🌷به نام خدا🌷
🍁فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام🍁
#اخلاق_پسندیده
🪐 امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در
راه كوفه با یك نفر «ذمی» راه می رفتند، مرد ذمی به او گفت: بنده خدا كجا می روی؟ فرمود: می خواهم به كوفه بروم، بعد از مدتی، مرد ذمی به راه دیگری برگشت و خواست از امام جدا شود، حضرت نیز به راه او رفت، مرد ذمی گفت: بنده خدا مگر نگفتی كه به كوفه می روم؟ اما فرمود آری به كوفه می روم،
ذمی گفت: اینجا راه كوفه نیست، حضرت فرمود: میدانم راه كوفه
نیست، گفت: پس چرا با من می آیی؟ فرمود: كمال رفاقت آنست كه
شخص در وقت جدا شدن به
احترام رفیق، مقداری او را
مشایعت كند، پیامبر ما به ما چنین
یاد داده است.
«قال له امیرالمؤمنین (ع) هذا من
تمام الصحبة ان یشیّع الرجل
صاحبه هنیئة اذا فارقه و كذلك
امرنا نبینا (ص)».
مرد ذمی گفت: آیا پیامبرتان چنین دستور داده است؟ فرمود: آری، ذمی گفت: پس آنكه به او ایمان آورده اند در اثر این چنین اخلاق پسندیده است، گواهی می دهم كه من نیز بر دین تو هستم، آنگاه با آن حضرت به كوفه آمد و چون امام را
شناخت اسلام آورد.
📚 كافی ج 2 ص 670 كتاب العشرة باب حسن الصحابة.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#فضائل_امیرالمومنین
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🛑اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَصِيَّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🛑
📖راهنمای کانال📖
برای دسترسی راحت به مطالب مورد نظرتون می تونید روی هشتگ های زیر کلیک کنید و با فلش های کوچک پائین صفحه مطالب های قبل تر موضوع مورد نظرتون رو پیدا کنید👇
#فضائل_امیرالمومنین
#معجزات_امیرالمؤمنین
#قضاوت_های_امیرالمؤمنین
#اصحاب_امیرالمومنین
#دیوان_اشعار
#شناخت_امیرالمومنین
#امیرالمؤمنین_در_قرآن
#تاریخ
#دشمن_شناسی
#نهجالبلاغه
#جنت_اعلی...
#خنده_حلال
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِم السَّلاَم🤲
🌸خدا را شکر میکنیم که ما را با ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بهدنیا آورد،
🌸با ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) توفیق زندگی به ما عطا کرد
🌸و انشاءالله الیالابد در ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشیم
👕لباسی برای قنبر👕
♨️#قسمت_اول
قنبر خوشحال بود. از شادی عرق گرمی روی صورتش نشسته بود. آسمان سراسر آبی بود و دلش چون خورشید می درخشید. قنبرنمی توانست خوشحالی اش را پنهان کند.چون با امام علیه السلام همگام شده بود. هردو به بازار می رفتند. او پشت سرامام راه می رفت.آن روز قرار بود امام برایش لباسی نو بخرد.قنبر خود را در لباسی نو تجسم کرد. لباسی که بوی عطر می داد. با خودش گفت: «حتماامام لباس خوبی برایم انتخاب می کند. من هم باید سعی کنم غلام خوبی باشم.»
او به خود می بالید. او دوستان خود را می دیدکه از کارشان ناراضی بودند. یکی از غلام هاهمیشه از دست اربابش کتک می خورد. دیگری باید حرف تند اربابش را تحمل می کرد; اما قنبراین گونه نبود. او از این که غلام شخص مهربانی مثل حضرت علی علیه السلام است، خوشحال بود. باخودش گفت: «خدا را شکر که همیشه با این مردبزرگ و مهربان هستم، مردی که مهربانی وعطوفتش زبانزد همه مردمان است.» بعد به امام نگاه کرد که با متانت راه می رفت. قدم هایش را تندتر کرد تا به امام برسد; اما سعی کرد فاصله اش را حفظ کند تا مبادا از او جلو بزند.
#ادامه_دارد...
