بسم الله الرحمن الرحیم
اشعار وفات ام البنین (ع)
کاشانه ی مادیگر از رونق می افتد
عباس بی تومادر از رونق می افتد
من مادرعباسم ومن داغدارم
چون سرنباشد پیکراز رونق می افتد
ام البنینم، دیده ام داغ پسرها
بزم صفایم آخر از رونق می افتد
هم خانه ی حیدر نباشد بی تو لطفی
دنیا بدون مادراز رونق می افتد
ام البنین کمتر نواکن درمدینه
با ناله هایت منبر از رونق می افتد
بعد از حسین ام البنین گریان وزار است
رهبر نباشد لشکر از رونق می افتد
درد عجیبی نیست بی اولاد بودن
این مرغ بی بال و پر از رونق می افتد
بازهرکشتند آخراین مام شهیدان
بی تو جهانی آخر از رونق می افتد
ام البنین شدکشته از زهر هلاهل
دیگر نوای مادر از رونق می افتد
بیمار بودی ، وکسی بالاسرت نیست
رفتی ودنیا دیگر از رونق می افتد ...
#آرمین-غلامی (مجنون کرمانشاهی)
هَلِ الدّينُ إلَّا الحُبُّ وَالبُغضُ ؟:
مسمومیت و شهادت حضرت ام البنین (صلوات الله علیها)
📓وقایع الشیعه (وقایع سیزدهم جمادی الثانی) صفحه 85
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_امالبنین_مرثیه
-اشعارناب دشتی
الاام البنین مویش کشیدند
به نخلستان دوبازویش بریدند
نبودی وتنش شدتیرباران
بمیرم پیکرش درخون کشیدند
انیس گریهها افتادم ازپا
امیره کربلا افتادم ازپا
کمانی تر شدم چون زینب زار
سرِ پیری خدا افتادم ازپا
توراچون برگی از پاییز دیدم
دلم را از غمت لبریز دیدم
به رویِ نیزه راست کاش میماند
سرت بر روی اسب آویز دیدم
عزایت غصه هابر سینه دارد
غباری بر رخ آئینه دارد
زِ داغت خاک و بر سر ریختم من
دگر عباس دستم پینه دارد
فتاداز سرو پر بنیاد دستش
فتادازقامت شمشاد دستش
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد دستش
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_امالبنین_مرثیه
#دوبیتی
-اشعارکردی
له بین کاروان یاسد نمنیه
صفاو شور و احساسد نمنیه
برس ام البنین؟ هاتیه زینب
برس، افسوس عباسد نمنیه
میه آگر ،له گیانم نور عینم
نخون ماهِم که مَـقطُوع الیدَینم
دم ام البنین تنیا یه بیدن؟
حسینم وا حسینم وا حسینم
سرشته له خم زهرا گِله بی
نگاه تار زینب قاتله بی
نکف هرگز و لب ناوه حسینه
گمانم داخ سقا له دله بی ...
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه میخواند از فراسویی
گریه ها میکند به هرکویی
قدخمیده گردیده بانویی
نالد ام بنین به هرسویی
مادر و حرفِ غیرتِ عباس
ام العباس و گریه برآنِ یاس
مشکِ پاره میـان صحرابود
تهِ گـودالِ بس چه غوغابود
گرد وُ خاکی اگرکه برپابود
خنـجر ی برحنـجرِ مولابود
برزمین مشک وُ دیده یِ پاره
بی تو شدبچّـه هاییِ آواره
روی سیـنه همیشه می کـوبید
درعزای حسین می بارید
درغم زبینبش می لغـزید
بی پسرگشتنش را می دید
پیکر چار گل به رویِ زمین
روی سینه نشسته چکمه یِ کین
ازسر نیزه دلبرم افتاد
زینبیت گفت معجرم افتاد
خیمه درآتش وعَلَم افتاد
تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد
روی نیزه سَری زده پهلو
تازیان خورده بر سر بازو
گشته این روزگار تیره وُ تار
رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار
خورده ای سنگی از سر بازار
مادری داغدیده پرچمدار
مادر وناله بر یل وشیران
درعزای حسین شده گریان
#وفات_حضرت_ام_البنین_مدح_مرثیه
#حضرت_عباس
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت ام البنین سلام الله علیه🍃
