eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم بانو سه روزه نیستی اندر کنارم امشب به روی قبر تو سر می‌گذارم بانوسه روزه خانه ام داردغم تو از دست رفته بعد تو زهرا، قرارم! زهرا به قرآن ‌خواندنت دلتنگ هستم کوثر بخوان بار دگر تامن ببارم رفتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد درخانه ام، دیگرتو راهرگز ندارم زهرای من ،در بین دررفتی زدستم رفتی ومن،هر روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی قبرت ، تاسحرگاه دارم تمناسر ز خاکت برندارم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
رجزبسیارقشنگ از امام حسین(ع) وسط عرش. خداگفت حسین راعشق است ملکی بین دعاگفت حسین راعشق است گرشدی طالب فیض قبله ی خود رابنگر درمناسعی وصفا گفت حسین راعشق است چه بگویم که سره شاه جهان بر نی رفت سرِ مصباحِ هدا . .گفت حسین راعشق است وارث خون خدا کیست حسین ابن علی به خدا صوت خدا .گفت حسین راعشق است صبح هم منتظر روضه واشک غم توست روز ما و شب ما . .گفت حسین راعشق است سر ه آن گنبد زرین بنگر بیرق عشق پرچم کرب و بلا . .گفت حسین راعشق است لب خشک از جگرسوختگان گفت سخن دستِ افتاده جدا . .گفت حسین راعشق است چوب محمل اگرازخون سر زینب بود دخترشیرخدا.گفت حسین راعشق است سر توبرسره نی سوی عقب برگشته طفل افتاده ز پا . .گفت حسین راعشق است سرت ای یارچرا برسره سرنیزه نشست در دل طشت طلا . .گفت حسین راعشق است سره سرنیزه پدر .بوسه گرفت از رگ تو ناله ی وا ابتا» . .گفت حسین راعشق است هوس کرببلا در دل (مجنون) تا کی؟ در دلم بزم دعا . .گفت حسین راعشق است _آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ------------------------- _کانال رسمی اشعاروسروده های آیینی آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA
بسم الله الرحمن الرحیم متن شعر مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🥀🍁🥀🍁🥀🍁 کجاست مهدی زهرا، عزای مادر شد صفای فاطمیه درهوای مادر شد بیاکه سائل و نوکر، رسیده بر در تو صفای ناله ز لطف و عطای مادر شد اگرکه عزت شیعه همیشگی باشد تمام زندگی ما، فدای مادر شد بخوان تو روضه ی مادر، ازآن در ودیوار توان گریه ی ما با دعای مادر شد بگوچرا وسط در، میان آتش بود که هستی ام همگی، خاک پای مادر شد بیا که مادره زارت، هنوز منتظراست که انتقام تو تنها دوای مادر شد بگومغیره وقنفذ زدند مادر را تمام دلخوشی من وفای مادر شد شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃🌾🥀🍃🌾🥀
بسم الله الرحمن الرحیم عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت ببین که بردر این خانه مانده میخ در خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون که باره شیشه زهراشکانده، میخ در ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در خدا تکان ندهد روزگار صبره علی غبار چادر مادر تکانده، میخ در کبوتری که فتاده میان آتش و دود به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در ببین که موی سیاه غزل سپید شده برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________
بسم الله الرحمن الر حیم مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد هوای کشتن زهرامیان در دارد بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه مگر بمیرد از این فکر دست بردارد چنان میان دره خانه بر زمین افتاد تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟ که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ... 🔸شاعر: _غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم زکفم مرهم قلبم، همه از دست برفت انکسی که بود مرحم ، همه از دست برفت شب وروز است که من ،  سوختم از خاموشی مونس وهستی و مَحرم، همه از دست برفت فدکت راوسط کوچه گرفتند چرا هستیم پاشده از هم ، همه از دست برفت بیکسی بود دراین شهرنصیبم کردی هستی این دل پر غم، همه از دست برفت هرچه کردم به کناری بروند وای نشد گفته ام مونس عالم ، همه از دست برفت خواستم چادرِ زهرا نخورَد خاک که خورد همه ی قامت پر خم ، همه از دست برفت کاش که نشکند امروز غرورم که شکست مونس خانه ی ماتم ، همه از دست برفت مردکی سنگ دل آنجا، به تومیزد سیلی سوی این دیده چشمم ، همه از دست برفت -شاعر؛ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم گل ضرب پا خورد وبراو، گلزار میسوخت در زیرپاها، له شدو ، دیوار میسوخت خیلی نمی دانم چه پیش آمد درانجا گل غرقِ خون شد، برسرِ مسمار میسوخت حیدر دو دستش بسته شد با ریسمانی زهرابه پیش حیدر کرار میسوخت ناگه فشار آمد به بار شیشه ی گل دیدم رخ آن غنچه بردیوار میسوخت محسن به ضرب پا، زبارش رفت حیدر دیدم که بین شعله ها آن، یار میسوخت تا سِرّ مُستودع فداشد فضه آمد دربین آتش مَحرم اسرار میسوخت جسم حسین درکربلا، افتاد ازاسب هم پیرهن، هم شال، هم دستار میسوخت با کینه بر حلقوم او با نیزه جا کرد جسمش به زیر دستِ نیزه دار میسوخت آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم آتش افتاده به گیسوی سرت فاطمه ام نتوان جمع کُنَم بال و پَرَت فاطمه ام در آتش زده افتاده به روی بدنت سوخت، درشعله ی آتش، معجرت فاطمه ام درخانه به تو خورد ،دادِ علی در آمد رفته ازبار گمانم پسرت فاطمه ام میخ دربودکه آمدسینه ات را بشکافت درتقلایی وشد،بی اثرت فاطمه ام آمده ، جمعیتی ، تاکه علی راببرد خواست از اینهمه گیرد خبرت فاطمه ام خم شدی تا نرسد بر پسرت هیچ اثر رفته ازبار توگویا پسرت فاطمه ام *** پیش چشمم توفتادی و علی را بُردند شدشکسته مهره های کمرت فاطمه ام سوی مسجد بخدا،آنقدری راه نبود وای... بستند مسیرِ گذرت فاطمه ام  قنفذ آمد جلوی راه توتامسجدبست تا مغیره شکند بال و پَرَت فاطمه ام درده سربود درآن، کوچه که راهت گم شد من بقربان تو و زخمّ سرت فاطمه ام -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم آشوب بدی در دلم انداخت مغیره باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او باضربت پابر تن اوتاخت مغیره شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست جان داد برای تو و نشناخت مغیره باضرب غلافی به زد قنفذملعون تا پرچم آشوب برافراخت مغیره برگردن حیدر وسط کوچه طناب است روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو بانو تورا من باغمی پیدابشویم حق ولایت خواستی گیری زنامرد خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم بانو سلام مرتضایت بی جواب است این درد غربت ، باتوای زهرابشویم شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم جسم تورادربین این غمهابشویم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________