فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تقویم شیعه🏴
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۴ آذر ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 04 December 2024
قمری: الأربعاء، 2 جماد ثاني 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️11 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺18 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️27 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
🌺28 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
هدایت شده از روضه دفتری
.
در سوگ #حضرت_زهرا ( س )
#نوحه #فاطمیه
------------
صدیّقَةُ الشَّهیِده
بانوی قد خمیده
با پهلوی شکسته
جان بر لبت رسیده
ای پاره ی قلب رسولِ والا
خون کرده اندوه تو قلب ما را
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
ای خسته تر ز خسته
اشکت به رخ نشسته
مانند پهلوی خود
داری دل شکسته
بی روی تو مدینه غرقِ نجوا
چشم علی شد از غم تو دریا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
شکستی و خمیدی
سوی علی دویدی
در زیر تازیانه
آه از جگر کشیدی
داغ پدر را دیده بودی امّا
داده عدو بر تو چنین تسلّا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
دیدم به خانه آتش
می زد جوانه آتش
تو در هجوم دشمن
بودی میانِ آتش
دستِ مرا بستند خیل اعدا
آنجا که تو بودی غریب و تنها
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
یک دست تو به پهلو
یک دست تو به بازو
گاهی دو دست خود را
گیری به روی زانو
من نیمه جان گردیده ام ز غم ها
تو جان دهی من می کنم تماشا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
جانم ز تن برون است
این خیمه بی ستون است
چون ماهِ پشت اَبرا
روی تو لاله گون است
بعد تو ای آئینه دار طوبا
شیرخدا مانده غریب و تنها
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
ای ماه بی نشانه
شُستم تو را شبانه
خیز و ببین ز داغت
ویران شد آشیانه
در پیش چشم کودکان یا زهرا
پیچیده ام بر پیکرت کفن را
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
من زار و بی قرارم
تاب و توان ندارم
جسم تو را شبانه
بر خاک می سپارم
در پیش چشمم گشت تیره دنیا
دیدار ما باشد به روز عقبا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا
شاعر:حاج محمود تاری «یاسر»
۴۹
(حضرت زهرا س)
(۸بعد از شهادت)
بعد از تو حیدر شد(غریب مدینه)۳
نهادم گل یاسم(غمت را به سینه)۳
شود جان حیدر فدای تو
کنم گریه هر شب(برای تو)۳
تا که تو شدی کفن(علی شد غریب)۳
رفتی از خانه ی من(علی شد غریب)۳
بعد از تو یا زهرا(رسیده به لب جان)۳
کنار مزار تو(منم دیده گریان)۳
کنار قبرت سوزم ز هجرانت
منم با یاد تو(پریشانت)۳
تا که بی پسر شدی(علی شد غریب)۳
کشته پشت در شدی(علی شد غریب)۳
صفابخش قلبم ای(گل یاس چیده)۳
به یاد غمت زهرا(شدم قد خمیده)۳
کنار قبر از پا فتادم من
سرم را روی خاک(نهادم من)۳
تا تو رفتی از جهان(علی شد غریب)۳
بهار من شدی خزان(علی شد غریب)۳
#رضا_یعقوبیان
#سبک_دامن_کشان_رفتی
#حضرت_زهرا_س
.
