بسم الله الرحمن الرحیم
#متن_روضه_پیامبر_اکرم
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
السلام علیک یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار
تا بگیرم همچو جان قبر نبی را در کنار
دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش
سر نهم درخاک پایش با دو چشم اشکبار
با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم
بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار
🔹لحظات آخر عمر پیامبر حضرت گاهی به هوش می اید و گاهی از هوش میرود. همه نگران مضطرب دارن حال حضرت را پیگیری می کنند. آقا رسول اللّه صلی الله علیه و آله صدا زد: همه از اتاق و حجره بیرون برند، به ام سلمه فرمود: دم دراتاق بایست، نگذار کسی وارد اتاق بشه.
🔸صدا زد: یاعلی نزدیک من بیا، می خوام با تو خدا حافظی کنم، آخه وقت وداع شده، بعد دست میوه دلش، نور دیده اش زهرا علیها السلام را گرفت به سینه اش چسباند، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت، همینطور توی صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می کرد و قطرات اشک از چشمهای مبارکش می ریخت، می خواست حرف بزنه، بعض راه گلویش را میگرفت و نمی توانست صحبت کند. صدای گریه اهلبیت بلند شد. علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت، آخه لحظه های آخر عمر پیغمبرِ هست.
▪️بی بی فاطمه علیها السلام صدا زد؛ یا رسول اللّه با گریه ات دلم را پاره پاره کردی، جگرم را سوزاندی، سینه پرحسرتم را آتش زدی، پیغمبر بی بی را به سینه اش چسباند و روی فاطمه علیها السلام را هی می بوسید و هی گریه می کرد.
▪️امام حسن و امام حسین علیهما السلام را توی بغلش گرفت و صدای الوداع الوداع، و گریه و خروش و شیون الوداع از زمین و آسمان بلند بود.(۱)
ای دل بیا که موسم آه فغان رسید
یعنی عزای خاتم پیغمبران رسید
واحسرتا که حضرت زهرا یتیم شد
از ماتم پدرلبش به نیمه جان رسید
▪️اینجا وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها روی بدن پدرش افتاده بود وا ابتاه می گفت کسی بی حرمتی نمی کرد همه با احترام ادب بی بی رو از روی بدن مبارک رسول الله برداشتند تسلیت گفتند: تسلی دادند.
▪️یه سر بریم کربلا، من بمیرم برای آن دختری که عصر عاشورا خواست از بدن باباش حسین خدا حافظی کنه، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره باباش حسین علیه السلام، آمد صورت پدرش راببوسه دید باباش سر در بدن ندارد...😭
اما این جا نه تنها ادب نکردند بلکه با تازیانه دختر رو از روی بدن پدر برداشتند.(۲)
حسین جان...
پی نوشت ها:
۱_مقتل المعصومین ج ۱ بخش اول فصل پنجم
۲_مقتل لهوف سیدبن طاوس، ترجمه علیرضارجالی تهرانی
نوحه امام حسن.ع..mp3
2.92M
✌️متن نوحه شهادت امام مجتبی(ع)
مداح..حاج آرمین غلامی
#مسجدنظام العلما کرمانشاه
#عصریک شنبه،۱۹شهریور
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
🤞🤞#متن نوحه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
کاش گــردی شــــم و از کرمــــت
بنشیـــنم بـه کـــــنـار حــــــرمـت
کاش چــون ماه،به شبــــهای دراز
داشـتــم با حـــرمــــت راز و نیاز
کاش چــون اشـک ،کنـــارت افـتم
بـه روی خـــــاک مــــزارت افـتم
روی جـانــــها هــمـــه بر تربت تو
سـوز دلـها هـــمـه از غــــــربت تو
غـربت آن نیست که از داغ جـوان
قــد بابا شــود از غصــــه کــــمان
غربت آن نیست که سـر بر سر نی
ره کنــــد با ســــپه دشـــمــن طی
غربت آن نیست که با ضربت سنگ
چهـــره از خــون جبین گـردد رنگ
غربت آن اسـت کـه فـردی مـظلوم
شـــود از کینــه ی همــسر،مسموم
غربــت آن است که بعــد از کُشتن
بارش تـــیـــر بـــبارد بـــه بــدن
تیـــــر باریـــد ز بــــس بر بدنـــت
بدنـــت گــــشــت یکـــی با کفـنت
قلب احمــد که برایـــت خــون بود
بـه هــــمـه مـــردم عـــالم فـــرمود
روز محـــشـــر کــه هــــمه گریانند
اشــک ریــزانِ حســــن خـــندانند
#نوحه امام مجتبی(ع)
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
#بیست_و_هشتم_صفر
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─═༅༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅༅═─
روضه امام رضا.ع..mp3
18.59M
✌️متن روضه شهادت امام رضا(ع)
مداح..حاج آرمین غلامی
#حسینیه کرم کرمانشاه
#عصریک شنبه،۱۹شهریور