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👕لباسی برای قنبر👕
♨️#قسمت_دوم
هردو وارد بازار شدند. صدای مردم که هرکسی برای کاری آمده بود، بازار را پر کرده بود.صدای آهن و کوره های آتش از کارگاه شمشیرسازی به گوش می رسید. پیرمردی گوشه ای بساط پهن کرده بود و خرمامی فروخت; اما نای دادزدن نداشت. نگاه ملتمسش به مردم بود تا از او خرما بخرند. به مغازه ای رسیدند. در آن جا پارچه های رنگارنگ و قباهای مختلف خود نمایی می کرد. امام لحظه ای ایستاد. به داخل مغازه نگاه کرد. غلام هم ایستاد و نگاهش به قباهای زیبای مغازه بود.منتظر بود تا امام وارد مغازه شود. اما امام سرش را برگرداند و بازهم راه افتاد. غلام تعجب کرد که چرا امام به آن مغازه نرفت؟ با خودش گفت:«مگر قرار نبود امام برایم لباسی نو بخرد؟» اماچیزی نگفت و دنبال امام به راه افتاد. صاحب آن مغازه برای امام آشنا بود. به همین خاطر امام تصمیم رفت به مغازه ای برود که فروشنده اش نا آشنا باشد. چند مغازه بعد، یک لباس فروشی بود. مردجوانی در مغازه نشسته بود و به مردمانی که از کنار مغازه رد می شدند، نگاه می کرد. امام با قنبر وارد مغازه شدند. فروشنده از جایش بلند شد و با خوشحالی گفت:«بفرمایید!»
#ادامه_دارد...
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👕لباسی برای قنبر👕
♨️#قسمت_سوم
او خوشحال بود از این که پدرش مغازه رابه او سپرده بود. غلام به قباها و دستار وپارچه های رنگارنگ نگاه می کرد. امانمی توانست خودش انتخاب کند. دوست داشت امام برایش انتخاب کند. به همین خاطر سکوت کرد تا...
امیرالمؤمنین علیه السلام از مردجوان خواست که دودست لباس برایش بیاورد. مرد جوان به امام و غلام نگاه کرد و بعد دو لباس متفاوت آورد. امام دستی به لباس زد وقیمتش راپرسید. مردجوان روی یکی ازلباس ها دست گذاشت و گفت:«این لباس، سه درهم است.»بعد دستش را از لباس اولی برداشت و روی لباس دومی گذاشت و گفت: «این یکی هم دو درهم است.»
امام بی آن که چانه بزند و ازاو تخفیف بخواهد، پنج درهم را پرداخت. مردجوان خوشحال پول ها را گرفت ولباس ها را تاکرد و به غلام داد.
غلام خوشحال بود. باخودش گفت: «عجب لباس های زیبایی! حتما آن دو درهمی برای من است وسه درهمی برای امامم. عیبی ندارد. اصلا این لباس هم برایم زیادی است.»
#ادامه_دارد...
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👕لباسی برای قنبر👕
♨️#قسمت_آخر
از بازار که بیرون آمدند، امام فرمود: «این لباس سه درهمی برای تو و این دو درهمی برای من.»
غلام یکه خورد. با دستپاچگی گفت: «نه!نه! شما امام این امت هستید. بهتر است پیراهن سه درهمی را شما بپوشید.» بعد عرق پیشانی اش را که از روی شرم سرازیر بود، بادستارش پاک کرد و گفت: «اصلا خوب نیست که این پیراهن را من بپوشم.»
امام قبول نکرد. غلام تعجب کرد. خواست دوباره حرفش را تکرار کند و پیراهن سه درهمی را قبول نکند که امام علیه السلام فرمود:«درعوض تو جوانی. باید لباس خوبی بپوشی.من که پیرم. پیرتر از آن که لباس گران بپوشم.» امام لباس ارزان را برای خودبرداشت. غمی غریب در دل قنبر نشست.غلام به چهره امام نگاه کرد که پیر و شکسته بود. اما دلش جوان و سرحال بود. آهی کشیدو گفت: «نه سرورم! من قبول نمی کنم.»
امام به یاد حرف پیامبرصلی الله علیه وآله افتاد و به غلام گفت: من از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: «به غلامانتان از آن غذایی که می خورید،بخورانید و از آن لباسی که می پوشید، به آن هابپوشانید.» بعد آهی کشید و صورتش غرق مهربانی شد و فرمود: «من که از خدا خجالت می کشم پیراهن نو بپوشم و ارزان را توبپوشی.»
📚منبع: مناقب، ج 1، ص 266.
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌪هنگامی که امیرالمؤمنین خیبر رو فتح کرد اول پیامبر #خندید...
طوری که دندان های مبارکشون پیدا بود...
بعدش #گریست،طوری که صورت مبارکشون از اشک خیس شده بود...🥺
پرسیدن :یا رسول اللّه(صلياللهعليهوآله)نه به اون خنده نه به این گریه....🤔
حضرت فرموند......
#شناخت_امیرالمومنین
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
روز #جمعه ای در مسجد بر دوش پدرم بودم
و #امیرالمومنین (علیهالسلام) خطبه میخواند
و در همان حال با آستینش
خود را باد میزد...!
پرسیدم پدر:
آیا امیرالمومنین احساس گرما میکند؟!
گفت: خیر پسرم؛
او پیراهنش را شسته و هنوز نم دارد
و چون پیراهن دیگری ندارد،
این کار را انجام میدهد
تا لباسش خشک شود...!
_لازم به ذکر است که علی(علیهالسلام)
در این زمان #خلیفه مسلمین بود.
📗 الغارات،ص۹۸
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊❤️❤️❤️🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💢مرحوم ابن شهر آشوب روایت کرده است که ابوطفیل رحمت الله علیه گفت:
☀️#امیرالمؤمنین حضرت علی (صلوات الله علیه) را دیدم که یتیمان را صدا می زد و به آنان #عسل میخوراند و چنان آنان را مورد توجه و #محبت خود قرار می داد که برخی اصحاب می گفتند:
آرزو داشتم که ای کاش من نیز #یتیم می بودم.
📚مناقب آل ابیطالب،تالیف ابن شهرآشوب،جلد۱،صفحه۳۴۹.چاپ المطبعه الحیدریه
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌸یتیم نوازی امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسّلام)🌸
امیرالمومنین (ع) شبی از کنار خانه زن #تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان از #گرسنگی میگریستند و مادرشان آنان را سرگرم میکرد تا بخوابند. آن زن دیگی بر اجاق نهاده بود که در آن جز #آب چیزی نبود، تا آنها بپندارند که در دیگ #غذایی در حال پختن است.
علی (ع) از حال آن زن باخبر شد و با قنبر به سوی خانه خود رفت و ظرف کوچکی خرما و کیسهای آرد و کمی روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید. قنبر از حضرت خواست تا وی آن را بر دوش گیرد. امام (ع) نپذیرفت. با رسیدن به خانه آن زن از او اجازه خواست و وارد شد، پس مقداری برنج و روغن در دیگ ریخت و پس از پختن آن، برای کودکان در ظرف غذا ریخت و به آنان فرمود: بخورید.
پس از سیر شدن آنان، امام (ع) بر دست و پای خود گرد اتاق میگشت و بعبع (تقلید صدای حیوان) میکرد. کودکان با مشاهده این حالت، #خندیدند. پس از خروج از خانه، قنبر پرسید: سرورم! امشب رفتاری شگفتآور از تو دیدم و راز برخی از آن را دانستم؛ ولی سبب گردش تو در خانه بر روی دست و پا و تقلید صدای بعبع حیوان را نفهمیدم! امام (ع) فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، کودکان از شدت #گرسنگی میگریستند. دوست میداشتم وقتی از نزد آنان خارج میشوم، آنها در حال #سیری بخندند و دلیل دیگری نداشت.
📚مفاتیح الحیات آیت الله جوادی آملی.
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌊🌊وقف چشمه🌊🌊
🔅جوانی بنام ابی نیزر از فرزندان نجاشی پادشاه یمن در كودكی به مدینه آمد در محضر رسول خدا (ص) به اسلام مشرف گردید، او درخدمت آن حضرت زندگی می كرد، پس از رحلت رسول الله (ص) در خدمت فاطمه و فرزندان او (علیهم السلام) بود.
🔆ابو نیزر گوید: من حراست دو مزرعه امیرالمؤمنین (ع) را به عهده داشتم كه یكی «عین ابی نیزر» و دیگری «بُغیبه» بود، روزی آن حضرت در مزرعه به من فرمود: طعامی برای خوردن هست؟ گفتم: دارم ولی آن را برای امیرالمؤمنین خوش ندارم، كدوی مزرعه است كه با روغن كهنه دنبه گوسفند تهیه كرده ام،فرمود: بیاور، آوردم.
🔅امام برخاست و در جوی آب دست خویش را شست، بعد مقدار از آن كدو را میل فرمود، سپس دست خویش را خاكمال كرد و با دو دست مقداری آب نوشید،بعد فرمود: ابانیزر دستها پاكترین ظرفند، آنگاه با رطوبت دستها شكم مبارك خویش را مسح كرد و فرمود: هر كه شكمش او را داخل آتش كند، خدا او را از رحمت خویش دور فرماید: «من ادخله بطنه فی النار فابعده الله».
🔆آنگاه كلنگ را به دست گرفت و برای كندن چشمه به دورون آن رفت، كلنگ می زد و همهمه می كرد، سپس از چشمه بیرون آمد كه هنوز از آب خبری نبود، پیشانی آن حضرت عرق می ریخت، دفعه دیگر داخل چشمه گردید، كلنگ می زد، آنگاه چشمه به آب رسید، آب مانند گردن شتر بیرون می زد امام به سرعت بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه میگیرم كه آن در راه خدا صدقه است.
🔅ابا نیزر برای من دواة و صحیفه بیاور، به زودی آن دو را محضرش آوردم نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم» علی امیرالمؤمنین این دو مزرعه معروف به عین ابی نیزر و بغیبه را صدقه جارجه بر فقراء اهل مدینه و ابن سبیل قرار داد.
🔆خدا چهره علی را در روز قیامت از آتش جهنم نگاه دارد. این دو قابل فروش و هبه به دیگری نیستند تا روزی كه به خدا ارث رسند و او بهترین وارثان است مگر آنكه حسن و حسین به آن دو احتیاج پیدا كنند كه مطلق در اختیار آن دو می باشند
«بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تصدق به علی امیرالمؤمنین تصدق بالضیعتین المعروفتین بعین ابی نیزر و البغیبة علی فقراء المدینة و ابن السبیل لیقی الله بهما وجهه حرالنار یوم القیامة لاتباعا ولا توهبا حتی یرثهما الله و هو خیر الوارثین الا ان یحتاج الیهما الحسن و الحسین فهما طلق لهما و لیس لغیرهما».
💢محمد بن هشام گوید: امام حسین (ع) را قرضی پیش آمد، معاویه به او نوشت حاضرم «عین ابی نیزر» را به دویست هزار دینار بخرم، امام قبول نفرموده وگفت: «انّما تصدق بها ابی لیقی الله وجهه حّرالنار» من به هیچ قیمتی آنرا نخواهم فروخت
#شناخت_امیرالمومنین
(الكنی والالقاب كلمه مبرد،
📚 سیرالائمة ج 1، ص 321).
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💢علی را حلال کنید💢
روزى در كوچههاى كوفه به تنهائى راه مى رفت، همانند همه مسلمین در كمال سادگى با نرمى و آرامش و همه جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى كرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود كه مشك آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیك آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشك آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت كند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یكى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند كودك یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم.
امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، كسانى از حضرت درخواست مى كردند زنبیل را بدهید ما حمل كنیم .
حضرت مى فرمود:
- روز قیامت اعمال مرا چه كسى به دوش مى گیرد؟
به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: كیست ؟
حضرت جواب دادند:
كسى كه دیروز تو را كمك كرد و مشك آب را به خانه تو رساند، براى كودكانت طعامى آورده ، در را باز كن!
زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حكم كند.
#ادامه_دارد
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💢علی را حلال کنید💢
#ادامه..
حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از كودكانت نگهدارى مى كنى؟
زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما كودكان مرا نگهدار!
زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را كه همراه آورده بود كباب مى كرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان كودكان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:
از خدا بخواهید كه على را ببخشد.
خمیر كه حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم كرد و شعله ور ساخت و چهره مبارك خود را نزدیك مى آورد و به خود خطاب مى كرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان كه آتش آخرت بسیار سوزان تر است.در این میان یكى از زنان همسایه که امام را می شناخت، وارد شد و به مادر كودكان نهیب زد: واى بر تو! می دانى این آقا كیست؟! این پیشواى مسلمین و زمامدار كشور، على بن ابى طالب علیه السلام است .
زن كه از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت: یا امیرالمۆمنین! از شما خجالت مى كشم، مرا ببخش !
اما حضرت با تواضع و فروتنى زیادى فرمودند: شما ببخشید كه تا كنون مشكلات شما را حل نكرده بودم، از درگاه خدا بخواهید كه على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد.
📚 (بحارالانوار، ج 41، ص 52)
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🥾کمتر از کفش کهنه🥾
عبدالله بن عباس می گوید:
💢خدمت امیرالمومنین علیه السلام وارد شدم ، در حالیکه #کفش پاره اش را وصله می کرد.
حضرت فرمود: ارزش این کفش چقدر است؟
+ گفتم: ارزشی ندارد، حضرت فرمودند:
♨️ سوگند به خدا، این کفش در نزد من محبوب تر از #حکومت بر شماست، مگر اینکه حقی را بر پا دارم یا باطلی را از میان بردارم
📚 خطبه ۳۳ نهج البلاغه
✍ پ.ن: حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام در زمان حکومت خویش حاکم بر #پنجاه کشور فعلی دنیا بودند.
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🕊ناجی مادر🕊
📚در كتاب تحفة المجالس روايت شده كه :
روزى فاطمه بنت اسد سلام اللّه عليها #مادر اميرالمؤمنين على عليه السّلام درايام #طفوليت با چند نفر از دختران عرب به صحرا رفتند و بازى مى كردند كه ناگاه #شيرى پيدا شد و همه دختران #فرار كردند، ولى فاطمه سلام اللّه عليها #نتوانست فرار كند.
در اين حال بود كه #سوارى نزديك شده و شمشير خود را كشيده آن شير را دو نيم كرد،
همينكه فاطمه سلام اللّه عليها اين حالت را ديد، خود را به قدوم آن سواره انداخته و #گردنبندى كه در گردن داشت گشوده به رسم #هديه به آن سواره داد و دعاى خير نمود و به سلامت متوجّه مكه گرديد.
چون اين خبر به پدر و مادر فاطمه سلام اللّه عليها رسيد گريان و نالان متوجه صحرا گرديدند
و فاطمه سلام اللّه عليها را صحيح و #سالم ملاقات كردند و از احوالاتش پرسيدند ، فاطمه سلام اللّه عليها كيفيت آمدن سواره را گفت ، پس ايشان به عقب سواره روان شدند كه او را به مكه آورده احسانى در حق او نمايند، به جايى رسيدند كه شير را كشته ديدند و هر چه جستجو كردند از سواره اثرى نيافتند،
باز به مكه مراجعت نمودند . مدت مديدى گذشت ، تا اينكه روزى حضرت #امير عليه السلام در ايّام #طفوليت با مادر خود مزاح و #شوخى مى كرد ، مادرش فاطمه عليها السلام به او گفت:
اى فرزند تو كودكى ، با من #مزاح مى كنى ؟
حضرت فرمود: اى مادر مگر قصه شير و سواره را فراموش كرده اى ؟ آن سواره كه بود كه تو را از چنگ شير نجات داد و خلاص كرد؟
مادرش گفت : ميان من و آن سواره نشانى هست پس حضرت دست به آستين خود كرده و #گردنبند مادرش را بيرون آورد و گفت : اى مادر ملاحظه كن ببين كه اين همان گردنبند تو است يا نه ؟
مادرش گفت آرى . حضرت فرمود:
آن سواره #من بودم كه شير را كشته و تو را نجات دادم.
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🔥😱رشوه به امیرالمؤمنین😱🔥
«اشعث بن قيس» منافق، عامل بسيارى از مفاسد و اختلافات در دوران كوتاه خلافت حضرت علي(عليه السلام) بود. ظاهراً اشعث با كسى اختلافى داشت، و پرونده اين اختلاف نزد حضرت علي(ع) بود، و قرار بود روز بعد در مورد آن قضاوت كند. حضرت مى فرمايد: از سرگذشت عقيل شگفت آورتر داستان كسى است كه نيمه شب ظرفى سرپوشيده پر از حلواى خوش طعم و لذيذ به درب خانه ما آورد؛ ولى اين حلوا معجونى بود كه من از آن متنفّر شدم. گويا آن را با آب دهان مار، يا استفراغش خمير كرده بودند! لذا نگاه تندى به او افكندم و گفتم: آيا اين كاسه حلوا رشوه است؟ يا صدقه؟ يا زكات؟ علي، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حقّ قضاوت كند و نه اهل صدقه و زكات، كه اينها بر بنى هاشم حرام است.
