📋 #روضه_امام_جواد (ع)
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#_شهادت_امام_جواد_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاده زهرامیکند دلبندودلدار ه رضا
آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته.
میفرمود: بیچارهشون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم...
امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟
گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده...
اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتنو میگم، آخه مادرم باردار بوده...
یازهرا....
بر زمین ای زاده ی زهرا چرا افتاده ای
روی خاک هجره از زهره جفا افتاده ای
آن زن قاتل به اشک دیدگانت خنده کرد
بس که نالیدی تو از صوت ونوا افتاده ای
دست وپا درپیش قاتل میزدی .اوخنده کرد
درمیان هجره ات بی کس زپا افتاده ای
ماند جسم تو سه روزی زیر نور آفتاب
بر روی خاشاک وخاک بام ها افتاد ه ای
همچوجدت استخوانهایت همه بشکسته شد
نیمه شب از پشت بام خانه ها. افتاده ای
مردم این شهر گویابی خبر ازتوشدند
درمیان کوچه ها ابن الرضا افتاد ه ای
بهر دیدار پسر چشم انتظاری میکند
تابیاید هادی از در.ازنوا افتاده ای
یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحتتر جون بکَنه.
تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه امالفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟
_مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو.
گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آبو بده من. ظرف آبو زد زمین آبها رو زمین ریخت
یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه....
تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن...
(یاد چی افتادی؟!)
اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن...
یه جوونم کربلا من سراغ دارم...
تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 #روضه_امام_جواد (ع)
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#_شهادت_امام_جواد_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاده زهرامیکند دلبندودلدار ه رضا
آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته.
میفرمود: بیچارهشون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم...
امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟
گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده...
اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتنو میگم، آخه مادرم باردار بوده...
یازهرا....
بر زمین ای زاده ی زهرا چرا افتاده ای
روی خاک هجره از زهره جفا افتاده ای
آن زن قاتل به اشک دیدگانت خنده کرد
بس که نالیدی تو از صوت ونوا افتاده ای
دست وپا درپیش قاتل میزدی .اوخنده کرد
درمیان هجره ات بی کس زپا افتاده ای
ماند جسم تو سه روزی زیر نور آفتاب
بر روی خاشاک وخاک بام ها افتاد ه ای
همچوجدت استخوانهایت همه بشکسته شد
نیمه شب از پشت بام خانه ها. افتاده ای
مردم این شهر گویابی خبر ازتوشدند
درمیان کوچه ها ابن الرضا افتاد ه ای
بهر دیدار پسر چشم انتظاری میکند
تابیاید هادی از در.ازنوا افتاده ای
یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحتتر جون بکَنه.
تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه امالفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟
_مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو.
گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آبو بده من. ظرف آبو زد زمین آبها رو زمین ریخت
یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه....
تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن...
(یاد چی افتادی؟!)
اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن...
یه جوونم کربلا من سراغ دارم...
تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 #روضه_امام_جواد (ع)
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#_شهادت_امام_جواد_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاده زهرامیکند دلبندودلدار ه رضا
آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته.
میفرمود: بیچارهشون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم...
امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟
گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده...
اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتنو میگم، آخه مادرم باردار بوده...
یازهرا....
بر زمین ای زاده ی زهرا چرا افتاده ای
روی خاک هجره از زهره جفا افتاده ای
آن زن قاتل به اشک دیدگانت خنده کرد
بس که نالیدی تو از صوت ونوا افتاده ای
دست وپا درپیش قاتل میزدی .اوخنده کرد
درمیان هجره ات بی کس زپا افتاده ای
ماند جسم تو سه روزی زیر نور آفتاب
بر روی خاشاک وخاک بام ها افتاد ه ای
همچوجدت استخوانهایت همه بشکسته شد
نیمه شب از پشت بام خانه ها. افتاده ای
مردم این شهر گویابی خبر ازتوشدند
درمیان کوچه ها ابن الرضا افتاد ه ای
بهر دیدار پسر چشم انتظاری میکند
تابیاید هادی از در.ازنوا افتاده ای
یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحتتر جون بکَنه.
تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه امالفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟
_مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو.
گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آبو بده من. ظرف آبو زد زمین آبها رو زمین ریخت
یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه....
تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن...
(یاد چی افتادی؟!)
اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن...
یه جوونم کربلا من سراغ دارم...
تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 #روضه_امام_جواد (ع)
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#_شهادت_امام_جواد_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاده زهرامیکند دلبندودلدار ه رضا
آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته.
میفرمود: بیچارهشون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم...
امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟
گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده...
اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتنو میگم، آخه مادرم باردار بوده...
یازهرا....
بر زمین ای زاده ی زهرا چرا افتاده ای
روی خاک هجره از زهره جفا افتاده ای
آن زن قاتل به اشک دیدگانت خنده کرد
بس که نالیدی تو از صوت ونوا افتاده ای
دست وپا درپیش قاتل میزدی .اوخنده کرد
درمیان هجره ات بی کس زپا افتاده ای
ماند جسم تو سه روزی زیر نور آفتاب
بر روی خاشاک وخاک بام ها افتاد ه ای
همچوجدت استخوانهایت همه بشکسته شد
نیمه شب از پشت بام خانه ها. افتاده ای
مردم این شهر گویابی خبر ازتوشدند
درمیان کوچه ها ابن الرضا افتاد ه ای
بهر دیدار پسر چشم انتظاری میکند
تابیاید هادی از در.ازنوا افتاده ای
یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحتتر جون بکَنه.
تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه امالفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟
_مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو.
گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آبو بده من. ظرف آبو زد زمین آبها رو زمین ریخت
یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه....
تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن...
(یاد چی افتادی؟!)
اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن...
یه جوونم کربلا من سراغ دارم...
تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