بسم الله الرحمن الرحيم
#اشعارحضرت زهرا (س)
همه پروانهصفت گرده رخت سوختهایم
آتشی در دل خود باغمت افروختهایم
روزگاریست که ماسینه زن کوی توییم
درس خود را همه ازکوی توآموختهایم
در جهان ثروت ما محبت فاطمه است
مابقی را به ولای علی بفروختهایم
ما مسلمان شده ی دست توایم یازهرا
چشم امیدبراین روضه او دوختهایم
هرکجا روضهی پر فیض تو برپاست خوش است
از غم عشق زهراهمگی سوختهایم
"عمر (مجنون)همه صرف گفتن شعرتوبود
توشه بهر عالم آخرت اندوخته ایم
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..:
#اشعارفاطمیه_
خواهم امشب تا سحر محو تماشایت شوم
کاش در این خانه زهرا ماه شبهایت شوم
با شگفتیهای دنیای تو زهرا آشنام
کاش زهرا آشنابا درد دنیایت شوم
ازچه روبا اشک خود زخم علی را بسته ای
کاش ای بانو طبیبی بر مداوایت شوم
چشم حیدر روشن از ماه جمال روی توست
خواهم امشب روشن از روی دلارایت شوم
روز وانفساهمین جا بین دیوار ودر است
کاش مرهم لحظه ای بر روی غمهایت شوم
میروی جان علی بسته بود بر ماندنت
خواهم ای بانو دمی محو دل آرایت شوم
🔸شاعر:
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_
__________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
مشت رابرشانه میزدتا که افتادی
زپا
آه بی شرمانه میزدتا که افتادی زپا
روی ماه صورتت،خطی ز نامردی زدند
بر رخت بیگانه میزدتاکه افتادی زپا
باغلاف تیغ قنفذ زدبه بازوتاشکست
آه، بیشرمانه میزدتا که افتادی زپا
زدمغیره تازیانه برسر و رخساره تو
بر تو چون دیوانه میزدتا که افتادی زپا
یک تنه کردی حمایت ازعلی درکوچه ها
برتوهربیگانه میزدتاکه افتادی زپا
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
ترسم میان کوچه به دل غم بياورم
زهرابپای عشق تومن کم بياورم
حالاکه درمیانه کوچه شدی فدا
می خواهم از وجود خود آدم بياورم
از روزگار آينه می خواستی مرا
شرمنده ام برای توماتم بياورم
درکوچه لشکری،بسویت حمله کرده است
شرمنده ام که بهره تومن غم ،بياورم
بانومیان در، سرو رویت به آتش است
آبی نبوده ،چشم پرازنم بياورم ؟
بانو تو جان بخواه که من ازذره ذره اش
گرددفدا،و جان دمادم بياورم
در زندگيم آنچه که بوده نبود توست
می خواهم از خدا که تو را کم نياورم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم..:
#حضرت_زهرا
چوپیره زن شده ای و خمیده ای بانو
مگربه آخرعمرت رسیده ای بانو
بگو چه آمده بانوی قدخمیده سرت
زمردمان مدینه چه دیده ای بانو
تو پیرتر شده ای از دوروز قبل خود
مثال شمع سحرگه چکیده ای بانو
مگوز چشم کبودت که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ای بانو
مکن فغان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ای بانو
به کوچه زخم جسارت نشسته بر رویت
چنان که طعم حرارت چشیده ای بانو
هوای روی تو و یاد محسنم کردم
مرومگرکه تو ازمن بریده ای بانو
-آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
سیلی از صورت من رد شد و رفت
برسره راه، کسی سدشدورفت
چقدرکرده ورم صورت من
ثانی ازبهر زدن، بد شد رفت
کوچه بود وحسن ومادر او
بهره برگشت مُقیَّد شد رفت
حسنم بودکه میزدناله
در میانِ من و او سد شد رفت
باز شد موسِیقی سیلی او
وین ملاقات درآمد شد رفت
صورتم خوردبه دیوار ،ازآن دست پلید
زدبه رخساره و، مُرتد شد رفت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
فدکم پاره شدو روی زمین افتادم
نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد
اگر امشب ورم صورت مادرنرود
خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد
پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها
نیت دشمنم این بود که از رو ببرد
گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو
نیتش بود که او دست به چاقو ببرد!
ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن
نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد
لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم
نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد
باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر
ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
نیمه شب پیکر زهرا به کجا می بردند
بین تابوت تن فاطمه را می بردند
نیمه شب هفت نفر بودبه زیرتابوت
زیربغض ناله در آه و نوا می بردند
دست وبازوی شکسته، وسط تابوت است
چه غریبانه تن فاطمه رامی بردند
کاش این شهر خبردار نگردد، تاصبح
نیمه شب فاطمه را چه بیصدا می بردند
بدنش بود به تابوت درآن نیمه ی شب
بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند
خانه ی فاطمه بازار گل و لاله شده
درغمش گل به هوایش به هوا می بردند
زبهشت آمده گویا کفنت فاطمه جان
کاشکی یک کفنی به کربلا می بردند
بر تن پاره وصد چاکت حسینت کوفه
عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند
به روی نیزه سرش بود وتنش روی زمین
گه سرش را به سوی شام بلا می بردند
بر سر نی سره عباس تماشایی بود
ای عمورقیه را بزم حرامی بردند
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن الرحیم..:
اشعارناب حضرت فاطمه (س)-روضه
آینه ی حیدر ، وسط کوچه شکستی
چون آه ، نفس در نفس بغض نشستی
تنهاقمرم صورت ماه تو کبود است
ای عشق! بگو نیمه ی پنهان که هستی
از پای درآورد مرا روی کبودت
دیدم به رخت سیلی وجای سره دستی
اشک است زده حلقه به چشمم همه ی عمر
آن لحظه که دیدم وسط کوچه نشستی
دربسترمرگی و تو دلواپس مایی
دیروز ترک خوردی و امروز شکستی
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعارزیبای شهادت حضرت زهرا(س)
_زبان حال امیرالمومنین(ع)
قوت بده بانوتودگربال وپرم را
بادست شکسته توبگیر زیرسرم را
زهرابه برت بازکنم بال وپره خود
انداخته ام پای غم توسپرم را
بردارتوازشانه ی حیدر.غم وغربت
سنگینی این بارشکسته کمرم را
تابانوی من اشک توراپاک نمودم
یک لحظه نبستی زضریحت نظرم را
چشمان من ازدیدن توسیرنگردد
دیدی زغم رفتن خودچشم ترم را
من منتظره خنده ات هستم بده رخصت
زهرابنگر.شکسته پر بال وپرم را
نان ونمک خانه ی حیدر تویی بانو
کن زنده دگر.لقمه ی این خوان کرم را
رو در روی توکاش بمیرم ک مگرتو
ازحال دگرگون .توبگیری خبرم را
خاکستره حیدربده برباد .ک شاید
برگمشده ی قبرتوبینم اثرم را
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها
رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا میشکند
گریه ی زینب تو، قلبِ خدا میشکند
چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا
بغضِ چشمان تواین،حال و هوا میشکند
گل بشکسته از این،غصه کمی راه برو
که قد و قامتِ تو زیرِ بلا میشکند
ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر
حیف یک روز کسی دستِ تو را میشکند
من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من
حرمتِ شیر خدا را همه جا میشکند
کودکانت همه در خانه چرا میلرزند
که درِ خانه به یک ضربهی پا میشکند
میدوی پشتِ علی تانرود سمت کسی
ضربهای میرسد و آینه را میشکند
پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی
بین در سینه جدا ، دست جدا میشکند
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_ریسمان_کوچه
لشکری آمده اینجا وچه بد می خندد
دست و پا می زنی و راه تورا می بندد
سر و کاره منه ،حیدربه طنابی افتاد
تازیانه مردکی، مرهم زخمت می داد
فاطمه ناله نکن عرش خدا می لرزد
دلم ازآمدنت به کوچه ها می لرزد
دست من بسته، سر از خاک تو را بردارد
کمی از رنج غریبیِ وبلابردارد
دردپهلوی تواز کوچه ی غم می بارد
چقدر کوچه به گودال شباهت دارد
زدنت دروسط کوچه تماشایی بود
بین کوچه تازیان گرم پذیرایی بود
دل (مجنون) به تنهایی تان می سوزد
چهره ات گفت که عمرت چو خزان می سوزد
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..:
#فاطمیه
#مصیبت_کوچه بنی هاشم
در بندحیدراست و فقط آه می کشد
بادست بسته،نالۀ جانکاه می کشد
در کوچه میکشندوسرش درد می کند
درگیروداره کوچه پرش درد می کند
درگیرودارکوچه، غمی بین سینه داشت
در سر هوای رفتن ازاین مدینه داشت
درکوچه بی توان شد و بی حال و خسته بود
لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود
فرمود ای جماعت نامرد بس کنید
من حیدرم علیه پرازدرد،بس کنید
شب آمدو دوباره بدید آفتاب را
بنشسته پای بستر،دید عشق ناب را
ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها
سر زد کناره بستره زهرا ی بیگنا
آمد کنار بستر زهرانشست و بعد...
بغضش به حال غربت زهراشکست و بعد
دارد وصیت گلش آغاز می شود
حیدر زمان گفتن صد راز می شود
دراحتضار و حال و هوای غروبی ات
دستی کشید بر روی صندوق چوبی ات
گفتا که تا عبای پیمبربیاورد
عمامه و قبای پیمبر بیاورد
می دید در رخ توعلی اقتدار را
می داد دست همسرخود ذوالفقار را
ای وای علت غمِ دائم شد آشکار
اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار
حیدر غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد
دربین دربه سینه ی من میخ جلوه کرد
ای یادگار عصمت و پاکی نگه مکن
حیدربیاوچادر خاکی نگه مکن
خونابه روی چادر زهرا چه می کند؟
هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟
***
مسمار از غم دل ما زار گریه کرد
برهمسرتو حیدر کرار گریه کرد
بر همسری که پشت در افتاد بر زمین
بر جرأت و جسارت دیوارگریه کرد
هنگام خانه داری ات ای میوۀ دلم
با یادچهره ی شده تبدار گریه کرد
بایاد آن کسی که غریب است بین شهر
بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کرد
بر پیکر فتاده به کوچه ناله کند
بر حسرت نگاه تو دلدارگریه کرد
دیدم کسی به سمت لباست اشاره کرد
شرح مصیبت توچنین زارگریه کرد
برکشتۀ فتاده به کوچه مکن عزا
بر آن تن شکسته بیمارگریه کرد
بر دختری که آمده دیداره مادرش
رفته کنار پیکراو زار، گریه کرد
بر چشم خونفشان حسین وزینب او
بر زخم دست مادربیدار گریه کرد
(مجنون)به کوچه فاطمهِ زیر و زبر شده
گویا که مقتلش همه دیوار ودر شده
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعارفاطمیه
کاش برصورت تو دست کسی جا نشود
پای اوبشکند وپای دگر پا نشود
هرکه داردبه دلش بغض علی ملعون است
ضربه ای زد به در خانه و در راوا نشود
آتشی را به در خانه ی آب آورد و
بین دیوار و در سوخته دعوا نشود
ضربه ی پای در و بی ادبی های غلاف
بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا نشود
گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن که
ریسمان گردن مولای دو دنیا نشود
در قیامت جلوی چشم همه می اُفتد
آنکه در کوچه تو را بین تماشا نشود
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#حمله_به_خانه_وحی
_____
برگرفته از کتاب شاعر(یاس کبود)
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
شکست پهلوی زهراچرامشخص نیست
چه بوده سهمیه اش از بلا مشخص نیست
قده خمیده دگر بی قیام می ماند
به کوچه فاطمه ازاین نما مشخص نیست
سیاه کرده تنی را لگد درآن کوچه
که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست
به کوچه هازده مشتی که شد ورم جایش
به زیرپیروهنت جای پا مشخص نیست
چرا که دست شکسته تورا دهد آزار
میان گریه وهق هق نوا مشخص نیست
هوای خانه حیدر ببین که شدابری
غم مدینه دراین کوچه ها مشخص نیست
ببین که هیزم نمرود شعله ور شده است
وفاطمه وسط شعله ها مشخص نیست
کسی جواب تو و استغاثه ی تونداد
میان در که صدا از صدا مشخص نیست
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_بستری شدن
زهرامروکه باتو به جانان دلم خوش است
بانوفقط به دیده ی گریان دلم خوش است
زهرا،مروکه باتوعلی شادمیشود
بانوی من،به حال پریشان دلم خوش است
عشق است هرچه را توبخواهی برای خود
زهرامرو به غربت و هجران دلم خوش است
"گفتی بسوز در غم من…سوختم ولی
بانوبمان به لذت درمان دلم خوش است
دیگر سلام حیدر تو،مانده بی جواب
باماندن توای گل ریحان دلم خوش است
محتاج یک نگاه تو ام ای تمام عشق
خشگم چنین، به قطره ی باران دلم خوش است
در پشت در تورا وسط شعله می زدند
یادم نمیرود به توای جان، دلم خوش است
با دست خودبرای علی لقمه ای بگیر
زهرابمان به لقمه ای از نان دلم خوش است
اینجا بساط گریه برایم فراهم است
بانو برای آن لب خندان دلم خوش است
حیدرمیان آن درودیوارجان سپرد
امابه ماندن تو، کماکان دلم خوش است
آمدمغیره سوی تو،ازمن حیانکرد
ازپانشستی وبه توای جان دلم خوش است
وقتی دلت گرفت و فقط یاحسین بگو
زهرا به روضه ی شه عطشان دلم خوش است
(مجنون)برای نیزه نشین آیه ای بخوان
یافاطمه به آیه ی قرآن دلم خوش است
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس )_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
سینه وتیزی مسمار خدا رحم کند
آتش واین در ودیوارخدارحم کند
میکشدشعله زبانه ،زسرایم چکنم
من و این شعله ی بسیارخدا رحم کند
لشکری آمده درپشت دره خانه ی ما
من و این لشکرکفارخدا رحم کند
باز شلاق به دست آمده لشکر پی من
به من زار وگرفتار، خدا رحم کند
سیلی آمدوسط کوچه زپایم انداخت
هر دو چشمم نشود تار خدا رحم کند
نوک شلاق که بر زخم رسد میسوزد
زخم زهرا شده بسیار خدا رحم کند
کوچه بودو آتش و سیلی و شلاق و لگد
یک تن و این همه آزار خدا رحم کند
تازه فهمیدم که پهلویم شکسته ازلگد
چکنم حیدر کرار خدا رحم کند
لشکری دروسط کوچه پی حیدربود
چه شود عاقبت کار خدا رحم کند
یک زن واین همه چشمان حرامی ای وای
به علی حیدرکرار خدا رحم کند
آتش کینه ازاین قوم مرا آزرده
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
همه درکوچه پی کشتن ما،آمده اند
بر دل غمزده ی یار خدا رحم کند
پیش چشمان علی،فاطمه راقنفذ زد
تادهد فاطمه آزار خدا رحم کند
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_____
برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس) _بزودی منتشر میشود
یلدای حیدری
من حیدری هستم،به کسی ربط ندارد
الله پرستم ،به کسی ربط ندارد
روکرده دلم سوی نجف،همچو کبوتر
حالاڪه شڪستم به ڪسی ربط ندارد
در راه علی پای پیاده شده طی عمر
از پاے نشستم به ڪسی ربط ندارد
نوشیدن می، حـال مـرا سخت ڪَرفته
من باده پرستم به ڪسی ربط ندارد
هشیارےد یروزه من ازجام علی بود
امروزڪه مستم به ڪسی ربط ندارد
شادم ڪه به دنیاے کسی غیرتوحیدر
امیــد نبــستم به ڪسی ربط ندارد
دیــوانه و شـــوریــد ه و( مجنون)غدیرم
من هرچهڪه هستم به ڪسی ربط ندارد
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
درخانه حال فاطمه ات روبراه نیست
دربین بستراست وشبش غیر آه نیست
می خواست جان دهد به ره تو ولی نشد
حیدررفیق بی کسی ات نیمه راه نیست
من میروم ولی ،توفراموش من مکن
آسوده باش فاطمه ات بی پناه نیست
یک دست من میانه کوچه شکسته شد
در دیده گان خسته ام،اذن نگاه نیست
جرم وگناه فاطمه ات دوستی توست
اینجا علی محب تو بودن گناه نیست
ملعون لگدبه در زد ومحسن ز بار رفت
اینجامیان کوچه کسی سر به راه نیست
زهرا کجا و سیلی نامردمان کجا
هفتادمردجنگی ویک پهلوان کجا
درکوچه زیر ضربه ی پا،دست و پا نزن
کشتی مرا دگر، تو علی راصدا نزن
بانوی قدخمیده من،من فدای تو
زهرای من تو حرفی ازین ماجرا نزن
زهرابه کوچه ها، تو شدی تازیانه خور
درکوچه تازیانه به او بی حیا نزن
از کوچه ای گذشت و که نامحرمان پراست
قنفذ به فاطمه، سخن نابجا نزن
دیدم به کوچه ؟! فاطمه ام میخورد زمین
دیگرمغیره برتن اوضرب پا نزن
اصلا به جان فاطمه سوگند خورده ام
درکوچه تازیانه برای خدا نزن
اذنم بده دمی ،که شود ریسمان جدا
دربین کوچه فاطمه را بی هوا نزن
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
(مجنون)علی کجاو غم کوچه ها کجا
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسین(ع)،گودال قتلگاه
فدای دلبره عالم که جودکارش بود
ملک به شوق نگاهش چه بیقرارش بود
ببین به آخرِ عمری غریب و تنها شد
ولی دقایق آخر کسی کنارش بود
برای او همه پوشیدهاند رخت عزا
تمام اهل خیامش در انتظارش بود
نبود بر سر ه خاشاک وخاک جای او
کسی که عالم هستی در اختیارش بود
شکست حُرمت او را کسی درآن گودال
همان کسی که فقط آه، غمگسارش بود
به روی سینه او،شمربی حیا آمد
همان کسی که نجاسات، زهرِ مارش بود
به سوی او،ز زمین وهوا هزاران تیر
رسید وآمده،اینجا خلاصه یارش بود
بگو حسین خودش بود و نیزه و شمشیر
که مادرش نگران بود و داغدارش بود
چراکه شمر سرش را برید و بر نی زد
به مقتلی که دقیق وقت، احتضارش بود
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال تخصصی حاج آرمین غلامی
#حضرت_حسین_سلام_الله_علیه
محومقام روی توام از ازل حسین
نامت برای دل شده ضرب المثل حسین
نام تومیبرم به اذان واقامه ام
هستی برای شیعه توخیرالعمل حسین
تنهاتویی تو گوهردردانه ی وجود
هستی جواهری بی نظیر بی بدل حسین
درکربلا امیر سپاه خداتویی
چون مرتضی تویی توفقط شیر یل حسین
تنهاغریب کرب وبلا بوده ای فقط
شدنصب بیرقت به سره هر محل حسین
صحن وسرای تو همه ی هست شیعه است
قبر توقبله ی دل بین الملل حسین
تنها دلیل ماندن من درجهان تویی
(مجنون) نموده یادرخت از ازل حسین
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
_شعرناب امام حسین(ع)
صراط المستقیم من حسین است
شهنشاه کریم من حسین است
ملک درعرش والا اینچنین گفت
دم ذکرعظیم من حسین است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بلندمرتبه شاهی..حسین
بلندمرتبه شاهی چنان زمین خورده
که ازاصابت نیزه،سرش شد آزرده
بلندمرتبه شاهی،اسیرگرگان شد
میان لشگری ازنیزه ، نیزه باران شد
بلند مرتبه شاهی،گلوبریده شده
خبررسیده به زینب،که قدخمیده شده
بلند مرتبه شاهی،میان گودال است
زفرط تشنگی وخستگی،چه بی حال است
بلند مرتبه شاهی،به زیرخنجربود
تنی میانه ی گودال نیزه،بی سربود
بلند مرتبه شاهی،فتاده براین خاک
اگرغلط نکنم پیکرش شده صدچاک
بلند مرتبه شاهی زاسب افتاده
اگر غلط نکنم،زیرنیزه جان داده
هوا ز باد مخالف،چنین شده تیره
سری بریده به سوی خیام شدخیره
فضای کربوبلاببین،که قیرگون گردید
زاسب حضرت معشوقه، واژگون گردید
تن عزیزخداگشته غرقه درنیزه
سرش به شام وبه کوفه نشسته برنیزه
تنش به خاک وبه خون، تاب استقامت داشت
به زیرنیزه دگر،کی جدال طاقت داشت
ادامه.....
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
لطمه بایدزدبرایت......یاحسین
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
آسیب دیده شانه ات ازنیزه شمر
پژمرده شددردانه ات،ازنیزه شمر
می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
میلادحضرت زینب(س)
بردره عرش خدا،نام توبود
باده خوردن ازمی جام توبود
مرغ قلبم جلدآن بام توبود
گم شدن در عمق ابهام توبود
شعرمن آغاز شد با نام تو
استعاره، محوه در ایهام تو
میشوم امشب برایت بی قرار
آمدی ای دلخوشی هر بهار
کرد نامت، ماه را بی اعتبار
شدبه اذن توزمین اندر مدار
ملک دلداری به نام زینب است
نطق قرآنی، کلام زینب است
اوست زینب جلوه ای داردچنین
اوست او دخت امیرالمومنین
تا ابدخاک درش نقش جبین
کیست اودست خدا در آستین"
ازقدومش گشت بابا شاه دین
زینب آمد،دخت شاه عالمین
بین اقیانوس زینب ماهیم
نوکرم اما به اوج شاهیم
سرخوش از جام می آگاهیم
زینب الهی نیم،اللهیم
صبر در درگاه توسوسو زده
بر سرایت هرملک زانو زده
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)