eitaa logo
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
2هزار دنبال‌کننده
863 عکس
854 ویدیو
1 فایل
مولا امام كاظم عليه السلام: ظاهر مولا امام علي بشري است، و باطنشان لاهوتي است،و ايشان مقام رب العالمين هستند. تفسير البرهان؛ ج٤، ص ١٩٢ ناشناس 👇🏻👇🏻👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/1970404 آیدی جهت ارسال مطالب مربوطه💌 @FEZZEKHATOON110
مشاهده در ایتا
دانلود
🐫🐫کدام شتر ؟🐫🐫 ابن عبّاس نقل مى كند كه گفت: شخصى دو فربه را به عنوان خدمت اكرم صلى الله عليه وآله وسلم آورد، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به اصحاب و همراهان خود فرمود: كداميك از شما مى تواند دو ركعت نماز را با همه واجبات آن از قيام و ركوع و سجود و ساير اعمالش بجا آورد و در اثناء آن به چيزى از امور دنيوى نيديشد و در فكر دنيا خطور نكند تا يكى از اين دو شتر را به او كنم. اين مطلب را يكبار و دو بار بلكه سه بار تكرار كرد هيچ يك از اصحاب جواب ندادند. عليه السلام برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا ؛ من دو ركعت نماز را از تكبيرة الإحرام آن تا سلام آخر مى خوانم و به چيزى از امور دنيوى حديث نفس نمى كنم. فرمود: اى على ؛ درود خدا بر تو باد نماز را شروع كن، اميرالمؤمنين عليه السلام تكبير گفت و به نماز پرداخت، و همينكه سلام نماز را گفت، فرود آمد و به پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم عرض كرد: اى محمّد ؛ خداوند به شما سلام مى رساند و فرموده است: يكى از دو ناقه را به على عليه السلام عطا كن. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: من شرط كرده بودم كه اگر دو ركعت نماز بخواند بدون اينكه به چيزى از امور دنيوى فكر كند شتررا به او دهم، امّا على عليه السلام هنگامى كه به مشغول بود با خودش فكر كرد كداميك از دو شتر را بگيرد؟ جبرئيل عرض كرد: اى محمّد ؛ خداوند سلام رسانيده و مى فرمايد: على عليه السلام كه فكر مى كرد كداميك از اين دو شتر را بگيرد نه بخاطر خودش بود و نه به خاطر دنيا، بلكه او فكر مى كرد كداميك را بگيرد كه فربه تر باشد تا در راه خدا آن رابكشد و براى پروردگار به بدهد. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم گريه كرد و هر دو شتر را به او فرمود. على عليه السلام هر دو را كشت و در راه خدا انفاق نمود، و در اين مورد خداوند تبارك و تعالى اين آيه شريفه را نازل فرمود: «إنَّ في ذلِك لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَى السَمْع وَهُوَ شَهيد». [۱] و در قضيّه گذشتگان تذكّر است براى كسى كه دل آگاهى دارد يا به كلام پروردگار گوش فرا دهد، و او گواه است. مقصود اميرالمؤمنين عليه السلام است كه در نماز خود را مخاطب ساخت و با خودش گفتگو كرد ولى در آن هرگز درباره امور دنيوى فكر نكرد. [۲] و اين طريق اخلاص و عصمت است و اين دو خصلت در هيچكس جمع نمى شود مگر در شخص ايشان و فرزندان معصوم آن حضرت عليهم السلام. 📚منابع: [۱]: غاية المرام: ۶۸۷ ح ۱۴. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🕊ناجی مادر🕊 📚در كتاب تحفة المجالس روايت شده كه : روزى فاطمه بنت اسد سلام اللّه عليها اميرالمؤمنين على عليه السّلام درايام با چند نفر از دختران عرب به صحرا رفتند و بازى مى كردند كه ناگاه پيدا شد و همه دختران كردند، ولى فاطمه سلام اللّه عليها فرار كند. در اين حال بود كه نزديك شده و شمشير خود را كشيده آن شير را دو نيم كرد، همينكه فاطمه سلام اللّه عليها اين حالت را ديد، خود را به قدوم آن سواره انداخته و كه در گردن داشت گشوده به رسم به آن سواره داد و دعاى خير نمود و به سلامت متوجّه مكه گرديد. چون اين خبر به پدر