فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌪هنگامی که امیرالمؤمنین خیبر رو فتح کرد اول پیامبر #خندید...
طوری که دندان های مبارکشون پیدا بود...
بعدش #گریست،طوری که صورت مبارکشون از اشک خیس شده بود...🥺
پرسیدن :یا رسول اللّه(صلياللهعليهوآله)نه به اون خنده نه به این گریه....🤔
حضرت فرموند......
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💔کسی به فریاد او نرسید💔
راوی گوید:
❤️🩹آن هنگام كه لحظه شهادت پيغمبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه نزديك شد؛ آن حضرت به قدری #گريست كه #محاسن مباركش از اشکهای مطهرش تَر شد.
گفته شد: يا رسول الله!چرا گريه ميكنيد؟ فرمود: براي فرزندانم و آن #ستم هايي كه از «اشرار #امّتم» بعد از من به ايشان ميرسد؛ ميگريم.
گويا ميبينم دخترم #فاطمه بعد از من #مظلوم واقع شده، هر چه صدا مي زند: يا اَبَتاه! یا ابتاه! احدي از #امّت من به #فرياد او نمي رسد.
#فاطمیه
📚 الامالی شیخ طوسی صفحه ۱۸۸
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
مکتب مرتضی علی(صلوات الله علیه)
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 #قسمت۴۲ 💥در روز هایی که حضرت زهرا سلام الله
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥
#قسمت۴۳
در یکی از شب ها حال حضرت زهرا سلاماللهعلیها خیلی وخیم شد و عرض کرد:
🥀ای پسرعمو،به من اجازه بده تا کنار قبر پدرم بروم و با او وداع کنم،که هنگام فراق نزدیک شده است.🥀
امیرالمؤمنین #گریست و فرمود:
🍂تو در این حال هستی و حتی نمی توانی از جا برخیزی؟🍂
حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد:
ولی مایلم با پیامبر #وداع کنم.
حضرت فرمود:اختیار با توست.
آنگاه فاطمه همراه امیرالمؤمنین برخاست و حرکت کرد،در حالی که گاهی بر زمین مینشست و دوباره بر میخواست🥀 تا آنکه کنار قبر رسید. تا دیدگان حضرت به قبر پدر افتاد ناله ای زد و فرمود:
پدر جان در خاک ساکن گشته ای و از دوستان جدا شده ای و مارا به دست مسائل دشوار و مصیبت های سنگین سپرده ای.
آنگاه به گونه ای اشک ریخت که نزدیک بود قلب حضرت از جا کنده شود.
امیرالمؤمنین فرمود:
💔کمتر گریه کن میترسم خود را #هلاک کنی.💔
عرض کرد: ای پسر عمو،مرا به خاطر این گریه عفو کن چرا که فراق تلخ ترین طعم هاست. مخصوصا فقدان پدرم که آقای پیامبران و راهنمای هدایت و حبیب قلبم و نور چشمم و آقایم و پشتیبانم و پناهگاهم و قوت بدنم تاری سپس حضرت مشتی از خاک قبر برداشت و بر چشم گذاشت و این اشعار را خواند:
به آن کسی که زیر خاک آرمیده بگو اگر فریاد و صدای مرا می شنوی بدان که برای من کوهی بودی که به سایه آن پناهنده بودم؛ولی امروز مرا به دست دشمنانم سپرده ای.آنگاه که قمری شبانهروز شاخه روی شاخه آن از غصه میگرید،من نیز بر این روزگار اشک میریزم😭
#فاطمیه
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👑گردنبند با برکت👑
🌤روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند. #پیرمردی با لباسهای ژولیده و حالتی رقّتبار از راه رسید، #ضعف و پیری توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویای حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، #فقیری پریشان حالم، #گرسنهام مرا طعام ده، #برهنه هستم مرا بپوشان، #بینوایم گرهی از کارم بگشا.
🌟 پیامبر فرمود:
اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجامدهندهی آن است».
سپس او را به منزل #فاطمه علیهاالسلام راهنمایی کرد.
🕌پیرمرد فاصلهی کوتاه مسجد و خانهی فاطمه علیهاالسلام را طی کرد و دردش را برای او گفت. زهرا علیهاالسلام فرمود:
ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم، سپس #گردنبندی را که دختر حمزة بن عبدالمطلب به او #هدیّه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش انشاءاللَّه به خواستهات برسی.
🎖مرد بینوا گردنبند را گرفت و به مسجد آمد. پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود. عرض کرد:
ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه علیهاالسلام این گردنبند را به من #احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف #نیازمندیام برسانم.
پیامبر #گریست.
عمّار یاسر عرض کرد: یا رسولالله! آیا #اجازه میدهی من این گردنبند را بخرم؟
پیامبر فرمود: هر کس خریدارش باشد خدا او را #عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابی پرسید: گردنبند را چند میفروشی؟
مرد بینوا گفت: به غذایی از نان و گوشت که سیرم کند، لباسی که تنم را بپوشاند و یک دینار خرجی راه که مرا به خانهام برساند.
عمّار پاسخ داد: من این گردنبند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسی و مرکبی از تو خریدم💰.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر کرد، لباسی را به او پوشاند، او را بر مرکبی سوار کرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردنبند را با مشک خوشبو ساخت و در پارچهای پیچید و به غلام خود گفت:
این را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم.🥺
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز غلام و گردنبند را به فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه آمد. آن حضرت گردنبند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا #آزاد کردم.
غلام #خندید. فاطمه علیهاالسلام راز خندهاش را پرسید. پاسخ داد:
🕊 ای دختر پیامبر! #برکت این گردنبند، مرا به خنده آورد که گرسنهای را #سیر کرد، برهنهای را #پوشاند، فقیری را #غنی نمود، پیادهای را #سوار نمود، بندهای را #آزاد کرد و عاقبت هم به سوی #صاحب خود برگشت.🕊
📚اگر نبود فاطمه:ص13تا14
💔ای جان عالمی به فدات
بی بی جان خدا لعنت کند دشمنان وقاتلین و غاصبین حقتان را و منکرین فضائلتان را💔
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
مکتب مرتضی علی(صلوات الله علیه)
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔥 #قسمت۵۴ 🥀روز های در بستر بودن حضرت زهرا با غ
🔥گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🔥
#قسمت۵۵
💔بیش از نود روز از رحلت پیامبر می گذشت و در این ایام #مصیبت های زیادی به خاندان #رسالت جاری شده بود.از #غصب فدک تا #حمله به خانه وحی،از شهادت #نوه پیامبر تا اشک در بیت الاحزان،از #عزاداری های حضرت زهرا تا #گریه های امیرالمؤمنین،اما روز های آخر فرا رسیده بود و هیچ یک از اهل خانه امیدی به زنده ماندن بانوی بانوان نداشتند. 😭
حضرت نیز احساس نزدیکی #وفات خویش را داشت.
💔روز سوم جمادی الثانی امیرالمؤمنین وارد خانه شد و دید حضرت زهرا پس از مدت ها که نمی توانست کار خانه انجام دهد،آن روز خمیری آماده کرده تا نان بازو و ظرف آبی آماده کرده تا مو های حسنین و لباس هایشان را بشوید.🥺
امیرالمؤمنین با تعجب از آنچه میدید،علت را پرسید، و حضرت درحالی که اشک بر صورتش جاری بود فرمود:
🥀یاعلی،اکنون #فراق منو توست. دیشب در خواب پدرم را دیدم که در مکانی بلند ایستاده و به راست و چپ مینگرد و گویا منتظر کسی است. عرض کردم: پدر رفتی و مرا تنها و بی کس باقی گذاشتی؟
شب و روز و هر ساعت بر تو گریه میکنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خواب راحت ندارم.
فرمود:فاطمه جان،من اینجا منتظر تو ایستادم.دخترم،فرداشب هنگام رسیدن تو به من است. با دیدن این خواب يقين کردم که فرداشب از نزد تو خواهم رفت.
این خمیر را برای نان امروز آماده کرده ام و با این آب میخواهم موهای فرزندانم را بشویم،چرا که تو فردا مشغول #غسل و #کفن و #دفن من هستی و میترسم فرزندانم #گرسنه بمانند و سر هایشان غبار آلود بماند و لباس هایشان تمیز نباشد.😭
هنگامی که امیرالمؤمنین کلمه
#فراق را از حضرت زهرا سلام الله علیها شنید #گریست و فرمود:
یا فاطمه،هنوز فراق پدرت در #قلب من است،پس چگونه میتوانم با فراق تو #محزون شوم؟😭
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:
🥀 ای پسر عمو، در فراق من همانگونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرین است🥀
#فاطمیه
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)