eitaa logo
مکروبه !
2.1هزار دنبال‌کننده
274 عکس
24 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
مکروبه !
کتاب "حیدر" می‌خوانم و می‌رسم به سالِ سوم هجری و جنگ احد؛ خواندنِ از جنگ احُد همیشه قلبم را وادار می
اون شب که این متن رو می‌نوشتم خیلی برای حضرت حمزه گریه کرده بودم.
بعد از جنگ احد، از گوشه و کنارِ مدینه از تمام خانه‌هایِ محله‌ی بنی عبد الاشهل، صدای مویه و شیون زنان بلند بود، جز خانه‌ی حضرت حمزه. حضرت رسول الله وقتی صدای نوحه‌ها را از خانه‌ها را شنیدند، فرمودند: لکن حمزه لا بواکی له: ولی بر حمزه(س) هیچ کس نیست که بگرید...
چون سعد ابن معاذ و اسید ابن حضیر این را شنیدند، گفتند: هیچ زن از انصار بر کشته‌ی خود گریه نکند تا اول برود و حضرت فاطمه(س) را بر تعزیه (یعنی بر پا داشتن عزا) حمزه(ع) یاری کند. چون حضرت گریه‌ی ایشان را شنید، فرمود: برگردید؛ خدا شما را رحمت کند.
مکروبه !
چون سعد ابن معاذ و اسید ابن حضیر این را شنیدند، گفتند: هیچ زن از انصار بر کشته‌ی خود گریه نکند تا او
و این قاعده در میان زنان مدینه ماند که در هر مصیبتی، اول لختی بر حمزه بگریند آن گاه بر مصیبت خود...
نحن ابناء الخمینی مکتب امام(ره) جغرافیا ندارد... یک روز در کوچه پس کوچه‌های ضاحیه جنوبی و یک روز در دل خلیج عدن و امروز در قلب دانشگاه‌های آمریکا. انقلابمان مبارک^^ _ابناءالحیدر🌱
وقتی اساتید دانشگاه‌های بزرگ جهان و اعضای هیئت علمی کالج‌های معتبر آمریکایی و اروپایی در حمایت از دانشجویان معترضی که علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات می‌کنند، حلقه انسانی تشکیل می‌دهند تا دست نیروهای امنیتی به حامیان آرمان فلسطین نرسد؛ وقتی صاحبان کرسی‌های تدریس معتبر جهان شجاعانه و آرمان‌گرایانه شانه‌به‌شانه دانشجو‌های خود در صحن دانشگاه‌ها تجمع میکنند؛ وقتی تاپ‌ترین و دست‌نیافتنی‌ترین پروفسورهای غرب، که گاهاً برخی اساتید ایرانی در حسرت پاسخ یک‌ ایمیل از آن‌ها مدت‌ها می‌سوزند، امروز کف دانشکده با چفیه فلسطینی شعار انسانیت می‌دهند؛ خبرگزاری‌های ایرانی می‌نویسند که ۲۹ پزشک متخصص و فوق‌تخصص که برخی عضو هیئت علمی دانشگاه بوده‌اند، در بزم شراب خود، عرق نامرغوب خورده و راهی بیمارستان شده‌اند و یک نفرشان هم مستقیما از بیمارستان، راهی دیار باقی شده! استاد روشنفکر ایرانی نه‌تنها این روزها بوی انسانیت و حمایت از انسان نمی‌دهد، که بوی گند مشروب‌اش تمام خبرگزاری‌ها را پر کرده. بعضی هیئت علمی پرافاده ایرانی نه تنها کنار دانشجوی شجاع خود، در کف میدان نمی‌ایستد بلکه باد به غبغب انداخته و در پی تخطئه آرمان‌های بلند انسانی است؛ استاد تمام فلسفه دانشگاه نیویورک امروز در کنج بازداشتگاه آمریکایی، چفیه‌اش را فرش بازداشتگاه کرده اما نیمچه استاد فلان پردیس دورافتاده شهرستان‌های ایران که از بیت المال مسلمین ارتزاق می‌کند و فرزندش در کنکور از «سهمیه هیئت‌علمی» پدر رتبه می‌آورد، در شأن خود نمی‌بیند که حامی فلسطین باشد؛ بلکه در بزم شبانه شراب، آنقدر میخورد تا کلیه‌هایش بترکد. قضیه فلسطین در این شش ماه، تکانه‌های سنگینی برای غربال بشریت وارد کرده؛ چه اینکه کسی در قلب نیویورک رستگار می‌شود و دیگری تحت پرچم اسلام، از مقام انسانیت سقوط می‌کند. امروز دانشگاه‌های ایران و جهان، غربال‌گاه بشریت است. مراقب باشیم... «مهدی مولایی»
مکروبه !
کتاب "حیدر" می‌خوانم و می‌رسم به سالِ سوم هجری و جنگ احد؛ خواندنِ از جنگ احُد همیشه قلبم را وادار می
به صفحات پایانی کتاب حیدر رسیدم و از ابتدای تورق تا همین امشب که آخرین ورق‌های کتاب میان سرانگشتانم لغزیدند و مرا در دریای تاریخ زمان امیرالمؤمنین شناور کردند به این فکر می‌کردم که کاش زبان نگارش این کتاب از دید راویِ سوم شخص نوشته می‌شد تا خود امام بزرگوار... نظر شما چیست؟
کتاب این روزهام^^
مکروبه !
نحن ابناء الخمینی مکتب امام(ره) جغرافیا ندارد... یک روز در کوچه پس کوچه‌های ضاحیه جنوبی و یک روز در
نیرویی به قدم‌هایم گردِ شتاب می‌پاشد،‌ آنقدر پیش می‌روم که هر نظاره گری تصدیق می‌کند هیچ چیز مانع توقفم نیست. لب‌هایم خط عمیق می‌کشند روی صورتم و کمانه می‌کشند میان گونه‌هایم و به چاله‌ی کوچک آن، حفر اضافه می‌کنند. این بار ثابت قدمم، بله! دوست دارم بلند داد بزنم بله، دوست دارم چشم ببندم رویِ همه‌ی دغدغه‌هایم و بله‌‌ را فریاد کنم. صدای رسایش عمیق در جانم پژواک می‌شود و تنها اصوات ریزی پخش می‌کند به تار و پود حنجره‌ام و یک آه مایل می‌شود تا بپرد از لب و لوچه‌ام پایین و بیوفتد روی سنگفرشِ جاده‌ها، بشکند و هزار تکه شود مثل تمام آن پیش فرض‌های دروغین دیکته شده و خواب‌آلوده سرمشق شده‌. واژه‌ها با لباس کریه و بد منظری توی ذهنم بالا و پایین می‌پرند، پر رنگ می‌شوند و مرور می‌شوند و واو به واو از تک و تا می‌افتند، می‌شکنند و دوباره از نو صدای خش دارِ زبری نبش قبرشان می‌کند و بلندگو به دست می‌خواند: افرادی که هنوز در محوطه هستند و آن‌هایی که قصد دارند به آنها ملحق شوند و قوانین مربوط به دانشگاه را نقض کنند، مستوجب مجازات و تنبیه خواهند شد. ما علیه دانشجویان دانشگاه جورج واشنگتن در این اعتراضات بدون مجوز که برای ایجاد اختلال در فعالیت‌های دانشگاه انجام می‌شود، مجازات و تنبیه قائل می‌شویم. نیرویی به قدم‌هایم گردِ شتاب می‌پاشد،‌ آنقدر پیش می‌روم که هر نظاره گری تصدیق می‌کند هیچ چیز مانع توقفم نیست، پیش می‌روم و به محوطه دانشگاه می‌رسم. چفیه‌ی دور گردنم را می‌بوسم و باد میان مواج موهایم می‌رقصد... *روایت نویسی کاملا ذهنی و دلی از تصویر پیشِ رو* زهرا سادات "
می‌دونستید تک بعدی‌ام؟ وقتی تمرکز می‌کنم روی یک چیزی نمی‌تونم کار دیگه‌ایی انجام بدم🤭[ یه مقدمه چینی برای توجیه نبودن و کم رنگ بودنم] چند وقتیه تو چالش نوشتن شرکت می‌کنم و وقتی برای چالش می‌نویسم ذهنم یاری نمی‌کنه برای نارنجی نشین‌های منتظر و دوستداشتنیِ مکروبه متن درخور آماده کنم🥺 می‌پذیرید تمرین‌های چالش رو براتون بفرستم؟