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🕯سبک زمینه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها ایام فاطمیه
#زمینه_ایام_فاطمیه
#شب_شام_غریبونه
بند🕯
شب شام غریبونه
شب غسلِ بدنِ تو
بی قراره حسنِ تو
دستِ زینبِ کفنِ تو
نمیشه باوره حیدر
چشاتو بستی بانو
حین غسلت با ناله
میزنه دست به زانو
میکِشه آه وقتی که
میزنه دست به پهلو وای
داری با رفتنت
میکُشی حیدر و
چجوری فاطمه
جمع کنم بستر و
خداحافظ زهرا
بند🕯🕯
داره از زیر تابوتت
میچکه خونت همسرم
داره می بینه دخترم
میگه آروم وای مادرم
الهی بشکنه دسته
اونکه سیلی زد مادر
تو جوون بودی اما
شدی زود پیرو مضطر
پشت در افتادی با
لگد چهل نفر کافر وای
کجا میری مادر
بیصدا نیمه شب
پشت تابوت تو
جونم اومد رو لب
خداحافظ مادر
بند🕯🕯🕯
مخفیونه میره امشب
تابوتت رو شونه ی علی
میری تو از خونه ی علی
می پَری از لونه ی علی
تو که ۱۸ بهارو از
عمرتو بندگی کردی
تو که ۹ساله عمرتو
با علی زندگی کردی
واسه ی شوهرت رفتی
بی بی مردونگی کردی وای
داری میری بیای
یه روزی کربلا
یا بشی زائره
شبای جمعه ها
خداحافظ مادر
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
زمزمه_واحد_نمیشه_باورم_حالت_وخیمه_مادرم.mp3
5.14M
🕯سبک زمزمه یا واحد سنگین ایام فاطمیه شهادت و شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال
#زمزمه_ایام_فاطمیه
#واحد_ایام_فاطمیه
#نمیشه_باورم
بند🕯
نمیشه باورم
حالت وخیمه مادرم
کم میشه سایت از سرم
دیگه میشم بی مادر ای وای
دعای زینبت
دیگه نمیشه مستجاب
تو میکِشی دائم عذاب
دارم میشم بی مادر ای وای
عجل وفاتی که میگی
میلرزه قلب دخترت
نمیشه باورم هنوز
باید که جمع شه بسترت
مادره درد کشیده،خدانگهدار
مظلومه ی خمیده،خدانگهدار
مادر خدانگهدار خدانگهدار
بند🕯🕯
باور نمیکنم
نفس نمیکِشی چرا
کجا میری از پیش ما
تنها میذاری مارو مادر
مادر یه امشبم
کنارمون میموندی و
قصه برام میگفتی و
منم میذاشتم روی پات سر
چشاتو وا کن و بگو
بگو دارم خواب میبینم
داره میده غسلت بابا
کاش میشد اینو نبینم
نمیشه باورم که،از خونه میری
بِهم بگو مادر چرا،شبونه میری
مادره درد کشیده...
مادر خدانگهدار خدانگهدار
بند🕯🕯🕯
آروم خوابیدی و
دیگه نمیکِشی تو درد
تنت شده مادر چه سرد
ولی ماهارو کردی بی خواب
بابارو میکُشی
این دله شب با رفتنت
غسله از روی پیرهنت
میریزه اسما روی تو آب
مادر چجور راضی شدی
رخت عزات تنم بیاد
این خونه تازه چیه که
از زیر تابوتت میاد
راضی شدی چجوری،بشیم عزادار
ای مادر جوونم،خدانگهدار
مادر درد کشیده...
مادر خدانگهدار خدانگهدار
#واحد #شام_غریبان
🙏التماس دعای خیر
✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
AUD-20231129-WA0007.mp3
6.5M
🕯سبک زمینه روضه ای شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها ایام فاطمیه
#زمینه_ایام_فاطمیه
#غم_تو_منو_میکشه
#واجبه_که_غسلت
بند🕯
(غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه
واجبه که غسلت بدم،تو حیاط خونه ولی
اونقده که بازوت کبود،شده نمیتونه علی
اسما بریز آب روان،رو بدن زهرا ولی...
