#شهادت_امام_حسن_عسکری
از زهرکینه پیکرتو آب گشته است
آقازپای تاسره تو آب گشته است
آقامیان آتش زهر هلائلی
ازاین شرار بستر توآب گشته است
شعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امام عسگری سلطان غم هاست
برایت یا حسن افسرده دلهاست
شده ی پاره جگر از زهر کینه
ره داغت عسگری اندوه برپاست
توبودی روشنی چشم هادی
نگاه تو فروغ علم و تقواست
غبار غم به رخسارت نشسته
دراین ماتم زه سینه ناله برپاست
زه داغ عسگری ای دل فغان کن
که در هجران مولا شهر،غوغاست
به خاک هجره مولا جان سپارد
زه دیده اشک مهدی جاری اینجاست
الامهدی سرت با داسلامت
درون جان مجنون غصه برپاست
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
اسم معشوق دل ماحسن عسکری است
پدریوسف زهراحسن عسکری است
اسم ما را بنويسيد گدای سامرا
صاحب کوچه ی دلها حسن عسکری است
جان من بسته به لطف وکرم وعنایتش
گوهروادی دنیا حسن عسکری است
تپش جان ودل بی سر وسامان شده ای
مستی هر دل شیداحسن عسکری است
بخداوندگدابر سر این سفره منم
ولی والی والاحسن عسکری است
کوری چشم تمام سلفی وداعشی
مالک وامیردنیاحسن عسکری است
باز(مجنون)وگداوسائلی دربه درم
تاابد معشوقه ی ما ، حسن عسکری است.
✒شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱🍱
التماس دعا..
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسکری شد
یا آن سری که خاک پای عسکری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسکری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسکری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسکری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسکری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسکری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسکری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
===
#شهادت_امام_حسن_عسکری/
#توسل به مهدی(عج)
مهدی مرا گدابه درسامرانما
سنگ سیاه جان مرا کهربانما
آقا به روضه ی پدرت می کنم سلام
مارابه گریه بر پدرت مبتلانما
بانی روضه ی حسن عسکری توئی
آقا مرا زبین گدایان سوا نما
درحجره ای حسن شده مسموم زهر کین
مارابرای دیدن بابت صدا نما
تاصبح برتووپدرت گریه می کنم
امشب برای این دل مجنون دعا نما
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
ای قلم بنویس فخر آل زهرا عسکری است
درنگاه معرفت تندیس تقوا عسکری است
بوالعجائب جز علی درعالم نبود
نوگل اعجوبه آن شاه اعلا عسکری است
گرکه دنیا زادگان دنیا پرستی می کنند
فاش می گویم که بالاتر زه دنیا عسکری است
گربه بازار محبت پای بگذارد کسی
بیند او سلطان این بزم تولا عسکری است
گرکه از آب بقاء خضرنبی یک قطره خورد
لیک مالک بر سماء و هفت دریاعسکری است
درجنون عشق هرکس شد اسیر مکتبی
درسرای عاشقی سلطان والاعسکری است
ایکه در مابین هیئت خود بزرگی کرده ای
خوب بنگر شاخص ایثار تنها عسکری است
سامرا با هادی و عشق به او رونق گرفت
آنکه ثبتش کرد در تاریخ دنیا عسکری است
عقل عالم در شگفت است از فهم و ادراک حسن
کارگاه کل عالم را معما عسکری است
جلوه ی دلدار را با چشم دل باید بدید
هرکجا فریادیا زهراست آنجا عسکر ی است
این دل مجنون اگر افتد بکارش مشکلی
گاه یا مهدی بود ذکرش گهی یا عسکری است
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
در بستری افتاده بی جان پیکره توست
برخاک از زهرجفا بال وپره توست
آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت
دلواپس مهدی دو چشمان تره توست
زهره جفا جسم تورا درهم کشیده
در بستری انگار جسم لاغره توست
درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا
آه وفغان وبی کسی دور و بره توست
از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی
در گوش جانت ناله های مادره توست
پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا
زهرجفا دربین هجره یاورتوست
در سامرادور ازوطن تنهاغریبی
تنهاکناره بستره تو همسرتوست
گویند لب تشنه توجان دادی به بستر
درساعت آخر فغان در حنجرتوست
بالاسرت وقت شهادت بودمهدی
یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست
_شعر…آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری/
#توسل به مهدی(عج)
مهدی مرا گدابه درسامرانما
سنگ سیاه جان مرا کهربانما
آقا به روضه ی پدرت می کنم سلام
مارابه گریه بر پدرت مبتلانما
بانی روضه ی حسن عسکری توئی
آقا مرا زبین گدایان سوا نما
درحجره ای حسن شده مسموم زهر کین
مارابرای دیدن بابت صدا نما
تاصبح برتووپدرت گریه می کنم
امشب برای این دل مجنون دعا نما
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
ای قلم بنویس فخر آل زهرا عسکری است
درنگاه معرفت تندیس تقوا عسکری است
بوالعجائب جز علی درعالم نبود
نوگل اعجوبه آن شاه اعلا عسکری است
گرکه دنیا زادگان دنیا پرستی می کنند
فاش می گویم که بالاتر زه دنیا عسکری است
گربه بازار محبت پای بگذارد کسی
بیند او سلطان این بزم تولا عسکری است
گرکه از آب بقاء خضرنبی یک قطره خورد
لیک مالک بر سماء و هفت دریاعسکری است
درجنون عشق هرکس شد اسیر مکتبی
درسرای عاشقی سلطان والاعسکری است
ایکه در مابین هیئت خود بزرگی کرده ای
خوب بنگر شاخص ایثار تنها عسکری است
سامرا با هادی و عشق به او رونق گرفت
آنکه ثبتش کرد در تاریخ دنیا عسکری است
عقل عالم در شگفت است از فهم و ادراک حسن
کارگاه کل عالم را معما عسکری است
جلوه ی دلدار را با چشم دل باید بدید
هرکجا فریادیا زهراست آنجا عسکر ی است
این دل مجنون اگر افتد بکارش مشکلی
گاه یا مهدی بود ذکرش گهی یا عسکری است
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
در بستری افتاده بی جان پیکره توست
برخاک از زهرجفا بال وپره توست
آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت
دلواپس مهدی دو چشمان تره توست
زهره جفا جسم تورا درهم کشیده
در بستری انگار جسم لاغره توست
درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا
آه وفغان وبی کسی دور و بره توست
از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی
در گوش جانت ناله های مادره توست
پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا
زهرجفا دربین هجره یاورتوست
در سامرادور ازوطن تنهاغریبی
تنهاکناره بستره تو همسرتوست
گویند لب تشنه توجان دادی به بستر
درساعت آخر فغان در حنجرتوست
بالاسرت وقت شهادت بودمهدی
یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست
_شعر…آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسکری شد
یا آن سری که خاک پای عسکری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسکری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسکری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسکری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسکری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسکری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسکری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
===
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امام عسگری سلطان غم هاست
برایت یا حسن افسرده دلهاست
شده ی پاره جگر از زهر کینه
ره داغت عسگری اندوه برپاست
توبودی روشنی چشم هادی
نگاه تو فروغ علم و تقواست
غبار غم به رخسارت نشسته
دراین ماتم زه سینه ناله برپاست
زه داغ عسگری ای دل فغان کن
که در هجران مولا شهر،غوغاست
به خاک هجره مولا جان سپارد
زه دیده اشک مهدی جاری اینجاست
الامهدی سرت با داسلامت
درون جان مجنون غصه برپاست
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#شهادت_امام_حسن_عسکری
شنیدم گل دسته هات آتیش گرفت
شنیدم صحن و سرات اتیش گرفت
شنیدم گلدسته هات خراب شده
دل شیعه ها برات کباب شده
شنیدم ضریح تو شکسته اند
دل مهدی تو رو گسسته اند
مرغ قلبم پرزده به سامرا
می زند به سینه و سر ، ای خدا
کاش می شد کبوتر شما بودم
یا گدای صحن سامرا بودم
شنیدم زائر نداری اقا جون
توی غصه ها می باری آقا جون
شنیدم خراب شده اون بارگات
شنیدم آتیش زدن صحن و سرات
شنیدم بمب تو حریم تو زدن
شنیدم آتیش به صحنت کشیدن
دل مجنونت واست دیونه شد
دل من گدای این میخونه شد
شعر.مجنون کرمانشاهی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_حسن_عسکری
در بستری افتاده بی جان پیکره توست
برخاک از زهرجفا بال وپره توست
آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت
دلواپس مهدی دو چشمان تره توست
زهره جفا جسم تورا درهم کشیده
در بستری انگار جسم لاغره توست
درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا
آه وفغان وبی کسی دور و بره توست
از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی
در گوش جانت ناله های مادره توست
پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا
زهرجفا دربین هجره یاورتوست
در سامرادور ازوطن تنهاغریبی
تنهاکناره بستره تو همسرتوست
گویند لب تشنه توجان دادی به بستر
درساعت آخر فغان در حنجرتوست
بالاسرت وقت شهادت بودمهدی
یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست
_شعر…آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسگری شد
یا آن سری که خاک پای عسگری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسگری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسگری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسگری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسگری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسگری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسگری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_حسن_عسکری
دل من هوای سامراداره
هوای دیدن او ن سرا داره
چش خسته ام دیگه سو نداره
هوای دیدن عسگری داره
اقاجون می شه گداتوبخری
من می خوام بشم گدای عسگری
می شه ماروتاحرم راهی کنی
می شه بر گدای خود شاهی کنی
تابیام میون صحن عسگری
با نگاهت دل و دین و می بری
شنیدم که عسگری حرم داره
به تموم زائراش حرم داره
منم اون گدای صحن عسگری
می کنه اون حرمت چه دلبری
شنیدم که صحن تو خراب شده
دل شیعه ها برات کباب شده
یا امام عسگری فدات بشم
من می خوام که سائل سرات بشم
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_حسن_عسکری
ای قلم بنویس فخر آل زهرا عسگری است
درنگاه معرفت تندیس تقوا عسگری است
بوالعجائب جز علی درعالم امکان نبود
نوگل اعجوبه آن شاه اعلا عسگری است
گرکه دنیا زادگان دنیا پرستی می کنند
فاش می گویم که بالاتر زه دنیا عسگری است
گربه بازار محبت پای بگذارد کسی
بیند او سلطان این بزم تولا عسگری است
گرکه از آب بقاء خضرنبی یک قطره خورد
لیک مالک بر سماء و هفت دریاعسگری است
درجنون عشق هرکس شد اسیر مکتبی
درسرای عاشقی سلطان والاعسگری است
ایکه در مابین هیئت خود بزرگی کرده ای
خوب بنگر شاخص ایثار تنها عسگری است
سامرا با هادی و عشق به او رونق گرفت
آنکه ثبتش کرد در تاریخ دنیا عسگری است
عقل عالم در شگفت است از فهم و ادراک حسن
کارگاه کل عالم را معما عسگری است
جلوه ی دلدار را با چشم دل باید بدید
هرکجا فریادیا زهراست آنجا عسکر ی است
این دل مجنون اگر افتد بکارش مشکلی
گاه یا مهدی بود ذکرش گهی یا عسگری است
شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
💠امام عسکری علیه السلام و مرد دروغگو
🔹مردی به نام اسماعیل میگوید:
بر سر راه #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) نشسته بودم، چون حضرت خواست بگذرد، جلو رفتم، شرح نیازمندی و پریشانی خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانه ای و نه شامی.
🔹حضرت فرمود:
«به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم.»
🔹 سپس حضرت به غلام خود فرمود:
«ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده.»
غلام صد دینار طلا به من داد.
🔹حضرت فرمود:
«از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی.»
🔹اسماعیل میگوید:
این سخن امام عسکری (علیه السلام) درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم.
این قضیه گذشت، تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است و دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.
📚بحار، ج ۵۰، ص ۲۸.
#شهادت_امام_حسن_عسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤🥀⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤🥀⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤🥀⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤🥀⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسگری شد
یا آن سری که خاک پای عسگری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسگری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسگری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسگری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسگری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسگری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسگری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_متن_روضه
💠امام عسکری علیه السلام و مرد دروغگو
🔹مردی به نام اسماعیل میگوید:
بر سر راه #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) نشسته بودم، چون حضرت خواست بگذرد، جلو رفتم، شرح نیازمندی و پریشانی خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانه ای و نه شامی.
🔹حضرت فرمود:
«به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم.»
🔹 سپس حضرت به غلام خود فرمود:
«ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده.»
غلام صد دینار طلا به من داد.
🔹حضرت فرمود:
«از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی.»
🔹اسماعیل میگوید:
این سخن امام عسکری (علیه السلام) درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم.
این قضیه گذشت، تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است و دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.
📚بحار، ج ۵۰، ص ۲۸.
#شهادت_امام_حسن_عسکری
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حرمین عسکرین در آستانهی #شهادت_امام_حسن_عسکری علیهالسلام
شور۲ امام عسکری.mp3
1.47M
💠 شور #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام 💠
#مداح.حاج آرمین غلامی_۱۴۰۳
➖➖➖
چه خوبه که گداتم،یه عمره مبتلاتم
امام عسکری من،دلتنگ سامراتم (۲)
ضریح شش گوش و _گنبد طلا داری
تو اربعین آقا _برو بیا داری
سفره ت همیشه پهنه،از بس کرم داری تو
حسن شدی اما باز،خوبه حرم داری تو
واویلتا واویلا
----
شکسته شد پر تو،چی اومده سر تو
سوزونده زهر کینه،تموم ِ پیکر تو (۲)
کاسه ی آب افتاد_از دست بی جونت
گریونه مهدی از _حال پریشونت
شکرخدا لب تشنه ، نرفتی از این دنیا
دلا بسوزه واسه ، حسین اباعبدالله
حسین اباعبدالله
----
حسن شدی ولیکن ، میون کوچه دشمن
به مادر تو آقا ، توهین نکرده اصلا(۲)
این روزا که مهدی_غمی به دل داره
برا غم محسن _خودش عزاداره
صدتا کتاب روضه س ، این مقتل درد آور
عالم بدونه محسن ، شد کشته ی میخ در
واویلتا واویلا