إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَيْهِ راجِعون
🏴 شاعر گرانقدر اهل بیت (ع)
جناب آقای #علی_اکبر_لطیفیان
درگذشت برادر گرامیتان مرحوم سعید لطیفیان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح این عزیز، غفران الهی و همنشینی با اهل بیت (ع) را مسئلت داریم.
🔹کانال اشعار مجنون کرمانشاهی
⏫⏫بسمالله الرحمن الرحیم
⚫️ #متن روضه_حضرت_ام_کلثوم_س
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
#مداح..حاج آرمین غلامی
▶️
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن
دختر دومی ِحضرت حیدر بودن
صدق الله العلی نام پدر بود و چنین
آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن
ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن
شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن
شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد
بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن
جزو آموختگان وصیت نامه ی او
جزو تشییع کنان تن مادر بودن
پشت تابوت به همراه حسین و زینب
جزو آن چندنفر در شب آخر بودن
درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت
ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن
دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما
عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن
می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط
لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن
می کند خم کمرش را به خدا درآنی
روی تل گریه کنان محو برادر بودن
چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب
در هیاهوی حرم دست به معجر بودن
رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
اربابِ با وفا به کجا می کشانیم
*ماه رجب داره میاد، دنبالِ یه بهونه بودم بیام برات گریه کنم .. ایام وفاتِ شهادت گونۀ خواهر بزرگوارتون حضرت اُم کلثوم(س) .. کاش میشد ما هم مثه این خانم از غصه جان میدادیم ..*
وقتی که پیر شوم کیف میکنم
چون خرج روضه بود تمام جوانیم
خواب و خوراک و زندگی ام گرفته است
حتی خیال اینکه بخواهی برانی ام
*ما که خیلی وقته کربلا نرفتیم .. اگه روضه ام نمی اومدیم که بیچاره میشدیم دیگه ..*
زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگرِ روضه بدانی ام
شرمنده ام گناه مرا از تو دور کرد
شرمنده ام حسین که من از شما نی ام
بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا
مشغول گرد گیری و خانه تکانی ام
ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانی ام
*واقعا زندگی چه لذتی داشت اگر اشک بر ابی عبدالله نبود! اصلاً دنیای بدون کربلا چه لذتی داره .. میشه یه ماه رجب ما رو حرمت مهمان کنی ..الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِيائِهِ فِى رَجَبٍ*
هر روز تا غروب به همین فکر میکنم
امسال هم پیاده حرم می رسانی ام
خستگیه راه و دوست دارم
زیارتِ ماهُ و دوست دارم
پیرهن سیاهُ و دوست دارم
بی تو آقا غم دارم، یه زیارت کم دارم ..
*امشب اومدیم گریه کنیم برا یه خانمی که مثه خواهر جانش زینب کبری تازیانه خورده، سرِ رو نیزه دیده .. خیلی مظلومه .. بگو بی بی جان فاطمیه رفت، رجب اومد .. نکنه دستِ خالی برم .. میخوایم شبای قدر بیایم .. علی علی بگیم و برا غربتش گریه کنیم ..*
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم
حالا ولی با اشک نم نم می نویسیم
با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم
آری ز بانوی محرم مینویسیم
در دادگاه عشق محکومیم صد شکر
از نوکران ام کلثومیم صد شکر
زهرا و احمد بود علیِ مرتضی بود
ام المصائب بود و هم ام البکاء بود
سر تا به پا مستغرق ذات خدا بود
پشت ولی الله وقت فتنه ها بود
چادر زِ جنس غیرت زهرا به سر کرد
با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد
آیات قرآن است سرتاسر کلامش
جبرئیل سر خم میکند از احترامش
عقل ضعیف ما کجا درکِ مقامش
دارد تفاوت با همه نوعِ قیامش
گمنام شد اما کرامت تام دارد
تا به ابد حق گردنه اسلام دارد
به مردی این زن، زمانه زن ندیده
اوج جلالش را زمین قطعا ندیده
مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده
یک روزِ خوش در زندگی اصلا ندیده
یادش نرفته روضۀ بیت الولا را
میخ و زمین افتادن خیرالانسا را
هم کربلا رفتهست هم گودال رفته
هم به کنارِ پیکری پامال رفته
هم مثله زینب سوخته از حال رفته
هم ذوالجناح آمد به استقبال رفته
شلاق در هم کرد حال پیکرش را
بردند دزدان وقت غارت زیورش را
بسته به هم بودند زن ها بین کوفه
خیلی کتک خوردند اما بین کوفه
دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه
هی پخش میکردند خرما بین کوفه
همراه زینب کوچه ها را فتح میکرد
برداشت پرده از رخ کوفی نامرد
در شام اصلاً قامتش مثلِ کمان بود
آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود
آوارۀ هر کوچه و بی آشیان بود
راهی به سوی مجلس نامحرمان بود
چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد
بالا نشین آسمان ویران نشین شد ..
شاعر: سید پوریا هاشمی
هر چی برا حضرت زینب شنیدی اینجا هم تصور کن .. این خانم همه اینها رو دیده .. گفت داداش:
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان
باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایۀ نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
ای تمامی غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
تو کس و کارِ منی شمر جلودارِ من است
🤞🤞🏴#شهادت_حضرت_حمزه_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید احد شیر بدر
به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامی عموی رسول خدا
شهادت ز آغاز، پا بست تو
شجاعت زده بوسه بر دست تو
وجود تو از بحر لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر
به بدر و احد هم چو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل متکی
شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار
سرشکی که بر سینه زد آذرت
روان بود از دیدۀ همسرت
کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر باز آمده از شکار
شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بیکس است
نبودی که از چارسو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند
بر او ضربهها خصم نااهل زد
فزونتر ز هرکس ابوجهل زد
توچون رعد از دل کشیدی خروش
زخشم وغضب خونت آمد به جوش
گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را
زدی ضربهاش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین
پس از این نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حملهور
تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی
تو شیراحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر
دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینهات را شکافت
چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو
تو را چون جگرپاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد
به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست
کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست
کجا بودی آندم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر
نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد
کجا بودی آندم که در علقمه
نداد داد عباس یا فاطمه
اگر کربلا بودی ای نورعین
چو عباس بودی برای حسین
نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی جسم زینب سیاه
سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه
چو نی ناله در نینوا میزدند
تو را در بیابان صدا میزدند
شاعر : #غلامرضا_سازگار
*وقتی نامردا ریختن سر بچه ها، یوقت دیدن زینب دست گذاشت رو سرش، صدا زد واحمزتا .. وا محمدا .. وا علیا ..
پیغمبر وقتی اومد وسط میدون دید چی کار کردن با بدن حمزۀ نازنینش، اول سوالی که کرد گفت خواهرش کجاست، یوقت خواهرش نیاد بدنُ اینطوری ببینه .. عبا رو حائل کرد اگه خواهرش صفیه اومد بدنُ اینطور نبینه .. حالا میخاد خواهر شهید برات روضه بخونه از دل میدانِ احد: *
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد …!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد ..
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_معصومه_مدح 🤞🤞
#مداح..حاج آرمین غلامی
ما را برای گدایش شدن آفریدند
قُمریِ آب و هوایش شدن آفریدند
او را برای طواف و برای عروج و
ما را برایِ برایش شدن آفریدند
این خانم با کرم، محترم را برای
وقف امامِ رضایش شدن آفریدند
اصلاً تمامی ایران زمین را برای
مِلک خصوصی پایش شدن آفریدند
هرچند نانی نداریم، گندم که داریم
گیرم مدینه نرفتیم، ما قم که داریم
زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد
اصلاً ظهورش مدینه وَ یا قم ندارد
بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد؟
آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟
من حاجتم را به دست مسيحا ندادم
بال و پرم را به اين آسمان ها ندادم
جبريلم و در كرم خانه ، لانه گرفتم
من حاجتم را از اين آستانه گرفتم
-
عصمت تباری که همسایهاش را ندیده
همسایهاش نیز هم، سایهاش را ندیده
بانوی بالا مكانى که مافوق نور است
خورشید هفت آسمانی که ما فوق نور است
جبريل حتى حريف كمالش نمى شد
آئينه هم روبرو با جمالش نمى شد
پروازها با قنوتش به بالا رسیدند
اعجازها با نگاهش به عیسی رسیدند
غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد
روی زمین غیر محراب جایی ندارد
سجادهاش با مناجات کردن گره خورد
هر صبح با نور خیرات کردن گره خورد
در بارگاه جلالى ؛ تعبّد تعبّد
در آستان جلالى ؛ تهجّد تهجّد
امروز بارانترین عنایت به دستش
فردا فراوانترینِ شفاعت به دستش
با لطف بسيار و دستِ بگيرى كه دارد
چه خوب تا مى كند با فقيرى كه دارد
خورشيدِ شب هاى تنهاى محتاجى ماست
يا رحمة اللهِ فرداى محتاجى ماست
بالا پريدند پرهاى ما با نگاهش
چه سر به زيرند سرهاى ما با نگاهش
از یک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست
از یک طرف خواهرِ آبروی گداهاست
او حلقۀ اتصال رضا با جواد است
باب الحوائج ترینی که بابِ مراد است
-
وقتی که میخواست از خانهاش دربیاید
یعنی به سمتِ حریم پیمبر بیاید
دور و برش از برادر برادر قُرُق بود
راه از پسرهای موسی بن جعفر قُرُق بود
دست پسرهای موسی ابن جعفر نقابش
پای پسرهای موسی ابن جعفر رکابش
تا چادرش خاکی از ردّپایی نگیرد
تا معجر با حجابش به جایی نگیرد
او آمد و مایۀ افتخار همه شد
دسته گل مریمیِ بهار همه شد
گیرم نبودیم امّا سلامش که کردیم
گیرم ندیدیم، ما احترامش که کردیم
ما سربلندیم از اینکه گلابش نکردیم
با ازدحام سر کوچه آبش نکردیم
او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و
قربانِ قبل از برادر شدن را نوشت و
چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیفتاد
چه خوبتر بارها از روی تل نیفتاد
گودالی از کشمکشهای لشگر ندید و…
اى واى ؛ بالای سرنیزهها سر ندید و...
-
اى واى از آن خواهرى كه برادر ندارد
بوسه زند بر گلويش ؛ اگر سر ندارد
#على_اكبر_لطيفيان
#مدح ومولودی حضرت معصومه(ع)
#کرمانشاه
#شام پنجشنبه۲۰/ردیبهشت۱۴۰۳
#مسجدمعتضدی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی