#حضرت معصومه_مدح
شدم از روز ازل مستِ تویامعصومه
نوکرِوگدای دربستِ تویامعصومه
نوکری دره تو کردمرا مست جنون
کم ماو کرم دستِ تویامعصومه
من که از روز ازل نوکرِ این در بودم
نوکرِ بی سر و پایِ گل حیدر بودم
قبله از روز ازل روی تو شد ای بانو
همه امید دلم کوی توشد ای بانو
قبله ی ماست به سمتِ حرمِ معصومه
چشم هرشیعه فقط سوی توشد ای بانو
حرمت تابه ابد منزل ومعوای من است
نام زیبای شما در دل شیدای من است
خواهره موسی الرضا هست فقط معصومه
راهِ شیدایی ما هست فقط معصومه
گر ز زهرای علی نیست نشان وحرمی
همه مقصودِ خدا هست فقط معصومه
از وطن بارسفربند ببین یار کجاست
مقصدماهمگی قم بود وشهر رضاست
چکنم مستم و شیدای تویامعصومه
بین دل هست فقط جای تویامعصومه
جان من باد به قربان تو ای دخت علی
سَرِ خود را بِدَهم پای تویامعصومه
بانو ایکاش به زیرِ عَلَمت می مُردم
یا شبی دروسط آن حرمت می مُردم
دل ماهست به دنبال تویامعصومه
خانه ی عشق بُوَد مال تویامعصومه
کاش میشد که شبی کنج حرم میمردم
دل من هست به احوال تویامعصومه
شب عشق است و دلم کرده هوای حرمت
همه ی عالم هستی به فدای حرمت
به فدای دل نالان تویامعصومه
گریه های غم هجران تویامعصومه
چه شبی بود شب آخره دیدار رضا
دیده او دیده ی گریان تویامعصومه
شهرقم ازتوبها داردوبگرفت همه
عمر (مجنون)بفدای تو ونامت فاطمه
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعارحضرت معصومه-مدح
آیینه ی بارانی ام بانوی عشق است
بر لوح این پیشانی ام بانوی عشق است
تردیدهای بی دلیل هرگز ندارم
گفتاروحرف آنی ام بانوی عشق است
آمدبه شهرقم گل گلزار موسا
دلشوره ی پنهانی ام بانوی عشق است
اینجا سکوتت میل بشکستن ندارد
درد وغم طولانی ام بانوی عشق است
دریا و ساحل همزبان با یارماشد
آرامش طوفانی ام بانوی عشق است
سامان نداری بی رضا در وادی قم
دلدار بی سامانی ام بانوی عشق است
دارم هوای صحنت ای شهزاده ی عشق
آن نقطه ی پایانی ام بانوی عشق است
(مجنون )توگردیده ام لیلای عالم
حک بر روی پیشانی ام بانوی عشق است
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_معصومه
خاکم و درحرم فاطمه زر میگردم
باتو اي اخت الرضا زیر و زبر میگردم
چکنم کفتر جلد حرمت بود دلم
گر روم جای دگر من به تو بر میگردم
همه جا جار زنم عبد تویامعصومه ام
من ه گم گشته به دنبال تو گر میگردم
سوی تو آمده ام تاکه جوابم بدهی
بده اذن بخدا گرده خطر میگردم
دل (مجنون)تودنبال گدایی باشد
گر گدای تو شوم از همه سر میگردم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
#اشعارولادت_حضرت_معصومه_س
#میلادحضرت_معصومه_س
👆👆👆👆👆
شیدای خانواده ی موسی ابن جعفرم
آواره ی قبیله ی خورشید پرورم
باده بریز باده ای از عشق دلبرم
ساقی خمار جرعه ای از جام کوثرم
معصومه ساقی است و گرفتار ساغرم
هی می بده که مست شوم پای این حرم
جــان میدهم همیشـه بـه سودای این حرم
معصومه ا ی یمو، به تمنـای این حرم
خورده دلـم گـره به در، پای این حرم
عمری به گوشه گوشه ی صحن تو نوکرم
معصومه ای که دختر موسی ابن جعفر است
جان رضا وجلوه ی دخت پیمبر است
معصومه باشد وبه جهان روح پیکر است
بانوی قم، که در قد و بالا صنوبر است
امشب به شوق دخترموسی کبوتـــرم
لیلایی از عشیره ی لیلارسیده است
زیباترین سروده ی دنیارسیده است
مهتاب زاده ی گل زهرا رسیده است
آنقدر معرکه ست که رؤیارسیده است
از دست لطف او به کجا شِکوِه آورم
معصومه ای وبانوی محشرتر از همه
بانوی با کرامــت دلبـــرتر از همه
موسی زاده ای تو و سَروَرتر از همه
اصلا توفاطمه، تویی زهراتر از همه
بانو به پای عشق تو از خویش بگذرم
بانوی ناب قومِ خدای کریـم ها
معصومه ای رعوف تمامِ رحیم ها
خوانده اذان به ماذنه ی تو سلیم ها
معصومه پیرو کرمت بوده ایم ها
من انقلابیم، تویی بانو تو رهبرم
معصومه ای ونام توسرور،شنیدنی است
هر بار نام دخترحیدر، شنیدنی است
نام عزیز قلب پیمبر شنیدنی است
معصومه ای ونام تو دلبر، شنیدنی است
بایاده تو به نعره ی الله اکبرم
ای خواهر رضا دم ایوان توخوش است
درباغ معرفت گل ریحان توخوش است
دیدارصحن ودیدن مهمان تو خوش است
طوفان زده منم، همه طوفان تو خوش است
مبهوت نام توشده همواره مادرم
ای روضه خوان بگو که پلیدی رسید و بعد…
خاکی بپا شد و شده او ناپدید و بعد…
خواهر دگر روی برادر ندید و بعد…
از زنده دیدن رخ او ناامید و بعد…
فریادمی زند ، که دگروای از حرم
گودال بود و پیرُهنی غارت زده بود
اندر محاصره بدنی غارت زده بود
با تیغ و نیزه کل تنی غارت زده بود
با نعل اسب ها دهنی غارت زده بود
(مجنون)بگوکنار بدن ازدرد سرم
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
#اشعارولادت_حضرت_معصومه_س
#حضرت_معصومه_
#غزل
این حرم آیینه ی تصویرِ ذاتِ کبریاست
کل عالم روشن از این بارگاه باصفاست
این حرم تصویری از زیبایی و شیدایی است
آنچه بینی در حرم خود جلوه ی روی خداست
درحرم امشب بخوانی دفترِ اسرارِ عشق
بهترین مصداقِ عرفان بین این صحن وسراست
ای کریمه روی توشد قبله گاهِ عاشقان
گنبد و گلدسته ات آیینه ی سرِِّ بقاست
حضرت معصومه، بانو من گدای این درم
خاکِ کویت توتیای دیدگان اولیاست
ای کریمه غرق عرفان کردی ام از نورِ خود
چون که بانو جلوه ی تو روشنیِ دیده هاست
تا ابد سوزد چراغِ پر فروغ این حرم
تابش انوارقم، اندر جهان بی انتهاست
طوف قبرت میکنم چون قبله گاه من تویی
این دیار از اولین دارالقرارِ اولیاست
کاش (مجنون )بر دره سلطان قم گردی اسیر
عطرِصحنش بر دلِ غمدیده مانندِ شفاست!
#آرمین غلامی (مجنون کر مانشاهی)
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی