#جمعههایانتظار
✨جمعه زیباست اگر کینه زدل پاک شود
مرغ دل همســــفر طائر افـــلاک شود
✨جمعه زیباست اگر پنجره ها وا گردد
چشم ها منتظر یوسف زهرا گــــردد
✨جمعه زیباست اگر دوست کنارم باشد
جان ناقابل من هــدیه بـــه یارم باشد
✨جمعه زیباست اگر باب گنه بسته شود
عالم از بند شیاطین زمان رسته شود
✨جمعه زیباست اگر عشق فراهم گردد
آخرین حجت حق هادی راهم گردد...
#اللهمعجللولیکالفرج
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#سلام_علی_آل_یاسین_ص
جمعه وُ غرقِ پریشانی شدم
بی تو همچون ابر بارانی شدم
پس بیا ای یوسفِ مصری که من_
از غمت یعقوبِ کنعانی شدم!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هستی_محرابی
01 - Seyed Mehdi Mirdamad - Shabe 06 Moharram 1400.mp3
5.22M
|⇦•هزار شکر سرم زیر پرچم ...
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•هزار شکر سرم زیر پرچم ...
#قسمت_اول / #روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است
قسم به گریهکنانش که زود میبنم
قرار ما همه صحن معظمحسن است
#شاعر حسن لطفی
*میری حرم امام رضا سعی میکنی از باب الجواد وارد بشی، میگی امام رضا به اسم جوادش که میرسه کسی رو رد نمیکنه، به امام رضا میگی: جان جوادت منم از باب الجواد اومدم...
یعنی میشه !یه روز برم حرم امامحسن
بگم: آقا! من از بابُ القاسم اومدم ..
امام حسن، یه نگاه کرد بالا سرش دید حسین یه طرف، عباس یه طرف، زینب و امکلثوم یه طرف، نگاه کرد آروم شد یه لبخند رضایتی زد و نگاهکرد دید حسین داره به پهنای صورت اشک میریزه، صدا زد:"ما یَبکی یا اَخا!؟ "چرا داری گریه میکنی بالا بالاسرم؟ ابی عبدالله فرمود: چرا گریه نکنم؟ دارم بی برادر میشم، امامم رو دارم از دست میدم...
صدازد: حسینم گریه نکن، برادر! من دارم
میرم خیالم راحته زن وبچه ام در امانند، دارم میرم خیالم راحته بچه هام عمودارند....زینب خواهرم کنارشونه... اما حسینم! "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ" همه ی چشمها برای توگریه میکنه، یه روزی میاد روز تو میشه... هیچروزی مثل روز تو نیست "مُصیـبَةً مـا اَعْظَمَـها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها"....
حالا برگردیم کربلا.... تا قاسم به عموجانش گفت: شهادت "احلی مِنَ العسل" ابی عبدالله فرمود: آره عزیزِ برادرم! تو رو میکُشن، همه مردا
مون رو میکُشن... صدازد: قاسمم حتی به شیرخوار هم رحم نمیکنن...
گفت: عمو! یعنی لشکر دشمن تا خیمه ها هم میرسن؟ ابی عبدالله بغلش کرد "فِداکَ عَمُّکَ" عموت فدات بشه...
سه بار اباعبدالله، قاسم رو بغل کرده...
یه بار شب عاشورا بغل کرد، اون آغوش محبت از سر ذوق بود، یه بارم قبل از میدان رفتن بغلش کرد، وقتی دست خط باباش رو آورد، همچینکه ابی عبدالله سر نامه اش رو باز کرد یه مرتبه دید بوی مدینه میاد .."فغشی علیهما"انقدر گریه کردن که از حال رفتن...
اما بار آخر یه جور دیگه بغلش کرد، دوبار اولی که بغلش کرد پاهاش از زمین بلندتر شد اما بار آخر که بغلش کرد پاهاش رو زمین کشیده میشد ...*
دعوا سره یه نوجوونه
حمله هاشون چه بی امونه
مگه چیزی ازش می مونه
*چندتا شهید رو سنگ باران کردن، مثلا عابس رو سنگ باران کردن، دلیلش چی بود؟ کاری کرد دشمن تحقیر شد، بهشون برخورد، از رو لجاجت سنگش زدن، چیکار کرد! عابس اومد وسط میدون پیراهنش رو پاره کرد برهنه شد گفت: " حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی"
دیگه چه کسی رو سنگ باران کردن؟ حُر رو سنگ باران کردن، چرا حُر رو سنگ باران کردن؟! به خاطر اینکه حُر اینارو تحقیر کرده بود، تو ساعت آخر رفت تو بغل حسین به یزید و بنی امیه برخورد،به نامردی سنگ بارانش کرد
قاسم رو هم سنگ باران کردن، چرا!؟دیدن یه نووجون نه کلاه خود سرشه، نه پاش به رکاب میرسه...
وقتی اومد وسط میدونجوری رجز خوند حرص دشمن رو درآورد "إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ"من پسر حسنم ..بعد شمشیر برداشت ...تن به تن کسی حریف قاسمنشده...
یه مرتبه دیدن خیلی اوضاع داره خراب میشه نانجیب گفت: شلوغش کنید دورش حلقه بزنید، گرد وخاک کنید، سنگ باران کنید، بزارید چشاش دیگه نبینه، سنگ باران کردن این بچه رو...هول شد دست و پاش رو گم کرد، گرد وخاک بلند شد، وسط گرد و خاک یهو دید یه نیزه رفت تو پهلوش، تا اومد نیزه رو درآره یه نفر با شمشیر زد تو سرش، دیگه نتونست رو اسب بمونه از بالای اسب ...تا افتاد زمین
نانجیبا دیدن الان وقتشه، گفت: بگید اسبا بیان ..حسین.....*
انداختنش آه به روی خاکا
لگد زدن به پیکرش باچکمهاشون
صداش تو آسمونا پیچید
دل حسین تو خیمه لرزید
بالاسر اومد،اما چی دید..
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#قسمت_پایانی / #روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
*برا دونفر ابی عبدالله با سرعت اومد، این عبارت برا دو نفر اومده، عین باز شکاری، مثل تیری که پرتاب کنی...
یکی برا علی اکبر بود، یکی هم برا قاسم...
مقتل میگه: رسید بالا سَرِ قاسم، اما دید صدا میاد، اما خودش نیست، دید گرد و خاکِ، صداش میاد هی میگه عمو به دادم برس... اما دید بچه پیدا نیست، لذا صبر کرد یه ذره گرد و خاکخوابید، چی دید حسین؟ یه صحنه ای دید صدا گریه اش بلند شد... ابی عبدالله دید قاسم داره پاهاش رو روی زمین میکشه "كان الْغُلَامِ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ"هی پاهاش رو میکشید روی زمین... هی میگفت: آخ سینه ام شکست؛ دست و پام خورد شد...
ابی عبدالله بغلش کرد نوازشش کرد، بوسیدش، هی میگفت: سینه ام ..
ابی عبدالله چیکار کنه؟ یه عبارتی داره فرمود: خیلی سخته برا عموت تو ازش کمک بخوای، نتونه کمکت کنه ...
میدونی چرا این دعارو همیشه سفارش میکنن؟"یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِالحُسَین "تا حالا به معنیش فکر کرده بودی؟ ای خدای حسین! به حق حسین؛ سینه حسین رو شفا بده...
یه بار این سینه، سینه شکستۀ قاسم رو بغل کرد،یه بار این سینه بدن اِرباً اِربای علی اکبر رو در آغوش گرفت، یه بار این سینه شده بود گهواره ی بچه اش...
داشت بچه اش رو تکون میداد، یه مرتبه تیر سه شعبه زدن ... سینه اش رو با سه شعبه سوراخ کردن، راضی نشدن، یه نفر با چکمه رفت رو سینه اش، بازم راضی نشدن، ده نفر اسباشون رو آوردن هی رفتن و اومدن ....حسین!
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
01 - Seyed Mehdi Mirdamad - Shabe 07 Moharram 1400.mp3
4.58M
|⇦•سر ظهر است و انتهای نبرد...
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾•
●━━━━━━───────
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•سر ظهر است و انتهای نبرد...
#قسمت_اول / #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سر ظهر است و انتهای نبرد
همه جا پر شده صدای نبرد
پدرت خسته از بلای نبرد
اصغرم حاضری برای نبرد؟
*مگه نمیشنوی بابات داره میگه" هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی"مگهنمیشنوی بابات غریب شده وسط بیابون؟....*
یار شش ماهه ی پدر، اصغر
آبروی مرا بخر اصغر
نذر ام البنین چهار قمر
سهم لیلا برادرت اکبر
زینب آورده بود هر دو پسر
نجمه هم داده پاره های جگر
نذر من هم تویی، تو تاج سرم
همه ی هستی ام برو پسرم
*بچه رو داد دست زینب، همچین که اومد بچه رو بده دست خانوم، نگاه آخر رو کرد، میدونست دیگه علی برنمیگرده، همچین که بچه رو داد دست عمه اش آروم دَرِ گوشش گفت:...*
از کف و هلهله نترس برو
این همه ولوله! نترس برو
از صف قافله نترس برو
مادر از حرمله نترس برو
تو نشانش بده علی هستی
با همین سن کم یلی هستی
*بچه رو بُرد، همه وجود رباب رفت، نوشتن بچه که رفت خودش رفت ته خیمه نشست دستاشو برد بالا ...*
به دلم غم نشاندی اصغر من
به چه روزم کشاندی اصغر من
زود رفتی نماندی اصغر من
رجز گریه خواندی اصغر من
هق هق ات مثل نغمه ی تکبیر
تو و یک جنگ تن به تن با تیر
*تو همینحال وهوا بود داشت تو خیمه با خودش نجوا میکرد، یه مرتبه دید بیرون خیمه ولوله شده، یه مرتبه شنید صدای گریه بچه ها بلند شده ،همهمه شده چه خبره ؟!*
دلهره دارد این دلم چه شده ؟
می شود غصه قاتلم چه شده ؟
به سر آمد تحملم چه شده ؟
چه خبرشد؟ بگو ! گلم چه شده ؟
پدر پیر تو چرا برگشت ؟
یک قدم آمد و دو تا برگشت ؟
پدرت دست و پاش می لرزد
بغض کرده صداش می لرزد
اشک بر گونه هاش می لرزد
چیست زیر عباش می لرزد؟
می کشد روی تو عبا چه کند؟
می رود پشت خیمه ها چه کند؟
*هرجوری بود با زینب خودش رو رسوند بالاسر علی نشست، نوشتن جلو ابی عبدالله گریه نکرد شکایت نکرد فقط نگاه کرد ...*
گریه های مرا تو نشنیدی؟
تو که از مادرت نرنجیدی؟
پاشو اصغر بگو که بخشیدی!
تو چرا زیر خاک خوابیدی؟
ترسم از اینکه زیر و روت کنند
با سر نیزه جستجوت کنند
هستی مادر تو را بردند
زیور خواهر تو را بردند
آخرش پیکر تو را بردند
روی نیزه سر تو را بردند
باز هم مقصدِ عمو شده ای
روی نی هم قدِ عمو شده ای
#شاعر داوود رحیمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*توی قرآن قصه مادرانه زیاد داریم، یکی از قصه های مادرانه ای که اوج قصه هاست، قصه ی هاجر و اسماعیلِ،این مادر و فرزند چه کردن که خدا تو مناسک حج به احترام مادری که برا پیدا کردن آب آواره و در به درشد، از این کوه به اون کوه تو بیابون سختی کشید ،خدا به احترام این مادر یکی از مناسک حج روگذاشته سعیِ صفا و مروه ، تو این سعی صفا و مروه یه مسیر ی هست مَردا باید هَروله کنند اما زنها نباید هروله کنند، چرا زنها نباید هروله کنند ؟! شاید خدا میخواد بگه یه مادری هروله کرد بسه، یه مادری دلاروخونکرد بسه، دیگه مادری هروله نکنه، عرش خدا طاقت نداره ببینه...
نتیجه چی شد؟ ختم به خیر شد آنقدر این بچه پاش رو زد زمین، از زیر پاش چشمه ی زمزم جوشید، هاجر و اسماعیل عاقبت به خیر شدن قصه به سرانجام رسید، اما اسماعیلِ کربلا، علیِ اصغر، هی پاهاش رو زد به سینه مادرش، هی دست و پا زد، آب که نجوشید، شیر که نداشت مادرش چی کار کردن ؟! یه کاری کردن با تیر سه شعبه...
چند سال بعد اسماعیل بزرگ شد، جوان شد، رشید شد، بردن اسماعیل رو برا قربانگاه، تو قربانگاه قصه عوض شد، گوسفندی آمد، وقتی اسماعیل رو آوردن خانه ی هاجر، رفت به استقبال، نوشتن تا نگاش به اسماعیل افتاد دید زیر گلوش سرخه، جای چاقو زیر گلوش مونده، صدا زد: وقتی میرفتی زیر گلوت سالم بود چیکار کردن باهات؟! خبردار شد میخواستن گلوی بچه اش رو ببرند، نوشتن چند روز بیشتر طاقت نیاورد، هی میومد زیر گلوی بچه اش رو نگاه میکرد...
اما وای از دلِ رباب، نشست بالا سر بچه اش، دید یه طرف حسین، یه طرف زینبِ ،یه طرف هم گلوی پاره است، نمیتونه گریه کنه، سینه بزنه، ضجه بزنه، فقط نگاه کرد، هی تو گلوش جمع کرد بغضش رو، بغض تو سینه اش تلمبار شد. میدونی کی خودش رو نشون داد ؟ کی گریه کرد؟ چند روز بعدِ عاشورا .. تا اون لحظه رباب تو سایه ی زینب بود نمیخواست خودش رو نشون بده، نمیخواست بیاد وسط میدان، اما همه این غصه و داغ هارو جمع کرد، کجا ظهور کرد؟ اون ساعتی که دید سر حسینش تو تشت طلاست، چوب خیزران بالا میره، دوید، بلند شدخودش رو انداخت رو سر بریده ....ای حسین ....
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
صوت زنجیر وطبل ودمام زنی برای نوحه⏫⏫⏫
#زنجیرزنی
840_139867205112_492614.mp3
492.6K
زنجیر زنی روز اول محرم
استاد سازگار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ریزد از چشمم ستاره، در جگر دارم شراره
می چکد خون شهیدان از هلال خون دوباره
شد محرم ماه ماتم
واحسینا، واحسینا
خون هفتاد و دو عاشق، می دمد از دشت و صحرا
می شود یک روزه پرپر، لاله های باغ زهرا
از دم تیر زیر شمشیر
واحسینا، واحسینا
ماه قتل سیدالناس، ماه اکبر، ماه عباس
دست سقا افتد از تن، برزمین چون شاخه ی یاس
چهره گلگون دیده پر خون
واحسینا، واحسینا
ماه سربازیّ اصغر، ماه لبخند شهادت
بر فراز دست بابا می کند اصغر عبادت
می خورد شیر از دم تیر
واحسینا، واحسینا
ماه قتلِ ماه لیلا، ماه جان بازی اکبر
با تن پاشیده از هم می شود در خون شناور
اِرباً اِربا مثل بابا
واحسینا، واحسینا
ماه جنگ حق و باطل، ماه سرهای بریده
می شود از دیده جاری اشک زهرای شهیده
ماه انصار ماه ایثار
واحسینا، واحسینا
ماه عاشورا رسیده، خون بود جاری زدیده
زینب مظلومه گیرد بوسه از حلق بریده
سینه سوزان دیده گریان
واحسینا، واحسینا
#زنجیرزنی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
💚بی گمان روز قشنگی بشود امروزم
💚چون سر صبح سلامم
💚به تو خیلی چسبید
💚صبحتان حسینی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۰۱ مرداد ۱۴۰۱
میلادی: Saturday - 23 July 2022
قمری: السبت، 23 ذو الحجة 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️16 روز تا عاشورای حسینی
▪️31 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️40 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️55 روز تا اربعین حسینی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
عید مباهله
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
امام رضا علیه اسلام: مباهله بزرگترین فضیلت امیر مومنان علی است
مباهله مبارک
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین