eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
614 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارفاطمیه ازدر وسرخی مسمار، بهم ریخته ام زین همه هیزم آوار، بهم ریخته ام کوچه بودولشکری همچون مغیره فاطمه من ازاین قوم گنهکار، بهم ریخته ام دست من بسته وتو درپی یاری علی زین غم گشته تلنبار، بهم ریخته ام قدرِ یک عمر خجالت زده ام از رویت چکنم فاطمه بسیار بهم ریخته ام خبری نیست دگر از تو و اشک سحرت ازغمت همسر بیمار، بهم ریخته ام منم و این همه لشکر،که بسمتم آیند نظری حضرت دلدار، بهم ریخته ام بین دربود که شدهلهله برکشتن تو من زخون لب مسمار، بهم ریخته ام جان فدای دل آن فاطمه ای که می گفت: به زمین خوردم و ناچار بهم ریخته ام روسری سوخت، سرم سوخت، دروسینه بسوخت وسط کوچه اغیار بهم ریخته ام کس به یاری من وفاطمه هرگزنرسید اصلا انگار نه انگار بهم ریخته ام _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم ازهمان آتش در،بود تنت تاول زد تا سحر آب شدی وبدنت تاول زد پوست همچوگل پیرهنت تاول زد بین در،پیکره ی سوختنت تاول زد لگدی خورد به در ، پیکرزهرا افتاد من نگویم که دگر معجر زهرا افتاد اشک از گوشه ی چشم تَر زهراافتاد چادری پاره شد و از سر زهرا افتا د مردکی پست مرا، بر تو غم اندوخته بود صورت ازضربت دستی چه برافروخته بود گیسویت در وسط آتش در، سوخته بود سینه ات را نوک مسمار به در دوخته بود 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم بلندگشتن توفاطمه زجا سخت است قدم قدم زدنت، یار باوفا سخت است مرو که بی تو، زمین میخورد یل یلها وداع باتو گل باغ مرتضا سخت است مروکه بوده ای زهرا تو قوت قلبم بدان که رفتنت ای پورمصطفی سخت است تمام هستی من باتو بوده در دنیا گره ز کار علی وا کن و بیا ،سخت است مرو زپیش منو،بشنو التماس مرا بدان که دوری از این سرای ما ، سخت است ببین که ترس عجیبی حسن به دل دارد تسلیه دل لرزان مجتبی ، سخت است دوباره گیسوی زینب به شانه محتاج ست دلش تو خوش کن وبی تو سرای ما سخت است حسین گوشه ی خانه، ز رنگ و رو افتاد فراق نور دو عین از، گل ولا ، سخت است به یاده روی تو ، زخمی و کوه دردم من به اشک دیده ی این خسته، زجه ها سخت است به پای درد ه علی، رفته ای از این دنیا ببخش بر تن بی جان من بقا ، سخت است مروبمان ودوباره تو مهربانی کن پناه شیر خدا بی تو این سرا ، سخت است 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم -دشتی زخانه سروباغ آ رزو،رفت شکوه زندگی وآبرو، رفت بهارعمرزهرا، شدخزانی به عمرم عقده ای، اندرگلو، رفت به دستم کرده ام جسم تودر خاک ،، خدایا از برم آن ماه رو رفت پس ازتو زندگی را من نخواهم ،، ازاین خانه تمام آبرورفت خدا داند که درقلب منی تو ز ذهنم خاطراتت موبه مو رفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم متن شعر مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🥀🍁🥀🍁🥀🍁 کجاست مهدی زهرا، عزای مادر شد صفای فاطمیه درهوای مادر شد بیاکه سائل و نوکر، رسیده بر در تو صفای ناله ز لطف و عطای مادر شد اگرکه عزت شیعه همیشگی باشد تمام زندگی ما، فدای مادر شد بخوان تو روضه ی مادر، ازآن در ودیوار توان گریه ی ما با دعای مادر شد بگوچرا وسط در، میان آتش بود که هستی ام همگی، خاک پای مادر شد بیا که مادره زارت، هنوز منتظراست که انتقام تو تنها دوای مادر شد بگومغیره وقنفذ زدند مادر را تمام دلخوشی من وفای مادر شد شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃🌾🥀🍃🌾🥀
بسم الله الرحمن الرحیم عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت ببین که بردر این خانه مانده میخ در خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون که باره شیشه زهراشکانده، میخ در ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در خدا تکان ندهد روزگار صبره علی غبار چادر مادر تکانده، میخ در کبوتری که فتاده میان آتش و دود به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در ببین که موی سیاه غزل سپید شده برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________
بسم الله الرحمن الرحیم زکفم مرهم قلبم، همه از دست برفت انکسی که بود مرحم ، همه از دست برفت شب وروز است که من ،  سوختم از خاموشی مونس وهستی و مَحرم، همه از دست برفت فدکت راوسط کوچه گرفتند چرا هستیم پاشده از هم ، همه از دست برفت بیکسی بود دراین شهرنصیبم کردی هستی این دل پر غم، همه از دست برفت هرچه کردم به کناری بروند وای نشد گفته ام مونس عالم ، همه از دست برفت خواستم چادرِ زهرا نخورَد خاک که خورد همه ی قامت پر خم ، همه از دست برفت کاش که نشکند امروز غرورم که شکست مونس خانه ی ماتم ، همه از دست برفت مردکی سنگ دل آنجا، به تومیزد سیلی سوی این دیده چشمم ، همه از دست برفت -شاعر؛ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الر حیم مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد هوای کشتن زهرامیان در دارد بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه مگر بمیرد از این فکر دست بردارد چنان میان دره خانه بر زمین افتاد تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟ که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ... 🔸شاعر: _غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم گل ضرب پا خورد وبراو، گلزار میسوخت در زیرپاها، له شدو ، دیوار میسوخت خیلی نمی دانم چه پیش آمد درانجا گل غرقِ خون شد، برسرِ مسمار میسوخت حیدر دو دستش بسته شد با ریسمانی زهرابه پیش حیدر کرار میسوخت ناگه فشار آمد به بار شیشه ی گل دیدم رخ آن غنچه بردیوار میسوخت محسن به ضرب پا، زبارش رفت حیدر دیدم که بین شعله ها آن، یار میسوخت تا سِرّ مُستودع فداشد فضه آمد دربین آتش مَحرم اسرار میسوخت جسم حسین درکربلا، افتاد ازاسب هم پیرهن، هم شال، هم دستار میسوخت با کینه بر حلقوم او با نیزه جا کرد جسمش به زیر دستِ نیزه دار میسوخت آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم شانه بزن دوباره توبا دست لاغرت داردهوای شانه سر موی دخترت مادربه گوشه ای بنشستم به اشگ واه دیدم که شدخزان همه ی آن برگ وبرت آب وغذا نخورده ای، ای مادرچرا دارد حسین آه ونوا دربرابرت شکرخدا، گمان كنم امروز بهتری حرفی بزن بگوسخنی ،جان دخترت مادر برای دلخوشی خانه ات بمان نالیده هم حسین وحسن در برابرت شبها نفس که می كشی ، آهت به خس خس است خونابه می چكد همه شب ،بین بسرت دارد سه ماه میرسدازدرده ناله ها پنهان شکسته چهره ی تو زیر معجرت مادر مروبمان، شب دیگرکنار ما درپیچ وتاب گشته ای مادربه بسترت شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -قتلگاه اشعارلطمه زنی-حقش اداشود دیرآمدی که شمربسویم شتاب کرد باخنجرش سرورویم خراب كرد چشم انتظارِ یم همه پایان رسیده است شمرآمدودعایِ مرا مستجاب كرد ملعون به سینه خنجرخودراکشیده است باسربریدنم همه حقش حساب کرد از التماس کردن مادر، دلم گرفت باخنجرش صدای تورابی جواب كُرد پایی زدوبه قفاخنجرش کشید زینب رسید ودیده خود راسراب كرد سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام جایی برای بوسه ی لب انتخاب كرد آمدسنان که کاره مرایکسره کند بانیزه اش به سمت گلویم حساب کرد خواهربیابریده شدانگشت دلبرت انگشترم برای خودش انتخاب کرد باضرب چکمه اش بخداسینه ام شكست خنجربه حنجرم بنشست وحساب کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -قتلگاه اشعارلطمه زنی-حقش اداشود آنقدرنیزه فروبرد گلویش ترکید خون حلقوم حسین، ازسره سرنیزه چکید بین گودال عجب معرکه‌ای برپا شد خولی پست چه بد می‌زد و بد می‌خندید ردِّ پای مرکبان است ، روی پیکره تو استخوانت بشکست ، خون به تنت میخشکید خواهری پشتِ سرِ رفتنت، افتاد زمین چادرِ خاکیِ او رقیه ات، می بوسید خواهرت گفت که حرفی نزنی گفت به چشم روضه شد دردِ سر و... خونِ جگر... بغضِ شدید همه‌یِ روضه همین است سرت گشت جدا همه‌یِ روضه همین است تنم می‌لرزید شده تدایی بخدا، کوچه وآن ضرب لگد دخترت زانویِ غم زد بغل و می‌بارید به سرازیری گودال، تنت شدپامال ازهمان نیزه ملعونه، گلویت ترکید آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)