eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
613 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
Voice 192.m4a
779.5K
بسم الله الرحمن الرحیم علامه حلی ونوشته سنگ قبرش یکشنبه۱۷_فروردین۹۹_کرمانشاه مداح،،
Voice 192.m4a
779.5K
بسم الله الرحمن الرحیم علامه حلی ونوشته سنگ قبرش یکشنبه۱۷_فروردین۹۹_کرمانشاه مداح،،
Voice 192.m4a
779.5K
بسم الله الرحمن الرحیم علامه حلی ونوشته سنگ قبرش یکشنبه۱۷_فروردین۹۹_کرمانشاه مداح،،
به ابالفضل ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ السلام ای عالی اعلا امیرالمومنین ماهمه قطره تویی دریا امیرالمومنین خلقت مارا خودت گردن گرفتی از ازل بوسه دارد دست تو آقا امیرالمومنین نوح و آدم در جوار تو بزرگی می کنند طفل خلقت را تویی بابا امیرالمومنین می نشیند خنده بر لب های زهرا همسرت تاکه می گوییم نامت را امیرالمومنین رو به ایوان نجف بر روی زانوی شما می شود جان دادنم زیبا امیرالمومنین باز می گردد در هفت آسمان برقلب ما هرکجا گوییم ذکر یا امیرالمومنین حاکم روز قیامت کیست ؟سلطان نجف شد حساب ما قیامت با امیرالمومنین هیچ فرقی نیست بین مرتضی با فاطمه مثل آیینه شده زهرا امیرالمومنین روی سربند ابوفاضل نوشته در نبرد رمز پیروزی عاشورا امیرالمومنین جلوه کرده فاتحانه کربلا تا شهر شام در وقار زینب کبری امیرالمومنین می شود در این لیالی با نگین خاتم ات اربعینم را کنی امضا امیرالمومنین هی میگه یا الله بابامو از تو می خوام،نیمه های دل امشب بود،چشمای بی رمقش رو باز كرد،فرمود :حسن جان بگو همه از اتاقم بیرون برن،فقط بچه های فاطمه بمونن،همه از اتاق بیرون رفتن،چشمای بی رمق رو باز كرد،یه وقت ببینه عباسم دستاشو رو سینه اش گذاشته،عقب عقب داره از اتاق خارج میشه،زبان یارا نمی ده،دیگه نیرویی تو جان امیرالمؤمنین علیه السلام نیست،با دست اشاره كرد،تو كجا می ری،عزیز دلم،پسرم،بیا بنشین كنارم بابا،نشست مؤدب و دو زانو،عرضه داشت باباجان،فرمودید:بچه های فاطمه،من مادرم ام البنین ِ،كنیز زهراست،من خودم غلام بچه های فاطمه ام،فرمود:عباس جان با دل من این جور نكن،پسرم وصیت دارم باهات،دست حسین رو گرفت،تو دست عباس گذاشت،آی مردم،امام صادق علیه السلام فرموده:هر شب ماه رمضون شب زیارتی ابی عبدالله است،این شب ها هرچی می تونی برا حسین گریه كن،معولاً كوچیكتر و دست بزرگتر میسپارند،اما اینجا برعكس شد،فرمود:عباس جان حسینم رو دست تو سپردم،نكنه حسینم رو تنها بگذاری،تیر خلاص رو  بزنم،این دست دیگه از دست حسین جدا نشد،تا كجا،كنار علقمه،لشكر دیدن حسین پیاده شد،یه چیزی رو از رو زمین برداشت،هی میبوسه،هی به چشماش میكشه،راوی میگه گفتم:حسین ورق قرآن پیدا كرده،جلو رفتم،دیدم دست قلم شده ی عباس،حسین..........