📋دیدهای ده که مگر قامت رعنات ببینم
#سبک_مناجات
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدهای ده که مگر، قامت رعنات ببینم
هر طرف رو نهم، روی دلآرات ببینم
یا که یک دم بنشین، تا به کنارت بنشینم
یا ز پیشم بگذر، تا قد و بالات ببینم
من که آن دیده ندارم، که تو در دیدهام آیی
تو مگر دیده دهی، تا رخِ زیبات ببینم
هر کجا سینهزنت، دستِ دعا بالا برد
مادرت با عجله، دستِ عطا بالا برد
بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را
بر سر دوش، رسولِ دو سرا بالا برد
ما کجا ظرفیت، عشق تو را داشتهایم
نظر فاطمه، ظرفیت ما بالا برد
از کثافات مرا کَند و، حسینیه کشاند
ذرهای بودم و مهر تو مرا، بالا برد
رو به کعبه نزدم، جز به تمنای خودت
نِرخ توحید مرا، کرببلا بالا برد
کم ندیدیم که بدکارهی بیتقوا را
اشک در روضهی جان سوز شما بالا برد
گریه کردهست چو اسفند، میان آتش
هرکس از تشنگیات سوخت، صدا بالا برد
حرمله تیر زد و، از کمرت بیرون زد
همهی خون تو را زود خدا، بالا برد
ماندهام مات زمانی که دعا میکردی
این سنان بین دعا نیزه چرا بالا برد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدَر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!
تیرِ نامرد اگر یاور مشکم میشد ...
میشد این آب شود چشمهی زمزم که نشد
حیف شد، چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
*شاعر: داود رحیمی
تو جمع خود ماها هم همینجوریه؛
بعضیا بین ماها هستن که بقیه یه حساب دیگه روشون وا میکنن. مثلا میگن کار رو به فلانی بسپر؛ دیگه خیالت راحت باشه، تا تهش رو انجام میده.
بچهها هم همچین که مشک رو آوردن دادن به عباس، گفتن برید، دیگه بخوابید، عباس با آب برمیگرده...
همین طور که زمین افتاده بود، گفت حسین جان میشه بیادبی کنم؟
_ چیه عزیز دلم، داداشم، چی میخوای؟!
_ تا حالا یاد داری ازت چیزی خواسته باشم؟
_ نه عباسم
_ ولی حالا ازت یه خواهش دارم.
_چیه عزیز دلم؟!
_داداش یه قولی بهم بده.
_هرچی بگی رو چشام میذارم.
_حسین جان بدنمو از اینجا تکون نده. من نمیتونم تو چشمای بچهها نگاه کنم....
ردِ خونِ دست ساقی هنوزم رو لب مشکه
گریههای مشکِ پاره شبیه بارونِ اشکه
شونهی زخمیِ نخلی شده تکیهگاه سقا
سوی خیمهی ربابِ آخرین نگاه سقا
جای بوسهی علی رو همهی تیرا شمردن
آبروی پهلوونو کنار علقمه بردن
حسین داره برمیگرده، اما چه جوری؟! پیاده؛ سوار اسبم نیست. افسار اسب و گرفته. دولا دولا داره میاد؛
صدای بچهها بلند شد:
" اَینَ عَمِّیَ العباس "
یهو دیدن حسین بغضش ترکید. خیمهی عباس و عمودش رو کشید. این خیمه نشست؛
بچهها برید آمادهی اسیری بشید...
حسین...
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋تا دیدم که افتادی رو زمین
#سبک_زمزمه
#سبک_روضه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا دیدم که افتادی رو زمین
منم از کمر خم شدم ببین
پاشو خواهرِ تو داره از این
غصه میمیره
پاشو ای علمدار لشکرم
شده خیره دشمن سوی حرم
ببین که از این دوری دخترم
بهونه گیره
میگه عمو بیا، جونم به لب رسید
در انتظارته، داره به تو امید
اما نمیدونه، زخمیه پیگرت
ای وای اگه بیاد، آخر بالا سرت
میبوسم حالا چشم تارِ تو
نگو که همینجاست مزارِ تو
چطوری برم از کنار تو
برادر من
پاشو ذکر حیدر رو دَم بگیر
پاشو روی دوشت عَلم بگیر
پاشو راه بسوی حرم بگیر
ای یاور من
باور نمیکنم، دستت جدا شده
با ضربهی عمود، فرقت دوتا شده
بعد تو دشمنم، تا خیمهها میاد
نقشه داره برا، اهل حرم زیاد
سهشعبه زدن بیهوا به تو
زدن تیر به مَشک پُر آب تو
با نیزه زدن دشمنا به تو
رحمی ندارن
با کینه به سمتِ تو اومدن
نخواستن یه ذره اَمون بدن
چه زخمای به پیکرت زدن
چه بیشمارن
خونا رو از سر و، روی تو میبرن
من میدونم اومد، پیش تو مادرم
گفته برای تو، از سیلی خوردنش
گفته که حیدر و، دست بسته بردنش
شاعر #روح_الله_پیدایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
ابالفضل من علمدار من غمت زد آتیشم
حالا تا حرم چه جوری برم مگه آروم میشم
مگه راحته گفتنش علمدار من روی خاکه تنش
مگه راحته گفتنش که خون میزنه موج روی دامنش
ای وای علم یه طرف دست برادرم یه طرف اشکای خواهرم یه طرف
غمی که میگذرم یه طرف ای وای دلم یه طرف تنهایی حرم یه طرف
بی تو برم نرم یه طرف تو رو نمیبرم یه طرف
ای وای عزیز برادرم ای وای عزیز برادرم
تو بی دستی و منم نیمه جون من از دستت دادم
چشاتو نبند کنارم بمون به خواهش افتادم
میدونم دم آخری که تو از منم دیگه تشنه تری
میدونم دم آخری به یاد لب تشنه ی اصغری
ای وای عطش یه طرف رقیه کرده غش یه طرف
شرمنده ام ازش یه طرف غم رباب همش یه طرف
ای وای دلم یه طرف تنهایی حرم یه طرف
بی تو برم نرم یه طرف تو رو نمیبرم یه طرف
ای وای عزیز برادرم ای وای عزیز برادرم
چی اومد سرت تا دیدم تو رو خدایی مردم من
ببین اشکمو زن و بچه مو کجا آوردم من
به کی خیمه رو می سپری نذار کم شه از خیمه ها چادری
به کی خیمه رو میسپری تو که غصه زینب و میخوری
ای وای غمت یه طرف اینجوری دیدمت یه طرف
رو خاک پرچمت یه طرف صورت درهمت یه طرف
ای وای اینا یه طرف حرمله بی حیا یه طرف
چشم حرومیا یه طرف غم تشت طلا یه طرف
ای وای عزیز برادرم ای وای عزیز برادرم
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋علمدارم بمون سپهدارم بمون
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علمدارم بمون، سپهدارم بمون
درتاب و در تبم، ابالفضل
زمین خوردم پاشو، کم آوردم پاشو
کفیل زینبم، ابالفضل
کم آورده، پیشت مردی
علمدارم، وفاکردی
فقط میخوام، که برگردی
گلامون، آبرو میخوان
نمیخوان آب، عمو میخوان
نمیخوان مشک، سبو میخوان
تا از دستات، عَلَم افتاد
توو خیمه خواهرم افتاد
چه ترسی توو، حرم افتاد
میخونه روضه گوشواره
داره میلرزه گهواره
منو راحت نمیذاره
غمت، چیشده پرچمت
"عباس باوفا، سقای کربلا"
ای قمرِ علی، یادآورِ علی
ای هاشمی نَسَب، ابالفضل
فقط یه طور داداش، تکون بخور یواش
لشگر میره عقب، ابالفضل
ببین دارن کجا میرن
سراغ از خیمه میگیرن
مگه از جونشون سیرن
پاشو غوغای تو میشم
خودم دستای تو میشم
قد و بالای تو میشم
دلم داره گله پاشو
جلوی حرمله پاشو
ببین شد ولوله پاشو
میاد از خیمهها فریاد
جواب زجر و باید داد
رقیه از نفس افتاد
نرو ، قسم میدم تو رو
"عباس باوفا، سقای کربلا"
ای خواهش حرم، آرامش حرم
امیدِ خواهرم، ابالفضل
دارم سوال ازت، بهم بگو فقط
اینجا بود مادرم، ابالفضل
شنیدی مس چه آهی داشت
نوای قتلگاهی داشت
زیرِ چشماش سیاهی داشت
شده بازوت مثل بازوش
یه روز که رد شدن از روش
جای در موند روی پهلوش
بابا حیدر تنش میسوخت
جلو چشماش زنش میسوخت
یه زن که دامنش میسوخت
یه زخمی که نمک میخورد
جلو مردش کتک میخورد
همینطور داشت تَرَک میخورد
جلو چشماش کتک میخورد
*شاعر #محمد_اسدالهی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📋جولان میده توی میدون داره فرمان میده
#سبک_شور
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جولان میده
توی میدون داره فرمان میده
پسر ابوتراب با شمشیرش
دوباره به غائله پایان میده
قدم میزنه
توی میدون داره علم میزنه
لشکر دشمن رو بهم میزنه
سرنوشت جنگو رقم میزنه
یل حیدر نسب، افتخار عرب، ای خدای ادب جان
قمر رو زمین، یل اُم البنین، تویی شور آفرین جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
@majmaozakerine
پرچم داره
توی دستاش عَلم و محکم داره
میمنه تا میسره تو دستاشه
میون معرکه ها سردمداره
چقدر محشره
وقت جنگش میگن خود حیدره
یه سر و گردن از حریفش سره
به تمام معنا یه جنگ آوره
شیر نام آوره، یه تنه لشکره، از همه برتره جان
امیر صف شکن، فاتح تن به تن، که شده عشق من جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
عنوان داره
خون حیدر تو رگاش جریان داره
وقتی کشتی نجات حسین باشه
میشه گفت عباس هم سکان داره
چه باهیبته
مثل باباش حیدر قَدَر قدرته
ضربه ی شمشیرش چه پُر سرعته
چی بگم در وصفش ته جرأته
دست مشکل گشا، ساقی کربلا، به همه مقتدا جان
بیحد و بیعدد، ذکرمه تا لحد، ابوفاضل مدد جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
*شاعر: #حسین_خدادی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_نهم
#شور
@majmaozakerine
3736895614 1.mp3
6.77M
خادم اهل بیت 🌺:
•°🌱
دل دیوونه ای که توی سینمه ، داره رسوای زمونم می کنه 😭😭
#دلتنگی
تنظیم استودیویی دلتنگی، محمد فصولی الکربلایی و محمد حسین دامنی🎙
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
پنجشنبه های حسینی
دنبال کار من تا آخرت تویی💔
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5798567739249396996.mp3
5.98M
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین
#غزل_مناجات #امام_زمان
#سیدمجیدبنی_فاطمه
ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام
تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام
از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم
گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام
هر هفته التماس تو را دارم از خدا
با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام
سنگینی گناه مرا می کشد به دوش
دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام
در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی
آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام
انگار بی مقدمه کرب و بلاییم
وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام
از سفرۀ حسین بلندم نکن که من
محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام
#شب_جمعه
ای شوق بی کرانه ی شب های جمعه ها
تنهاترین بهانه ی شب های جمعه ها
از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم
گرم است آشیانه ی شبهای جمعه ها
شب جمعه وقتی که از حرم بوی سیب میاد
تو صفای سینه زنها صدای حبیب میاد
شب جمعه ها پای روضه ها یه غریب میاد
میخونه با دل مضطر میزنه به سینه و سر
الهی برات بمیرم یا حسین غریب مادر
حسین حسین حسین ......
یه خیابونه که به خون نشونده چشامونو
یه خیابونی که دیوونه کرده دلامونو
یعنی میشه باز ببینم من این خیابونو
به خدا بهشت قلبم خود
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
به سینه هر که تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد؟
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد؟
به غیر تو که کَرَم می چکد ز انگشتت
کجا پادشهی این همه گدا دارد؟
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
بزن به تیغ و بسوزان دست بادم ده
بیا که این دل عاشق سر بلا دارد
اگر چه پا نزدم صحن کربلای تو را
دلش خوش است حضوری به روضه ها دارد
به عرض یار رسانید ای سبک روحان
میان قافله جایی برای ما دارد؟
چو می رسد دلم از گردش زمانه به تنگ
دعا و عرض سلامی به کربلا دارد
همه ز لطف حسین است آبرو داریم
گدا هر آنچه که دارد ز پادشاه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_بر_مهدی علیهالسلام
🌸🍃سلام علی آلیاسین
روزِ من... با نام تو شروع میشود.
📖 تقویم روز
☀️ امروز :
شمسی:جمعه 27 خرداد ۱۴۰۱
میلادی: - -Friday-june 17 - 2022
قمری : الجمعه 17 ذی القعده 1443
🌸 جمعه متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز جمعه :
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
💔 یا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 💔
🤲 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
🌸 🇮🇷
#شعر_مهدوی
آقاجان✨
ذاکرشده ام تاکه کام بردارم
ازقلب مبـارک تو غم بردارم
آقا توبرای من دعاکن که فقط
در راه رضـای تـو قدم بردارم.✨
كـاش درصدرخبـرهاى جهان گفتـه شود
"عاقبت جمعه شدو حضرت مهدى آمد"
🌟زبانحال امام زمان علیه السلام😔
خانه ی تک تک تان را زده ام درب،ولی
اثراز یاری ما در دلتان نیست که نیست
انتظارم ز شما بیشتر است از دگران
یک دعای فرجی برلبتان نیست که نیست
اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک
گریه برغربت ما در شبتان نیست که نیست
به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس
یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست
تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب
صبح امید وظهور در کفتان نیست که نیست
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
#زمزمه
#امام_زمان
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
مهدی امید مایی منتظرم بیایی
ذکرم شده شب وروز یابن الحسن کجائی
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
در رنج و در ملالم منتظر وصالم
از لطف وجودورحمت نظر نما به حالم
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
ای نور چشم زهرا مولا در انتظارم
درلحظه لحظه عمرم بهر تو بیقرارم
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
تنهاو زارو خسته بایک دل شکسته
سائل درگه تو منتظرت نشسته
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
آقا مرا صدا کن ازرنج و غم رهاکن
ای مهربان عالم برای من دعا کن
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
تنها تویی حبیبم به درد من طبیبم
خدا گواهه مهدی بدون تو غریبم
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
ماه محرم آمد تنگه دلم برایت
ای نورچشم حیدر کرده دلم هوایت
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
از بس که با صفایی تنها امید مایی
شب عزا و ماتم منتظرم بیایی
یابن الحسن کجایی
منتظرم بیایی
تو شمس عالمینی بر همه نور عینی
تالحظه ی ظهورت گریه کن حسینی
حسین حسین حسین جان(۲)
هستم به تاب ودرتب جانم رسیده برلب
افتاده ام به یاد غم حسین و زینب
حسین حسین حسین جان
ای نور چشم زهرا در شور و در نوایم
امشب دوباره مهدی به یاد کربلایم
حسین حسین حسین جان
امشب دوباره یاد علی اکبرم من همچون حسین بیاد صد پاره پیکرم من
حسین حسین حسین جان
یابن الحسن بیاد علی اصغرم من
یاد رباب و طفل بریده حنجرم من
حسین حسین حسین جان
یابن الحسن دوباره غربت نمودم احساس
افتاده ام به یاد چشم و دو دست عباس
حسین حسین حسین جان
یابن الحسن بیاد وداع آخرم من
رفتن بسوی میدان گریه ی خواهرم من
حسین حسین حسین جان
یابن الحسن زجدت حرمت دریده دشمن
دویده سوی مقتل سرش بریده دشمن
حسین حسین حسین جان
بعداز شهادت او آتش زدند به خیمه
به پیش چشم زینب سرش زدندبه نیزه
حسین حسین حسین جان
دشمن به کودکانش با تازیانه میزد
به پیش چشم زینب چه ظالمانه میزد
حسین حسین حسین جان
#زبانحال_حضرت_مهدی_ارواحنا_فداه_وآقا_اباعبدالله_علیه_السلام
#سلام_علی_آل_یاسین_ص
بهاران طی شد و یارم کجایی
تو ای یارِ وفادارم کجایی
کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی
تو را می خواهم ای گل در کنارم
دلی خون از زمان دارم کجایی
نَمی باران بزن بر انتظارم
که بی تو اشکِ خون بارم کجایی
بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی
کلیدِ مشکلِ کارم کجایی
من و جمعه من و بوی فراقت
طبیبِ جانِ بیمارم کجایی
شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن
طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی
نسیمِ صبح از بوی تنِ توست
سحرها کرده بیدارم کجایی
تو مثلِ عطرِ باران دلربایی
نشاطِ رنگِ رخسارم کجایی
بیا از چشمِ تو حاجت بگیرم
چنان از درد سرشارم کجایی
تویی حاتم منِ مسکین به پایت
اسیرِ کوچه بازارم کجایی
مرا آهِ فراقِ سینه سوزت_
ز عالم کرده بیزارم کجایی
شرارِ خون نشسته در دلِ من
ببین این اشکِ تکرارم کجایی
من هر شب در دلِ تنگم به یادت_
نهالِ عشق می کارم کجایی
بیا آرامِ جانِ بی قرارم
به هجرِ تو گرفتارم کجایی
میانِ صحنها و هر رواقی_
به دنبالِ رُخِ یارم کجایی
همی ترسم بمیرم از جدایی
نبینم روی دلدارم کجایی؟!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هستی_محرابی
اما بریم ببینم امشب کربلا چه خبره شب عاشورا
همه جمع شدن توخیمه هرکسی یه حرفی میزنه برادرا واهل بیت حسین فرمودن؛ حسین جان اگه ما تورو رها کنیم بریم فرداچی میگن؟میگن داداششون همین جوری رها کردن ورفتن
آخه ابی عبدالله فرمود ؛نورها روخاموش کنید هرکی میخواد بره بره امشب شب آخره عباس بلند شد وحرف زدو صحبت کرد زهیر بلند شد و حرف زد سعید بن عبدالله مسلم بن عوسجه... همشون یه صدا دارن میگن اگه هفتاد بار مارو بکشن دوباره زنده بشیم دست ازتوبرنمیداریم آقا جان تورواینجوری رها نمیکنیم بریم.
یکم دل زینب آروم شد وقتی دید چه یارای باوفایی داره حسین اما بی بی اومدتوخیمه امام سجاد میفرماید:بی بی درخیمه ی من ازمن مراقبت میکرد ابی عبدالله هم نشسته داره بایه خنجر شمیرش رو تیز میکنه، همین جور داره شعرمیخونه آروم آروم نجوامیکنه (یا دهر اف لک فی الخلیلی کم لک بالاشراق والصیلی)
ای روزگار اف برتو امام سجاد میگه یه مرتبه بی بی ازجابلند شد پرید، داداش این چه حرفیه میزنی،نکنه مرگت نزدیک شده ؟صدازد آری خواهرم اون روزی که پیغمبر مژده ش ومیداد بابام علی میگفت مادرم فاطمه میگفت داداشم حسن میگف فرداس خواهرم خودت روآماده فردا کن، میگه تااین حرف بی بی باسیلی توصورتش زد گریبان چاک کرد بیهوش شد، ابی عبدالله بهوش آورد بی بی رو دست روی سینه زینب گذاشت زینب جان نکنه بیقراری کنی دشمن شاد میشه من میخوام عرضه بدارم بی بی جان فقط شنیدی اینجوری ناله زدی سیلی به خودت زدی خودت آماده کن مثل فردایی باید باچشمات ببینی ازبالای تل بیای، نگاه میکنی یه عده دور حسینت وگرفتن ،همچین که ابی عبدالله تنها شد مثل فردایی دیگه همه رفتن میدان کسی نبود میگه ابی عبدالله نظر الحسین علیه السلام یمینا و شمالا
یه نگاهی .
👇
یه نگاهی به راست وچب کرد دید کسی ونداره .
وَلَم یَرَ مِن أصحابِهِ أحَداً»؛ دید دیگر هیچ یک از اصحابش باقی نمانده است؛ همه رفتهاند. «فَنادی یا مُسلِم بن عقیل و یا هانی بن عروه، یا بُریر، یا زُهیر، ...». یکی یکی اینها را صدا زد. «قوموا عَن نَومِکُم أیُّها الکِرام، اِدفَعوا عَن حَرَمِ الرَّسول»؛ بلند شید و از این زن و بچهها دفاع کنید
بیا این نامردا رو ازخیمه آل الله دور کنید نگاه کنید این نامحرما دور خیمه من حلقه زدن .اما امشب میخوام روضه وداع بخونم ان شاءالله امشب خدابه من توان بده*
برگشت به خیام فَنادا یا زَینَب، یا اُمَّ کُلثومِ، یا سُکَینَة، یا رُباب، عَلَیکُنَّ مِنّی السَّلام» یازینب یا ام کلثوم یاسکینه یارباب یارقیه علیکن من السلام* منوحلال کنید دارم میرم روایت میگه بی بی سکینه اومد جلو صدازد بابا میخوای تسلیم مرگ بسی صدازدچاره ای ندارم دخترم میگه شروع کرد سکینه گریه کنه صدازد :بابا( رُدَّنا الی حَرَمِ جَدِّنا )میخوای بری اول ماروبرگردون مدینه بعدهرجا میخوای بری برو ،میخوای مارواینجا تنها بزاری مارومیخوای به کی بسپاری نکنه میخوای منوبه حرمله بسپاری نکنه میخوای منو به شمر به خولی به سنان .. میگه ابی عبدالله آرومش کردصدازد سکینه جان انقدر بابات واذیت نکن عین روایته سکینه جان قلبم وآتیش نزن اینجوری گریه نکن دخترم بعد ابی عبدالله صدازد؛ سکینه جان گریه هاتو نگه دار حالا مونده تاگریه کنی چندساعت دیگه که میشه برای اون موقع صبرکن .
میگه زن ها دور ابی عبدالله حلقه زدن نمیزاره بره هرکسی یه چیزی میگه زینب صدازد؛ داداش صبرکن مادرم سفارش کرده همچنین که راه افتادصدازد (مهلَا مهلا یَابن الزهرا ) چی میگی خواهرم مادرم سفارش کرده زیر گلوت ببوسم یه بوسه ای زیرگلوی حسین زد این آخرین بوسه بود نه والا، چندساعته دیگه اومد توگودال این نیزه هاروکنار زد این شمشیر ها رو کنارزد همه دیدن زبنب خم شد این لبارو گذاشته روی این رگهای بریده
ببخشید یه حرف دیگه میخواستم بزنم جای دیگه رفتم میگه این وداع طولانی شد یه نامردی اومد درخیمه شمشیرش روبه چوب خیمه زد روایت میگه فریاد زد حسین رفتی خودت بین زنها مخفی کردی بیا بیرون این جمله روگفتم یاد چی افتادی
مدینه هم همین طور شد همچين که دید دارن لگد به درمیزنن آتیش داره بالا میره ازدر خونه داد میزدن علی بیا بیرون
*غم به غیر از غم او این دل بی تاب نخورد
چهره ی شام غمش رنج مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ به پیشانی اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
مادر آب کجایی پسرت آب نخورد
دشمنت پیر و جوان سیر شد از آب ولی
مرکب لشکریان سیر شد از آب ولی
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی
قطره ای کودک شش ماهه ی بی خواب نخورد
مادر آب کجایی پسرت آب نخورد
تارمیدید همه کربلا را زعطش
دود میدید تمامی فضارا زعطش
خوب تشخیص نمیداد صدارا زعطش
بود عطشان وازآن گوهر نایاب نخورد
مادرآب کجایی پسرت آب نخورد
*برا مادرش دارم روضه میخونم کاری به شما ندارم*
هرچه دنبال سرش خواهر اوگشت نبود
بخدا جای سرش برنی ودرطشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه درآن دشت نبود
که دران مرتبه پیشانی ارباب نخورد
مادرآب کجایی پسرت آب نخورد
آی مردم بی غنیمت کسی ازکرببلا رفت نرفت
بی سرش شمر به گوال بلا رفت نرفت
زان همه تیر یکی هم به خطا رفت نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
مادرآب کجایی پسرت آب نخورد
صد پیمبر شده ونقطه معراج شد و
قتلگه خون شدودریا شدو مواج شد و
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدو
هیچ طوفان زده ای اینگونه به گرداب نخورد
مادرآب کجایی پسرت آب نخورد
*یه حرفم باباباش بزنم
نیست قلبی که ازاین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که دراین مرثیه نمناک نشد
نیست اهی که ازاین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه والله که ادراک نشد
پدر خاک کجایی که پسرت خاک نشد
نیست وقتی افتادروی خاک نبودش نفسی
نه معینی نه کمک حال نه فریاد رسی
درمیان شهدا وضعیت جسم کسی
مثل جسم خود ارباب اسف ناک نشد
پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد
یک نفرنیست بگیرد جلوی ملعون را
پر زخون شهدا کردهمه هامون را
خون ارباب زسر ریخت زصورت
خون راخواست باپیرهنش پاک کندنشد
پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد
به کناری که لبت پرترک وعطشان بود
یاکه آیات تنش زیر سم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشش غیر غبار خزوخاشاک نشد
پدرخاک کجایی پسرت خاک نشد
◀️متن تایپ شده غلط املایی داشت اطلاع بدین
#التماس_دعا
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین