eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
شور لطمه زنی بسیار زیبا..5 شهادت .آقاموسی ابن جعفر.. _______________ گوش کنیدیاایهاالناس.اومده عزای دلبر دل آسمون گرفته.برای موسی ابن جعفر پرچم سیاهت آقا.واسه ماشکوه عشقه مصیبتهای توآقا.مثل سلطان دمشقه سیدی موسی ابن جعفر..ع..3 ==================== سره سفره ی توآقا.چه شبایی که نشستیم به ضریح کاظمینت.عمریه دلا روبستیم تا ابدقبله ی عالم.ضریته موسی ابن جعفر همه ی دنیابدونه.قبله ام تویی تو دلبر سیدی موسی ابن جعفر..3.. ==================== امشبی بیاتو ایدل.به عزاخانه ی حیدر به سروسینه بزن تو.برای موسی ابن جعفر.ع اسم زیبای توآقا .روی هرلبی نشسته دل (مجنون)بخداوند.دل چشمای تو بسته سیدی موسی ابن جعفر..3.. شعروسبک..📕 آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ==================== بروزترین کانال شعر و سبک📢 مداحی🎤 در تلگرام: @majnon1396 👆👆👆👆👆👆👆 کانال اشعار حاج آرمین غلامی (مجنون..ازکرمانشاه) ⛔⛔کانال شعروسبک...باحضور مداحان معروف کشور.. ⛔انتشاربدون لینک کانال مشکل شرعی دارد⛔
شور لطمه زنی بسیار زیبا..4 شهادت .آقاموسی ابن جعفر.. _______________ فرش عزای مجلست.بال ملاعک خداست موسی ابن جعفرعشق تو.تو دل بچه شیعه هاست هرکی یه پرچم میکوبه.میگه عزای دلبره این همه آه وناله ها.برا موسی ابن جعفره غریب آقا..2.. ==================== دل پره نواشده.خادم این عزاشده ماذنه های شهرمون.حی علی العزاشده بساط روضه خونی .موسی ابن جعفرشدبپا توخونه هاوهییتا.واسه آقاشده عزا غریب آقا..2.. ==================== میگن که بازهرجفا.میون زندون بل توبیگناه شدی اسیر.به دستای یه بی حیا شبا توروکتک میزد.روزا تورولگدمیزد سیلی توصورتت میزد.اون بی حیاچه بدمیزد غریب آقا..2.. شعروسبک..📕 آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ==================== بروزترین کانال شعر و سبک📢 مداحی🎤 در تلگرام: . @majnon1396 👆👆👆👆👆👆👆 کانال اشعار حاج آرمین غلامی (مجنون..ازکرمانشاه) ⛔⛔کانال شعروسبک...باحضور مداحان معروف کشور.. ⛔انتشاربدون لینک کانال مشکل شرعی دارد⛔
شور لطمه زنی بسیار زیبا..3 شهادت .آقاموسی ابن جعفر.. _______________ فرش عزای مجلست.بال ملاعک خداست موسی ابن جعفرعشق تو.تو دل بچه شیعه هاست هرکی یه پرچم میکوبه.میگه عزای دلبره این همه آه وناله ها.برا موسی ابن جعفره غریب آقا..2.. ==================== دل پره نواشده.خادم این عزاشده ماذنه های شهرمون.حی علی العزاشده بساط روضه خونی .موسی ابن جعفرشدبپا توخونه هاوهییتا.واسه آقاشده عزا غریب آقا..2.. ==================== میگن که بازهرجفا.میون زندون بل توبیگناه شدی اسیر.به دستای یه بی حیا شبا توروکتک میزد.روزا تورولگدمیزد سیلی توصورتت میزد.اون بی حیاچه بدمیزد غریب آقا..2.. شعروسبک..📕 آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ==================== بروزترین کانال شعر و سبک📢 مداحی🎤 در تلگرام: @majnon1396 👆👆👆👆👆👆👆 کانال اشعار حاج آرمین غلامی (مجنون..ازکرمانشاه) ⛔⛔کانال شعروسبک...باحضور مداحان معروف کشور.. ⛔انتشاربدون لینک کانال مشکل شرعی دارد⛔
شور لطمه زنی بسیار زیبا..2 شهادت .آقاموسی ابن جعفر.. _______________ بال وپره کبوتر.خونی شده درقفس جونی توپیکرش نیست.نمونده توتنش نفس بال وپرش شکسته.به لب رسیده جانش باده صباسلامش.برآن پسر رسانش مددموسی ابن جعفر..ع..2 ===================== دردانه ی پدر کی.آیی به دیداره من بال وپرم شکسته.امشب بیاکناره من شدم دراین زمانه.زحق خودچومحروم شدم به کنج زندان.بازهرکینه مسموم مددموسی ابن جعفر..2 دگربه کنج زندان.زخمی شده تن من کسی نبینداینجا.گریه وشیون من آن قاتل یهودی.میزدمراشبانه سیه نموده تنم.باضرب تازیانه مددموسی ابن جعفر..2 ===================== شعروسبک..📕 آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ==================== بروزترین کانال شعر و سبک📢 مداحی🎤 در تلگرام: . @majnon1396 👆👆👆👆👆👆👆 کانال اشعار حاج آرمین غلامی (مجنون..ازکرمانشاه) ⛔⛔کانال شعروسبک...باحضور مداحان معروف کشور.. ⛔انتشاربدون لینک کانال مشکل شرعی دارد⛔
کرمانشاهی روضه جانسوز _ مشکل گشای عالم باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر _ حاج آرمین غلامی(مجنون) امروز برای پدر بزرگوار حضرت معصومه سلام الله علیها آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام ذکر مصیبت کنیم، امام صابر ، امامی که حالا نمیدونیم چقدر زندان بوده ولی چهارسال آخر عمر مطمئنا زندان بودند شاید قبلش آزاد میشده رها میشده گاهی زندان میرفته ، اما زندان آخری چهارسال طول کشید خیلی صبور بود خیلی بردبار ... خداروشکر میکرد میگفت: خدایا یه جایی برای من قرار دادی عبادت کنم تنها باشم ، لاغر ، نحیف ، وقتی سجده میرفت فکر میکردند یک فرش روی زمین افتاده این قدر امام لاغر و نحیف شده بودند اما این امام صبور ، این امام بردبار و پرتحمل چقدر اذیت شد که دیگه یک شب سر به سجده گذاشت گفت : خدا دیگه بسه ، دیگه مرگ موسی بن جعفر رو برسون ، آقام سر گذاشت به خاک خدا من راضیم به رضای تو" پیش مردم نباید شکوه کرد پیش خدا که عیب نداره ، سامع الشکایاست، هر چی دلت میخواد به خدا بگو چندبار بگو تکرار کن گله هات رو میگه پیش خودم بیار من میشنوم "اللهم انی اسئلک الراحة عندالموت" شروع کرد با خدا مناجات کردن ، خودش خواست، خواست امامه ، حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین علیه السلام براش دعا کردن بچه هاش دعا کردن فضه دعا کرد هرکه دعا کرد اما حضرت زهرا سلام الله علیها طلب مرگ از خدا نمود دعای او مستجاب شد ،موسی بن جعفر هم دعاش مستجاب شد میدونید کی؟ اون زمانی که در زندان باز شد فاطمه معصومه شما مدینه بودید،ندیدید اما چهار نفر "کالعرش حمل فوق اربع حامل نورالاله رئاه ذوالابصار" مرحوم غروی میگه هر غریبی از دنیا بره گریه کن نداره میگه غریبه بچه هاش نیستن موسی بن جعفر هم کسی نبود براش گریه کنه ، اما زنجیرهایی که به پاش بود به هم میخورد صداش می آمد "خشخشة الحدید فی رجلیه" یعنی آقاجان ما داریم برای غربت شما ناله میزنیم ... یا بقیة الله تا خبر رسید به مدینه ، فاطمه معصومه حدود ده سال داره ؛ نشست تو خانه ناله زد عزا به پا کرد امام رضا صاحب عزاست حضرت معصومه صاحب عزاست ، عرض کنم خانوم جان جنازه بابا رو بیرون آوردن ندیدی مسموم بود ، ضعیف بود ، نحیف بود ، شنیدی و گریه کردی ... اما دل ها بسوزه برای اون دختری سه ساله ای که گوشه خرابه سر مقدس بابا درمقابلش ، بابا به خرابه نشینا سر زدی و خوش آمدی ... صورت رو گذاشت رو صورت بابا ، بابا عمه گلوت رو بوسید اما من لب هایی که جوب خیزران خورده ، لب ها را گذاشت به روی لب های بابا...
معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام * اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان (1) مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: " امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم." گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!" فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ " گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ " گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود " امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. " سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم." ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. " من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "   * امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان (2) ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.   حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟! سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.   مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. " .  پی نوشت ----------------------------------- 1- بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون. 2- بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج. 3- حار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات. 4- بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد. منبع : daneshnameh.roshd.ir
بسم الله الرحمن الرحیم باتویاموسی ابن جعفرسال ما،آمد زراه اول سال است، بی جیره مواجب آمدم شدشروع سال ما درسوگ شاه کاظمین باز هم درماتمت من بی جوانب آمدم سال مابانام یاموسی ابن جعفرآمده دستِ خالی در پی لطفی مناسب آمدم سال نو،آنچه صلاحِ ماست آن را لطف کن درهوای گریه ات، بی قُوتِ غالب آمدم اول سال است باگریه،دلم معواگرفت عذر خواهم من اگر جزوِ اجانب آمدم پایِ ما امسال هم در خیمۀ تو آمده عذرخواهم گرچه من،سوی توکاتب آمدم اول است این خانه تکانی ها خوش است چون گدایی بردرت با این مراتب آمدم درسیه چاله تورامحبوس کرده ظالمی درعزای توپی درک مطالب آمدم بین زندان بودی وسندی تورا میزدچه بد درهوای گریه ام ،باهرمراتب آمدم کیستی موسی ابن جعفر،صاحب عالم تویی آه من محروم از دیدارِ صاحب آمدم
   حوروقلمان وملک گرم پناهت یارباب عشق  بازی حسین  اندر نگاهت یارباب   عفّت وحجب وحیا درسایه سارلطف توست پرچم اسلام از چادر سیاهت یارباب    عزت و آزادگی مدیون  صبرت بوده است عفّت حُجب و حیا مدیون راهت یارباب   روضه ای برپا شده هرجا بنامت تا ابد عالمی محتاج تسبیح و گواهت یارباب    بهره منداست از همان صوت حزینت عالمی هرکجا اسباب گریه سوز و آهت یارباب    سوختی ازدوری طفل صغیر وکوچکت عرش اعلای خداشد پایگاهت یارباب   گشته ویران کاخ ظلم شامیان  با همّتت بود ه پیرو ملتّی پیش سپاهت یارباب   باد آن دستی بریده  بست دستان تورا این اسارت رفتنت شددلبخواهت یارباب   آن گلوی پاره ی اصغرتورا آواره کرد خاک قبر اصغرت شدسجده گاهت یارباب  
@majnon1396 پشت زندان چه ازدحام شده ست كار مولای ما تمام شده ست تازیانه بدست قاتل بود رفته ازدست ماتمام وجود بین زندان هوای غم برپاست مردکی گرم پاي كوبى هاست جسربغداد بى سكون شده است جگرپاره،حوض خون شده است خردوگشته دوساق پاهایش ازسیه چاله آید آوایش گشته ارباب ماجگر پاره مى رود خون شبيه فـــوّاره درسیه چاله ها چه سرگشته ست درعزایت رضا برگشته ست غسلِ خون كرده ساق پاهایت لرزه دارد صدای آوایت مادری موى مي كَند برتو پسری ضجّه مى زنـدبرتو کنج زندان رسیده ، مـــادر تو تازیانه نشسته بر سر تو ! بین زندان صدا زدى ، مادر چه قدر دست و پا زدى ، مادر اگه این مصرعو گرفتی،حقشو ادا کن مادرش داره با نور عینش،موسی ابن جعفر حرف میزنه تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت داره به موسی ابن جعفر میگه... تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت تاکه مویت كشيد قلبم سوخت گیسوی مولا گرفت،انقده سیلی زد به صورت آقامون 😭😭 درعزا غش كنم ، ز حال رَوَم واای، ناله ات را هنوز مي شنوَم ناله ی غم زدل مِكش ، موسی پنجه بر خاك كَم بِكش ، موسی چی دارم میگم؟؟؟ خردگشته چرا دوپاهایت درسیه چاله آمدآوایت از تو دارد طلب ، دل پرخون كه به تو تكـــيه داده این ملعون ازتو عمّامه و ردا بُرده تازیان برتو،بی هواخورده تازیان بر سر تومیلرزد قاتلت بی هوا تورا میزد باسروصورت، شده نیلی خورده ای تازیان، گهی سیلی قتلگاه توگشته زندانت آمده ازمدینه مهمانت شیون وناله برتو کرده رضا برلبانش نشسته آه ونوا چه کند درعزای تو(مجنون) شده درماتم شمادلخون
زندانیم ،درگوشه ای احساس غربت می کنم راهی ندارم ایخدا من هر چه همت می کنم ازضربه های تازیان ،ساق سره پایم شکست ازناله ام با این درودیوار صحبت می کنم حال مرابدمیکند ،باناسزاگویی خود سندی مگو دیگربس است ،دارم رعایت می کنم اینجارفیق من شده،شلاقهای مردکی خواهی بزن زیراکه من، با تو رفاقت می کنم از زهرسندی لعین،آخر فتادم من زپا من این سیه چال تورا دارم رعایت می کنم زندان سندی عاقبت ، انداختم آخر زپا یارب به الطافت درت،عرض ارادت می کنم (مجنون)به دست مردکی،شلاق بود وتازیان این پیکرم درهرسحر،با اورفاقت میکند 👉 @majnon1396 🔹 🔹
@majnon1396 باضربه ای ،روح مسيحا برزمین خورد یوسف به زندان بلایا برزمین خورد چشم انتظار دیدن روی رضابود وقت سحر باضربت پابرزمین خورد این كشتى صبر و فرج ساحل ندارد با موجى از آنسوى دريا برزمین خورد فيض حضورت را کسی هرگزنفهمید به دست ملعون جسم مولا برزمین خورد عطر نفسهاي توپیچیده به زندان آن باغ جان بهره شكوفا برزمین خورد دربندافتاد ی تویاموسی ابن جعفر آن پرچم «انا فتحنا» برزمین خورد خون مى‏ چكد از ساق پایت بین زندان آن هفتمین دلداره زهرا برزمین خورد جان رضا از دوريت بر لب رسيده است (مجنون)ازاین درد وبلایابرزمین خورد 👉 🔹 🔹
@majnon1396 نوای حضرت کاظم دم مفاتیح است همیشه ذکرتوبر،دانه های تسبیح است برای خلق بشر، آفریده شد ذاتش کسی نبوده به زندان کند ملاقاتش میان خلق خدا کس نبوده همچون او که ناله های سحر نغمه ی مناجاتش نوابه هر سخنش بود،شد کلیم الله کسی که بوده به زندان سرای میقاتش اسیرسلسله بودو اسیرزنجیراست فرشته ها همه مخمور در خراباتش شکسته ساق دوپایش ویاکه افتاده کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش برای کشتن او سندی آمده امشب چنین که گشته هویدا تمامی ذاتش
@majnon1396 غروب بود وکه از پشت به ضرب پا افتاد دمی که باسرو صورت جمال شاه افتاد تمام ساق دوپاهای اوشکسته شده و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد نگاش سمت کسی بود و بر زمین می‌خورد پناه اهل جهان بود و بی‌پناه افتاد مزن به صورت اوضرب سیلی ای ملعون مسیرسیلی سندی به روی ماه افتاد میان گودی زندان کسی دعا می‌کرد که عقده های دلش را به سجده وا می‌کرد نوشته‌اند که ساق دوپای تو بشکست که این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد مسیرسیلی وشلاق گرفت اطرافش چه صحنه‌ای، به دل زاره او چه‌ها می‌کرد ولی امید به این داشت تا رهابشود چقدر بابت این امر یا خدا می‌کرد ببین تمام امیدش گرفت رنگ خزان برای کشتن اوزهردست و پا می‌کرد چقدر روضه‌ی زندان وتازیان سخت است و کاش سندی ملعون تورا رها می‌کرد هنوز میرسدازبین این سیه چاله صدای ناله ی اوکه، خداخدامیکرد
@majnon1396 نوای حضرت کاظم دم مفاتیح است همیشه ذکرتوبر،دانه های تسبیح است برای خلق بشر، آفریده شد ذاتش کسی نبوده به زندان کند ملاقاتش میان خلق خدا کس نبوده همچون او که ناله های سحر نغمه ی مناجاتش نوابه هر سخنش بود،شد کلیم الله کسی که بوده به زندان سرای میقاتش اسیرسلسله بودو اسیرزنجیراست فرشته ها همه مخمور در خراباتش شکسته ساق دوپایش ویاکه افتاده کسی که می گذرد فوق عرش اوقاتش برای کشتن او سندی آمده امشب چنین که گشته هویدا تمامی ذاتش
@majnon1396 آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت اهل خانه همگی چشم به راهم هستند سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت وای برتخته ی در جسم مرا میبردند رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت
-اشعار حضرت رباب(س)    حوروقلمان وملک گرم پناهت یارباب عشق  بازی حسین  اندر نگاهت یارباب   عفّت وحجب وحیا درسایه سارلطف توست پرچم اسلام از چادر سیاهت یارباب     عزت و آزادگی مدیون  صبرت بوده است عفّت حُجب و حیا مدیون راهت یارباب   روضه ای برپا شده هرجا بنامت تا ابد عالمی محتاج تسبیح و گواهت یارباب    بهره منداست از همان صوت حزینت عالمی هرکجا اسباب گریه سوز و آهت یارباب    سوختی ازدوری طفل صغیر وکوچکت عرش اعلای خداشد پایگاهت یارباب   گشته ویران کاخ ظلم شامیان  با همّتت بود ه پیرو ملتّی پیش سپاهت یارباب   باد آن دستی بریده  بست دستان تورا این اسارت رفتنت شددلبخواهت یارباب   آن گلوی پاره ی اصغرتورا آواره کرد خاک قبر اصغرت شدسجده گاهت یارباب  
شهادت کردی شهادت حضرت امام موسی کاظم (ع) ▪️. یارب شو بی اختر و بارانیه امشو یارب شو تحریم مسلمانیه امشو یارب رسی له هر نفس آوای غریبی دل نوحه گر سید نورانیه امشو اشکم بیه خوین له خم او ماه مدینه کاو مرشد زنجیری و زندانیه امشو چاوی له دره محبس و ذکره بیه یا هو یه صیده ویاموسی قربانیه امشو کس نیه پرستاره له ای کنج سیه چال یه خونجگره محبس طوفانیه امشو بوی جگر لاله دیه ، راز و نیازه یه جلوه ای له جاه سلیمانیه امشو کاظم لقبیه ، نسبی کرب و بلائی له مکتب حق رهبر و روحانیه امشو افسوس و ای، جاه وجلال و جبروته بی هم نفس محبس ظلمانیه امشو تا زهر بلا بیه گوارای.وجوده یارب وتو ای گیان و دل ، اَرزانیه امشو تابوت تنه ، شاهد آلام تنه بی یه کشته زندان پریشانیه امشو (مجنون) برشن اشگ و پای گل زهرا با شور بخون ، وقت غزلخوانیه امشو ✍ شاعر_
@majnon1396 غروب بود و یهودی دوباره برمیگشت گمان کنم که صدایت ضعیف تر میگشت شنیده ام به تنت زخم های کاری بود که زخم تازه اگر بود بی اثر میگشت به زیر دست حرامی و درسیه چالی شکافِ زخمِ تنت باز و بازتر میگشت به زیر چکمه وضرب لگد خودت دیدی که ضربتش همه شلاق بودو بر میگشت غروب بود و تنت در میان زندان بودِ زهجر روی تومعصومه بیِ پدر میگشت
@majnon1396 کنج زندان بین زنجیر سرت ریخت بهم درقفس بوده ای و بال و پرت ریخت بهم کی توان گفت کجا تکیه به دیوار زدی ضرب شلاق ولگدها کمرت ریخت بهم تشنه بودی وزدی سرفه ی خشکی توشها لخته ی خون لبت دور و برت ریخت بهم اثرات گریه ات نیمه ی شب بودبلند چند تاری مژه از پلک ترت ریخت بهم به عصا هست نیازش همه پیران جهان یاوری نیست ببیند پسرت ریخت بهم کودکی بیش نبودی به بره حضرت عشق سر پیری به سیه چال پرت ریخت بهم شد جراحات تنت لخته خونابه چرا زندگی تو به یاد پسرت ریخت بهم
@majnon1396 گشته بپاعزای.کاظم آل علی(ع) کرده دلم هوای .کاظم آل علی باشدبه دل ولای،،کاظم آل علی(ع) هستی ما فدای،،کاظم آل علی(ع) غصه ندارم اگر.زدنیابی نصیبم خوشم هستم گدای،كاظم آل علی(ع) توعشق کم نظیری،همچوعلی!توشیری! عمری شدم گدای.کاظم آل علی(ع) ولایت تومولا .سرمایه ی من شده دل شده مبتلای،کاظم آل علی(ع) اگربه عشقت این سر،جدا شود ز پیکر شودفقط برای،،کاظم آل علی(ع) ،شکر کنم خدارا.شدم گدای موسی دارم به سر هوای،،،کاظم آل علی(ع) (مجنون)اگر به محشر،،تنهاشدی غم مخور به لب بزن ندای،،کاظم آل علی(ع)
@majnon1396 برای حضرت کاظم هوا غم انگیز است بهار عمر من آقا شبیه پائیز است 🔷🔸 دلم هوای تو کرده هوای غربت تو دوباره کاسه صبرم ز غصه لبریز است 🔶🔹 قسم به حضرت کاظم کسی که در سینه ولایت تو ندارد فقیر و بی چیز است 🔷🔸 به یاد آن جگرپاره پاره ات آقا گدابرای عزاداریت سحر خیز است 🔶🔹 به عالمی نفروشم غم تویا کاظم عزای برای غمت قیمتی ترین چیز است 🔷🔸 شنیده ام که به زندان تورنجها دیدی برای کشتنت آقا کسی گلاویز است 🔶🔹 تورابه ضربه ی پاولگد زده هر شب امام زاده ی عالم به کنج دهلیز است 🔷🔸 یگانه دلبرعالم میان یک قفس است غریب خسته دل عالمین چه بی نفس است 🔶🔹
@majnon1396 آنکه باشدهمچو خورشید درخشان کاظم است تشنه ماییم وشمیم عطر باران کاظم است رزق وروزی مرا داده خدابالطف او صدچوحاتم ریزه خوارلطف خوان کاظم است مینشینم گوشه ی صحن وسرای کاظمین هردل آواره مست خاندان کاظم است زائران دخترش زائربه زهرامیشوند هردلی ممنون از این لطف عیان کاظم است تاغذای منزل ماها غذای حضرتی ست این جماعت هم براین خوان میهمان کاظم است عزت کشور همه ایل وتبارش بوده اند در حقیقت شاه جمهوری ایران کاظم است نسل این آقا در ایران پادشاهی میکنند حضرت سیدعلی خودیک نشان کاظم است نیستم اهل وقوف وبنده ام دراین سرا امر، امر توست آقا، چونکه سلطان کاظم است میشود ابتر بدون حب تو اسلام ما دین هر کس پای خود الگوی ایمان کاظم است پیر ماتنها ز اولاد امامان بود وبس پیش شانت در مقام آن شاه وسلطان کاظم است توکشاندی قبله ام را سوی مشهد، در عوض_ الگوی اول برآن شاه خراسان کاظم است بردرت (مجنونم) وباب الحوائج بوده ای این گداروزی خور ازآن لطف وخوان کاظم است
شنیده ام که سیه چال قتلگاه توشد ستون گوشه ی دیوار تکیه گاه توشد شکستگیِّ دوپا ازدویدنت حاکی ست تمام صورت و مویِ های پیکرت خاکی ست به زهرکینه به زندان خلاص گردیدی توناسزا زیهودی بی حیا دیدی همانکه گوشه ی زندان به کشتنت دل بست به ضربه های لگد ساق پای توبشکست صدایِ خنده اش آید، صدایِ خنده ی او صدای بد دهنی کردنِ زننده ی او نوای هلهله و بانگِ آن یهودی بود تنت به زیرلگدها چنین شده نابود چنان اراذل و اوباش میانه زندان برای کشتنت آمدیهودی دوران
سروبستان نبی از دهنت خون میریخت درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین ازسروصورت وزنجیره تنت خون میریخت جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت بخداپای ترک خرده دگر پانشود پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت دم افطار غذایت شده شلاق ولگد دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت
حمد لله که مسلمان امام کاظمم نوکروعبد غلامان امام کاظمم بی نیازم ز جهانی که هم اکنون تا ابد بر سر سفره ی احسان امام کاظمم شده ازقوت وغذای تو جهان سیر شها طالب لقمه ای از نان امام کاظمم همه ی زندگی ام رابه تو مدیون شده ام چونکه من بر سر پیمان امام کاظمم پدرم بود نامت به من آموخت شبی عاشق بوسه به ایوان امام کاظمم اذن دیدار زیارت بده بر ماتوشبی عاشق گنبد جانان امام کاظمم روزگاریست که ننگ توام وغرق گنه هرکه ام جزء محبان امام کاظمم مهرت خودرا ز سرم کم مکن ای شاه کرم چون یتیمی زیتیمان امام کاظمم بخدامدح وثنایت همه جا، جار زنم یکی از نغمه سرایان امام کاظمم همه شب باغم توغرق سعادت هستم ذره ام ریزه خور خوان امام کاظمم کاش(مجنون) سحری طوف مزار تو کند زائر گنبد و ایوان امام کاظمم شعر :آرمین غلامی(مجنون)