🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥
#قسمت۴۰
☄صبح کرده ام در حالی که از دنیای شما رویگردانم و آن را رها کردم و نسبت به مردان شما #غضبناکم. با امتحان اول آنان را به دور افکندم و با آزمایش عمیق #ایمانشان،آنان را مورد #خشم و #غضب و #ملامت قرار دادم.
#ننگ بر کند شدن شمشیر و بی استقامتی نیزه و اضطراب فکر و تزلزل روح جدیت و ترس از فتنه و جنگ.
🔥وای بر آنان! #خلافت را از کوه های بلند رسالت و پایه های نبوت و محل نزول روح الامین با وحی مبین و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنیا و دین به کجا کشاندند!
بدانید که این زیان آشکار است.
💔از ابوالحسن چه چیزی را نمی پسندید؟
💥به خدا قسم ناراضی بودند از #صلابت شمشیرش و #بی_پروایی او از مرگ و شدت حمله هایش و برخورد های عبرت آموز او در جنگ و از #تبحر او در کتاب خداوند و غضب او در امر الهی..
اگر #خلافت را به او می سپردند در های #برکت آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد،ولی آنان از حق رویگردانند. به 🔥زودی خداوند کسانی را که ظلم نمودند به سزای اعمالشان می رساند و نمی توانند مانع چنین عاقبتی شوند.
☄قسم به لایزالی خداوند،بدانید که اکنون فتنه #باردار شده است!پس تا زمان کوتاهی منتظر بمانید تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه کاسه ای لبریز از خون خون تازه و #زهر کشنده از آن بدوشید.🔥
#فاطمیه
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👑گردنبند با برکت👑
🌤روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند. #پیرمردی با لباسهای ژولیده و حالتی رقّتبار از راه رسید، #ضعف و پیری توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویای حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، #فقیری پریشان حالم، #گرسنهام مرا طعام ده، #برهنه هستم مرا بپوشان، #بینوایم گرهی از کارم بگشا.
🌟 پیامبر فرمود:
اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجامدهندهی آن است».
سپس او را به منزل #فاطمه علیهاالسلام راهنمایی کرد.
🕌پیرمرد فاصلهی کوتاه مسجد و خانهی فاطمه علیهاالسلام را طی کرد و دردش را برای او گفت. زهرا علیهاالسلام فرمود:
ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم، سپس #گردنبندی را که دختر حمزة بن عبدالمطلب به او #هدیّه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش انشاءاللَّه به خواستهات برسی.
🎖مرد بینوا گردنبند را گرفت و به مسجد آمد. پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود. عرض کرد:
ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه علیهاالسلام این گردنبند را به من #احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف #نیازمندیام برسانم.
پیامبر #گریست.
عمّار یاسر عرض کرد: یا رسولالله! آیا #اجازه میدهی من این گردنبند را بخرم؟
پیامبر فرمود: هر کس خریدارش باشد خدا او را #عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابی پرسید: گردنبند را چند میفروشی؟
مرد بینوا گفت: به غذایی از نان و گوشت که سیرم کند، لباسی که تنم را بپوشاند و یک دینار خرجی راه که مرا به خانهام برساند.
عمّار پاسخ داد: من این گردنبند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسی و مرکبی از تو خریدم💰.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر کرد، لباسی را به او پوشاند، او را بر مرکبی سوار کرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردنبند را با مشک خوشبو ساخت و در پارچهای پیچید و به غلام خود گفت:
این را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم.🥺
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز غلام و گردنبند را به فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه آمد. آن حضرت گردنبند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا #آزاد کردم.
غلام #خندید. فاطمه علیهاالسلام راز خندهاش را پرسید. پاسخ داد:
🕊 ای دختر پیامبر! #برکت این گردنبند، مرا به خنده آورد که گرسنهای را #سیر کرد، برهنهای را #پوشاند، فقیری را #غنی نمود، پیادهای را #سوار نمود، بندهای را #آزاد کرد و عاقبت هم به سوی #صاحب خود برگشت.🕊
📚اگر نبود فاطمه:ص13تا14
💔ای جان عالمی به فدات
بی بی جان خدا لعنت کند دشمنان وقاتلین و غاصبین حقتان را و منکرین فضائلتان را💔
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)