اشعار جدیدشهادت امام سجاد ع..
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
شعر.. مجنون کرمانشاهی..
اشعارشهادت امام سجاد ع
گریان شدی به وقت دعا زین العابدین
باهربهانه درهمه جا زین العابدین.
کابوس کربلا تن تو آب کرده است
میسوزی وبدون صدا زین العابدین
سجادی وتوکرببلای مجسمی
گریان برای خون خدا زین العابدین
پایین نرفته آب خوشی از گلوی تو
داری به سینه واعطشا زین العابدین
باخاطرات روز اسیری چه میکشی
داری به سینه آه ونوا ز
ین العابدین.
بایاد موی خونی وسرهای روی نی گریان شدی به صبح ومسا زین العابدین.
گریه مکن که چشم ترت درد میکشد
هستی توغرق اشگ وعزا زین العابدین
📝.شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعارشهادت امام سجاد ع.
عاجز شده عالم ز رصدکردنت
خون شده تاول سره گردنت
برده عدوتورابه مهمانیت
کوفه شده محوسخنرانیت
مجلسیان کشته به یک غمزه ات
ماهرخان محو ابوحمزه ات
دیده ی خوبان به توظاهرشده
بانظرت خاک جواهرشده
حجت مطلق به دوعالم تویی
گریه کنه ماه محرم تویی
به گوشه چشمی تومراپاک کن
گوشه ای ازصحن بقیع خاک کن
حضرت سجاد ع شدم زارعشق
صحیفه ات مخزن الاسرارعشق
چشم انتظارت شده سجاده ها
مست نگاه توهمه باده ها
به دوش خود به نیمه شب می بری
بهر گدا نان ورطب می بری
سید سجادمراکن نظر
کن نگهی بر منه(مجنون )سحر
✏شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
سرنیزه ای راه گلویت رابهم ریخت
ضرب لگد جام سبویت رابهم ریخت
موی سرت درپنجه ی دستان شمر است
آن دستها وپنجهِ مویت را بهم ریخت
مابین آن گودال افتادی و دیدی
تیر و کمان ونیزه رویت را بهم ریخت
باضربه ی پا.پیکرت را زیر و روکرد
درگوشه ی گودال رویت را بهم ریخت
آشفتگی پیکرت را دید ه زینب
باران نیزه خلق وخویت را بهم ریخت
اینجاسنان و حرمله هم دست گشتند
آن نیزه راه گفتگویت را بهم ریخت
تیری رسیدو سینه ات راپاره کرده
تیر سه شعبه، های و هویت را بهم ریخت
(مجنون)نگر که ذوالجناح بی صاحب آمد
گویاکه دیده شمر رویت ، را بهم ریخت
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
دهه دوم محرم
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
درکوچه هم مسیر .کتک خوردنم حسین
بنگرکه من اسیر کتک خوردنم حسین
دیدی گرسنگی تن من آب کرده بود
قدم خمیده؟ سیر کتک خوردنم حسین
تا ٬گشته ای گلم ٬کمرم پای عشق تو
درشام .سر به زیر کتک خوردنم حسین
ازسنگ شامیان سر و رویم شکسته شد
درکوچه ها اسیر کتک خوردنم حسین
این زخم وداغ بی کسی ام دیدنی شده
بعد از تو زود پیر کتک خوردنم حسین
دیدی نرفتهام به کنیزی نگر ٬ولی
کوچک شدم، حقیر کتک خوردنم حسین
(مجنون) ببین که مردم کوفع چه میکنند
باهربهانه٬ گیر کتک خوردنم حسین.
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#دهه _دوم _محرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
پرده بردار ازنقاب ای آفتاب از روی نی
تاکه گرددجلوه گرخورشیدناب از روی نی
تانظاره کرده ام خورشیده خون آلوده را
گفتمت خورشیدزخمی.رخ متاب از روی نی
کهکشانی شدبیابان چونکه امشب میدمد
ماه من ازخیمه هاو آفتاب از روی نی
روز محشر ریگ ریگ این بیابان ها گواست
دشت وصحرا خورده زخم بی حساب از روی نی
دیده یال سرخ رنگ وپیکری درخاک وخون
وای دیدی اسبهای بی رکاب از روی نی
گرعطش نوشیدن اینجا آرزوی آب بود
میرسد اینجا عطش ها راجواب از روی نی
رودها ازسینه ها جاری شده ای وای من
چونکه می آیدصدای آب آب از روی نی
گرچه اینجا حرف (مجنون)تشنگی وبی کسی است
چشمه چشمه می تراود شعرناب از روی نی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
*
برقامت شه ضربت شمشیروسنان بود
ازضعف عطش پیکراوچه ناتوان بود
سنگی که عدوزدبه سرش وای چه هاکرد
آنجابه خدا،جای جراحات سنان بود
آنوقت که ازاسب تومجروح فُتادی
تاپشت خیامت دل من صیحه زنان بود
جبریل صدازدکه حسین ازنفس افتاد
صدآه وفغان درحرم تشنه لبان بود
جسم شه عطشان هدف تیربلابود
آنجاکه حسین شکسته سر،خونین دهان بود
هرنیزه ای درکرببلا،خوردبه جسمت
گرروی زمین فتاده ای ازآن نشان بود
آن خوک کثیف آمدوبرجسم توبنشست
رأس توجداکرد،سپس خنده کنان بود
دیدم که پس ازغارت انگشتروانگشت
آن شال وکمربند بدست ناکسان بود
بر پیرهن کهنه تورحم نکردند
مجنون به هوای توحسین اشک فشان بود
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
_________________________
قافله وسر حسین درکوفه
ای قاری ام چه کس به لبت سنگ می زند
ای خوش صدای من چه صدایت شنیدنی است
هرگزمیا به کوفه تورا نیزه می زنند
حال وهوای کوفه برایت شنیدنی است
مانده تن شریف تودرقتلگاه ،حسین
برروی نیزه حال وهوایت شنیدنی است
درازدحام مردم شهرم،تورویِ نی
احساس می کنم که نمایت شنیدنی است
جا،بازکرده حنجره ات یاحسین به نی
غوغای خواهرت به نوایت، شنیدنی است
خولی سرت،میان تنورش نهاده بود
آوای فاطمه به عزایت شنیدنی است
مجنون به اشک دیده شودزائرت حسین
حال وهوای صحن وسرایت شنیدنی است
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
اشعارناب شهادت امام سجاد ع
من همان شرح غم یعقوبم
پیش خود لاله ی پرپر دیدم
اصوه ی صبرم وچون ایوبم
هیجده یوسف بی سر دیدم
پیش خود دیده ام آن قائله را
به برم یوسف بی پیروهنی
صیدبشکسته پر حرمله ای
توحسینی گل خونین کفنی
پاره های پیکرت راجسته ام
آن تن بی کفنت را.ای پدر
تاکه دست از زندگانی شسته ام
دفن بنمودم تنت را ای پدر
دیده ام روی هلال کوفیان
من فدایت ای شه خونین دهن
کس امانت را نداد ای جان من
بوریا برپیکرت باشدکفن..
✏شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
👆👆👆👆👆👆👆👆
بمناسبت شهادت امام علی بن الحسین علیه السلام زین العابدین
مدح امام زین العابدین علیه السلام
حاج آرمین غلامی(مجنون)🖤👇👇
اکثر مورخان نقل کرده اند که هشام بن عبدالملک هنگامي که خواست طواف کعبه را آغاز کند و به حجرالاسود نزديک شود، فشار جمعيت به حدي بود که او نتوانست خود را به آن برساند و ناگزير برگشت و بر تختي که براي او نصب کرده بودند نشست و بزرگان شام جملگي در اطراف او حلقه زده و به تماشاي مطاف پرداختند.
ناگهان امام سجاد (ع) نيز نزديک حجرالاسود آمد و در برابر عظمتش موج جمعيت کنار رفت و مردم راه را براي او باز کردند تا به آساني حجرالاسود را استلام نمود و به طواف پرداخت. گويند تماشاي اين منظره موجي از خشم در دل هشام برانگيخت و آتش حسدش شعله کشيد. يکي از چاپلوسان با تعجب گفت: اين کيست که مردم براي او راه باز ميکنند و از او تجليل ميکنند؟ هشام که او را ميشناخت تجاهل کرد و گفت: او را نميشناسم! فرزدق که در آنجا حاضر بود، از اين حقکشي احساساتش تحريک شد و در پاسخ آن مرد قصيده ی ميميه ی مشهور خود را سرود و خطاب به هشام تا پايان خواند و گفت: اي هشام! همه ی موجودات زمين و آسمان او را ميشناسند. تو چه طور نميشناسيش؟
يا سائلي اين حل الجود و الکرم عندي بيان اذا طلابه قدموا
هذا الذي تعرف البطحا و طأته والبيت يعرفه و الحل و الحرم.
هذا ابن خير عبادالله کلهم
هذا التقي النقي الطاهر العلم
هذا الذي احمد المختار والده
صلي عليه الهي ما جري القلم
لو يعلم الرکن من قد جاء يلثمه
لخر يلتثم منه ما وطاء القدم
هذا علي رسول الله والده امست
بنوره هذه تهتدي الأمم .
اي که مرا از سر منزل جود و کرم ميپرسي! از نشان آن مرا سخني است که چون جويندگانش فرا رسند، باز هم خواهم گشت.
اي که تو او را نميشناسي! او کسي که سرزمين بطحا جاي قدمهايش را ميشناسد و کعبه حل و حرم و بيت خدا نيز او راميشناسند.
اين بهترين بندگان خداست و اين همان شخصيت منزه از هر آلودگي و رذالت، و پيراسته از هر عيب، و کوه علم فضيلت است. اين کسي که احمد مختار، پدر اوست که تا هر زمان که قلم قضا بر لوح تقدير روان باشد، بر او درود فرستد. اگر رکن يعني حجرالاسود بداند چه کسي به بوسيدنش قدم بر ميدارد هر آينه فرو خواهد افتاد تا جاي پاي او را ببوسد.
اين همان علي است که پدرش پيامبر خداست، همان پيامبري که اقوام و امتها با نور هدايت او رستگار شدند. بعد فرزدق ادامه داد و گفت: اين همان کس است که جعفر طيار و حمزه شهيد، اعمام او هستند. حمزه همان قهرماني است که محبتش در جان هر انسان ريشه دوانده است. اين، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصي پيامبر است که آتش انتقام از زبانه ی تيغ او ميدرخشيد... چون قصيده به پايان رسيد، هشام به فرزدق گفت: چرا تاکنون در مدح ما چنين شعري نگفتي؟ فرزدق با کمال شجاعت گفت: جدي مانند جد او و پدري همطراز پدر او و مادري به طهارت مادر او بياور تا تو را نيز چون او ثنا گويم. هشام پس از اين جريان نام فرزدق را از دفتر جوايز زدود و او را در سرزمين عسفان بين مکه و مدينه زنداني کرد. فرزدق اين شعر را گفت: اتحبسني بين المدينة و التي اليها قلوب الناس يهوي منيها سپس هشام آزادش کرد.
چون خبر به امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم صله براي او فرستاد. فرزدق قبول نکرد و گفت: من براي پول تو را نستودم و فقط براي خدا ثنايت گفتم. امام مجددا پيام فرستاد که ما اهل بيت اگر چيزي به کسي ببخشيم ديگر از او باز نميگيريم
.
کانال مجنون کرمانشاهی
روضه شهادت امام سجاد (ع) - دریا به دیده ی تر من گریه می کند - حاج آرمین غلامی (مجنون)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین
عمری به نوکری توسجاد ع. دلخوشیم
ما از ازل عزای تو بر دوش می کشیم
خدمتگزار بزم تو جبریل بود وبس
مانیزپای این علمت تا ابد خوشیم
+تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید...حسین...حسین...
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
+آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت،علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند...
+چرا بلند بلند گریه میکنی؟نمیدونستم بازوش...پهلوش...میگه یه وقت صدا زد یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُمبیاید از مادر توشه برگیرید! فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، همون سینه ای که،علی فرمود:اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند؛فَاجتَمِعَ عدّة ...با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند...
حسین...
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
کربلا/دهه دوم محرم
درمسیرکربلا ، ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﺍب توشدم..
منه آلوده حسین .غرق ثواب توشدم.
ﺁﻣﺪم بسوی تو، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ..
چون خس شکسته ای روی سراب توشدم..
ﺑﻨﺪﻩ اﯼ هستم که باعشق شما ﺧﻮب شدم ..
با اشارات نظر نوکره ناب توشدم..
سوخت(مجنون)، که شبی شمع مزارت بشود..
بی خود از خودشدم ومست وخراب توشدم.
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴.
💥ورود کاروان به شهر کوفه 💥
✍️✍️مجلس ابن زیاد ▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇
🔴 ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید:
_تو کیستى؟
🔵 حضرت پاسخ داد:
_من على بن الحسین هستم.
🔴ابن زیاد گفت:
_مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟
🔵 امام(علیه السلام) فرمود:
_من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.
🔴 ابن زیاد گفت:
_نه، او را خداکشت!
🔵 امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود:
_«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد).
(یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به شهادت رساندند).
🔴 ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت:
_تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!!
🔵 حضرت_زینب (س) وقتی این وضع را دید، #امام_زین_العابدین (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود:
_بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان!
🔴ابن زیاد به حضرت زینب و امام_سجاد (ع) نگاهى انداخت و گفت:
_شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است!
🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود:
_عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود:
_آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟!
🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.
(که به خرابه شام معروف است)
📚لهوف، ص ۲۰۲
نوحه۱....mp3
971.9K
نوحه اسارت_محرم دهه دوم
مداح.حاج آرمین غلامی۱۴۰۳
🌴بنشین تا به تو گویم زینب
🌴غم دل با تو بگویم زینب
⬅بعد من قافله سالار تویی خواهر من
⬅دختر حیدر کرار تویی خواهر من
⬅خون ما جمله دراین دشت روان خواهد شد
⬅خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد
خواهر من
⬇خواهرم اکبر و عباس و علی اصغر من
⬇هدف نیزه و پیکان جفا خواهد شدخواهر من
⬅جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا
⬅سر به کف جان به ره دین خدا خواهد شد
خواهر من
⬅خواهرم خون شهیدان به بیایان بلا
⬅نهر جوشنده و پر شور و نوا خواهد شد
خواهر من
⬇چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد
⬇خواهرم خوب نگر تا که چه ها خواهدشد
خواهر من
🌴بنشین تا به تو گویم زینب
🌴غم دل با تو بگویم زینب
⬅موج طوفنده و غرّان چو هزاران شمشیر
⬅بی امان بر سر عُدوان خدا خواهد شد
خواهر من
⬅چون که خون شهدا چشم عدو را بندد
⬅بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد
خواهر من
⬇بعد من خواهر من باز نما قصه ما
⬇چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد
خواهر من
⬅چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی
⬅خواهرم صبر نما ظلم فنا خواهد شد
خواهر من
🌴🌴🌴
🌴⬅اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند
⬅ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد
خواهر من
⬇گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند
⬇شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد
خواهر من
🌴🌴🌴
⬅لشگر خصم شما را به اسیری گیرد
⬅شام غم مسکن و مأوای شما خواهد شد خواهرمن
📽بشنویم | #صوتی ازجلسات👆👆
«روضه وروداسرابه کوفه, »
◼️#عزاداریشب هفتم قتل_ محرم
#شب هفت سیدالشهدا
#حسینیه کرم کرمانشاه
#مداح.حاج آرمین غلامی۱۴۰۳
#یکشنبه۳۱ تیرماه
🏷روضه ی_اسارت مجلس ابن زیاد،لع""👇👇
🌸🍃🌸🍃
بعد از واقعه عاشورا حدودا 3 مرتبه 3 گروه به ندای #هل_من_ناصر امام حسین علیه السلام(بخوان اَيْنَ عمار) لبیک گفتند :
- گروه اول توابین بودند
همانهایی که روز عاشورا و قبل از آن سکوت کردند همگی قیام کردند تقریبا همه کشته شدند 5000 نفر
*« ولی #دیر_شده_بود »* .
- گروه دوم مردم مدینه بودند
بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود 10000 نفر یزید گفت لشکری که به مدینه حمله کند 3 روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برایش حلال است آورده اند اهل بیت امام سجاد(ع) را در این زمان از مدینه خارج کردند،در یک صحرا، تا در مدینه شاهدجنگ نباشند. ولشکریان جنایتکاریزیدازهیچ جنایت وخیانتی کوتاهی نکردند و 10000 نفرهم شهید شدند.
*« اما #دیر_شده_بود »* .
- گروه سوم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود 15000 نفر شکست خورد و حدود 7000 نفر هم از اسرا گردن زده شدند . مجموعا حدود 20000 نفر کشته شد
*«اما #دیر_شده_بود»* .
مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین علیه السلام همراهیش نکردند و مردمی که هنگام ورود امام حسین علیه السلام به کوفه کمکش نکردند ،
همه بعد ها به کمک امام رفتند
*«ولی #دیر_شده_بود»* .
امام سجاد هم استقبال خاصی از این حرکتها نمی کردند
*«چون #دیر_شده_بود»* .
حدود 35000 نفر کشته شدند
*«اما #دیر_شده_بود»* .
خیلی فرق هست بین آن 72 نفری که به موقع به یاری امامشان رفتند
با این 35000 نفری که بعد از شهیدشدن امام حسین(ع)قیام کردند .
ما باید مراقب باشیم
از امام خودمان عقب نیفتیم .
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ،
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
#مقتل🤞
#متن روضه اسارت
#مصائب_کوفه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)/کرمانشاه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ای سر خونین! شدم گرم تمنایت حسین
آفتابا میکنم امشب تماشا یت حسین
بازهم! با نوحهای طوفان دل را آب کن
رگ رگ از هر چشمهی خون است دریایت حسین
میبرم درهر کجایی، نام زیبای تورا
این دل گمگشته ام، خود کرده پیدایت حسین
مصحف عشق است رگهای بریده تاابد
خوش تلاوت میشود قرآنِ گویایت حسین
در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل
کرده بر پا محشری از واحسینایت حسین
نان و خرما آوردن کوفیان برای أسرای آل الله ...😭
🔸علامه مجلسی مینویسد:
در بعضی از کتب معتبره دیدم که از مسلم جصّاص نقل شده که گفت: ابن زیاد مرا خواست تا دار الاماره کوفه را تعمیر نمایم. در آن حینی که من درها را گچکاری میکردم، ناگاه شنیدم فریادهایی از اطراف کوفه بلند شد. من متوجه خادم خود شدم و گفتم: چه شده که کوفه دچار ضجه گردیده است؟
گفت: الساعه سرِ یکی از خارجیها را که بر یزید خروج کرده است آوردهاند. گفتم: آن خارجی کیست!؟ گفت: حسین بن علی علیهماالسّلام است. من صبر کردم تا خادم خارج شد و آنچنان سیلی به صورت خود زدم که ترسیدم چشمم نابود شود، سپس گچها را از دست خود شُستم و از پشت قصر فرود آمدم و وارد کناسه کوفه شدم.
در آن حینی که من ایستاده بودم و مردم در انتظار ورود اسیران و سر شهیدان بودند، ناگاه دیدم تعداد چهل هودج بر پشت چهل شتر نصب شده که زنان و دختران فاطمه زهرا علیهاالسّلام در میان آنها جای دارند.
وَ إِذَا بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام عَلَی بَعِیرٍ بِغَیْرِ وِطَاءٍ وَ أَوْدَاجُهُ تَشْخُبُ دَماً وَ هُوَ مَعَ ذَلِکَ یَبْکِی
▪️ناگاه حضرت علی بن الحسین علیهماالسّلام را دیدم که سوار بر شتر عریان و خون از رگهای گردنش روان بود و اشک چشمان آن حضرت هم جاری بود.
راوی میگوید:
صَارَ أَهْلُ الْکُوفَةِ یُنَاوِلُونَ الْأَطْفَالَ الَّذِینَ عَلَی الْمَحَامِلِ بَعْضَ التَّمْرِ وَ الْخُبْزِ وَ الْجَوْزِ
▪️اهل کوفه به کودکانی که در میان محملها بودند، خرما و نان و گردو میدادند.
فَصَاحَتْ بِهِمْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ قَالَتْ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَیْنَا حَرَامٌ
▪️ ولی حضرت ام کلثوم بر آنان فریاد زد و فرمود: ای اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است.
سپس آن بانو، آن نان و خرماها را از دست و دهان کودکان میگرفت و به روی زمین میریخت. اهل کوفه با این جنایاتی که درباره آنان کرده بودند، برای مصیبت ایشان گریه میکردند.
ثُمَّ إِنَّ أُمَّ کُلْثُومٍ أَطْلَعَتْ رَأْسَهَا مِنَ الْمَحْمِلِ وَ قَالَتْ لَهُمْ صَهْ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ تَقْتُلُنَا رِجَالُکُمْ وَ تَبْکِینَا نِسَاؤُکُمْ فَالْحَاکِمُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ
▪️سپسام کلثوم علیهاالسلام سر خود را از محمل خارج کرد و به اهل کوفه گفت: ای اهل کوفه! آرام باشید. مردان شما ما را میکشند و زنان شما برای ما گریه میکنند؟ خدا در روز قیامت بین ما و شما داوری خواهد کرد.
📚 بحارالانوار، ج۴۵ ص١١۵
✍دگر پایان ندارد دردِ من،هجرانِ من ای داد
تو را کم دارد این مَحبَس،تو را زندانِ من ای داد
به جایِ مجلسِ دَرسَم،عجب بد مجلسی دارم
تماشاچیِ من هستند،شاگردانِ من ای داد
یتیمت بِینِ راه از ناقهاش اُفتاد، بد اُفتاد
ببین از درد خوابیده،رویِ دامان من ای داد
سرم بر چوبِ محمل خورد، تا مثلِ سرت باشد
چه میشد میشکست از سنگ هم دندانِ من ای داد
تنورِ خانهی خولی برای پُخت روشن بود
وگرنه کم نمیشد از سرت سامانِ من ای داد
به ما خرما و نان دادند، قدری چادر و روبند
به من خیرات میشد بارِ نخلستانِ من ای داد
حرامی با غضب میزد قضیبی را به روی تو
زد و پاشید از هم صفحهی قرآنِ من ای داد
رُبابت دید اُفتادی بغل کردت در آغوشش
نشد افسوس یک لحظه سرت مهمان من ای داد..
نوحه ۱.mp3
1.1M
گلهای پرپرم کو
حسین برادرم کو
شهید بی سرم کو
حسین برادرم کو؟
ای خاک گشته گلگون
سرو صنوبرم کو
من آمدم بگوئید
آن یاس پرپرم کو؟
من زینب حزینم
دل خسته و غمینم
تنها چه سازم اینجا
یاران برادرم کو؟
ای وادی شفق گون
می پرسم از تو اکنون
شمشاد غرق در خون
یعنی که اکبرم کو؟
مشک و علم فتاده
برخاک و روبرویم
سقای تشنه کامان
نخل تناورم کو؟
از پشت پرده غم
بانگ رباب برخواست
ای مهد خالی از غم
ششماهه اصغرم کو
➖➖➖➖➖➖➖➖
#مداح.حاج آرمین غلامی
حسینیه منتظران امام زمان
دوشنبه اول مرداد۱۴۰۳/کرمانشاه
#محرم _دهه دوم
نوحه ای،،۲.mp3
1.02M
دودمه شهادت امام سجاد ع
من به خون غلتیدن خون خدا را دیده ام
کربلا را دیده ام
باغ گلهای خزان و سر جدا را دیده ام
کربلا را دیده ام
من امام الساجدین هستم که در تاب و تبم
آمده جان بر لبم
تا ابد ممنون لطف عمه ی خود زینبم
آمده جان بر لبم
در دیار شام از جور و جفای مشرکین
یا اله العالمین
دست و پایش روی ناقه بسته با زنجیر کین
یا اله العالمین
من خزان باغ هفتاد و دو لاله دیده ام
اشک و ناله دیده ام
تازیانه خوردن طفل سه ساله دیده ام
اشک و ناله دیده ام
لرزه افتاده است بر اندام رکن عالمین
او حسین را نور عین
بعد عمری گریه کردن می رود سوی حسین
او حسین را نور عین
ای اهل ولا ماتم سجاد به پا شد
مدینه کربلا شد
آن همسفر زینب غم دیده فدا شد
مدینه کربلا شد
با دو دست بسته هستم من امیر کاروان
الامان از شامیان
بر تماشایم همه صف بسته اند این کافران
الامان از شامیان
سوخت از زهر شرر بار خدایا جگرم
من حسین را پسرم
رأس پر خون پدر هست به پیش نظرم
من حسین را پسرم
خون چکد از دست و از پای امام چارمین
یا اباصالح ببین
در کنارش بر فراز نیزه راس شاه دین
یا اباصالح ببین
من به دشت کربلا دیدم سرت از تن جدا
یا ذبیحاً بالقفا
پیکرت روی زمین و راس تو بر نیزه ها
یا ذبیحاً بالقفا
من به چشم خویش دیدم راس بابم شد جدا
یا اباصالح بیا
با لب تشنه چه گویم من خدایا از قفا
یا اباصالح بیا
خیز و بنگر پدرت شد کشته ی زهر جفا
مهدی زهرا بیا
ناله ی زهرا رسد بر گوش جان در این عزا
مهدی زهرا بیا
#متن روضه اسارت
#نوحه_حضرت سجاد
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)/کرمانشاه
#دوشنبه اول مرداد
روضه مجلس یزید.mp3
15.55M
بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه امام حسین (ع)
#مجلس یزید خرابه شام
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم/۱۴۰۳/
#۲۱محرم_مسجدمعتمدالدوله کرمانشاه
👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞
#روضه امام حسین (ع)
#مجلس یزید خرابه شام
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم/۱۴۰۳/
#۲۱محرم_مسجدمعتمدالدوله کرمانشاه
دعای فرج
"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
ما ریزهخور سفره پر بار حسینیم
احیاشده مکتب ایثار حسینیم
هر چند که عمریست غلام در اوییم
اما به خداوند بدهکار حسینیم
هر ثانیه ذکر لب ما نام حسین است
ما زنده به تکرار به تکرار حسینیم
این غم سندش سینه سنگینشده ماست
ما سینهزن روضه غمبار حسینیم
هر مجلس او قطعهای از باغ بهشت است
ما پرسهزنان در دل گلزار حسینیم
در جنّت اعلی همه محو علی اکبر
دیوانه و دلداده دلدار حسینیم
در عرش کنار علم و بیرق سقا
محو رخ زیبای علمدار حسینیم
ما هر شب جمعه ز عنایات اباالفضل
با خیل ملک در صف زوّار حسینیم
محتاج کسی نیست دل غمزده ما
تا ریزهخور سفره پر بار حسینیم
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب
روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب
اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود
سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب
تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید-
ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب
با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار
گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب
ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان
بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب
ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب"
دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب
تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد-
وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب
نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند
نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب
مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد
پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب
عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست
کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب
بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها
پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب
رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام
سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب!
پس از شهادت امام حسین علیه السلام کاروان اهل بیت پیامبر را وارد شام کردند. یزید دستور داد تا اهل بیت عصمت وطهارت (ع) را به یکی از خرابه های نزدیک کاخش منزل بدهند. خرابه ای که هیچ سقفی نداشت و اهلبیت (ع) را مانند اسیران رومی به آن مکان بردند. یزید مجلسی را آراست و از تمام کشورها و طایفها مهمانانی دعوت نمود و در این مجلس به شادی و سرور پرداختد. در چنین مجلسی یزید دستور داد تا اهلبیت عصمت و طهارت(ع) که اسیر وی شده بودند را به مجلس آوردند.
هنگام ورود اسیران به مجلس . یزید دستور داد تا همگان ساکت باشند وآنان را خارجی
خطاب کرد
اولین کسی که از اسیران وارد مجلس شد امام سجاد (ع)بود که غل جامعه به گردن و
ریسمان به دستهایش بسته شده بود وآخرین نفر حضرت زینب (س) وارد مجلس شد و بر
بازوی آن بزرگوار یک طرف دیگر ریسمان بسته بودند.
در بعضی از مقاتل عدد اسیران را هشتادو چهار نفر ودر برخی شصت وچهار نفر ذکر
گردیده است که بیشتر آنان زنان ودختران درسنین سه ساله الی سی وپنج ساله بوده اند.
وقتی اسیران با این شرح در چنین مجلسی وارد شدند یزید دستور داد تا سرهای شهدا را
وارد مجلس نمایند.
هنگامی که سر مطهر امام حسین (ع) را وارد مجلس نمودند تمام اسیران با صدای بلند شیون
کردند وحال وهوای مجلس دگرگون گردید.
یزید به خاطر اینکه قلب آل الله (ع) را بیازارد دست به کاری خبیثانه زد ودر جلوی چشم
اسیران وحاظرین مجلس با چوب خیزران بر لب ودندان سر بریده امام (ع) می کوبید.
سر مطهر امام حسین (ع) را در طشتی از طلا گذاشته بود وجامی از شراب را بر لب ودندان
امام (ع) میریخت وبا چوب بر لب های امام (ع) می زد وبا صدای بلند فریاد زد:
ای حسین (ع) دیدی حق با ما بود وخدا شما را رسوا کرد.
و از زینب (س) پرسید؟ چگونه می بینی کشته شدن برادرانت و خویشاوندانت را ؟
در این میان حضرت زینب (س) خطبه ای بس فصیح وزیبا خواند که تمام اهل مجلس
را دگرگون نمود وشیون همه مجلسیان برای غربت سیدالشهدا (ع)بر آسمان بلند شد ومن
جمله معروف این خطبه را به قلم تحریر در آوردم وتقاضامندم که شما دوستان وعاشقان
اهلبیت (ع) حتما در یکی از مقاتل معروف این خطبه را مطالعه فرمائید.
حضرت زینب (س) فرمود:
ما رایت و الا جمیلا : یعنی جز زیبایی چیزی ندیدم.
یزید لعنت الله علیه آنقدر با چوب خیزران بر لب ودندان امام (ع) زد که صدای تمام
اهل مجلس بلند شد .که ای یزید مزن با چوب بر لعل لب امام (ع).
امام سجاد (ع) فرمود: ای بی حیا با چوب بر لب ودندان سبط مصطفی (ع) مزن.