اشعث كه از اين برخورد قاطع و تند امير زمامداران، دست و پاى خود را گم كرده بود، گفت: نه، هيچ كدام نيست؛ بلكه هديه است! هر مسلمانى حقّ دارد به مسلمان ديگر هديه دهد. حضرت كه چهره هزار رنگ اشعث را مى شناخت و به نيّت واقعى او واقف گشته بود، فرمود: اشعث! آيا ديوانه شده اى؟! يا عقلت را از دست داده اى؟! يا هذيان مى گويى؟! تو نيمه شب با اين كاسه حلوا مى خواهى علي را بفريبى و او را به ظلم دعوت كنى تا فردا به نفع تو حكم دهد! اشعث تو مرا با خود مقايسه كرده اى! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث اين حلوا كه سهل است چون اين حلوايى كه من ديدم، گويا با آب دهان مار مخلوط گشته [اگر چه ظاهرى زيبا دارد؛ ولى باطنش بسيار كثيف است] به خدا قسم اگر آسمان هاى هفتگانه را به علي دهند تا بر مورچه اى ظلم كند، چنين نخواهد كرد.
حضرت پس از بيان اين داستانِ عجيب، جمله اى بسيار زيبا و سرشار از عدالت مى گويد كه جز امام علي(عليه السلام) كسى نمى تواند بر زبان آورد، و شايسته است اين جملات با آب طلا نوشته و در تمام ادارات در مقابل چشمان مسئولان نصب شود. فرمود:
« (به خداوند سوگند! اگر اقليم هاى هفتگانه با آنچه در زير آسمانهاست [همه جهان هستى] را به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جويى از دهان مورچه اى نافرمانى كنم، هرگز چنين نخواهم كرد! [چرا كه] دنياى شما، از برگ جويده اى كه در دهان ملخى باشد نزد من خوارتر و بى ارزش تر است).
📚خطبه۲۲۴ نهجالبلاغه
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🔸 در کتاب البشائر روایت شده است که
☄ روزی عمر بن خطاب در کنار مسجد ابی ذر غفاری علیه السلام را دید و از او پرسید
چه کسی داخل مسجد است؟
🌻 ابی ذر فرمود: [حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و] شخصی که من او را نمیشناسم.
☄ عمر به مسجد رفت و امیر المومنین علیه السلام را دید که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته؛
عرض کرد: یا رسول الله، شما دائما میفرمایید: راستگوترین شما ابی ذر است، اما وقتی از او میپرسم چه کسی داخل مسجد است، میگوید مردی است که او را نمیشناسم، در حالی که آن مرد علی است که پیش شما نشسته!
🌴 حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند:
✨ ابی ذر راست میگوید، علی را به جز من و خدای من، کسی نشناخت و نمیشناسد...✨
📚 مشارق انوار الیقین فی حقائق اسرار امیر المومنین علیه السلام، تالیف حافظ رجب برسی، صفحه ۲۰۲، چاپ انتشارات المکتبة الحیدریة
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
📜علم هزاران کتاب📜
🕊سلمان فارسی علیه السلام گوید:
🌴امیرعوالم علی صلوات الله علیه وآله به من فرمود:
وای بر کسی که ما را آن چنانکه باید نشناسد و فضیلت ما را #منکر شود، ای سلمان محمد صلى الله عليه وآله وسلم افضل است یا سلیمان بن داود؟ سلمان گفت: بلکه #محمد صلی الله علیه وآله؟
فرمود: ای سلمان، (آصف بن برخیا )توانست در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس را از فارس به «سبأ» ببرد در حالی که #مقداری علم از «کتاب» داشت و اگر میخواست بیشتر پیش رود نمی توانست اما نزد من #هزار کتاب است که خدا برای
«شیث بن آدم» پنجاه صحیفه و برای« ادریس» سی صحیفه و برای «ابراهیم خلیل » بیست صحیفه از آنها را فرستاد و بعد تورات و انجیل و زبور و قرآن، همه نزد #من است،
🕊 گفتم راست فرمودی سرورم،
🌴سپس امام فرمود: بدان ای سلمان کسی که در امور ما و علوم ما #شک کند، مانند کسی است که در #معرفت و حقوق ما شک کند در حالی که #خداوند در موارد متعدد، از کتاب خود (قرآن) حقوق ما را بیان کرده و لازم است که به آن عمل شود.
📗ارشاد القلوب دیلمی:ج۲ص۳۵۲
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
✍به خدا سوگند که #علی(ع) مانند #بندگان غذا میخورد و مانند بندگان مینشست.
دو پیراهن میخرید و #غلامش را برای انتخاب بهترینش آزاد میگذاشت سپس دیگری را میپوشید...
پنج سال #حکومت کرد که در این مدت برای خود آجری بر روی آجر و خشتی بر روی خشت نگذاشت، و #زمینی برای خود اختصاص نداد و درهم سفید و دینار سرخی به ارث نگذاشت.
به مردم نان گندم و گوشت میخوراند و خود به خانه بازمی گشت و نان #جو و روغن و شیره #ترش میخورد.
از دست رنج خود #هزار بنده را آزاد کرد که در آن دست هایش خاکی شد و بر چهره اش عرَق نشست ... .
📚 بحارالأنوار ج۴۱ ص۱۰۲
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
عبدالله بن حسن بن علی علیه السلام گوید:
✨علی علیه السلام هزار #بنده را از دست رنج و عرق پیشانی خویش،#آزاد کرد. ✨
📚الغارات صفحه ۷۰
📚بحارالانوار،ج۸،باب نوادر ص۷۳۹.
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌼طعام امیرالمؤمنین 🌼
✨عقبه بن علقمه گوید
🍀روزی خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیدم،در این لحظه جلوی آن حضرت دوغ #ترشی بود،دوغ ترش و نان #خشکی که در کنار آن بود،مرا ناراحت کرد.
گفتم:
ای امیرالمؤمنین! آیا شما اینگونه غذا می خورید؟
🌟امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود:
ای ابوالجنوب!من رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را دیدم که نان خشک تر از این را می خورد،و درشت تر تر از لباس مرا می پوشید،پس اگر من از آن حضرت پیروی نکنم،می ترسم به او نرسم.
📚الغارات ص ۶۸
📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱ص۱۸۱
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🥖طعام امیرالمؤمنین 🥖
🍀سوئد بن غفله گوید:
💠در دارالاماره کوفه خدمت امیرالمؤمنین رسیدم،در مقابل آن حضرت ظرفی پر از شیر بود که بوی شیر را از شدت #ترشی یافتم و در دستش یک تکه نان جو هم بود که پوسته های جو را بر روی آن می دیدی،و او نان #خشک را گاهی با #زانوی خود پاره می کردند و می خوردند.
در این هنگام کنیزشان(فضّه)آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد،گفتم:
🔹 ای فضّه،آیا شما از خداوند نمی ترسید که با این پیرمرد چنین رفتار میکنید؟!شما جو را خوب نرم نمی کنید و پوست آن ها را نمی گیرید.فضّه گفت:
🔸ما نمی خواهیم نا فرمانی کنیم.ایشان از ما خواسته اند همین گونه برایشان نان تهیه کنیم.
🌟امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:چه می گوید؟
🔸فضّه گفت:خود از او سؤال کنید و من جریان را گفتم که:
🔹چرا جو را نرم نمی کنید؟و در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام گریه کردند،سپس فرمودند:
🌟ستونی از پایه افتاد.پدر و مادرم فدای آن کس باد که سه روز پشت سرهم نان گندم نخورد تا آنگاه که جهان را وداع گفت و آردش را الک نکرد که مراد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است.
#شناخت_امیرالمومنین
📚الغارات ص۶۸
📚بحارالانوار جلد ۹ باب جوامع مکارم اخلاقه به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ص۵۴۰،س۲۴
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💠احنف بن قيس مى گويد:
🔴روزى بـه دربار #معاويه رفتم ، وقت نهار آن قدر #طعام گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه #تعجّب كردم .آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم پرسيدم : اين چه طعامى است ؟معاويه جواب داد
ايـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهيّه شده آنرا با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند احنف بن قيس مى گويد:در اينجا بى اختيار #گريه ام گرفت و گريستم…
معاويه با شگفتى پرسيد: علّت گريه ات چيست ؟
گفتم : به ياد #على_بن_ابيطالب_عليهالسّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسيد
فرمود : #ميهمان من باش
آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.گفتم : در اين سفره چيست ؟فرمود: آرد جو (سويق شعير )گفتم : آيا مى ترسيد از آن بردارند يانمى خواهيد كسى از آن بخورد فـرمـود: نـه ، هـيـچ كدام از اينها نيست ، بلكه مى ترسم حسن وحسين عليهماالسلام بر آن #روغنی بريزند…
گفتم : يا اميرالمؤمنين مگر اين كار حرام است؟
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود:
نه ، بلكه بر #امامان_حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و #ضعيف باشند تا فقر باعث طغيان فقرا نگردد… هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگويند: بر ما چه باك ، سفره اميرالمؤ منين نيز مانند ماست.
مـعـاويـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را يـاد كـردى كـه فضـيـلت او قابل #انكار نيست.
📚اصل الشّيعه و اصُولُها ص ۶۵
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
49.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍇 بشنـــــــو از علــــی (ع)🍇
☄سخنان فوق #جنجالی عالم سنی #شیعه شده ☄
✨| شیخ طارق یوسف المصری|✨
➖➖➖➖➖➖➖
قطعا نظر کرده امیرالمؤمنینه که اینقدرررر کوبنده و محکم حرف زد و از مولاش دفاع کرد و دشمانش رو رسوا کرد👏👏
#انتشار_حداکثری
#پیشنهادویژه
#دشمن_شناسی
#شناخت_امیرالمومنین
#فضائل_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴 عدالت امیرالمؤمنین🌴
✍🏻 امیرالمومنین علیه السلام در محل بیت المال نشسته بود و به رتق و فتق امور می پرداخت که برادرش عقیل که از او هم بزرگتر بود و از نظر بینایی هم کم بینا شده بود بر او وارد شد.
🔻البته تنها نبود
دست فرزندانش را نیز گرفته و با خودش آورده بود که علی علیه السلام گرد گرسنگی و بیچارگی را بر سر و صورت آنها ببیند
شاید کمی بیشتر از سهم بیت المال به آنها بدهد
😳فرزندان عقیل، از فقر و گرسنگی، رنگ از رخشان پریده بود
😳موهایشان ژولیده و پریشان بود
😳سر و وضع خوبی نداشتند
😳آنقدر گرسنگی به آنها فشار آورده بود که رنگ چهره آنها سیاه شده بود
✔️گویا صورت هایشان را با ماده سیاه رنگی سیاه کرده باشند
😢😢عقیل، با این وضع، خدمت حضرت رسید و تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرد و خواسته خود را تکرار می کرد و به امام علیه السلام التماس می کرد که فقط مقداری اندک، از دیگران سهم بیشتری ببرد
🔺ولی ....
🔺ولی نمی دانست که هرچند برادرش به ریاست بر امور تکیه کرده ولی حاضر نیست به خاطر اندکی مال دنیا، دین خود را بفروشد و برادر خود را بر دیگران ترجیح دهد
🔹امام علیه السلام نه تنها به بیت المال مسلمین دستبرد نزد
که میله ای آهنین را در آتش گداخت و نزدیک دستان عقیل برد به گونه ای که حرارت میله گداخته شده بر دستان عقیل تاثیر گذاشت و صدای فریاد و ناله او بلند شد و نزدیک بود آتش بگیرد❗️🔥
✋امام به برادرش عقیل رو کرد و فرمود: تو تاب تحمل حرارت آهن گداخته شده ای را که انسانی، آن را داغ کرده است نداری
ولی مرا به سوی آتشی فرا می خوانی که خداوند از روی غضب خود آن را افروخته است❗️❓
📚نهج البلاغه #خطبه_224
#شناخت_امیرالمومنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)