eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
618 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه ام البنین.ع.....mp3
8.71M
روضه ام البنین عصرجمعه اول دی ماه کرمانشاه،مسجدحسین ابن علی(قربی) مداح..حاج آرمین غلامی👇👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) ‍ ‍ 🍂🍁متن روضه و وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیها ..حاج آرمین غلامی عالیه ی عرش معلاست این آینه ی عصمت زهراست این فاطمه ی دوم مولاست این خادمه ی زینب کبری است این جمله ملائک به رهت خاک بوس فاطمه ی بنت اسد را عروس خادمه ات آسیه و هاجر است حرمتت از کعبه فراوانتر است تاج سرت فاطمه ی اطهر است ای صدف عباس تو را گوهر است من که از نسل دلیر عربم اُمّ العبّاسم و اُمّ الادبم مادر چهار یَلِ رعنایم من کنیز حرم زهرایم آسمان، خاک‌نشین حرمم عرش در تحت لوای کَرَمم معرفت مسئله آموز من است عاشقی سائل هر روز من است دل من محو تولّای ولیست سِمتم خادمی بیتِ علیست من سفارش شده‌ی زهرایم آبرو یافته از مولایم وَه ازآن روز که قابل گشتم با در بیت مقابل گشتم آمد آن لحظه چه خوش اقبالم دختر شاه به استقبالم قبله‌ی نور به کاشانه‌ی من حَرَمَ الله کجا خانه‌ی من دست بانوی حرم بوسیدم خاک پایش به بَصَر مالیدم گفتم این بیت حریمِ لاهوت من کنیزم به دیارِ ملکوت آمدم خادمِ این در باشم خادمِ دختر حیدر باشم لیک آن روز زغم رنجیدم وای دل، صحنه‌ی سختی دیدم هر دو ریحانه‌ی حق تب دارند بین خانه حَسَنین بیمارند گفت زینب به دو چشمانی‌تر نذر روزه بنما ای مادر عرق از صورتشان تا شد جمع سوختم در غمشان هم‌چون شمع آن‌قدر خرج ولایت گشتم مورد لطف و عنایت گشتم تا خدا مزد ولایم را داد که به من گل‌پسری زیبا داد صاحب جَنَّتُ الِاحساس شدم مادر حضرت عباس شدم در وفا یار بِلا فصل شدم مادر فضل و اباالفضل شدم شوری افتاد ز عشقش به دلم دید از فاطمه بودن خجلم حق نمود این شرفم نقش جَبین حضرت فاطمه شد اُمُّ بنین گفتم عباس گل ریحانی به امیرت تو بلا گردانی نه برادر و نه من مادرشان من کنیز و تو غلامِ دَرِشان روزی آید که به همراه حسین از مدینه بروی نورِ دو عِین چون حسینم تو خدایی گردی عاقبت کرب و بلایی گردی یک وصیت کنم این لحظه تو را جانِ تو جانِ عزیز زهرا رفتی و هَمره تو شادی رفت از مدینه دگر آزادی رفت وای زان روز که غم‌ها برگشت کاروان گل زهرا برگشت جانِ هر دل‌شده بر لب آمد بی‌حسین حضرت زینب آمد گفت با من همه اَسرارِ مگو ماجرا های تو و آنبغض گلو گفت لب‌تشنه سوی آب شدی از خجالت به خدا آب شدی گفت با قدّ کمان جان دادی من شنیدم نگران جان دادی تا که مَشک و عَلمت را دیدم دست پاک تو ز دور بوسیدم باورم نیست سر زینِ وسجود فرق عباس من و ضرب عمود یاد تو روضه به پا می‌سازم تا ابد بر پسرم می‌نازم نزد زهرا تو وَجیهُ اللّهی فانیِ حضرت ثار اللّهی اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد... رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟ یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن...حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش.. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر!...کتکم زدن...گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم.....پرده ی محملم رو.... ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه... صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار.....یکی سر علمدار... گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار.... گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو.... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ می افتاد.حسین.... 👆👆👆 بانوای گرم حاج آرمین غلامی (مجنون)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.بسم الله الرحمن الرحیم روضه شب هفت سلام الله علیها بامداحی..حاج آرمین غلامی👇👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم روضه حضرت_زهرا_س_شب هفت متنی و توسل سلام الله علیها بامداحی..حاج آرمین غلامی صبح و ظهر و شام اگر که دیده‌ی عاشق، تَر است فاش می‌خواهد بگوید از همه عاشق‌تر است وصل یعنی سوختن، زیرا که در آغوشِ شمع سرنوشت اکثر پروانه‌ها خاکستر است در لغت «اُم» می‌شود: «ریشه»؛ بلاشک باطناً معنی «اُمّ اَبیها»، «ریشه‌ی پیغمبر» است حال که اطفال مؤمن را «تُرَبّیهِم»* بتول کودکی که فاطمه ربَّش نباشد کافَر است او به هجده نام، هجده سال، هجده جلوه کرد او دو تا نُه سال، سِیرِ مصطفی و حیدر است ما مقام چادرش را هم نمی‌فهمیم، چون سِنخ و جنس ساتر و مستور از یکدیگر است ما نمی‌دانیم خیر و شرّمان را هیچ‌وقت آن‌چه را زهرا برای ما بخواهد بهتر است هر کجا خیر کثیرش هست، ابتر کامل و هر کجا خیر کثیرش نیست، کامل ابتر است * * وای از حال علی و وای از حال علی هرچه می‌شوید دوباره لکه‌خون روی دَر است *امام صادق(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ أَطْفَالَ شِيعَتِنَا مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ، تُرَبِّيهِمْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ» ترجمه: همانا کودکان شیعه ما از مؤمنان را، فاطمه علیهاالسلام پرورش می‌دهد. 📚بحارالأنوار، ج ۶، ص ٢٢٩؛ تفسیر علی بن ابراهیم، ج ٢، ص ٣٣٢ .مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...* . پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟.. فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره .... خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد... اونایی که باید اجازه می‌گرفتند نگرفتن... آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ... آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن... (( مخزن المصائب صفحه ۳۲)) بگیم .. آقاجان یا امیرالمومنین ... شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید .. اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم یرای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جُرم اینکه بودم خواهر تو . سه پنج روزه که بوی گل نیومد .... با اشعار ، اینگونه وارد روضه شوید: شاید این روزا هر وقت مولا وارد خانه میشد میدید ؛ حسنین و زینبین پشت درِ خانه به گریه مشغولند و مدام میگن؛ همین جا بود که مادرمون بین در و دیوار قرار گرفت ...‌ و بعد روضه های و # .
روضه ام البنین.mp3
2.65M
بسم الله الرحمن الرحیم روضه _حضرت_ام_البنین بامداحی..حاج آرمین غلامی جمعه اول دی/مسجدمعتمد👇👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم روضه _حضرت_ام_البنین بامداحی..حاج آرمین غلامی قسمت این بود که تو مَحرم حیدر باشی به علی مونس و هم خانه و همسر باشی قسمت این بودکه در زندگی مشترکت به عزیزانِ دلِ فاطمه مادر باشی آفرین بر تو که هنگام ورودت گفتی آمدی خادمه یِ خانۀ کوثر باشی قسمت این بود که در بین تمامیِ زنان تو فقط صاحب یک ماه و سه اختر باشی .. قمرت یک نفره لشگرِ انصارِ خداست پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی خاک این خانه تو را قبله ی حاجات کند متعجب نشوگر شافع محشر باشی .. غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد .. سعی کن، مَرهمِ زخمِ دلِ دختر باشی این یتیمان همه به واژه ی در حساسند نکند در بزنند و تو پسِ در باشی چار تا بچه ی این خانه همه مادری‌اند نکند تب بکنی گوشۀ بستر باشی اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد... رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟ دیگرمرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگرپسرندارم ↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرالمومنین(جل‌جلاله‌ و عم‌نواله)فرمودند: که حضرت مهدی(جل مقامه): برد نبوی را پوشیده و و ذوالفقار را به کمر بسته و صورت او چون قرص قمری در شب تمامش بود و از دندانهای او نور چون برق ساطع و بر سر تاجی از نور و بر شیری از نور سوار باشد و به هر چه امر کند موجود باش موجود شود به قدرت خداوند متعال و برص و کور را شفا دهد و مرده زنده کند و زنده مرده کند و گنج های زمین را هویدا نماید او با حکمت آدم و وفای ابراهیم و زیبایی یوسف و ملاحت محمدی باشد و جبرییل سمت راست او و میکاییل در چپ او باشد و اسرافیل پشت سر او و ابری بالای سرش و نصرت در مقابلش و عدالت زیر قدم هایش و کتابی جدید برای مردم ظاهر کند که برای کافرین سخت باشد و مردم را به هدایت امر کند که هر که پذیرفت هدایت شود و هر که منکر شد گمراه باشد. | إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف،ج۲،ص۱۸۵ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا