eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه کردی .اربعین..غلامی.m4a
3.99M
❣﷽ اِی ساربان آهسته تر،زینب وه صحرا هاتیه وه شام وکوفه اربعین، اولاده زَهرا هاتیه منزل وه منزل کاروان ،له داخ وغصه بی روان وه ناله و آه و فغان، تنیای تنیا هاتیه زینب وقصده اربعین هاتیه سمت نوره عین اوشن که موسای ترک،له طُور سینا هاتیه قلبِ سکینه مشتعل اَشکه له رُخ خوین بیه دل وه دیدهء دریایه، له شوون سقّا هاتیه اصغر وه دامان رباب پر پربیه، وه دوش باب وه شوقِ پیکانِ بَلا وه سمت بابا هاتیه لیلا علی اکبر تو بین ،له داخ تنیا نازنین بینه محمد، له زمین، وه عَرش اَعلا هاتیه ریحانگی باغ حسن له ژیره خاکه بی کفن تاشوره، له خوین پیرهن، وه شور و غوغا هاتیه تیدن وه صحرا زمزمه، خوین تیدن له چاوه همه وه بهره سقّای حرم، عطشان وه دریا هاتیه ای آسمان گیره بکه،لی اربعینه ماتمه یه قافله وه سمت شام،ِ لیره وه غوغاهاتیه زینب بیه محمل نشین وه آه و ناله ی آتشین منزل وه منزل کو وه کو صحرا وه صحرا هاتیه (مجنون )بیه اشکه روان،راهی له بین کاروان دایه وهِ کف تاب و توان له گرده مولا هاتیه
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب ♦ گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد آسیب دیده شانه ات ازنیزه شمر پژمرده شددردانه ات،ازنیزه شمر می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند قران زبالای نی ات را میشنیدند دنبال تو اهل و عیالت می دویدند باريسماني زينب را می کشیدند زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا آوای او می کرد همراهیت آنجا باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند در زیر دست و پای مرکبها دویدند همشیره ات را در اسارت میکشیدند دیدم شراب و وای از بزم‌ حرامی دیدم نگاه هیز نامردان شامی ✅
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 🍀 امام سجاد به یزید فرمود: "به من اجازه می دهی بالای این چوب ها(منبر)بروم تا سخنی بگویم که مورد رضایت خدا باشد و برای این مردم اجر و پاداشی داشته باشد؟". یزید نپذیرفت،مردم اصرار کردند تا حضرت سخن بگویند،اما باز قبول نکرد،پسر یزید_معاویه_از پدرش خواست که به او اجازه بدهد و گفت:به او اجازه بده،مگر چه چیزی دارد که بگوید؟،یزید گفت:این ها وارثان علم و فصاحت هستند. بعد از چند لحظه یزید منصرف شد و اجازه صحبت کردن داد.حضرت سخنرانی کردند و چون سخن امام به این جا رسید:"((من فرزند کسی هستم که در خون خویش غلتید،من فرزند ذبیح کربلا هستم،من فرزند کسی هستم که طایفه جن بر او گریه کردند و پرندگان آسمان برایش نوحه سر دادند))". صدای گریه و شیون مردم برخاست،یزید احساس خطر کرد و به مؤذن دستور داد تا اذان سر دهد.مؤذن گفت:اللّه اکبر. امام فرمود:"((اللّه اکبر و أجل و أعلی و اکرم ممّا أخاف و أحذر))". مؤذن گفت:أشهد أن لا إله إلّا اللّه. حضرت فرمود:"((نعم أشهد مع کل شاهد أن لا إله غیره و لا رب سواه))". وقتی مؤذن گفت:أشهد أنّ محمداً رسول اللّه. امام سجاد به مؤذن فرمود: "تو را به خدای محمد قسم می دهم که ساکت شو و دیگر چیزی نگو!". آن گاه رو کرد به یزید و فرمود: "این پیامبر عزیز و بزرگوار جدّ توست یا جدّ من؟!اگر بگویی جدّ تو بوده است که همه می دانند دروغ می گویی و اگر بگویی جدّ من است پس چرا پدرم را از روی کینه و دشمنی کشتی،اموالش را به غارت بردی و خانواده و ناموسش را به اسارت گرفتی؟!وای بر تو از آن لحظه ای که در روز قیامت جدّم،حقّ خویش را از تو بخواهد". یزید که اوضاع را چنین دید با فریاد به مؤذن گفت:اقامه بگو تا نماز بخوانیم.مردم به همهمه و گفت و گو پرداختند،بعضی از آنها مشغول نماز شدند و عده ای نیز آن جا را ترک کردند. 📚مقتل مقرم،ص۴۱۳_۴۱۴_۴۱۵_۴۱۶ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۶۹ 📚نفس المهموم،ص۲۴۳ یزید خواست تا سرِ بُریده حضرت را نزد او بیاورند.سرِ مطهر را در تشتی از طلا گذاشتند و مقابل یزید قرار دادند. سپس سکینه و فاطمه وارد شدند،آن دو دائم نگاه می کردند تا سرِ مطهر را ببینند. اما یزید آن را می پوشاند تا فاطمه و سکینه نتوانند ببینند،وقتی چشم آن دو به سرِ مطهر افتاد به گریه افتادند و ضجه زدند. یزید دستور داد تا مردم وارد شوند،او شاخه ای از نِی در دست داشت و با آن به لب و دهان مبارک سیدالشهدا می زد و می گفت:((یوم بیوم بدر_امروز تلافی جنگ بدر است)). ابو برزه اسلمی،به یزید گفت:خودم دیدم که روزی پیامبر این لب ها و لب های برادرش حسن را می بوسید و می فرمود: "شما سرور جوانان بهشت هستید،خدا قاتل شما را بکشد و لعن نماید و به جهنم ببرد". یزید از این سخن خشمگین شد و دستور داد او را به زور از آن مکان بیرون بردند. 📚مقتل مقرم،ص۴۱۶ 📚مرآةالجنان،ج۱،ص۱۳۵ 📚کامل ابن اثیر،ج۴،ص۳۵ 📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۶ 📚لهوف،ص۱۰۲ فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از منطقه های ما سُمِّ الاغِ حضرت عیسی نگهداری می شود و مردم مسیحی هر سال،از سراسر کشور،خود را به آن می رسانند و نذرهای خویش را به احترام آن تقدیم می نمایند.ما همان قدر به آن احترام می گذاریم که شما به کتاب های دینی و مقدس خود!من با دیدن بی احترامی شما به سرِ فرزند پیامبرتان،فهمیدم که باطل هستید و دشمن حقّ می باشید. یزید دستور داد او را به قتل برسانند.فرستاده قیصر برخاست،سرِ مطهر را بوسید،شهادتین را بر زبان راند.وقتی او را کشتند،همه شنیدند که سرِ مطهر امام حسین(ع)با صدای کاملاً آشکار فرمود:"لا حول و لا قوّة إلّا باللّه". سر را از مجلس بیرون بردند و به مدت سه روز بر دروازه قصر آویختند.وقتی هند بنت عمروبن سهیل_همسر یزید_دید سرِ مطهر بر دروازه آویزان است و نور از آن پرتوافکنی می کند و خون تازه از آن می چکد و از آن عطری مطبوع به فضا پراکنده می شود، سراسیمه و بدون حجاب وارد مجلس یزید شد و گفت:سرِ فرزند دختر رسول خدا بر دروازه خانه ماست.یزید به طرف او رفت و او را پوشاند و گفت:گریه کن!او بزرگ خاندان بنی هاشم بود و ابن زیاد در کشتن او تعجیل کرد!. پس از آن یزید دستور داد تا همه سرها را بر دروازه های مختلف شهر و مسجد جامع اموی بیاویزند. مَروان که از کشته شدن امام حسین خرسند بود گفت:((ضربت دوسر فیهم ضربة_أثبتت اوتاد ملک فاستقر)). و در حالی که شعر زیر را می خواند با نِی بر صورت مبارک سیدالشهدا می زد:((یا حبّذا بردک فی الیدین_و لونک الأحمر فی الخدین_کأنّه بات بعسجدین_شفیت منک النفس یا حسین)). 📚مقتل مقرم،ص۴۱۷_۴۱۸ 📚الصواعق المحرمة،ص۱۱۹ 📚مقتل عوالم،ص۱۵۱ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۷۵_۷۴ 📚الخطط مقریزی،ج۲،ص۲۸۴ 📚نفس
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 آنقدر سنگ زدن تاکه سرت شکسته شد ازهمان مشت ولگد.بال وپرت شکسته شد نشود پاک ازآن صورت تو .ضربت دست زیرشلاق ولگدها کمرت شکسته شد بخدا ازسره نی .بودحواسم به همه وای دیدم گل من.گل سرت شکسته شد دختر شامی وآن طعنه وآن زخم زبان صبرکردی دخترم اما پرت شکسته شد توکه از حرمله وزجر ندیدی خیری دختر فاطمه هستی.زیورت شکسته شد تا پدرگفتی عزیزم روی نی گریان شدم خوردی از زجر لگد. چون سپرت شکسته شد میکشم نازه تورا تاکه دهم تسکینت درد دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد باسر غرقه بخونم رازها گفتی .گلم درده دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد وای دیدی دخترم قنداق خونی علی این همه خاطره ها در نظرت شکسته شد گفت (مجنون) که حسین.معجر او دست نخورد ازاصابت گشتن سنگی سرت شکسته شد👉 📓شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🙏🍀🌹🙏🍀🌹🙏🍀🌹.
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 خرابه بودورقیه دلش پُردرداست هوای سینة دختر،خدا،عجب سرداست ستاره ها همگی ازرقیه باخبرند میان یک نگهش آسمانی ازدرداست گل خرابه نشینی،ولی چه خوش بوئی خزان نشسته بررویت جمال توسرداست عدوزده به رُخ تو،ولی سپر داری قسم به جان اباالفضل،که عمّه چون مرد است نوای سینة مجنون،همیشه ازشام است خرابه برسردختر،خدا چه آورداست 📕📕شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی).. ____________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 رقیه مذهبم .ای اهل عالم نام اوبرلبم .ای اهل عالم به لطفش تا ابد بیمه شدم من گدای زینبم ای اهل عالم من ازگهواره تا آخره دنیا به تاب ودرتبم ای اهل عالم به عشق دختره سلطان عالم گدایی منصبم ای اهل عالم ذکرو اذکارمن فقط رقیه شده ورد لبــــــــم ای اهل عالم مرا آب حیات است این سه ساله شده نان شـــبم ای اهل عالم عنـــایت میکند زهرا ی اطهر به یا رب یا ربم ای اهل عالم مددبگرفته (مجنون )از رقیه غلام زینبم ای اهل عالم ✏شاعر..آرمین غلامی (.مجنون کرمانشاهی..) 🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘.
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 بی حیا دیگربس است روی سرش لگدمزن کشتیش با کعب نی.روی پرش لگدمزن   نیمه بازاست دوچشمان تری از روی نی کن حیا یی ازحسین‌. بر دخترش لگدمزن چشمت ای قاتل به سرها می خورد در بین راه تاسرافتاد بی ادب برحنجرش لگدمزن درد پاو درد پهلوهردو درمانی نداشت با کتک آرام گشته. برسرش لگدمزن حس تنهایی خواهردارد او در بین راه خوانده لالایی به یاده اصغرش لگدمزن کرد یادازساقی آب آور خیمه .بگفت بی حیا دیگربس است.دور و برش لگدمزن زخم تاول های پایش شاهداین مدعاست گفت(مجنون )ابن قیس .برپیکرش لگدمزن. 📕.شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀.
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 لب خشک توواین آب گوارا،دیدنی است سرنازت به رویِ نیزه ی اعدا،دیدنی است آمدی تاکه کنی داغ مرا،تازه پدر آن ترک خوردگیِ گوشة لبها دیدنی است یادداری بغلم کردی وهی بوسیدی سرِتودربغل ،ای معنی رؤیا دیدنی است چه بلائی به سرت آمده ای باباجان حنجربریده ونیزة اعدا دیدنی است توکه استاد مَنی،درهمة صبروبلا دخترت دربین این گرگانِ صحرا دیدنی است دل مجنون همه جاتنگِ غمِ رقیّه است نازدانه ،غم تودراین بلایا دیدنی است 📕📕شعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی).. ____________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 تونبودی سر بازار ،مرامیزد زجر باکتک درپی انظار ،مرامیزد زجر اسراء آمده در شام بلا ای بابا بنگر گوشه ی دیوار ،مرامیزدزجر بنوشته است به خون سر دره این شام پدر این دیاریست جفاكار مرامیزد زجر دشمن بد دهن و هلهله كن پیداشد بنگربر سر بازار مرامیزد زجر سنگ وچوب است که آیدبه سرم بین این حلقه ی اشرار مرامیزد زجر خاك و خاكستر و آتش لب بام است پدر بین این شام شب تار مرامیزد زجر وای (مجنون) لب و دندان پدرچوب زدند بین آن بزم دل آزار مرامیزد زجر 📝.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹..
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 دیدم بدست دختر ه شامی٬ گیر سرم رفته فروش گوشه ی بازار معجرم. . بازار شام وقوم یهودو برده فروش بابابرس که خنده نماینددربرم اینجافقط به گریه ی ماطعنه میزدند رفته فروش گوشه بازار چادرم اینان به فكر غارت ماو چپاولند اینجافروش رفته تمامی ، زيورم بابا ببین که موی سر ه من در آتش است باباببین که رفته فروش این گلِ ِ سرِ م بودی ودیده ایِ توكنار طشتطلا الماس اشك دیده ی چشمان خواهر م اینجاتمسخر لب يحيي چه دیدنی است باباحدیث چوب ولبانت شنیدنی است.. 📕شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. 🌹🍀🌺🍀🌹🌺🍀🌹🌺🌹 نبوده ای که زنی روی بام سنگم زد که در حوالی آن ازدحام سنگم زد درآن حوالی کوچه .چه بوده مد نظر به نیزه بودی و فردیِ بنام سنگم زد پدر دیاریهود است یا دیار کفر؟ که دست دخترکانی به شام سنگم زد پدر نبوده وفا درمیان مردم شام بیین که دخترک بی مرام سنگم زد نگاه دیده ی این شامیان چرا خون است برای آتش یک انتقام سنگم زد ببین که آمده باران سنگها سویم زنان ودخترکی بی مرام سنگم زد مرابه جرم محبت کشند بر دارم همانکه سنگ گرفته به بام سنگم زد هوای دیده ی( مجنون )ببین که بارانی است نگرحرامی شامی .مدام سنگم زد 📕.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 دختره کوچک بابا چقَدَر پیرشدی نیم روزی نشده ازچه دگرپیرشدی پروبالت زچه اینقدر شده آویزان به گمانم که شکسته بال وپر پیرشدی دره گوشم توچه گفتی که دگرصبرنماند ناله ات بود درآنجا بی اثر پیرشدی درخرابه خطبه ات کارمسیحامیکرد دختر خوب وقشنگ وبا هنر، پیرشدی سر من راکه جدا شد جلوی نهر فرات دیده ای وبه عزاداری سر پیرشدی قتلگه آمدی و دید کسی می گوید دخترم حوصله کن. جان پدر پیرشدی نیزه داری که سرم بر .سره سرنیزه زده به تومیگفت رقیه چقدر پیرشدی میزندبربدنت نیزه وسرنیزه چه بد خورده ای ضرب لگدبین گذر پیرشدی گفت (مجنون ) نفس دختره. ارباب گرفت ازچه ازضرب لگد درد کمر پیرشدی 🎆🎆روضه ی رقیه .س.🎑🎑 مردک شامی پدرمهمان نوازی میکند با ته چوبش پدرجان بالبت بازی کند گرده ایتامت پدر خندیدن شامی چرا دارمت باباسوال. رخصیدن شامی چرا ماعزادار وسنان .باشمر گردم کف زدند گرده ما اینان برخصند وببین دف میزنند. ای پدر ازشامیان دیدم بسی آزارها میبرد دشمن عیالت را سر بازارها باتمسخرشامیان مارا تسلامیدهند بهر خواری گوشه ی ویرانسرا جامیدهند دخترت را ای پدر گشتند باضرب لگد ابن قیس بی حیا میزدمرا باباچه بد اینکه میبینی شده(مجنون )برایم شعرگو ای پدر دیده که میسوزد تمام تاره مو 📝.شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏..
سبک-منم بایدبرم... بند اول به عکسای حرم باید چقد نگا کنم برازیارتت تاکی خدا خدا کنم برا زیارتت ، اشک چشام رونه شد دارن میرن همه، ببین دلم دیونه شد نوای رولبام، شده آقا فقط حرم بیا و کاری کن، بیام حرم با مادرم ای شاه باکرم رویامه دیدن حرم دوری مابسه حرم بیا و ببرم لنگ یه کربلام اینه تموم صحبتم دیدم تو خواب یه شب.که من بزیره قبت ام بند دوم حرم یه باربیام آقا خدایی بستمه یه شب تو خواب دیدم ضریحتو تو دستمه برای گنبدت ، تویه همین حوالی بود برا زیارتت، چه شوری و چه حالی بود شده دلم آقا مریض صحن نینوا یه اربعین بزار بیام تو صحن کربلا عکسای گنبدت دل از دل ماها ربود بسویه مرقدت آقامن میکنم سجود به یاد کربلاببین که هق هق میکنم امسالم نیام حرم میمیرم و دق میکنم @majnon1396
غارت پیراهنت را دیده ام بر روی نی رفتنت را دیده ام تازیانه خوردنت را دیده ام پاره پاره آن تنت را دیده ام اربعین زینب سوی گودال رفت دیدی آخر زینبت ازحال رفت بوده ام ،یادِ تنت یک اربعین خونی است پیراهنت یک اربعین یادِ  نیزه خوردنت یک اربعین راس بر نی رفتنت یک اربعین ازفراقت قامت من خم شده یک نفر ازکاروانت کم شده توبه نی بودی وحیرانت شدم؟ من چهل منزل پریشانت شدم؟ شاهد اشک یتیمانت شدم هرکجایی دیده گریانت شدم درهوایت اربعینی آمدم روی نی بودی وبرتو سر زدم دیده گریان بوده ام پایِ سرت بین راه افتاده ازپاِ خواهرت گشته زینب یک تنه یک لشگرت یادویدم در پی آن دخترت برزمین میخورد و از ماجای ماند هرکجا باگریه مارامیکشاند بازهم اشکم سرازیر غم است بال وپرها گیر زنجیر غم است کوچه درهر کوچه تحقیر غم است بین غصه خواهرت پیر غم است سنگها خورده به ماه هرشبت خورده بر پیشانی این زینبت دیده ام خولی وشمر بی حیا دیده ام از مردم ِ کوفه جفا من غمی بدتر ز دشت کربلا لطفی از قومی که بوده آشنا بی حیا آمدکنیزی بی نهاد نان و خرمابهر ِ خیراتش بداد بر دره دروازه ای در ازدحام.. بهر استقبال ماقومی زشام چشم های هرزه ای از روی بام کرده بودن قوم مابی احترام دیدگانی سوی ما ها خیره بود چشم نامحرم به زنها خیره بود ازچه گویم شام ،نامش سنگ بود یاجواب ،انتقامش سنگ بود بر سره هر پشت و بامش سنگ بود برتو آخر احترامش سنگ بود تونمی پرسی ز احوالم چرا باتوبودم من چهل منزل اخا حقِّ زینب سیلی و آزار نیست کوچه گردی بین ،اینِ انظار نیست یاعبور از کوچه وِ بازار نیست یاسزاوارِش دل غمبار نیست بین این غوغا نرفته معجرش شدشکسته بین این کوفه سرش بوی نان می آمد ازاین خانه ها؟ دیدی ازنی ضَعفِ این دُردانه ها؟ جای ما دادند درویرانه ها؟ دیده ای شلاق براین شانه ها؟ دست بسته بوده ایم پیشِ عوام بی توما را برده اند بزم حرام ماکجا و مستی وبزم شراب میدهد ملعون دل ماراعذاب میکشد آهی حزین از دل رباب راس تو دیده به حال پیچ و تاب خون چکیده از لبانت ناگهان برلبانت خورده چوب خیزران کن نظاره خواهرت درپای قبر گریه کردم برسرت درپای قبر دیده ام چشمِ ترت درپای قبر آمداز ره دخترت درپای قبر حق بده مردک مریضش خوانده است یاکسی آنجا کنیزش خوانده است @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم 📢رجزشهادت امام حسن.. سبک ..۱دشتی. سبک..۲(قلندرمسلک ودرویش ومستم). سبک..۳واحد(توشیرشاه مردانی ابالفضل ع) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 حسن هستم گواه کوچه هایم تمام عمر در. آه و نوایم بدید م من به کوچه مادرم بود گواه غربتش اشک ترم بود دلم خوش بود بودی در بر من زمین خوردی به کوچه مادر من بهار زندگانی ات خزان شد قد چون سروبالایت کمان شد ز ماه و از ستاره رو گرفتی به آه وغصه وغم خو گرفتی فدای غصه هایت ، نازنینم الهی داغ تو هرگز ببینم توو یک کوه غم با بی قراری نشدباور که تنهایم گذاری شدم پاره جگر ، ای چاره سازم ندانم باغم وغصه چه سازم مرابازهرکینه همسرم کشت تداعی شدبرایم کوچه ومشت یتیمی شد نصیب نوگلانم زکوچه مانده براین دل نشانم عزادار م شده طفلان زارم کسی دیگر در این هجره ندارم دگر حال دلم زار و حزین است تمام قامتم نقش زمین است چهل بی بند وبار از ره رسیدند درمیخانه را آتش کشیدند که قنفذ از عداوت حرف بد زد دراین خانه را اوبا لگد زد میان آن در و دیوار افتاد خودم دیدم که آن شش ماهه جان داد فتاده مادرم پهلو شکسته درون سینه اش میخی نشسته خودم دیدم که زینب جیغ میزد که قنفذ با غلاف تیغ میزد من از درد کمر دیگرنگویم زروی نیلی مادر نگویم گرفته دردشانه مادرمن فتاده بین کوچه در بر من نمردم من ازآن زهر هلائل غم کوچه مراگردیده قاتل الا(مجنون)حسن شدتیرباران به نزدفاطمه گردیده مهمان 📕شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴. .
♥رجزاربعین کربلا... پای پیاده زیرعلم. اربعین خوش است تاول زدن بپای غم اربعین خوش است پای پیاده سوی حرم هروله کنان سینه زدن میان حرم اربعین خوش است "موکب به موکبت همه زوار عاشق است." باران اشکها به غم اربعین خوش است ای کعبه ی دل همه عشاق یاحسین پای پیاده سوی حرم اربعین خوش است مزدتمام سینه زنان دست فاطمه است سایه نشین به زیرعلم اربعین خوش است زوارمیلیونی به حریم توآمده وقت عبور پای قدم اربعین خوش است با دم گرفتنم همه رامست میکنم ای نوحه خوان. بخوان که دم اربعین خوش است (مجنون)به سر زنان به عزای توآمده اینجاتمام اشگ غم اربعین خوش است.. 📝.شعر
بسم الله الرحمن الرحیم 🌴🌴اشعارشهادت کریم اهل بیت حضرت ارباب حسن بن علی (ع)  خودم دیدم وجودت شعله ور بود  حسن جان ناله ی تو بی اثر بود   نکش آه ومکن سرفه حسن جان که خون لخته بر لب بیشتر بود   خودم آورده ام تشتی برایت  دو چشمم شاهد خون جگر بود   ز آه وناله زینب هل کرده    خودم دیدم که شاهدپشت در بود  ز تابوت و زدفن تو دو صد آه هجوم تیر و تن باچشم تر بود به دفنت بود عباس وحسینت  که تیرازبهره تشیع .دردسر بود تن وتابوت  یکجاغرق خون است  که دوران غمت آقابه سر بود 📓شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧🚧. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      رجز امام حسن ع..        گریان شدم به آه ونوا درغم حسن       ماتم گرفته ام به عزا درغم حسن دلهای شیعه غرق ملال و عزاشده       پوشید کعبه رخت عزادرغم حسن       دست اجل گرفته چو تیشه به ریشه ات       از پا فتاد نخل رسادرغم حسن       ازپانشست سرو رسابین حجره ای       در برگرفت خاک، صفادرغم حسن       از زهرکینه ماه مدینه به خون نشست       باران گرفته ابر عزا درغم حسن       از آب زهرکوزه چو نوشید جان سپرد       گریدبه ناله ارض و سمادرغم حسن       زینب گریست درغم تو ایهاالکریم داردبه لب دوباره نوادرغم حسن       جسم حسن به پای بقیع تیرخورده است گریان شده حسین به نوادرغم حسن             زهرجفای همسرقاتل چه کرده است       نالیده عالمی به خدا درغم حسن       تشتی زخون برابر زینب چه میکند       افتاده خواهری به بلادرغم حسن      مجنون گرفته شد، دل زهرا در این عزا       دنیاببین که گشته عزادرغم حسن. 📓📓شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛..
بسم الله الرحمن الرحیم 🌴🌴اشعار شهادت امام حسن المجتبی ع.. تنهاترین سردار. آخر. بر زمین خورد درهجره اش بایاده مادر.بر زمین خورد شدآب از زهرجفا .پاتاسر او درهجره ی دربسته باسر .برزمین خورد دل شوره ی زینب برای مجتبابود دیده چگونه پشت آن در .برزمین خورد پشت و پناه زینب کبرا حسن بود تنها امیدخانه آخر. برزمین خورد ای شاهده مظلومی زهرای اطهر تو دیده ای درکوچه مادر.بر زمین خورد 📕شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷.
اشعارشهادت کریم اهلبیت امام حسن مجتبی ع. .🍀 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🌹🍀 حسنی هستم وشرمنده ی روی حسنم حسنی هستم ومن بسته به موی حسنم حسنی هستم وباروی سیه آمده ام حسنی هستم وباموی سیه آمده ام گرگنهکارم وبد.آقا خریدارم تویی مقتدای این دل زار ودل افکارم تویی حسنی هستم وهستی تو صفای سینه ام غم مرگ توحسن گشته غم دیرینه ام حسنی هستم و(مجنون )درخانه ی عشق باده تنها گیرم ازساقی میخانه ی عشق . 📕.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴.
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارهفتم صفر 🌴🌴رجزفوق العاده ی امام حسن 🔘🔘🔘🔘◾◾◾◾◾🔘🔘 قلندرم که نمودم هوای کوی حسن زنم به سینه وبر سر به عشق روی حسن به یک کرشمه رُبودی توازحَریفان دل شدم اسیر کمندی چو زُلف و موی حسن گشادری توبروی گدای خانه ی خود که مست ِ می شدم ازباده ی سَبوی حسن به سوی خاک مزارت شبانه پر زده ام که گشته نرگس مَستانه مَست روی حسن ز فِیض آب زلالت که آبی ازدریاست کرم شده که شده قطره ایی ز جُوی حسن گدای صحن بقیع تو ام تمامی عمر نَفس نفس زدن من در آرزوی حسن هوایی توشدم چون مقیم کوی توام به اذن ِ ِحق بنشینم به. روبِروی حسن مراجنون توآقا گرفته تا دم مرگ گشوده مرغ دل من دوباره سوی حسن سلام مابرسان ای صبا به حضرت او شدم چو. زنده واِحیا زعطرو بوی حسن گدای درگه عشقم شدم اگر(مجنون) شدم چو مرغ سحرخوان به گفت و گوی حسن ✏✏شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐🌐 ...
🌹اشعارشهادت کریم اهلبیت امام حسن مجتبی ع. .🍀 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🌹🍀 دعوت شدم به بزم عزای تویاحسن پرمیزند دلم به هوای تویاحسن عمری بپای بزم عزایت نشسته ام گریه گنم برای رضای تویاحسن من مجتباییم همه جا جارمیزنم سرزنده ام به فیض دعای تویاحسن ازکودکی به ذکر حسن خو گرفته ام هستم همیشه مرغ هوای تویاحسن میخانه بهشت من آن تربت بقیع است هستم همیشه مست ولای تویاحسن آقامنم غلام غلام سیاه تو هستم گدای کوی گدای تویاحسن از محرمت توزخم زبانها شنیده ای گریان شدم دوباره برای تویاحسن سجاده زیر پای تودشمن کشیده است (مجنون) فدای لطف وعطای تویاحسن. 📕.شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)