بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب قدر
#شهادت_بعدازحضرت_فاطمه_زهرا_س
یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا
حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا
رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره
رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره
فاطمه با پسرش از گذری رد میشد
دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد
یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت
وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت
یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند
شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند
رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود
بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود
یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند
ریسمان برسره دست وگردنم می بستند
دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی
وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی
دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد
سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد
بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم
من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم
کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم
اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم
رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم
تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم
قبر نورانی تو راه نشانم داده
سره این خاک تو را ماه نشانم داده
بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا
غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا
منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم
برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم
عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم
جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم
کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی
بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی
فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من
درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من
شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی
پای من سوختی و گوهر نایاب شدی
دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد،
دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد
آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد
شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد
شاعر: #آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#یا_مولا_اباعبدالله ادرکنی شب جمعه.... مردن برای دیدن روی حسین خوش است زنده شدن فقط سره کوی حسین
#اشعار_شب جمعه_حسینی
ازسمت چپ بالا ضربه بزنید/اشعار🤞🤞