eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰۲۴_۰۶_۱۳_۰۶_۴۳_۲۵.mp3
933.3K
✍شاعر،آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ▪️نوحه شهادت امام محمد باقر (ع) زهر زین مرکب،شدقاتل او غصه وغم دل،شدحاصل او مسموم کین است نقش زمین است یاباقرالعلوم،امام باقر... بر روی مرکب،امام مظلوم کشته از زهر زین، باقرالعلوم کشته شد مسموم امام معصوم یاباقرالعلوم،امام باقر... بادستان صادق، شسته شد تنش عباوپیراهن ،شد ه کفنش می سوزد صادق گل شقایق یاباقرالعلوم،امام باقر... منابگرید،ده سال از داغت سوزد دل عالم،اندرفراقت سیه پوشیده داغت رادیده یاباقرالعلوم،امام باقر... ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
303.1K
❣﷽❣ 🥀 جمعه_امام_حسین_ع 🥀 👌👌 🥀 ،آرمین_ غلامی_ مجنون _سلام _آقا... سبک.واحدتند درآن گودال،تورا لب تشنه میکشتن در آن گودال،به روی سینه بنشستن برادرراس پاکت را،بروی نیزه ها دیدم تن صدپاره ات رامن،میان کربلا دیدم حسینم وای.... به خاک ای کشته صد پاره تن بودی به نیزه قاری خونین دهن بودی به خاکی ،زینت دوش نبی ازچه به خاکی ،پاره قلب علی ازچه حسینم وای.... فتاده جسم تو در زیر پا دیدم که سهم آن تنت را بوریا دیدم شهید دشت خاک وخون، تویی آقا چه گویم جسمت افتاده دراین صحرا که جسم تو به روی خاک صحرابود حسین جان پیکره تو چاک و چاک بود 🥀حسینم وای.... کجا افتاده ای عریان بدن تنها به خاک این بیابان بی کفن تنها سر ه تو از تنت دیدم جداافتاد تنت جانابریده از قفا افتاد 🥀حسینم وای.... سر ت را دیده ام در دست ظالمها به روی سینه ات افتاده جای پا برادر سینه ا ت همواره اطهر بود به روی سینه ات ،قبری ز اصغر بود 🥀حسینم وای.... الا ای رهبره نیزه نشین من که دشمن بعده تو،اندر کمین من کفن شد بوریا ای پاره پاره تن سرت برنیزه ها ،ای پاره پاره تن 🥀حسینم وای.... 🌹هدیه به امام حسین سلام اللہ علیه (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
261.5K
جمعه سبک نوحه واحد .حاج آرمین غلامی به سر آمد انتظار من،کربلایی گشتم شب جمعه شب جمعه بر تو مهمانم،چون هوایی گشتم شب جمعه میان صحن و سرای تو، اشک غم ریزد دیده ی زارم پس از عمری همچو بخت من، می رود در خواب چشم بیدارم دل تنگم ناله سر داده هوای تو درسرافتاده بند دوم دل شب ها تا به وقتِ سحر شاهد اشکم کربلاباشد ندارم کس در همه عالم مَحرم رازم نینواباشد شب جمعه دود آه من، گشته تا روی آسمان نیلی ز پیش چشم تَرم دیدم ،لاله ات گلچین چیده با سیلی دل تنگم ناله سر داده هوای تو درسرافتاده بند سوم شب جمعه تیر غصه و غم سینه ی یارم را نشانه گرفت به جای لبهای پیغمبر بوسه از جانش تازیانه گرفت کجایی ای مهدی زهرا تا ز کارِ بشر، عقده بگشایی کجایی ای مهدی زهرا ،کربلای حسین شد تماشایی کجایی ای مهربان دلبر عزیز جان،یوسف حیدر سبک دوم..شبانگاهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰۲۴_۰۶_۱۳_۰۷_۳۳_۵۴.mp3
1.09M
🏴 نوحه واحد شهادت امام محمد باقر علیه السلام :آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) دل عـالم شد ،دوباره حـزین در عـزای آن،ماه پـنجـمـیـن حضرت باقر۴,,, شهـیـد زهـر کـیـنـه باقراست چـشـمـۀ نـور، سیـنـه باقراست حضرت باقر ۴,, شده عزای، نـور سـرمـدی لالـه ی پرپر،پور احــمـدی قــمـربیت ،آل محمد مصحـف کوی،دیاراحمد حضرت باقر ۴,, گرچه بر خونت ،دشمن تشنه بود بر تن اسلام ،همچون دشنه بود حضرت باقر ۴,, از ضربه زدن،عدوشد ناکام قـال بـاقــرت، حـافـظ اســلام فـدای داغِ، بـر دل حاکی‌ات به قـربان آن، قبر خـاکـی‌ات حضرت باقر ۴,, در عزایت شد، رزقم درد و غم هرچه درعزا، گریم بود کم حضرت باقر ۴,, همه هستـیت،شد وقـف هـدف وقف راه دین ، قرآن و شرف دیــدۀ مردم، شـد گــریــان تــو مقـتـدای ما، جان قـربان تو حضرت باقر ۴,, امـام پـنـجـم، ای نـور خـدا روضه خوانی در،بزم کربلا بودی تو بین ،مشتاقان عشق شاهد غمها،بر سلطان عـشق حضرت باقر (۴) عصرعاشورا ،شده جسارت بر حـرم تو،ظلم و جـنایت بر مابخوان از، صورت نیلی روضه‌ای بخوان، از ضرب سیلی حضرت باقر۴,,,, شاعر:آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزای شهادت امام محمدباقر(ع) #پنجشنبه #کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🏴 شور_امام_باقر_ع 🏴 یاحسین غریب مادر،ذاکر ،آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) آسمان تاریک وتیره، شده از این دود آهم زین زهرآلوده یارب،گشته دیگر قتلگاهم 🏴مددی حضرت باقر.. تا که من بر روی زینه،مرکبی از پا فتادم خاطرات قتلگاهو، کربلا آمد به یادم 🏴مددی حضرت باقر جد ما از روی زین ،اسب خود، نقش زمین شد از بلندی عمه ی ما،بر حسینش دل غمین شد 🏴مددی حضرت باقر آخرین یاس کبود ،سرزمین نینوابود او شهید زنده ی غم،درسرای کر بلابود 🏴مددی حضرت باقر او تماشا کرده گویا،باغم و با آه و ناله روی نیلی گشته دیده،دیده اوطفل سه ساله 🏴مددی حضرت باقر (،آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤞🤞🏴 جریان زن بدکاره ومرحوم سید قوام 🏴 🎤مداح :حاج آرمین غلامی 🔷🔶 توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا یکپارچه الله اکبر می شود زهرا اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج تا وارد صحرای محشر می شود زهرا محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم هر طور بنویسیم محور می شود زهرا او مادر آب است و باران را به عالم داد *بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدرمردم سنگش زدن...*یااباعبدالله آقای حسن محمّدی برایم تعریف کرد این بود [که] می‌گفت: من و آقا سیّد مهدی قوام را ده شب در ایّام جمادی‌الأولی (فاطمیّه) به مسجد امام سجّاد (علیه‌السلام)، واقع در خیابان شاه (جمهوری فعلی)، دعوت کرده بودند. بعد از پایان منبر، شب دهم صاحب مجلس چهارصد تومان به ایشان داد که با توجّه به این‌که ایشان از منبری‌های ردهٔ اوّل تهران بود پول خوبی بود. ➖ شب آخر، بعد از این‌که همه از مسجد رفتند، فقط من و آقای قوام و خادم مسجد حضور داشتیم که من به ایشان گفتم: آقا! همه رفتند، برای شما تاکسی بگیرم؟ گفت: نه. گفتم: آقا! پس چه‌طور می‌خواهید به خانه بروید؟ گفت: راستش امشب پول‌دار شده‌ام، می‌خواهم در این خیابان شاه کمی قدم بزنم. با توجّه به این‌که در آن ساعاتِ شب معمولاً زن‌های روسپی در آن خیابان منتظر مشتری می‌ایستادند، مشاهدهٔ این صحنه‌ها خیلی مشمئزکننده و ناراحت‌کننده بود. به‌خاطر همین نیز من سعی کردم مانع از حضور آقای قوام در خیابان شوم. ولی ایشان نپذیرفت و راهی خیابان شد. من هم با تعجّب همراه ایشان به راه افتادم. ➖ بعد از این‌که کمی راه رفتیم، یکی از این زن‌ها را که حدود ۲۷، ۲۸ ساله می‌شد، کنار خیابان دیدیم که منتظر مشتری ایستاده بود. آقای قوام با عمامه و عبا و قبا به طرف آن زن رفت و بعد از سلام، میزان پولی را [که] بابت این کار هر شب به دست می‌آورد پرسید. اوّل زن طفره رفت، ولی با صحبت‌هایی که آقای قوام با او کرد راضی شد و پولِ دریافتیِ هر شبِ او چهل تومان تعیین گردید. سپس آقای قوام همان پاکت پولی را که آن شب بابت ده روز منبر از مسجد گرفته بود، با حال عجیبی به آن زن داد و گفت: این ایّام ایّامِ شهادت دختر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، این هم پول ده شب توست؛ تو را به جدّه‌ام زهرا (سلام‌الله‌علیها) قسم دنبال این کار نرو. ➖ زن گریه‌اش گرفت و گفت: باشد، پول را هم نمی‌خواهم. خواست پول را برگرداند، ولی آقای قوام قبول نکرد و همۀ چهارصد تومان را به آن زن داد. ➖ این قضیّه مربوط به قبل از سال ۱۳۴۰ است. بعد از پیروزی انقلاب، دههٔ عاشورای حدود سال ۱۳۶۱، ۱۳۶۲ بود، بعد از منبر از بازار بیرون می‌آمدم که به حاج حسن‌آقا محمّدی برخورد کردم. به‌من گفت: داستان آقا سیّد مهدی قوام را با آن زن بدکاره می‌دانی؟ گفتم: بله، خودت تعریف کردی. گفت: آن زن در همان جوانی توبه کرد و ازدواج کرد و در جلسات هم شرکت کرد. این خانم بعدها معلّم قرآن برای خانم‌ها شد و صدها نفر از این زن‌ها را نیز هدایت و با دین آشنا کرد. حال که تو را دیدم خواستم بگویم که او چند روز پیش از دنیا رفت». 📚 زندگینامه وخاطرات استادحسین انصاریان، ص۶۱ - ۶۲