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
نوحه امام حسن.امام رضا.mp3
8.82M
✌️متن نوحه شهادت امام حسن(ع)
#نوحه امام رضا
مداح..حاج آرمین غلامی
#حسینیه کرم کرمانشاه
#عصریک شنبه،۱۹شهریور
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#متن نوحه امام_حسن #نوحه_امام_حسن
#مداح..حاج آرمین غلامی
دل سپردن به حسن شرط مسلمان شدن است
بی سبب نیست صدای ضربانم حسن است
بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم
چارده قرن فقط از کرم او سخن است
شک نکن دیر نباشد که ببیند همه
دور تا دور ضریحش پُرِ از سینه زن است
چه نیازی به بهشت است،که از روز ازل
قبرِ خاکیِ حسن جنت الاعلی من است
فاطمی خوی و علی روی،عجب آقایی!
پس همین است حسن آینه ی پنج تن است
آن چنان روز جمل دست به شمشیرش برد
که بدانند شبیه پدرش صف شکن است
آن همه تیر کفن نیز برایش نگذاشت
پس حسن نیز به یک نوع دگر بی کفن است
#################
سینه زنی واحد-شهادت
-------------------------------------
-------------------------------------
شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من
این نه اشک است که بسته ره دیدار به من
دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من
شیون ناله بلند است به غم خانه ما
یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من
یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند
یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من
جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من
کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه غم راه من و مادر من
مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من
#############
واحد،نوحه امام رضا(ع)
اگه همه رهام کنن ، غمی ندارم
همه ردم کنن امام رضا رو دارم
تو باشی حال نوکرت که بد نمیشه
هیچ جای دنیا، برا من مشهد نمیشه
من هر دفعه یه کوله بار غم میارم
تو صحن جامعت چقدر خاطره دارم
صحن تو از جنت حق برتره ، سلطان
هرکی میاد دعوتیِ مادره ، سلطان
من چی بگم وقتی امامم میگه ، سلطان
زیارتت از کربلا بهتره ، سلطان
"مددی یا سلطان ، مددی یا سلطان"
همه یه بار حداقل مشهد رو دیدن
مزهی آب سقاخونهتو چشیدن
وقتی که خسته میشم از تموم دنیا
اگه نیام پیش تو دل میمیره آقا
هرجوری که باشه خودم رو میرسونم
یاد یه شعر میفتم و برات میخونم:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان
دور مران از در و راهم بده
"مددی سلطان، مددی سلطان"
#مداح..حاج آرمین غلامی
🏴#متن نوحه شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
#متن نوحه شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع #واحد
---------------------------------
____________
روضه امام رضا.ع..mp3
18.59M
✌️متن روضه شهادت امام رضا(ع)
مداح..حاج آرمین غلامی
#حسینیه کرم کرمانشاه
#عصریک شنبه،۱۹شهریور
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
🤞🤞🏴#بسم الله الرحمن الرحیم
#متن روضه امام_رضا_ع_شهادت
#مناجات باامام حسین علیه السلام و آخرماه صفر
بامداحی..حاج آرمین غلامی
اجراشده درحسینه کرم،کرمانشاه
یکشنبه۱۹شهریور۱۴۰۲/۲۴/صفر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بعد از دو ماه خانهخرابم نکن حسین
بد بودهام ولی تو عِتابم نکن حسین
حالا که پا به خانهیِ عشقت گذاشتم
مابینِ عاشقان تو خرابم نکن حسین
قلبم شبیهِ شمع شد و پایِ روضه سوخت
جایی به غیرِ روضه مُذابم نکن حسین
صـد بار آبرویِ غـلامت خریدهای
جایی نگو چه کردم و آبم نکن حسین
صحرایِ محشر است همه آبروبَرَند
تو آبرو بخر... تو جـوابم نکن حسین
جـز تو تمـَلـُّق اَحـَدی را نمیکنم
هیچم ولی تو هیچ حسابم نکن حسین
من با دعایِ خیرِ شما پا گرفتهام
هرچند مُجرمم تو عِقابم نکن حسین
زیبـاترین حـکایتِ دنیا و آخرت
غائب که آمد اهلِ غِیابم نکن حسین
چون جام زهر... غریبانه سر کشید
فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید
پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها
پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید
با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کشته ی دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
وقت سحر به جانب دادار پر کشید
در انتظار آمدن میوه ی دلش...
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
**
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
« آمد تن امام زمان را به بر کشید»
با دست زخم خورده ی خود دختر علی
تیر شکسته از تن مولا به در کشید
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید
از خاک زیر حنجر خونین دلبرش
با نیّت شفا روی چشمان تر کشید
اگه حالم خوبه اگه خوبه دنیا سلطان به سلامت باد
اگه روضه گردم اگه الان اینجام سلطان به سلامت باد
هستم چون آهوی سرگردان از این گدا رو برمگردان
جانم رضا جانم رضا جان جانم رضا جانم رضا جان
آقا جون قربون … رعیت زاده سلطان به سلامت باد
*گفت: بابا!...*
ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده
*روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...*
ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده
باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب
به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده
*شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده...گفت: *
دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد
*جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...*
دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد
به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده
جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم
كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده
*دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو مرور میکنه ..*
مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند
واي از حرمله آنجا به تماشا مانده
شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم
كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده
دختري مي دود و دامن او مي سوزد
رد يك پنجه ولی بر رخ اوجا مانده
اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم
آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده
#شاعر حسن لطفی
*اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم، بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته...
میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته...
این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟!
اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست روجگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم ....
میگه تا رسیدن تو حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو همجمع کن...
گفتم: آقا! درهارو میبندمچشم، اما چرا فرش روجمعکنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو خاکا جون بدم...
میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟👇👇
🤞🤞فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه...
امام رضا تو این چند روزی هم که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست، غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم...
این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد...
درستش هم همینه، آدم وقتی جَوُونش رومیبینه جون میگیره، اما نمیدونمچرا یه جَوُون توکربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت...
از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین...
تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد
شبیه ِ مادر خود بین کوچه ها افتاد
چه خوب شد که مسیرِ عبور ،خلوت بود
کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد
شبیهِ چادرِ خاکی،عبا شده خاکی
به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد
عبایِ رویِ سرش دورِ زانویش پیچید
براش روضة کوچه چه خوب جا افتاد
میانِ حجرة در بسته دست و پا میزد
چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد
کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد
به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد
میانِ آن همه قاتل ، یکی جلو آمد
به ضربِ نیزة او شاه ،ازصدا افتاد
کنارِ گودیِ گودال مادرش می دید
محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد
به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند
به این دلیل بدن بین ِ بوریا افتاد
میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند
سرِ بریدة آقا ز نیزه ها افتاد
پس از سلام نوشتم که خانه ات آباد
ندادِ درس به جز عاشقی به من استاد
به جلوه ایی کند ناز تا خود محشر
کبوتری که به نام تو می شود آزاد
به چشم هیچ کسی جز خودت نمی آیم
فدای لطف پدر که مرا به دستِ تو داد
نمی شود که به اینجا رسید و سجده نکرد
به سجده رفتم و گفتم که هرچه بادا باد
چقدر پنجره فولاد دلبری بَلَد است
چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد
نگفته لطف کند او، نگفته آگاه است
اگر چه حاجت خود را کسی برد از یاد
دَمِ ورودی بٰابُ الجَواد مادر گفت
از این در آمده هر کس از او گرفت اولاد
هزار و یک سخن از لطف او به لب دارم
غبارِ صحن شفا داده کور مادر زاد
نوشته ام که مرا بعد مرگ بگذارند
کمی کنار ورودی صحن گوهر شاد
# سه تابلندبگویاعلی
#روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج آرمین غلامی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚
#کانال_مجنون کرمانشاهی