جریان انار....mp3
7.72M
🤞🍁 جریان شنیدنی طلب انار سرخ ازعلی توسط حضرت زهرا ❤️
#مداح.حاج آرمین غلامی🌷
🤞🍁 جریان شنیدنی طلب انار سرخ ازعلی توسط حضرت زهرا ❤️
#مداح.حاج آرمین غلامی
برکوکب آسمان عصمت صلوات
برفاطمه گوهر نبوت صلوات
برمادر یازده امام برحق
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
✍حضرت زهرا (س) هیچ وقت از همسرش چیزی درخواست نمی کرد. روزی بانو در بستر بیماری افتادند. امام علی بر بالین ایشان آمدند و فرمودند:«زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟»
حضرت زهرا(س) مانند همیشه فرمودند:«من از شما چیزی نمی خواهم، ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.»
امام علی (ع) فرمودند: « ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم.»
پس از پافشاری امام علی(ع) ، بانو(س) فرمودند:« اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است.»
امام برای به دست آوردن انار خانه را ترک کردند. در راه از مردم می پرسیدند:«در این فصل از سال کسی میوه انار دارد؟»
مردم با تعجب به امام (ع) نگاه می کردند، زیرا فصل انار گذشته بود اما یکی از مسلمانان گفت:«یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود.»
امام(ع) به در خانه شمعون رفت. شمعون وقت ی که چشمش به علی علیه السلام افتاد با تعجب به امام (ع) نگاه کرد و پرسید :« چه شده است علی؟»
امام ماجرای خانه را تعریف کرد و درخواست خرید انار کرد. شمعون گفت: «چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام.»
همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: «من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگ ها پنهان کردم.»
آنگاه رفت و انار را آورد و به امام(ع)داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم
امام فرمود: «همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت.»
امام در حال برگشت به خانه بود که با صدای ناله ی فقیری رو به رو شد. ایشان به دنبال صدا رفتند تا ببیند چه اتفاقی برای آن بنده خدا افتاده است. امام(ع) دیدند مرد فقیر و غریب و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است.
امام فرمودند:« تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟»
گفت:« ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرض هایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است -»
امام (ع) نگاهی به انار کردند و فرمودند:« من یک انار دارم که برای مریض در خانه ام می برم، بیا تا نصف این انار را به تو بدهم»
امام (ع) انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: «اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود!»
امام علی (ع) نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد.
سپس امام راه خانه را در پیش گرفت اما از خجالت بر پیشانی اش عرق نشسته بود و نمی دانست چطور دست خالی به خانه رود، از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه (س) خواب است یا بیدار.
مشاهده کرد همسرش به دیوار تکیه داده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست.
پرسید:« فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟»
فاطمه (س) گفت: «ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است.
#امام_زمان علیه السلام
#یلدای_فاطمی
#فاطمیه
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🤞
#شب جمعه
#مناجات امام زمان (عج)
#روضه امام حسین(ع)
#گریز روضه حضرت رقیه(س
#مداح.حاج آرمین غلامی
🔶این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست
🔶نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن
⬅️اجرو مزده شما برادران و خواهران با بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) انشاالله درهر گوشهای از این مجلس ومحفل نشسته اید حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله
⏪امشب شب جمعه شب. زیارتی عزیز زهراست
هرمادری که داغ فرزند ببیند شب جمعه ان مادرداغ دیده می یاد کنارقبر عزیزش رسم روزگار (رسم دنیا ) همین است لذا میگن شب جمعه مادر پهلو شکسته کربلاست مهمان ابا عبدالله است مگر چه کردند کربلا با عزیزفاطمه ای عزاداران )شعیان امیرالمو منین کاری کردند کربلا با عزیز فاطمه که آه وناله وفریادشان بلند شد
)راوی میگه)روزعاشورا شمر لنت الله علیه از گودی قتلگاه امد بیرون اما لرزه براندامش افتاده تمام این دست وپاه تمام این بدن می لرزه میگه رفتم سوال کردم چرا لرزه به اندامت افتاد درجواب گفت آن لحظه ای که من بر روی سینه ای عزیزفاطمه بودم
وای حسین وای حسین..
گفت آن لحظه ای که من داشتم سر از بدن جدا می کردم در ان لحظات از گوشه گودال قتلگاه صدای ناله ای شنیده می شد از ان وقتی که ان صدا به گوشم رسید لرزه به اندام افتاد
مگر چه صدای بود چه ناله ای بود چه فریادی بود ..
ناله مادری بودکه فریاد می زد غریب مادر حسین مظلوم مادر حسین شهید مادر حسین.
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه حضرت رقیه(س) شب جمعه است امواتمان فیض ببرند
اما عزیزان اگرامشب
با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
جوون داری اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...عزیز زهرا
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن..
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...😭
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم..😭.
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...😭
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه😭
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه😭
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
امام عصر...۱.mp3
2.88M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت رقیه(س)
#حاج آرمین غلامی
امام عصر...۱.mp3
2.88M
#مدح امام زمان.عج.
#پنجشنبه دهم آبانماه۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
*مسجدرشیدی
زِ هجرانت بیقرارم من ... نشسته چشم انتظارم من
دل آرام من بگو تا کِی در غمت چشمانم به رَه باشد
بیا کَز هجر رخ ماهت روز من چون زلفت سیه باشد
تو میدانی در دل من جز دیدن رویت آرزویی نیست
دل زار و خسته ی ما را جز سر کویت آرزویی نیست
زِ هجرانت بیقرارم من ... نشسته چشم انتظارم من
دلا آخر در سر کویت فقر درماندگی حاصل من شد
به دام گیسویت افتادم تیغ ابرویت قاتل من شد
همه شب از چشمه ی چشمت تا سحر اشک خونین روان گردد
خداوندا کِی شود آن گل آید و هستی گل سِتان گردد
زِ هجرانت بیقرارم من ... نشسته چشم انتظارم من
دلا آخر در سر کویت فقر درماندگی حاصل من شد
به دام گیسویت افتادم تیغ ابرویت قاتل من شد
زِ هجرش میسوزم اما آن نازنین از من رخ نهان دارد
خوشم گرچه جانم به لب آمد چون خبر از منه خسته جان دارد
همه شب از چشمه ی چشمت تا سحر اشک خونین روان گردد
خداوندا کِی شود آن گل آید و هستی گل سِتان گردد
زِ هجرانت بیقرارم من ... نشسته چشم انتظارم من
چه شبها با یاد او خُفتم گرچه او در خوابم نمی آید
خبر از شب تار من دارد از چه رو مهتابم نمی آید
بریدم دل از دو عالم ای گل به خاطر تو یک نگاهم کن
نگاهی از گوشه ی چشمت بر من و بر حال تباهم کن
زِ هجرانت بیقرارم من ... نشسته چشم انتظارم من
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#مدح امام زمان.عج.
#پنجشنبه دهم آبانماه۱۴۰۳
کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی
*مسجدرشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه شب جمعه
#مسجدمعتضدی کرمانشاه
#حاج آرمین غلامی
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
سبکها و مطالب امام زمان(عج) ⏫⏫
سبکها و مطالب امام زمان(عج)
⏫⏫