eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
Voice 096_sd.m4a
531.3K
حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میفرمایند : «دلِ مومن از کعبه بالاتر است» هر دلی که حامل محبت امیرالمومنین(علیه السلام) است حرمتش از کعبه بالاتر است!!! پس ما که در مملکت شیعی زندگی میکنیم از چپ و راست در اطراف ما کعبه است!!! خیلی باید مراقب باشیم دلهای اینان را نشکنیم ، آبروی مومن را نبریم؛ خدایی نکرده ، دل شکستن باعث ظلمت و بیچارگی انسان میشود و با این کارها انسان عاقبت بخیر نمیشود.
Voice 097_sd.m4a
826.8K
✅ماشاءالله به این مداح واقعا دل شیر داره 🟢 حرف همه مردمو پشت بلندگو گفت اقا جان سفره ای پهن کرده اند که در دزدی رقابت میکنند تنور گرم شده همه در حال هستند نه حسابی هست نه کتابی اقا جان حرف راست از من بشنو بدجور چپاول میکنند " ای مردم! با این لباسی که بر دوش دارم و این مرکبی که بر او سوار هستم، داخل شهر شما شدم. پس اگر من از شهرتان خارج شدم و به غیر از چیزهایی که با آن وارد شدم، چیز دیگری داشتم، پس بدانید من ازخیانتکاران هستم." 📔 امیرالمؤمنین علی علیه السلام المناقب ج ۲ ص ۹۸
Voice 099_sd.m4a
2.55M
قطره ای از شخصی از امیرمؤمنان‌ علیه السلام سؤال کرد: چگونه صبح کردید و در چه حالی هستید؟ حضرت فرمود: «صبح کردم در حالی که من صدّیق اکبر و فاروق اعظم هستم. من وصی بهترین بشر هستم. منم اول، منم آخر، منم ظاهر، منم باطن، من به هر چیزی عالم هستم. منم عین اللَّه، منم جنب اللَّه، من امین خدا بر پیامبران هستم. به واسطه ما خداوند عبادت می‌شود، ما گنجینه داران الهی در آسمان و زمین هستیم. من زنده می‌کنم، من می‌میرانم، و من زنده لایموت هستم». اعرابی از بیان امیرمؤمنان ‌علیه السلام شگفت زده شد، پس حضرت فرمود : « من اوّل هستم ؛ یعنی من اولین کسی هستم که به رسول خداصلی الله علیه وآله ایمان آوردم. من آخر هستم ؛ یعنی آخرین کسی بودم که آن حضرت را زیارت کردم، آن‌گاه که ایشان را در قبر گذاشتم. منم ظاهر؛ یعنی من ظاهرکننده اسلام هستم. منم باطن؛ یعنی سینه من مملوّ از علم و دانش است، و به همه چیز آگاهم؛ یعنی هرچه را که خدا به پیامبرش آموخت، آن حضرت نیز همه را به من خبر داده است. من عین اللَّه هستم؛ یعنی چشم بینای خدا بر مؤمنان و کافران هستم. من جنب اللَّه هستم، اشاره به فرمایش خدای تعالی است که می‌فرماید: « یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ » ( سوره زمر، آیه 56.) «افسوس برمن از کوتاهی ‌هایی که در اطاعت فرمان خدا کردم ». هرکس درباره [ولایت] من کوتاهی کند، درباره ی خداوند متعال کوتاهی کرده است. و به هیچ پیامبری اجازه نبوّت داده نشد مگر این که مُهری از محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته باشد. .... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 100_sd.m4a
498.6K
از بزرگی سوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟ در جواب گفت : شبی مادر از من آب خواست دقایقی طول کشید تا آب آوردم وقتی به کنارش رفتم خواب ، مادر را در ربوده بود دلم نیامد که بیدارش کنم به کنارش نشستم تا پگاه ... مادر چشمان خویش را باز کرد وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید پی به ماجرا برد و گفت: فرزندم امیدوارم که نامت عالم‌گیر شود 🌺🌺🌺🌺🌺 مداح حاج آرمین غلامی
Voice 101_sd.m4a
5.8M
☘حکایت شنیدنی توبه مصطفی دیونه☘ 🔻در قدیم هرمحله تهران قُرُق یک لات بود.مثلا یک قسمت با طیب بود یک قسمت هم با مصطفی پادگان یا مصطفی دیوونه. البته به این دلیل بهش دیوونه میگفتند چون دیوونه اهل_بیت بود ولی بهرحال یک لات بود. 🔻لات های قدیم یک مرام ها و جوانمردیهایی هم داشتند. یک شب جمعه ای مصطفی پادگان بهمراه نوچه هاش به شمال تهران (باغهای فرحزاد آن زمان)برای عیاشی وخوشگدرانی میروند.اتفاقاً آسید مهدی قوام هم برای هوا خوری آنجا بود.کسی آمد وبه مصطفی خبر داد که آسید مهدی قوام هم آنطرف باغ است،بزن وبکوبتون رو کمتر کنید مصطفی رو به آن شخص گفت:ما نوکر بچه های فاطمه زهرا هستیم!رفت پیش سید مهدی،صورتش رو بوسید و گفت ما نوکر شماهم هستیم! 🔻آسید مهدی گفت مصطفی! ما امشب اومدیم لات بشیم! مرام لوطی گری ولاتی، اولین قانونش چیه؟ 🔻مصطفی گفت:حاج آقا اولین قانونش قانون حق نمک. اگه نمک کسی رو خوردی نمکدون نشکن.سید مهدی گفت حرفش رو فقط میزنی یا عمل هم میکنی؟ مصطفی ساکت شد و چیزی نگفت. 🔻مصطفی! مثل اینکه فقط حرفش رو میزنی چقدر نمک خدا رو خوردی و نمکدون شکستی! مصطفی همون جا و همون وقت به دست آسید مهدی قوام عوض شد. 🔻بعد از آن قضیه تمام دارایی و ثروت خود رو تبدیل به پول نقد کرد و در چمدانی گذاشت و راهی قم شد رفت خدمت آیت الله بروجردی (رحمت الله علیه) 🔻وقتی وارد منزل ایشان شد نزدیک ظهر بود دفتر دار آقای بروجردی در ایوان ایستاده بود در حالیکه مصطفی وارد حیاط شد.رو به دفتر گفت میخواهم آقای بروجردی رو ببینم. دفتر دار گفت آقا، پیرمردی هستند و الان هم نزدیک ظهر.ایشان اذیت میشوند .... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 102_sd.m4a
2.39M
ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟ فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم! ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان! سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟! فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟! مداح حاج آرمین غلامی
Voice 103_sd.m4a
1.08M
بی توای صاحب زمان) بی تو ای صاحب زمان*** بيقرارم هر زمان از غم هجر تو من دلخسته ام *همچو مرغي بال و پر بشكسته ام كي شود آينه زاره بر دل اندازي تو يارا *با دل خسته كه دم سازي تو يارا ده مدال ديده باني ز عنايت*** به من و از مهر و عشق بازي خدايا يابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا یابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا اي تو شور عشق من روشني انجمن بي تو در دام بلا افتاده ام بر تو يارا جان و دل را داده ام از فراق تو شده حال من خسته پريشان كي ميايي منجي و سلطان امكان عقده ها را واكني با يك نگه اي نور يزدان بين چه كرده با دل من سوز هجران يابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا يابن الحسن آقا بيا مداح حاج آرمین غلامی
Voice 104_sd.m4a
2.36M
توجه خاص آقا امام زمان (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام) ✅حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. 🔰طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 💠 حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. 🌸خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. 🌺آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» ✳️یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند‌.... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 105_sd.m4a
2.37M
دیدار امام زمان عجج با مرد آهنگر🌷 ❗️شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، ❗️و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، ❗️ اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم». ❗️ اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد. ❗️ پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت: «فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، ❗️تنها دارایی من هم همین قفل است که هیچ کس در این بازار بیش از شش درهم برای آن نمی‌پردازد، به خاطر خدا آن را به قیمت هفت درهم از من بخر»، ❗️مرد آهنگر با دیدن قفل بدون کلید، به پیرزن گفت: «که متاع او با این شرایط 10 درهم ارزش دارد و در صورت ساخته شدن کلید برای آن دوازده درهم در بازار به فروش می‌رسد، ❗️حال هر یک از این دو کار را که بخواهی، برای تو انجام می‌دهم»، ❗️سپس در برابر دیدگان متعجب پیرزن، 10درهم در ازای خرید قفل به او پرداخت کرد، ❗️ آن‌گاه بقیة‌الله(عج) رو به شاهد کرد و فرمود: «برای پیدا کردن ما رمل نیندازید، اگر همه مثل این مرد، مسلمان باشید، ما به سراغ شما می‌آییم». 🌹🍃مداح حاج آرمین غلامی
Voice 106_sd.m4a
3.29M
توبه و برگشت زن رقاصه و آوازه خوان🍃 🔻توبه شعوانه خانم 🔻مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه‏ ى واقعى داستان شگفت آور زير را نقل مى‏كند: 🔻شعوانه زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مى‏ شد، او در آن مجالس آوازه‏ خوانى مى‏ كرد، مى‏ رقصيد و بزم آلودگان را گرم مى‏ كرد، شعوانه را در اين امور عدّه‏ اى از دختران و زنان همراهى مى‏ كردند. 🔻روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از همكارانش از كوچه‏اى مى‏گذشت، شنيد از خانه‏اى ناله و افعان بلند است، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از همكارانش را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت و بعد از اندك مدّتى بازگشت و گفت: اى خاتون، اين ناله و ماتم بدكاران و فرياد و نعره‏ى گنهكاران است! شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم. نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مى‏گويد: سخنش به اين آيه رسيده بود: ☘«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» ☘ 🔻زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم ... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 107_sd.m4a
2.89M
😨 اول قبر 🔹علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: 🔹استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت: 🔹در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت كرد. 🔹این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏كرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند. 🔹هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. 🔹 سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. 🔹دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است. 🔹پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟ در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، 🔹 آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد صمادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، 🔹سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است. مداح حاج آرمین غلامی
Voice 108_sd.m4a
1.93M
اثر محبت امیرالمومنین در دل🌷 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🔹ریاح بن ابی نصر می گوید: 🔹 از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمودند: 🔹 روزی پیامبر (ص) در جمع اصحاب خود نشسته بودند، ناگهان از جای خود برخاستند و فزع کنان به استقبال جنازه رفتند که بر دوش چهار مرد حبشی حمل می شد. 🔹 سپس رسول خدا (ص) به آن چهار مرد فرمودند که جنازه را زمین بگذارند و بعد با دست مبارک پارچه را از روی صورت میت برداشتند و فرمودند: کدام یک از شما این مرد را می شناسد؟ 🔹در این هنگام علی ابن ابیطالب (ع) فرمودند: ای رسول خدا (ص) من او را می شناسم. 🔹او برده بنی ریاح است که هر وقت مرا می دید و با من برخورد می کرد به من می گفت به خدا قسم تو را دوست دارم. 🔹پیامبر (ص) فرمودند: علی جان شهادت می دهم که کسی جز مومن تو را دوست ندارد و کسی جز کافر دشمن تو نیست. 🔹 بدان که هم اکنون هفتاد هزار گروه از ملائکه او را تشییع می کنند که هر گروه شامل هفتاد هزار گروه و دسته اند. 🔹راوی می گوید: بعد از آن پیامبر (ص) با دست مبارک خود پیراهن کهنه میت را درآوردند و او را غسل دادند و کفن کردند و بر جنازه او نماز خواندند و فرمودند: مداح حاج آرمین غلامی
Voice 109_sd.m4a
5.32M
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت 🔹 فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : 🔹یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . 🔹روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، 🔹در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! 🔹شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : 🔹اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، 🔹 و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : 🔹به آسمان رود و کار آفتاب کند .🔹 🔹 پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : 🔹 زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، 🔹 پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، 🔹و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، 🔹مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   🔹مداح حاج آرمین غلامی
Voice 110_sd.m4a
5.81M
دعای صنمی قریش مداح حاج آرمین غلامی
Voice 111_sd.m4a
2.71M
روضه شب جمعه مرحوم آیت الله تکابنی در مواعظ المتقین می نویسد: سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی، گوشه ای دور از بچه های دیگر ایستاده اند و گریه می کنند. سلمان جلو رفت، سؤال کرد یابن رسول الله ! جانم به فدای شما، آیا اتفاقی افتاده است، اینچنین گریه می کنید؟ ابی عبدا… جواب نداد، باز سلمان اصرار کرد، گفت آیا کسی شما را اذیت کرده، دائم سؤال می کرد. آخر پسر زهرا فرموده باشد: سلمان ! اگر بگویم طاقت شنیدنش را نداری، عرضه داشت یابن رسول ا… ! مگر نشنیدید پیغمبر فرمود: سلمان از ما است به من بگویید چی شده است؟ شروع کرد وقایع کربلا را تعریف کند. ای سلمان ! یک روز من بزرگ می شوم، گذر من به کربلا می خورد، خدا به من یک پسر می دهد، اسم او علی اکبر است، سلمان فرشته ها صف می بندند جمال این پسر را ببینند،  اما همین پسر را تو کربلا جلوی من می کشند …  . سلمان ! خدا یک پسر دیگر به من می دهد اسمش علی اصغر است. این پسر را با لب تشنه وقتی از لشگر برای او آب می خواهم او را روی دستم با تیر سه شعبه می کشند. سلمان ! خدا به من یک برادر می دهد اسم او عباس (علیه السّلام) است کنار نهر آب او را با لب تشنه می کشند …. . سلمان نگاه می کرد، دید گریه ی آقا شدیدتر شد، نفس بند آمد صدا زدند ای سلمان ! زینبم … اینقدر گفت  …. سلمان آخر کار سؤال کرد، آقا جان ! شما که همه کاره ی خلقت هستید اراده کنید همه چیز را عوض کنید. آقا امام حسین (علیه السّلام) فرموده باشند: سلمان درست می گویی، ... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 112_sd.m4a
3.17M
اهمیت زیارت آقا سید الشهدا صلوات الله علیه در شب جمعه ✅رسول اکرم و حضرت فاروق اعظم و حضرت زهرای اطهر و امام طیب حسن بن علی بن ابیطالب به همراه جده بزرگوار اهل بیت حضرت ام المومنین خدیجه صلوات الله علیهم به زیارت امام زکی حسین بن علی صلوات الله علیه میروند 🔶شيخ محمد بن المشهدى از سليمان بن مهران اعمش روايت كرده است كه گفت: من در كوفه بودم و همسايه اى داشتم كه با او بسيار مى نشستم و صحبت مى داشتم، در شب جمعه نزد او بودم گفتم چه مى گويى كه برويم به زيارت حضرت امام حسين عليه السلام؟ گفت: بدعت است و هر بدعت گمراهى است و هر گمراهى در آتش است. من از پيش او خشمناك برخاستم و با خود گفتم كه چون سحر شود به نزد او بيايم و آن قدر از فضائل اميرالمؤمنين - صلوات اللَّه عليه - براى او نقل كنم كه او را به خشم آورم. پس سحر آمدم و دَرِ خانه او را زدم. شخصى جواب گفت كه: او در اوّل شب به زيارت رفت. من به سرعت از كوفه بيرون رفتم و متوجه كربلا شدم؛ چون داخل حاير شدم ديدم كه آن شخص مشغول نماز است، چون فارغ شد به او گفتم كه: ديروز تو مى گفتى كه بدعت است و امروز به زيارت آمده اى؟! گفت: اى سليمان مرا ملامت مكن، كه من اعتقاد به امامت اهل بيت نداشتم، تا آنكه در اين شب گذشته خوابى ديدم كه ترسيدم؛ شخصى را ديدم كه نه بسيار بلند بود و نه بسيار كوتاه و از نيكىِ حُسن و جمالش او را وصف نمى توانم كرد و با او جمعى بودند كه دور او را گرفته بودند و او را خدمت .... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 113_sd.m4a
1.24M
روضه امام رضا(ع) حاج آرمین غلامی
Voice 114_sd.m4a
2.28M
روضه امام رضا(ع) حاج آرمین غلامی
بقیع - مناجات نوای ناله خدایا رسدزکنج بقیع صدای غربت مولا رسدزکنج بقیع قبور اطهر آل علی شده ویران صدای گریه زهرا  رسدزکنج بقیع هنوز در همه عالم نوای غربت دوست نگرکه بی کس و تنها رسدزکنج بقیع نبوده در همه عالم کسی چو وهابی صدای ناله مولا رسدزکنج بقیع رسد زقبرحسن این نوابه هر عالم غریبی اش زچه معنا رسدزکنج بقیع ببین صدای فغان از بقیع به گوش آید نوای دلبرصحرا رسدزکنج بقیع هنوز می رسد آوای دلربای کسی نوا زفتنه ی اعدا رسدزکنج بقیع هنوز اشک دودیده زدیده ها جاریست نوای مادر سقا رسدزکنج بقیع هنوز حضرت سجاد وباقر وصادق نوای غربت آنها رسدزکنج بقیع هنوز ناله "مجنون" رسد به آل الله نوای مهدی زهرا رسدزکنج بقیع غلامی (مجنون کرمانشاهی) قبوربقیع @majnon1396
بسم الله نوای عشق تو در دل نشانه گردیده هوای صحن بقیعت بهانه گردیده شنیده ام حرمت ای بقیع شده ویران مسير مرغ دلم بي كرانه گردیده کبوترم که رها ازحریم تونشوم مراسرای بقیعِ تو لانه گردیده شنیده ام که زمانی حرم دراینجابود ولی همان حرمت بی نشانه گردیده دلم هواي تو كرده .دراین عزاخانه که خاک صحن بقیعت نشانه گردیده اگرچه صحن وسرای بقیع شده ویران ولی برای دلم این نشانه گردیده بیادخیمه ی آتش گرفته افتادم اسیره غصه. زنی بی نشانه گردیده غلامی (مجنون) @majnon1396
-تخریب قبورمطهربقیع ____ درحسرتم دلم نشده یارت ای بقیع چشمم نگشته لایق دیدارت ای بقیع وهابیت کشیده به ویرانیت چرا جانم نگشته راهیِ بازارت ای بقیع ویرانه گشته صحن وسرا وبارگهت گریان شدم به گوشه ی دیوارت ای بقیع بایدکه خون گریست وبرای حریم تو شرمنده ام نگشته دلم زارت ای بقیع شرمنده ام همیشه غریبت گذاشتم هستم دوباره طالب دیدارت ای بقیع شد سر شکسته آل صعود از جنایتش اذنم بده فدایم و سردارت ای بقیع دراین عزا دلم به سویت آرزو نمود صحن توآیم وبشوم زارت ای بقیع نابودی وهابی وآل صعودگشت سربازعترت هستم وانصارت ای بقیع یادی کنم من از عطش و اشک و شور و شین بایادت ای بقیع شده ذکرلبم حسین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
قبورمطهربقیع آوا ی ناله ی سحری دربقیع خوش است نجوای صوت بی خبری دربقیع خوش است این ناله هابرای به ویرانه بودن است پایان راه در به دری دربقیع خوش است گریان شدم بقیع که نشد زائرت شوم؟! عمرخزان شده سپری دربقیع خوش است مولای مابه سائل خود سر نمی زنی؟! بایاد دوست، چشم تری دربقیع خوش است ماراهوای صحن بقیع میکند خراب مردن به ناله سحری دربقیع خوش است حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است زیبا نگاه مختصری دربقیع خوش است لعنت به آنکه باره گهت راخراب کرد اینجاهوای بیخبری دربقیع خوش است سجاد وباقرو حسن وصادق اندغریب گریان شدن به چشم تری دربقیع خوش است امشب دلم هوای تورا کرده یاحسین از کربلا که میگذری دربقیع خوش است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 🔥 مجنون کرمانشاهی 🔥
شیعه ازاین همه غم خاک رهت گشت بقیع خاکساره گوشه ی آن نگه ات گشت بقیع عاشق خسته دلت سوخت ازاین ماتم وغم بس که آشفته ی آن روی مه ات گشت بقیع همه ی اهل جهان درغم توگریانند جان فدای تربت و خیمه گه ات .گشت بقیع شیعه ای گفت بقیع . اشک به چشمش آمد شرم بر دیده ی این روسیه ات گشت بقیع عاقبت خاک سر ه صحن وسرایت گردم دل گرفتار تو وروی مه ات گشت بقیع میدهدبازهمین گریه کنت جان به رهت یا که کشته به میان سپه ات گشت بقیع شوق دیدار سر کوی تو دارد (مجنون) عاشقت کشته ی در قتلگه ات گشت بقیع شاعر: کرمانشاهی (آرمین غلامی) @majnon1396
گرچه ویرانه شده صحن وسرایت ای بقیع گنبد و گلدسته ات روزی چراغان میشود صحن ویران تو روزی بارگاهی داشته بارگاهت در دل عشاق مهمان میشود هرکه گرددزائرآن صحن خاك آلوده ات لطف زهراشامل زوار ايشان میشود گرچه با دست حرامی ها شده صحنت خراب صحنِ ویران گشته ات همچون خراسان میشود از گلاب و عنبر و اسپندِ صحنِت پر شود مهدی زهرا توراباگریه مهمان میشود همچو شاهِ کربلا،ایکاش صحنی داشتی زائر قبربقيع درعرش مهمان میشود ميدهي اطعامِ شاهانه به مهمانان خود چشمِ زوارُالبقيع چون ابر. باران ميشود _آرمین غلامی(مجنون) @majnon1396