eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه علی اکبر.ع......mp3
1.25M
نوحه حضرت علی اکبر .حاج آرمین غلامی سوی میدان برو ای مه انورم قدری آهسته تر نازنین دلبرم که بود دیده ام به رهت از قفا آه و واویلتا، آه و واویلتا برده دین و دلم قد و بالای تو آتشم می زند چشم شهلای تو نظری کن پسر پدرت در نوا آه و واویلتا، آه و واویلتا سر منِه روی خاک گل زیبای من آتش افکنده ای به سراپای من عمه در خیمه گه به غمت مبتلا آه و واویلتا، آه و واویلتا از چه خونین شده طرّه ی موی تو برده هوش از سرم جلوه ی روی تو تشنه کامیِ تو زده آتش مرا آه و واویلتا، آه و واویلتا موضوع: سبک:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه قاسم.ع....mp3
1.29M
نوحه حضرت قاسم(ع) .حاج آرمین غلامی نوه ی ارشد حیدر یل خیبر شکنم جلوه ی پنج تنم دست پرورده ی یک شیر به نام حسنم جلوه ی پنج تنم آمدی میدان بگویی ما رأیتْ إلّا جمیل پور لیلا الدخیل آمده دنبال تو تکبیر گویان جبرئیل پور لیلا الدخیل كوفيان پس بشنويد اينك صداى شير را نعره ی تكبير را ارث بردم از على مرتضى، شمشير را نعره ی تکبیر را می شود بر اکبر لیلا رسول الله گفت ای بنازم به علی گردن دشمن زد و عباس ای والله گفت ای بنازم به علی تو خودت یک نفره جلوه ی هر پنج تنی یابن لیلا اکبر گر چه از خون حسینی علی بن الحسنی یابن لیلا اکبر با جلالی فاطمی پا می گذاری در رکاب حضرت عالیجناب چون جوانی های حیدر می نشینی بر عقاب حضرت عالیجناب نوه ی ارشدم و کوثر بی خاتمه ام نوه ی فاطمه ام نبوی سیرت و بر آیت حق ترجمه ‌ام نوه ی فاطمه ام سوی میدان نوه ی حیدر کرار آمد یل پیکار آمد با رجزخوانی خود گفت که سردار آمد یل پیکار آمد هم مرامش هم کلامش هم قیامش اکبر است او علی اکبر است جز خدا دیدم فقط او بعد نامش اکبر است او علی اکبر است آمدم با سر زانو به برت یا ولدي چه به روزت آمد؟ رحم کن بر دل زار پدرت یا ولدي چه به روزت آمد؟ بعد عباس در این دشت علمداری تو یل پیکاری تو هر چه باشد نوه ی حیدر کراری تو یل پیکاری تو هر کجا دست گذارم بدنت می ریزد چه کنم با تو علی؟ چقدر لخته ی خون از دهنت می ریزد چه کنم با تو علی؟ آن چنان مثل علی در دل لشگر می زد کربلا می لرزید از تن لشگر کفار فقط سر می زد کربلا می لرزید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه علی اکبر(ع).mp3
1.2M
به‌روز‌‌ترین‌‌رسانه‌آنلاين‌‌حاج‌ آرمین غلامی👆 نوحه شهزاده علی اکبر(ع) .حاج آرمین غلامی رفت با رفتنت از دست قرارم پسرم کاش جان بر سر نعشت بسپارم پسرم چه کنم چهره گذارم به روی سینه ی تو؟ یا سرت را به روی سینه گذارم پسرم قسمتم بود که دور تن صد پاره ی تو قاتلت خندد و من ناله برآرم پسرم با چه حالی بدنت را بگذارم، بروم!؟ با چه رویی به حرم روی بیارم پسرم!؟ اربا اربا شدی آنسان که دگر ممکن نیست زخم های بدنت را بشمارم پسرم آنچنان بی تو شده روز به چشمم تاریک که تفاوت نکند لیل و نهارم پسرم ◼️ صوتی عزاداری‌روز پنجم محرم _پنج شنبه۲۱تیر‌ماه۱۴۰۳ شاملو کرمانشاه 🎙بامدّاحی‌: آرمین غلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه علی اکبر.ع.mp3
6.2M
به‌روز‌‌ترین‌‌رسانه‌آنلاين‌‌حاج‌ آرمین غلامی👆 ◼️ صوتی عزاداری‌روز پنجم محرم علی اکبر _پنج شنبه۲۱تیر‌ماه۱۴۰۳ شاملو کرمانشاه 🎙بامدّاحی‌: آرمین غلامی👇
علی اکبر سلام الله علیه🤞 زبانحال امام .حاج آرمین غلامی ای که گفتی از غمت دردم مداوا میکنی من که مردم بس چرا امروز و فردا میکنی یا بکش یا چاره ای ای دردمندان را دوا تا به کی جان دادن مارا تماشا میکنی *اومد بالاسر علی اکبرش ، همه دارن نگاه می کنن ، ببینن ابی عبدالله چه جوری میاد ؛ ای جوونها تا حالا دیدی کسی اینجوری بیاد بالاسر جوونش؟!! مرحوم شیخ حرعاملی مینویسد ، هنوز از رو مرکب پیاده نشده بود ، اول خودشو رو زمین انداخت ... نتونست رو پاهاش راه بیاد ... همه دیدن رو زانوهاش داره راه میره ... یاالله ... دو دستش رو گذاشت بر طرفین بین علی اکبر ... آخ صورت به صورت علی گذاشت ... دلش آرام نشد ، نوشتن یه نگاه کرد دید لخته های خون همه ی دهان علی رو پر کرده ... هر چی گفت ولدی علی ... جوابی نیومد ... با انگشت مبارک این لخته های خونو بیرون آورد ، به این خیال که بلکه لخته های خون جلو تکلم علی رو گرفته ... این لخته ها رو بیرون آورد ، بازم گفت ولدی علی ، بازم دید جواب نمیاد ... گفت بزار دهان به دهان بزارم به قول ما نفس بدم بلکه این دم و بازدم باعث بشه رمقی به بدن بیاد ... همین که لب ها رو آورد نفس بده خودش از نفس افتاد ..." دیگه نتونست بلند شه ... همه گفتن حسین جان داده ،کی به ابی عبدالله جون دوباره داد؟!! راوی میگه دیدم یه زنی از خیمه ها داره میاد هی زمین میخوره ، هی بلند میشه ... هی میگه : "يا اُخَيَّةُ وابن اُخَيَّةُ" اول نگران جان حسینه ، پرسیدن این خانم کیه؟ گفتن : "هذه زینب" فقط زینب میدونه شدت علاقه ی ابی عبدالله به علی اکبرو ، تا نفس زینب به مشام حسین رسید ، بلافاصله از بدن جوانش جدا شد زیر بغل خواهر و گرفت ، خودش با احترام ناموسش رو به خیمه برگرداند ... یعنی من نمی تونم ببینم ناموسم بین نامحرمه ... آخ بمیرم چیزی نگذشت ، عصر روز یازدهم شد ... همین زینب آمد کنار گودال ... همه نامحرما دورش حلقه زدن ... "یا صاحب الزمان" یه نگا کرد دید دیگه محرمی باقی نمانده " صدا زد داداش :* نیست عباس و علی اکبرت مانده تنها بین دشمن خواهرت لطف خود را باز یارم کن حسین خیز از جا و سوارم کن حسین ... *چه جوری زینب و بردن از گودال ؟!! فقط همین قدر بگم ، دیدن سکینه داره میگه بابا ... بابا ... بابا ... «انظر الي عمتی المضروبه» بابا ببین عمه مو دارن میزنن ...* نزنیدم که در این دشت مرا کاری هست گل اگر نیست،ولی صفحه ی گلزاری هست *همه شهدا رو مهمان کن ، امام راحل فیض ببره شهدای پانزده خرداد فیض ببرن همه پیر غلاما، روضه خوانها ، گریه کن ها که زیر خاک خوابیدن ، همشون رو به این نغمه ی نورانی مهمان کن ...* حسین جان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه علی اکبر.ع...mp3
8.11M
به‌روز‌‌ترین‌‌رسانه‌آنلاين‌‌حاج‌ آرمین غلامی👆 ◼️ صوتی عزاداری‌روز پنجم محرم علی اکبر _پنج شنبه۲۱تیر‌ماه۱۴۰۳ شاملو کرمانشاه 🎙بامدّاحی‌: آرمین غلامی👇
‍ 🕊﷽🕊🤞🤞 🏴 🏁.حاج آرمین غلامی 🏴 ع 🏁 🏴 خِس خِس سینه ات انداخت زپا بابا را به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را پیرمردم!همۀ دلخوشی من برخیز برنمیخیزی اگر باز کن این لبها را دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟ به زمین ریخته ای مینگرم هر جا را سهم آهوی من از زندگی اش صیاد است بست با نیزه به رویش ره این صحرا را پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد باز دیدم وسط آتش در، زهرا را خُنکای جگرم بی تو نمیخواهم من به خدا لحظه ای از زندگی دنیا را تو تجلای غم پنج تنی ای ولدی که به هر زخم به تصویر کشیدی مارا? ⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ... جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند... حالا که حال خوبی داری میگم.... ⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی... هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ... این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا.. خسته ، گرسنه، تشنه... همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم... ،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره.... با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست... ♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ... یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید... ⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود.. رحمت خدا بر این ناله ها... وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ... فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،، اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند .. بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،، نگران برزخ و قیامتم هم هستم.. با همون خستگی اومد وارد حرم شد.. ✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم .. دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد.. عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد... 💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ... هم سفرات هم بیدار کن .. گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون.. همه رو بیدار کرد.. ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم.. 🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید .. 🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید... 🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ... چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه... تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد .. 💔... چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟ 📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ... اما دید رمقی به زانوهاش نمونده.. دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره... هی صدا میزنه: وا ولدا ... عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ... وقتی اومد کنار بدن علی اکبر فبکی بکاءا عالیا دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه ♻️.... 🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا