eitaa logo
مَجْنون‌ِواژه‌ها
207 دنبال‌کننده
731 عکس
125 ویدیو
5 فایل
سفری عاشقانہ به دنیای توهم... شایدهم واقعیتــــ .... آخَرْ، حقیقتِ رویا....وجودش در ذهن است!... پس چه باڪ که وجودِذهن به خلق دنیا درآید؟(: عزیزجان... خـــوش اومدی♡ کپی؟آزاد(: کنارش لطفاً یه صلواتم خرج ظهورش شنوندتونم https://daigo.ir/secret/73094925
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت‌از‌دلتنگےبنویس... گفتم‌دلتنگ‌ڪے؟ گفت‌: «ح» ! گفتم‌«ح‌»مثل‌چے؟ گفت‌بنویس‌ح‌مثل : حسین،حرم،حیات گفت‌جملہ‌بسـٰاز ! با‌بغض‌نوشتم : دلتنگےیعنےحسین حسیــن‌یعنےحـرم حــرم‌یعنےحیــٰات حیـٰات‌یعنے... من‌بےعـشق‌حسین‌میمیرم💔 -شاعرانهـ-
اَربَعین‌آمَد‌ومَن‌جآمآندَم؛ کآش‌‌این‌دَرد،روزےبِه‌پآیآن‌بِرِسَد❤️‍🩹 -شاعرانهـ-
-بِسمِ‌رَبِّ‌الحُسَین-
السلام‌علی‌المهدی♡
‌امیرالمومنین علیه السلام: ‌فكر تو گنجايش هر چيز را ندارد، پس آن را براى آنچه «مهم» است، فارغ گردان! ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ -گُفتہ‌هاۍ‌ناب-
ولی چقدر دلم تنگ شده بود(:
ضامن چشمان آهو ها به دادم میرسی؟ من که آهو نیستم اما پر از دلتنگی‌ام💔 -شاعرانهـ-
-بِسمِ‌رَبِّ‌الحُسَین-
السلام‌علی‌المهدی♡
‏امام علی علیه السلام شب ‌زنده‌ داری به نماز شب مایه تندرستی بدن، خشنودی پروردگار، موجب رحمت و تقیّد به اخلاق پسندیده پیامبران الهی است. ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ -گُفتہ‌هاۍ‌ناب-
به کوی تو هر جا که پا میگذارم همان جا دل خویش جا می‌گذارم مبادا برانی که با صد امید قدم در حریم شما می‌گذارم…. -شاعرانهـ-
-بسم‌رب‌ِالحق-
السلام‌علی‌المهدی♡
‏پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم: زنان را گرامى نمى دارد، مگر انسان بزرگوار! و به آنان اهانت نمى کند، مگر شخص پَست و بى مقدار.. ـ ـ ـ ــــــــــ❀ــــــــــ ـ ـ ـ -گُفتہ‌هاۍ‌ناب-
امشب آسمان مدینه عزادار ستاره‌ی پر فروغش است...
هدایت شده از آقایِ‌سایه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی حرم شد که بدانند همه مادری است ورنه در زاویه ي عرش مقام حسن است با صدای: به‌خطِ: _______________ •||https://eitaa.com/Mr_Sayeh
هدایت شده از آقایِ‌سایه
ولی فقط غم بی‌حد و مرز بقیع....🥲
دستانش روی شانه‌ی مرد می‌لرزید. با هر بار صدای سرفه‌اش جانش به لبش می‌رسید و با نفس‌های عمیق او دم می‌گرفت. اصلا انگار زنده بود به زنده بودنش! همینکه خون از لبان عزیز تر از جانش چکید، فریاد خفه ای از لبانش بلند شد. _وا محمدااا... برادر! ولی او لبخندی به نگرانی دردانه‌ی خانه زد و دستانش را فشرد .با صدای خش دار و گلویش که طعم خون گرفته بود آرام گفت: _آمده‌اند دنبالم خواهرم..باید بروم.. اشک از چشمان حیرت زده خواهر چکید .صدای دویدن هایی در خانه پیچید که نگاهشان را به سوی حیاط کشاند. -وصف‌حال‌دردانه‌ی‌خانه-