ولی کمی آهسته تر،که داره میمیره علی
علی رو تنها گذاشتی،با روضه های مدینت
رسیده دستم به زخم،عمیق بر روی سینت
حالا میفهمم که راز،حسن تو کوچه چی بوده
رسیده دستم به جایی،که از همین غم کبوده
(غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه
بند🕯🕯
کجا داری میری گلم،شبونه و بی سر و صدا
با خودت علی رو ببر،بانوی من ای با وفا
چرا نفست قطع شده،صدات دیگه درنمیاد
پاشو حسنت رو بغل،کن که مادرش رو میخواد
راحت بخواب ای عزیزم،دیگه نداری تو دردی
با رفتنت از تو خونه،علی رو بیچاره کردی
چجوری آروم بگیرم،بدونت آروم جونم
خدانگهدارِ تو ای،بانوی قامت کمونم
(غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه
بند🕯🕯🕯
میچکه خون تازه ای،از زیر تابوتت ولی
داره میمیره دخترت،بیا نرو جون علی
پشت سر تابوت تو،با دیده ی تر زینبت
چادر خاکیته سرش،میزنه به سر زینبت
به زیر لب میگه زینب،خدایا مادر جوونه
داره میره از تو خونه،شبونه و مخفیونه
بشکنه دست مغیره،چه خاکی بر این سرم کرد
با حمله ای وحشیونه،به خونه بی مادرم کرد
(غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه
🎤با نوای زیبا و دلنشین کربلایی جواد مقدم
🎪هیئت بین الحرمین طهران
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
🕯سبک واحد ایام فاطمیه حضرت زهرا سلام الله علیها
#واحد_ایام_فاطمیه
#کریمه_دو_عالم
بند🕯
کریمه ی دو عالم،عزیزه ی حیدر
شفیعه ی قیامت،یا حضرت مادر
انسیة الحورا_فاطمة الکبریٰ
امینه ی وحی و_زندگیِ مولا
به خلقتِ هستی،دلیل
به شیعه ی حیدر،کفیل
به چادرت بستم،دخیل۲
یا حبیبة الله۲
(یا وجیهة عندالله
اشفعی لنا عندالله)
بند🕯🕯
یه گوشهٔ چشمت از،دل میبره غم رو
میکنه فضت کاره،مسیح مریم رو
وجودت اعجازه_روح تو ممتازه
به زیر پرچم تو_شیعه سرافرازه
کوثر حق جان،نبی
از نور تو دل،منجلی
ای همه هستیه،علی۲
یا حبیبة الله۲
(یا وجیهة عندالله
اشفعی لنا عندالله)
بند🕯🕯🕯
به عالمی میبالم،که مادرم زهراست
به نوکریش مینازم،که افتخار ماست
تو مهرو مهتابی_تو مادر آبی
رو سر ما سایت_مادر اربابی
واسه ی حیدر یاس،تویی
همسر با احساس،تویی
مادر واسه عباس،تویی
یا حبیبة الله۲
(یا وجیهة عندالله
اشفعی لنا عندالله)
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
کربلایی مهدی رضایی (2).mp3
23.18M
🏴زمینه ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
#زمینه_ایام_فاطمیه
#نیمه_دل_شب
🏴بند اول
نیمه ی دل شب،بی صدا و مخفی
غسل و کفن میکنه مولا بی بی زهرارو
میرسه تا دستاش،به پیکری زخمی
میشوره با اشک چشماش تموم زخمارو
اسما،بریز آب روان
روی،بدن دلبرم
اما،کمی آهسته که
دردش،نگیره همسرم
سخته برام که ببینم،جسمت و مجروح و خسته
رسیده دستم به پهلوت،به پهلویی که شکسته
سخته برام که ببینم،یه جای سالم نداری
قرارمون این نبود که،علی رو تنها بذاری
خدانگهدار عزیزم
🏴بند دوم
ای مسیح حیدر،ای مسافر شب
رفتی و ولی با خودت حیدر و نبردی
ای بهار حیدر،زود شدی خزونی
رفتی و ولی نگفتی سیلی از کی خوردی
پاشو،گل نیلوفرم
زهرا،عزیزم دلبرم
تنها،تو بودی لشکرم
بی تو،بی یار و یاورم
پاشو ببین که حسینت،رخت عزاشو پوشیده
پاشو حسن رو بغل کن،که واسه تشییع رسیده
پاشو ببین که آورده،کفن برای تو زینب
پاشو ببین که چادرِ،خاکیتو سر کرده امشب
خدانگهدار مادرم
🏴بند سوم
زینب و یه تابوت،تشییع شبونه
هی میگه آروم زیر لب مادرم جوونه
الهی که آتیش،بگیره مغیره
ازم گرفت مادرم رو اون با تازیونه
دیدم،آتیش شعله ور
بودم،با مادر پشت در
دیدم،که لگد زد به در
خم شد،مادرم از کمر
باور ندارم که میری،از خونه ای مادر من
داری میری اما چرا،شبونه ای مادر من
دیگه تو راحت شدی از،دردی که داشتی بمیرم
تقاص خونت رو من با،داداش حسینم میگیرم
خدانگهدار مادرم
🎤با نوای زیبای کربلایی مهدی رضایی
🎪هیئت مکتب الزهرا (س)
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرا ! چه کُند میگذرد شستشوی تو
نیمه شب است تازه رسیدم به موی تو
فاطمه جانم!
به هیچ چیز نیازی نداشت حتی قبر
نگو مزار ندارد بگو نیاز نداشت
تو رو به قبله نبودی که قبله رو به تو بود
نماز خواندن تو سمت و سو نیاز نداشت
ملاک شستن دست علی ز ماندن بود
و گرنه پیکر تو شستشو نیاز نداشت
*اگر یکی از، دنیا بره بعد از جان دادنش هر قسمتی از بدنش جدا شد باید با خودش دفن بشه حتی ی تار مو یا یه تکه ناخن
امشب براتون بگم سخت ترین غسل ها غسل بدن سوخته است.. چون حین غسل پوست میاد..*
زهرا چه کُند میگذرد شستشوی تو
نیمه شب است و تازه رسیدم به موی تو
*مولا خیلی تلاش کرد که کسی نمونه، زهرای مرضیه وصیت کرد علی جان فقط تو باشی و اسما..لذا امیرالمومنین فرمود همه برن فقط تو خونه علی و اسما ماندن .
اسما داره آب میریزه از رو لباس بناست غسل بدن زهرا رو بعضیها میگن آتش با معصوم کار نداره..خود بی بی میگه من بین در و دیوار آتیش، بصورتم می خورد.
بله یک زمان ارادهی الهی بر این است ابراهیم پیامبر در داخل آتش میشه وآتش اثر نمیکنه.. امام صادق بین آتش قدمبر میدارن اراده خدا است معجزه ای باشد و آتش اثر نمیکنه.اما بمیرم برای اون مادری که..
* اگه زن باردار باشه در شرایط سخت قرار بگیره اول مراقب جنینش آسیب نبینه بی بی دو دستی به در فشار میاورد.اما بمیرم هم محسنش جان داد هم صورتش سوخت هم میخ به سینه اش رفت هم نوشتن در افتاد روی زهرا..خاک برسرم خاک بردهانم..هم نوشتن چهل نفر از،روی در رد شدن. حالا علی چجور میخواد این بدن رو جمع وجور کنه این همه زخم به زهرا رسید.مولا آب میریخت از اون ور خون آبه میومد.قربونت برم علی جان ..چجور این بدن نحیف رو پهلو به پهلو می کردی..مولا میخواست پیامبر رو غسل بده خطاب رسید رسول خدا رو برهنه نکنید دوباره صدا رسید رسول خدا رو به رو نخوابانید.رسول خدا برهنه نکرد مولا و به رو نخوابوند.شأن معصوم همینه نباید برهنه بشه و نباید به رو بخوابه..علی جان تو هم زهرا رو از روی لباس،غسل دادی میخواستی آب به پشتش برسه نذاشتی به رو بخوابه...بمیرم هم حسین به رو خوابوندن هم وقتی جان داد برهنه اش کردن..*
*آخه بی بی هی میگفت: علی جان حسینم رو فراموش نکن.. باشه بی بی ما هم برای حسینت شب شام غریبانت گریه میکنیم..
کمی از غسل زیر پیرهَن ماند
کمی از خون خشکت بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده
«ای حسین...»
#حضرت_زهرا (س)
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
این قد خم ایستادن در بدن را سخت کرد
این تن زخمی به خانه کار من را سخت کر
کارهایی مانده باید آب و جارویی کنم
بازوی بِشکسته ام جارو زدن را سخت کرد
دست من از کار افتاده ببخش ای دخترم
گیسوان درهمت شانه زدن را سخت کرد
نه فقط از، زینبم، از فضه هم شرمنده ام
زخم های بسترم درمان من را سخت کرد
*حالا میخواییم ببینیم وضع فاطمه چگونه بوده..*
زخمپهلو، زخم بازو، زخم سینه زخم سر
بعد از این پهلو به آن پهلو شدن را سخت کرد
*امام زمان ببخشین از این دوسه بیت شعر..*
عُفله ی مسمار جای خود شکافِ پهلویم
وقت خونریزی یقین غسل وکفن را سخت کرد
از نحیفی در میان قاب چشمان علی
دیدن عکس جمال خویشتن را سخت کرد
*خانمی که یه روز به اندازه ی یه هفته رشد میکرد، یه هفته به اندازه یه ماه،روایته یه ماه به اندازه ی یکسال.. حالا اونقدر لاغر شده که وقتی میخواست میان قبر بگذاردش علی زیر بغلش، زد..هیچکسم نبود علی روکمک کنه انقدر مظلوم عالم گریه کرد.*
از، نحیفی درمیان قاب چشمان علی
دیدن عکس،جمال خویشتن راسخت کرد
گفتگوی، لکنت آمیزم علی را میکشد
در جوانی، پیری امکان سخن را سخت کرد
هرچه مولا التماسم کرد این پوشیه چیست
راز سیلی با علی، حرفی بزن را سخت کرد
از همان روزی که افتادم به کوچه برزمین
احتیاجم به عصا کار حسن را سخت کرد
یک دوروزی صبر کن ،دارم ز دنیا میروم
ای مدینه داغ پیغمبر به همراه سخت کرد
* به فضه فرمود تنهام بگذار من میان حجره ساعتی میخوابم،بعد بیا منو صدا بزن اگه جواب نیومد و نشنیدی برو زود علی رو خبر کن. درِ حجره رو بستن ساعتی گذشت، اومدن دیدن صورت رو به قبله، پارچه ای رو خودش کشیده این دستش رو زیر صورتش قرار داده..اومدم بالا سرش پارچه رو از،رو صورتش کنار زدم گفتم: "یا بنت رسول الله، یا بنت خیرالبشر،یا ام الحسنین"،شور دلم زیاد شد دقت کردم دیدم دیگه نفس نمیکشه دوان دوان اومدم برم مسجد دیدم بچه هاش وارد شدن از هولم دست وپامو گم کرده بودم گفتم بچه ها بیایین براتون غذا بیارم،گفتن چه وقت غذا آوردن مادرمون کجاست؟ دیگه به من حرفی نزدن اومدن میان حجره دیدم حسن صورت رو صورت مادرش گذاشت دیدمحسین صورت کف پای مادرش گذاشت هرچی صدا میزننن
گفتن آقازاده ها پاشید باباتون رو خبر کنید
رفتن مسجدو اون وضع امیرالمومنین بماند
بالا سر فاطمه اومد به اسم های مختلف صداش کرد دید جواب نمیده.یوقت صدا زدفاطمه جان کی بوده علی صدات بزنه جواب ندی من علی ام..اشک علی رو صورت فاطمه روح به بدنش برگشت چشماش رو باز کرد "هذا فِراقُ بِینی وبینک.."بچه ها رو از رو بدن بلند کرد.با احترام علی بچه هاش رو بلند کرد،اصلا یه داد نزد"صلی الله علیک یا اباعبدالله."این بچه ها وقتی دیدن عمه خودش رو رو بدن بی سر انداخت اونام شروع کردن با عمه گریه کردن گفتن حالا ی عده میان میگن خانم تسلیت پاشو اما راوی میگه اعراب بی تربیت اعراب بادیه نشین با دادوهوار و با فحاشی اونقدر زینب و زدن صدای بچه هاش بلند شد.."اَبتا اُنظُر الی عَمَتی المَظلومَه"..*
