اولین روضۀ تو لهوفِ که اشکِ شرمندگی رو حروفِ تموم عالم یه صدا با مسلم دارن میگن حسین نیا به کوفه همۀ سال یه عرفه روضۀ مسلم خوانده میشه، الان شبِ اول حقِ این شهیدُ ادا کن : نیا که اینجا ردّی از حیا نیست توی مرام کوفیا وفا نیست اگه میای تنها بیا حسین جان اینجا که جایِ زن و بچه ها نیست چه کردی‌روزگار، ای آسمون با‌اشکِ من ببار کوفیا میکشن، شیرخواره‌تُ با افتخار اگه میای حسین، رقیه‌تُ نیار .. خیلی روضۀ مسلم روضۀ خاصیه چون پیغمبر براش گریه کرده، ابی عبدالله براش گریه کرده .. جوری ابی عبدالله برا مسلم گریه کرد عبارت مقتل میگه حَتی جَرت دُموع عَلی صَدرِه .. وقتی بینِ راه خبر دادن مسلمت رو کشتن یه جوری برا مسلم گریه کرد اشک هاش ریخت رو سینه‌ی مبارکش .. فدات بشم آقا .. اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ اَشْهَدُ اَنَّكَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْكُلْ، وَاَنَّكَ قَدْ مَضَيْتَ عَلى‏ بَصيرَةٍ مِنْ‏ اَمْرِكَ مُقْتَدِياً بِالْصَّالِحينَ، وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِيّينَ، فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِيآئِهِ فى‏ مَنازِلِ الْمُخْبِتينَ .. ان شالله با هم بریم حرم مسلم .. با هم بریم گوشۀ مسجدِ کوفه .. با هم بریم دورِ قبرش بگردیمُ با هم گریه کنیم .. غریب گیر آوردنت .. آقاشم غریب گیر آوردن .. زبانِ حال بگم : خورشیدِ عمرم دیگه بی فروغِ نامۀ کوفیا همه‌ش دورغِ خلوتِ دورِ مسلمِ تو اما بازارِ تیر و نیزه‌ها شلوغِ سفیرتُ با لبِ تشنه کشتن اینا از اولم حیا نداشتن نیا نیا پسر عمو شنیدم برا سرِ تو جایزه گذاشتن نزار که دیر بشه، تنت‌پر از نیزه و تیر بشه نزار که دیر بشه،نزار که‌خواهرت اسیر بشه نزار که دخترت به روزِ پیر بشه مسلم همۀ خاندانشُ برا حسین داد یکی از اون شهدایی که وقتی خبرِ شهادتُ دادن ابی عبدالله به برادرایِ مسلم فرمود شماها شهیدتون رو تقدیم کردید دیگه برگردید .. برادراش گفتن یا اباعبدالله به دو دلیل بر نمی گردیدم؛ تا الان خونی طلب کار نبودیم مونیم، حالا که برادرمونُ کشتن .. بعد یکیشون یه جمله ای گفت عجیب ابی‌عبدالله گریه کرد .. گفت آقاجان اگه برگردیم جوابِ مادرتُ چی بدیم .. اگه پرسید بچه‌مُ وسطِ بیابان رها کردید چی بگیم؟!.. حالا هرکی دلش آماده‌س بسم الله .. وقتی بدنُ از بالا دارالاماره انداختن همه جمع شدن دورِ بدن کسی باور نمیکرد این بدنِ بی سر بدنِ سفیرِ حسین باشه .. هر کی یه حرفی زد نتونستن بدنُ بشناسن .. یه مرتبه دیدن یه زنی میگه برید کنار، نگاه کردن دیدن طوعه‌س .. گفت من میشناسم این آقا مهمانِ خانۀ من بوده .. طوعه اومد بدنُ نگاه کرد گفت این مسلم ابن عقیلِ .. (زود حرفُ گرفتیا..) از کجا شناخت مسلمُ؟! سر که نداشت .. از پیراهن مسلم رو شناخت .. کسی که سر نداره از لباساش میشناسن .. آخ بمیرم برات حسین .. اگر حسینِ من تویی، سرت کو .. یا سر داره یه بدن، یا پیراهن داره یه بدن اگه سر نداشته باشه، پیراهن نداشته باشه یه علامت و مشخصه دنبالش میگردن .. میگن یا انگشتری یا ویژگی خاصی اگه هیچ کدوم نباشه از حجم بدن میشناسن .. یه کاری با این بدن کردن خواهرش هی با تعجب به این بدن نگاه میکرد ، آیا تو حسینِ منی ؟!! ای حسین ... ــــــــــــــــــ .