دختر جوان آشفته از خواب بر میخیزد و نزد مادر می آید، این سومین شبی است که به روءیا میبیند قرص ماه بر دامنش نشسته است و سه ستاره ی درخشان در اطرافش
مگر میشود خواب مکرر را یک رویای ساده تلقی کرد و بی تعبیر از کنارش رد شد؟؟؟ پس چیست معنی این رویای صادقه؟
حرف دختر هنوز تمام نشده که پدر در را میگشاید و تعبیر میکند خواب شبانه را،
و پاسخ میدهد سوال های در ذهن مانده را
حازم مردی نامدار و دلاور از بزرگان قبیله ی بنی کلاب است که به غیرت و ادب و شجاعت شهره ی اعراب است
سه روز است که عقیل مهمان خانه اش شده و به رسم ادب ، حازم، علت آمدن را از میهمان سفره اش نپرسیده
و امروز عقیل لب گشوده ، پیام خواستگاری امیرالمومنین را بر حازم آورده است
و حازم که نَمی از فضائل علی را چشیده است و شهد عشق حیدر، به کامش ریخته شده ،گل از گلش میشکفد و می آید تا نظر دختر را نیز جویا شود
- فاطمه جان تعبیر خوابت نزد مهمان خانه ی من است، عقیل آمده تورا بر پور ابیطالب خواستگاری کند، امده تو را عروس خانه ی علی نماید، ماهِ نشسته بر دامنت، همین شرافت و سعادتیست که امروز همای سعادتش بر شانه مان نشسته است
من و مادرت این تقدیر را توفیقی بر کل قبیله میدانیم اما آمده ام نظر تو را هم جویا شوم نازنینِ بابا
سرخی شرم به گونه های فاطمه مینشیند و اشک شوق به چشمانش حلقه میزند
سر به زیر انداخته برق شادی را پدر به چهره اش نبیند
- حیدر که تاج سر عالمیان است، اگر غلامِ قنبر (غلام علی) به خواستگاریم آمده بود، به جهتِ اتصال به مولایم علی ، سر از پا نمیشناختم و دو بال برای پرواز استعانت میگرفتم
و اکنون نمیدانم به دعای خیر کدام صاحب نفسی، و به معجزه ی دستان کدام صاحب کرامتی، چنین بخت و اقبالی درِ خانه ام را نواخته است
عقیل را پیغام برید فاطمه به خدمتگزاری خانه ی علی بر خود مباهات میکند، عروس خانه ی علی، زهرای مرضیه بود و بس...
حزام صد شتر آزین بسته شده مهیا میکند و به لباس بخت ، فاطمه را راهی مدینه میکند
و تعبیر میشود رویای صادقه اش و قرص قمری بر دامنش مینشیند عباس نام، که زیبایی جمالش بی مثال است و نور صورتش مثال زدنی. غمزه ی چشمانش بی بدیل است و کمان ابروانش بی نظیر.
ماه کامل را میماند با تمام درخشش و لطافتش. و علی را میماند با تمام هیبت و صلابتش.
به همان کودکی، قصه ی شبانه ی عباس ، میشود ذکر فضائل زهرا ی اطهر و مادر خوب در گوشش میخواند که من کنیزی هستم از کنیزان خانه ی زهرا و خدمتگزاری از خدمتگزاران اولاد زهرا ،
مبادا حسنین را برادر خطاب کنی
آن دو آقایان جوانان اهل بهشتند
مبادا زینبین را خواهر خطاب کنی
آن دو ، نور دیدگان زهرا و میوه ی دل پیامبرند
عباسم، تو غلام حلقه به گوش حسین باش
عباسم تو خدمتگزار کمر بسته ی حسین باش
عباسم تو موءدب به آداب حسین باش
مادر در گوش عباس میگوید و میگوید و میگوید تا وقت وداع میرسد کاروان حسین بن علی را از مدینه
ام البنین دوان دوان می آید به قرآنی و کاسه ی آبی حسین را بدرقه میکند
نزد عباس آمده اشارتی میزند
عباس بن علی سر خم کرده نزدیک لبان مادر میشود
عباسم ، حسین پاره ی تن پیامبر است، حسین روح و ریحان فاطمه است، حسین جان جانانِ من است
عباسم حسین در مدینه هم غریب است چه رسد به کوفه
عباسم مبادا حسین را تنها گذاری
مبادا تو باشی و تار مویی از حسین کم شود
مبادا تو باشی و گَرد غربتی به روی حسین بنشیند
عباسم برو به سلامت....
و قافله میرود و ام البنین دلش را پیش پای قافله قربانی میکند
و قافله باز می آید
ام البنین دست عبیدالله پسر کوچک عباس را به دست گرفته در کوچه های مدینه دوان دوان می آید
بشیر، پیکیست از جانب زین العابدین که آمده شهر را از عزای عالم خبر کند
ام البنین می ایستد ،
- بشیر از حسین من چه خبر داری؟
- ام البنین پسرت عبدالله را کشتند
- بشیر از حسینم چه خبر داری؟
- ام البنین پسرت جعفر را کشتند
- بشیر از حسینم چه خبر داری؟
- ام البنین پسرت عثمان را کشتند
- بشیر از حسینم چه خبر داری؟
- ام البنین پسرت عباس را کشتند
رنگ از رخساره ی ام البنین رخت میبندد، هنوز به دوپا ایستاده و دست یتیم عباس را در دست میفشارد
- بشیر تو را به خدا بگو از حسینم چه خبر داری؟
- حسین را به لبی تشنه، غریبانه به شهادت رساندند
و حال این بانوی غیور که خم به ابروانش نیامده بود، طاقت از کف داده به زمین میخورد، خاک بر سر میریزد و ناله وااسفاها همی زند
به سوی خانه روان میشود، بشیر صدایش میزند به کدام سو میروی بانوی من؟
قافله بیرون مدینه خیمه زده
و ام البنین به چشمانی اشکبار مردم مدینه که اکنون گردش حلقه زده اند را نگاهی میکند
- من تاب دیدن زینب بی حسین را ندارم
من طاقت نظاره ی یتیمان حسین را ندارم
من که عباسم ساقی قافله بود
سلام الله علیهم اجمعین
تحقیقی ازمجنون کرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
هنرحجب و حیا خصلت بانوی ادب
عشق در سایۀ شخصیت بانوی ادب
قدرت چهار یل اش راهمگی میدیدند
قدرت لَم یزلی قدرت بانوی ادب
گر ابالفضل امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساحت بانوی ادب
یارودلدار امین ،حامی دین، اُم بنین
هرچه دارم همه از دولت بانوی ادب
شیر حق راهمسرو آن پسرانش همه شیر
قدرت وشورو شعف صولت بانوی ادب
گر شب چاردهم ، پرتو مه، پر نور است
بوده عکسی ز رخ صورت بانوی ادب
پسرانش همه لب تشنه فتادندبه خاک
پرورش دادنشان طینت بانوی ادب
دادن چارپسر در ره اسلام عشق است
بود این قطره ای از همت بانوی ادب
بی بدیل است اگر غیرت سلطان نجف
بدل غیرت او غیرت بانوی ادب
شده آوازه به عالم همه جا ام بنین
بوده اماهمه جا صحبت بانوی ادب
مادر باب حوائج به جهان است چنین
به حقیقت قسم این شهرت بانوی ادب
متحیرشده هرکوه به اثبات قدم
در تعجب همه از قامت بانوی ادب
پیکر ساقی او گر چه ز شمشیر شکست
این ابالفضل بود عزت بانوی ادب
بعد عباس دگر ام بنین پیر شده
گریه وناله شده حالت بانوی ادب
دست وپای پسرانش شد قلم در لب آب
سینه ها پرشده از محنت بانوی ادب
ای بشیر ازتن صدپاره سلطان بگو
سر پرخون حسین غربت بانوی ادب
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
شده ای حجب و شرف را، تو هما ام البنین
تو یی سرچشمه خورشید ولا ام البنین
مادرشیر نران،ای تووقارعلوی
تویی استاد به کل ادبا ام البنین
مادرچار شهید، مام ابرمردقیام
شرف و حیثیتِ شیر خدا ام البنین
در جهان گریه ی توبود تلاطم انداخت
نطق کوبندهٔ تو، بود رها ام البنین
چارشیرنرخودرا به خدابخشیدی
مادری برحرم آل عبا ام البنین
نهضت کرببلا زنده ز عباس توشد
آفرین بر تو، و تحسین به شما ام البنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بر امیرالمومنین شاه نجف ،همسر تویی
بعده زهرای مطهر مادری دیگر تویی
گر که زمزم پاگرفته با دم هاجر بدان
حضرت ام البنین دریای صد هاجر تویی
بوده ای همسفره ی سلطان عالم مرتضی
درمیان خانه ی او خادم الحیدر تویی
تاکه دستانِ خدا باب الحوائج را کشید
ابتدا ام البنین آن ماه را لنگر تویی
کرده ای عباس رااز جان و دل وقف حسین(ع)
بوده ای مادر برایش؛ نازنین مادرتویی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ام البنین به چشم ترت گریه میکنی
از داغ چار گل پسرت گریه میکنی
برخاکهای صحن بقیع روضه خوان شدی
بانو ، ز شام تا سحرت گریه میکنی
خون میچکد گمان کنم از پلک های تو
ازبهررفتن جگر ت گریه میکنی
داری نگاه خودبه سوی ماه آسمان
با یاد صورت قمرت گریه میکنی
کشته کنار شط فرات است ساقی ات
اینگونه مثل گل پسرت گریه میکنی
بشنیده ای که رفته به غارت لباس ما
بانوبرای گل پسرت گریه میکنی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تونبودی که یل لشگرم افتاد زپا
به زمین میکشدعباس به میدان پا را
تونبودی همهی دلخوشیت رفت زدست
خس خس سینه اش انداخت زپا مولا را
تونبودی که تنش رفت به زیر خنجر
به زمین ریختهای مینگرم برمولا
تونبودی شده زینب راهی کوفه وشام
بست با نیزه به رویم مردکی راه مرا
تونبودی پهلویم رابشکستند به شام
خوردم ازشمروسنان وحرمله من ناسزا
تونبودی خُنکای جگرم! رفت زست
من نخواهم لحظهای زندگی این دنیا
چکنم ام بنین درد دلم هست زیاد
که به هر زخم دوتصویر کشیدند به ما
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
خانه ات از داغ ها ويرانه شدام البنین
برتو دیدارپسر افسانه شدام البنین
آن قدرگریه مکن از داغ آقایت حسین
خانه بر روی سرت ویرانه شدام البنین
گریه ات در روضه ی عباس وشیرانت بپاست
ناله وافغان تودر خانه شدام البنین
هر کسى فانى شوددر عشق اولاد شما
در قبال سوختن پروانه شدام البنین
چارقبری دربقیع کردی برای خود درست
ناله هایت دربقیع مستانه شد ام البنین
تابشیرآمد،گرفتی ازحسین خود خبر
نام اولادشماجانانه شد ام البنین
شدحسینت درسرازیری گودالی به خون
دست وپامیزد گلت ، پروانه شد ام البنین
بعد رفتن خاک دلبر وقف ميخانه کنيد
درغم شیران خودویرانه شدام البنین
گریه از داغ حسین شد روز وشب کار دلش
از غم دل ناله مستانه شدام البنین
آن که مي ماند در اين خانه در آخر غصه بود
مي رود مهمان و صاحبخانه شدام البنین
هر کجا رفتيم صحبت ازیلان کربلاست
بيشتر از عاقلان ديوانه شدام البنین
صاحب پرچم بود ام البنین بانوی عشق
عمرصرف خدمت اين خانه شد ام البنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
شامی و رخت پاره ی من یا ام البنین
افتاده گوشواره ی من یا ام البنین
مانده فقط برای دل زینب حزین
این چند تا ستاره ی من یا ام البنین
خواهم کمی برای تومن درد دل کنم
برتو بود نظاره ی من یا ام البنین
بودم پیاده وبه سرم سنگ می زدند
باشدهمین اشاره ی من یا ام البنین
چندین شب است منتظرصحبت منی
گشته خزان بهاره ی من یا ام البنین
بانومرابه مجلس خوبی نبرده اند
بدآمد استخاره ی من یا ام البنین
درشام وکوفه عده ای ماراچه بد زدند
شد سرنوشت و چاره ی من یا ام البنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
هستم گدای دربدر ت یا ام البنین
چون سایلی به پشت در ت یا ام البنین
تا روز حشر سینه زن روضه ی توام
هستم همیشه خون جگر ت یا ام البنین
با یادونام تو ز ازل همنوا شدیم
پس تا ابد خوشم به بر ت یا ام البنین
رزق مرابده که گدای درت منم
هستم گدابه پشت درت یا ام البنین
این آزمایشی است برای گدای تو
باشد قبول در اثر ت یا ام البنین
همراه با توام به عزاخانه ات شبی
شیعه ! شدم به مفتخر ت یا ام البنین
با روضه ها نشینم و بیگانه نیستیم
حلقه بگوش ، پشت سر ت یا ام البنین
دیگر توان نمانده به آه ونوای تو
ازداغ گشته خم کمر ت یا ام البنین
یک نسل از سلالۀ پاک توکشته شد
ما پیروان گل پسر ت یا ام البنین
بانونهال عمرپسرهای توخمید
خم شاخه های آن ثمر ت یا ام البنین
عباس یک تنه به حسینت قیام کرد
بایک سپاه هم نظر ت یا ام البنین
ما جان نثارهای علمدار بی کسی ایم
میثاقهای معتبر ت یا ام البنین
بد سیرتانِ پست دلت راشکسته اند
کشتند جملگی پسر ت یا ام البنین
عباس شدسپر به کنار نهرفرات
افتاده وای من سپر ت یا ام البنین
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
حضرت ام البنین با یاد تو گریان شدم
سوختم من ازغمت گمگشته ی هجران شدم
چو کویر برهوت است سره دیده ی من
در عزای تو دگر چون قطره ی باران شدم
کاش یک شب بنشینم به سر قبر شما
لیک درمحفل تو بانو دگر حیران شدم
استعانت ز تو جویم من از این اهل زمان
چون گرفتار بلا یاو خط بطلان شدم
سوختم بانوی حیدردر تب عزای تو
درعزایت هدف آتشی ازهجران شدم
اهل عالم شدشب عزای ام العباس
درشب ام البنین باز پریشان شدم
هرزمانی که کند ام البنین به من نگاه
کی دگروحشت زده از آتش سوزان شدم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#روضه_نشینان
#درگاه_شاعران_روضه
#نشینان
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دیدم همه جا شوکت وناز و عظمت را
دیدم به بقیع گوشه ی قبر و حرمت را
الحق که خدای ادبی، ام بنینی
دیدیم همه جود وعطا وکرمت را
بانو قسمی یاد بده،همچو ابالفضل
از آذریان یاد گرفتم قسمت را
درسینه ماعشق توبانو زده پدچم
عمری روی شانه کشیدم علمت را
محشر قلم عفو کشد حضرت عباس
آنکس که به دنیابکشدبار غمت را
مانیزبه دنیا همه غمخوار تو هستم
شکربه خدایم که به من داد غمت را
امشب به هوای تو دل وسینه بسوزد
یا ام بنین کاش بخوانم دو دمت را .
.
"ای کرببلا میر و علمدار نیامد
زیباپسرم سید و سالار نیامد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
🔵🔴🔴اشعار بعدازشهادت.
حضرت زهرای مرضیه .سلام الله علیها..
رفتی وگریم شبانه از برایت فاطمه
جان حیدرباد.ای بانوفدایت فاطمه
هستی خودکرده ای بانوفنای شوهرت
کاش گرددجان حیدرهم. فنایت فاطمه
کوثر ی ودختره ختم رسولان جهان
شدرضای حق همه جلب رضایت فاطمه
رفتی و ویرانه کردی خانه وکاشانه ام
باز ای بانوبیا کردم هوایت فاطمه
کاش میماندی دراین شبهاکناره شوهرت..
...بوده ام تاپای جانم پا به پایت فاطمه؟
ازغم دوری تو حالم خراب ومضطراست
میکنم یادازنگاه پر بهایت فاطمه
برتسلای دل زینب زنانی آمدند
گریه میکردند بر دولتسرایت فاطمه
بهراستقبال مردم زینبت پشت دراست
ده تسلاباغم مشکل گشایت فاطمه
"زینبت باگریه اش ساکت نمی گرددچرا
بغض کرده دخترت اندر عزایت فاطمه"
یا د.داری در شکستند و به جانت ریختند
بود رد گرگ ها بر دست و پایت فاطمه
یاد دارم ناله ی "فضه خُذینی" گفته ای
فضه داردگوییا آنجاهوایت فاطمه
یاد دارم خانه ام درشعله ی آتش بسوخت
بود ابری حال و روز مجتبایت فاطمه
یاد داری درمیان کوچه هاگشتم اسیر
شاهدم درکوچه ها بر گریه هایت فاطمه.......
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
اشعارفوق العاده زیبای
وفات حضرت ام البنین س..
🌴🌴🌴🌴🌴🌴⬛⬛⬛🌴🌴
ام البنین گلهای نازت پرگشوده
تقدیر از اولادحیدر سر ربوده
ام البنین دستان عباست جداشد
درکربلایک یک پسرهایت فدا شد
ام البنین چشم ابالفضلت دریدند
باپاتنش رابین نخلستان کشیدند
ام البنین دشمن تن اوراکشانده
درزیرتیرونیزه هاجسمی نمانده
ام البنین جسم حسینت کشته دیدم
درخاک ودرخون پیکری آغشته دیدم
ام البنین کشتار ه اولاده ولابود
کرببلا سر درگریبان بلابود
ام البنین یاسی زپا افتاد آنجا
دستان عباست جدا افتادآنجا
بعدازابالفضلت حسین تکیه به غم زد
هل من معین گفت ونواسوی حرم زد
ام البنین شه تکیه برشمشیرها زد
دیدی سپاهی برتنش باتیرها زد
اورابه زیرتیروخنجر برده بودند
گرگان تنش راپاره پاره کرده بودند
ام البنین برنیزه قرآن جای بگرفت
یوسف به زیرسم اسبان جای بگرفت
ببین(مجنون)که هوشم رفت ازسر
زاشگ دیدگان شدعالمی تر
📕شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
سبک..سنگین (سیدذاکر)هردوعالم یک طرف یک موی زینب یکطرف...
______________////////////
مستم ازلطف وعطای حضرت ام البنین
باده نوشم ازسخای حضرت ام البنین
هر که راشاهی گزنید درمیان کشورش
دلخوشم هستم، گدای حضرت ام البنین
از ازل تا روز آخر پای پرچم ماندوبس..
...کربلا دارالولای حضرت ام البنین
داغدارچارفرزنداست درصحن بقیع
گریه شدطرحِ بنای حضرت ام البنین
تابشیرآمدبه یثرب گفت ای آل حسین
درکجاباشدسرای حضرت ام البنین
آمدوشرح وقایع گفت یک یک .موبه مو
دیدشرح ناله های حضرت ام البنین
درعزای شاه عاشورا به آه وشیون است
گشته برپاروضه های حضرت ام البنین
شدجداازکتفهایش هردودست
ساقیت
شدمدینه کربلای حضرت ام البنین
پیکرسلطان دینت تکه تکه گشته بود
شدغمی عظما به پای حضرت ام البنین
_شعر.آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
اشعارحضرت ام البنین...ع..
ام البنین بانوی مرتضایی
ام البنین مادر لاله هایی
شاخه گل یاس تویی تو..بی بی
مادرعباس تویی تو..بی بی
ام البنین توچشمه ی صفایی
درتوبودمکتب هروفایی
معدن احساس تویی تو..بی بی
امیدعباس تویی تو..بی بی
ستاره ازمشرق تودمیده
شیرولا زسینه ات مکیده
کریمه ی بیت علی تویی تو
کنیزه خانه ی ولی تویی تو
به عالمین عشق وصفاتوبودی
امید دل به مرتضی توبودی
ام البنین مام ابوفاضلی
ام البنین به مرتضی حاصلی
ام البنین غریبیت عیان است
به ماتمت بانویی قدکمان است
ام البنین قلب توقاب عشق است
ارادتت به بانوی دمشق است
✏شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بحال ام بنین آشیانه می گرید
برای او، در و دیوار خانه می گرید...
به گوشه ای زبقیع او نشسته باناله
به یاد ساقی خود عاشقانه می گرید
هوا هوای ابالفضل کرده ام بنین
به گوشه ای زبقیع بی نشانه میگرید
ندارد اوپسری چون همه فداگشتند
به حال خسته در این آستانه می گرید
لباس رزم پسرها به بر گرفته او
ببین نشسته و در بین خانه می گرید
دو دستهای ابالفضل تو جداگشته
به یاد خیمه و دود و زبانه، می گرید
چه رفته بر تو مگر اینچنین پریشانی
که در عزای غمت هرکرانه می گرید؟
بحال ام بنینن آسمان شده ابری
چراکه غنچه و یاس و جوانه می گرید
ببین که ام بنین کنج خانه می گرید
بحال زجه ی اوآشیانه می گرید
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
@majnon1396
#لحظه_ای_با_شعر کوردی
▪️نذر نگاه مشکل گشای حضرت ام البنین سلام الله علیها▪️
م کیم، ام البنینم دالگه صبر و رضا
همسر با اقتدار و با وفای مرتضا
دالگه فرمانروای ارتش خوین خدا
م شریک محنت زینب له دشت کربلا
هر کوره بو یاد زینب، دی شرح ماجرا
غصه و غم روژوشو له سینه، م اندوختم
تا نسوزه خلق له آهم زخمی و دل دوختم
صبر و م له دامن صحرا له کوه آموختم
چونکه دیمه صبر زینب له کناره سوختم
هر چه که زینب دیه ، یک یک ارام ، وت ای برا
وت که زینب، شمر ملعون له سره گودال دی
غارت خیمه خدایا،بردن اموال دی
عابدین له بین آگر این چنین بیحال دی
ژیر سم اسب لشگر، پیکر پا مال دی
صورت زخمی زینب بیه دردی بی دوا
عذر وخواهم م ،له زهرا و قوره بی مزار
چون که نیرم دختر کبرای زهرا له کنار
تا که شاید بومه مرهم م له قلب داغدار
گیان م بوده فدای او دیدگانه اشکبار
له سرافرازی عباسم م بیمسه رضا
شاعر: حاج آرمین غلامی (مجنون)
#شهادت_ام البنین(ع)
یک عمر غمت سوخت تمام بدنم را
انداخته داغ تو دراین هجره تنم را
عمریست دگر یار و مددکار ندارم
باور نکنی این همه تنها شدنم را
من ام بنینم که گلانم شده پرپر
سوزانده دگرداغ پسر ها بدنم را
افتادهام از پا و کسی نیست کنارم
تابنگرداین لحظه ی پرپر زدنم را
در آتش هجران ابالفضل بسوزم
تا آیدو بیند کمی از سوختنم را
بال و پرم ازداغ حسینم چه کبود است
زینب نگرد لحظهی برخواستنم را
ازداغ حسین تار شده چشم پر اشکم
سیراب نکرد آب گوارا دهنم را
یک عمرشده کار دلم نوحه سرایی
پرچم زدهام سر درِ بیتالحزنم را
ازداغ پسرهای رشیدم چه بگویم
زینب به گواه است فقط این سخنم را
گویندبه چشم پسرم تیر نشسته
از دست ربودند عقیق یمنم را
غارت شده درکرببلا جسم ابالفضل
سوزانده شرارغم عباس تنم را
درلحظه مرگم به برم نیست ابالفضل(ع)
کس نیست مهیا کنداین دم کفنم را
دیگربه تن از سُمِ ستوران خبری نیست
دیگر زفغان وناله هایم اثری نیست
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
روضه _ حضرت ام البنین سلام الله علیها _
بانوای-حاج آرمین غلامی
👇👇👇👇
کپی به گروها.
صدقه جاریست
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
ای مادر،چهار آفتاب ادرکنی ....
*یا ام البنین*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ....
*ما رو دریاب بی بی*
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ....
ما دست به دامان توییم ای بانو...
*درد دارا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،دلتنگا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،گداها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،بی پناها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،پناهنده ها گوشه کنار اومدن دامن بی بی رو گرفتن، حق داری خوب جایی اومدی، هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سالم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزک اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده..." میگه آقا خرج سالمو بده برم... مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن ..... "دست خالی نریا،هر کی کربلا میخواد دامن عباس و بگیره ...."
یاابوالفضل،ابوالفضل،ابوالفضل الدخیل...
اون گداها و سائلی که میومد در خونت،گدای خوبی نبود،خرج سالشو میخواست از شما، آقاجان ما خرج نسل مونو از تو میخوایم ،آقا نکنه تو نسل ما یکی باشه،حسینی نباشه... یا ابوفاضل...... تو نسل ما همه دیوانه های حسین باشن،اسم عباس میاد بیچاره بشن، یا ابوالفضل.....سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت. یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ، برادرا دست بندازیم گوشه ی چادر ام البنین رو بگیریم،مادره،مادری می کنه ،امروز گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ...
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ...
ما دست به دامان توییم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی ...
*روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت،خیلی معطلتون نکنم، دلاتون آماده س، ان شاالله بریم بقیع کنار قبر ام البنین اونجا برات بگم با ریشه کن شدن وهابیت .... زمزمه میکرد، چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر 2
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....
عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ......*
حسین .....
#حاج_آرمین غلامی (مجنون)
#روضه_حضرت_ام_البنین_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
💠✳️💠✳️💠✳️💠
✳️
کپی به گروها.
صدقه جاریست