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
از آن روزی که سامان داد هستی،کل دنیا را
کسی نشناخت زهرا را، سلام الله علیها را
سلام الله علیها کیست این خورشید بی پایان
که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را
سلام الله علیها، از صلاة او، چه میدانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*جانِ عالم به فدات بیبی جانم، فدای شما و به محراب ایستادن شما و نماز خوندن شما،شنیدید به وقت نماز،خداوند همه بالاییها رو صدا میزد:"یا ملائکتی! اُنظُروا اِلی اَمَتی فاطمَه " بیاید نگاه کنید چه جوری بدنش میلرزه؛ بیاید نگاه کنید نماز فاطمه ی منو...*
سلام الله علیها ازصلاة او چه میدانی
که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*تسبیحاتی که امروز، عزیزانش فرمودند:
یه دو رکعت نماز با تسبیحات مادرم فاطمه سلام الله علیها از هزار رکعت پیش من عزیزتره. فرمودند: شامل حال کیه این ذکرکثیر ویژهای که خداوند در قرآن اشاره کرده؛ کیه این ذاکرش؟ یکی از مصادیقش، بارزترینش، روشن ترینش، مهمترینش، کسی که بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا بگه..که مثل همین روزهای گذشته با همه بیرمقی خمیده میومد احد کنار قبر حمزه سیدالشهدا مینشست گریه میکرد، زار میزد، درد دل میکرد،با عموجانش حمزه حرف می زد. معروفه که از همون خاک اولین تسبیح تربت شاید توسط بیبی ساخته شد ،از قبر عمو جانش حمزه خاک برداشت و گل درست کرد و گلوله درست کرد و به عدد تسبیحی که میخواست خانم تسبیح ساخت. کنار قبر عمو جانش حمزه درد دل میکرد.. گفت : که ای عموی راز نگهدار من،حمزه دلاور پهلوون، یادته کسی جرات نمیکرد به عزیز برادرت چپ نگاه کنه، به بابام رسول خدا ،تا تو بودی...*
ای عموی راز نگهدار من
گوش کنی اینک تو به اسرار من
عمو جان! حق مرا از نظر انداختن
اهل مدینه به سرم تاختن
*ریختن خونمون؛ عموی دلاورم کجا بودی که بین در و دیوارفضه را صدا زدم.. شام غریبان مادره امشب؛ چه گذشته نمیدونم...الهی برات بمیرم... الهی برات بمیرم...رحمت خدا به اشکاتون ؛خدا این اشکا رو ازتون نگیره ؛خدا گریه به سوز و گدازه بیبی رو از هیچ کی نگیره؛ هرکی داره براش زیاد کنه؛ به قرآن! گنجه رفقا؛ نمیدونیم این روضهها چیه؟ کمش، زیادش، کوچیکش، بزرگش،به قرآن اینا حساب کتاب ماست... روضه، روضه است. محل رفت و آمد بالاییاست... الان چشم دلت باز باشه ازدحام رفت و آمد بالاییا ،صدای شه پر بالاییا میاد..غریبانه به اسما فرمود:بیا کمکم کن.به آقا فرموده بود: راضی نیستم اونایی که اذیتم کردن...اونایی که حق تو رو گرفتن... آقا جان هیچ کی نباشه...همه چی مخفی باشه...*
#حضرت_زهرا (س)
✍
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*