و مادر فاطمه سلام اللّه عليها رسيد گريان و نالان متوجه صحرا گرديدند و فاطمه سلام اللّه عليها را صحيح و ملاقات كردند و از احوالاتش پرسيدند ، فاطمه سلام اللّه عليها كيفيت آمدن سواره را گفت ، پس ايشان به عقب سواره روان شدند كه او را به مكه آورده احسانى در حق او نمايند،  به جايى رسيدند كه شير را كشته ديدند و هر چه جستجو كردند از سواره اثرى نيافتند، باز به مكه مراجعت نمودند . مدت مديدى گذشت ، تا اينكه روزى حضرت عليه السلام در ايّام با مادر خود مزاح و مى كرد ، مادرش فاطمه عليها السلام به او گفت: اى فرزند تو كودكى ، با من مى كنى ؟ حضرت فرمود: اى مادر مگر قصه شير و سواره را فراموش كرده اى ؟ آن سواره كه بود كه تو را از چنگ شير نجات داد و خلاص كرد؟ مادرش گفت : ميان من و آن سواره نشانى هست پس حضرت دست به آستين خود كرده و مادرش را بيرون آورد و گفت : اى مادر ملاحظه كن ببين كه اين همان گردنبند تو است يا نه ؟ مادرش گفت آرى . حضرت فرمود: آن سواره بودم كه شير را كشته و تو را نجات دادم. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
👑گردن‏بند با برکت👑 🌤روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند. با لباسهای ژولیده و حالتی رقّت‏بار از راه رسید، و پیری توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویای حالش شد. آن مرد پاسخ داد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، پریشان حالم، ‏ام مرا طعام ده، هستم مرا بپوشان، گرهی از کارم بگشا. 🌟 پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام‏دهنده‏ی آن است». سپس او را به منزل علیهاالسلام راهنمایی کرد. 🕌پیرمرد فاصله‏ی کوتاه مسجد و خانه‏ی فاطمه علیهاالسلام را طی کرد و دردش را برای او گفت. زهرا علیهاالسلام فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم، سپس ‏بندی را که دختر حمزة بن عبدالمطلب به او کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش ان‏شاءاللَّه به خواسته‏ات برسی. 🎖مرد بینوا گردن‏بند را گرفت و به مسجد آمد. پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود. عرض کرد: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فاطمه علیهاالسلام این گردن‏بند را به من نمود تا آن را بفروشم و به مصرف ‏ام برسانم. پیامبر . عمّار یاسر عرض کرد: یا رسول‏الله! آیا می‏دهی من این گردن‏بند را بخرم؟ پیامبر فرمود: هر کس خریدارش باشد خدا او را ننماید. عمّار یاسر از اعرابی پرسید: گردن‏بند را چند می‏فروشی؟ مرد بینوا گفت: به غذایی از نان و گوشت که سیرم کند، لباسی که تنم را بپوشاند و یک دینار خرجی راه که مرا به خانه‏ام برساند. عمّار پاسخ داد: من این گردن‏بند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسی و مرکبی از تو خریدم💰. عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر کرد، لباسی را به او پوشاند، او را بر مرکبی سوار کرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردن‏بند را با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‏ای پیچید و به غلام خود گفت: این را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم.🥺 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز غلام و گردن‏بند را به فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه آمد. آن حضرت گردن‏بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا کردم. غلام . فاطمه علیهاالسلام راز خنده‏اش را پرسید. پاسخ داد: 🕊 ای دختر پیامبر! این گردن‏بند، مرا به خنده آورد که گرسنه‏ای را کرد، برهنه‏ای را ، فقیری را نمود، پیاده‏ای را نمود، بنده‏ای را کرد و عاقبت هم به سوی خود برگشت.🕊 📚اگر نبود فاطمه:ص13تا14 💔ای جان عالمی به فدات بی بی جان خدا لعنت کند دشمنان وقاتلین و غاصبین حقتان را و منکرین فضائلتان را💔 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🍏🍎تُفّاحَه الفردوس🍎🍏 📜از سلمان محمدی نقل شده که: 🌤روزی خدمت فاطمه ـ علیها السلام ـ وارد شدم در حالی که حسن و حسین- علیهما السلام – در پیش او مشغول بازی بودند که من از دیدن این صحنه بسیار و خوشحال شدم؛ مدتی نگذشت که رسول خدا 《صلی الله علیه و آله 》 آمدند ‌ من به پیامبر اکرم 《صلی الله علیه و آله 》 عرض کردم: یا رسول الله مرا آگاهی دهید از اهل بیت خود تا دوستی و من نسبت به آنان شود. 🌴حضرت فرمودند: ای سلمان! شبی که به سوی ها برده شدم همراه با جبرئیل از باغها و قصرها دیدار داشتم که ای خوشبو به مشامم رسید که مرا بسیار متعجب ساخت (از بوی خوشی که داشت)، پس گفتم: ای دوست من جبرئیل! این بوی خوش چیست که بر تمام بهشت پیدا کرده است؟ 🕊جبرئیل گفت: ای محمد! این عطر است که خداوند تبارک و تعالی سیصد هزار سال پیش آن را خلق کرده که نمی دانم خداوند متعال چه از آفریدن آن داشته است. 🌴پیامبر اکرم 《صلی الله علیه و آله》 در ادامه فرمودند: در فکر این سیب که گروهی از فرشتگان را دیدم که سیبی را همراه خود آورده و گفتند: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و این را به شما می دهد. 🍎پس آن سیب را گرفته و زیر بال های جبرئیل قرار دادم و چون به زمین بازگشتم این سیب را خوردم که خداوند متعال آب این سیب را در پشتم جمع کرد و من چون با خدیجه همبستر شدم او به حامله شد. ✨ خداوند به من وحی فرمود که فرزندی برای تو متولد خواهد شد که حوراء انسیه است. ازدواج نور را با نور قرار بده که فاطمه ـ علیها السلام ـ از نور 《صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه 》 است و من (خداوند) آن ها را زوج یکدیگر قرار دادم و یک پنجم را فاطمه معین کردم و از این دو نور ای پاک خارج خواهم کرد که اهل و نامشان حسن و حسین است و از صلب امامانی متولد می شوند که آنها را به می رسانند پس وای بر قاتلین آنها.🥺 ✅بنابراین طبق روایات وارد شده سیبی که حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ از آن منعقد شده در یکی از سفرهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یعنی ، از میوه های به آن حضرت اعطا شد، نه در غار حراء. اما درباره این که آیا پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آن میوه را بین خود و خدیجه- علیها السلام – تقسیم نمودند، روایات مذکور چیزی در این باره بیان نمی دارند. 📚بحرانی، سید هاشم، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر، قم، موسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۲۵. مرندی، ابوالحسن، مجمع النورین، بی جا، بی تا، ص۲۲. شوشتری، قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱، ص۱۰، ج۲۵، ص۷. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
💠آیت‌الله محمد علی اراکی که در خواب را دیده است که جایگاه رفیعی در عالم برزخ داشته است. سبب آن را می‌پرسد و امیر پاسخ می‌دهد : با اشک گفت: 🩸آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می‌رفت بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریدند این همه ! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت به یاد تشنگی ما کردی و ریختی؛ آب ننوشیدی این ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. گرچه پس از مرگ امیر، ناصرالدین شاه پشیمان شد اما این امر سودی به حال خود و ملت نداشت و مرگ امیر به فرصتی تازه‌ای برای فاسدان و بیگانه پرستان برای دست اندازی بیشتر به دارایی‌های کشور تبدیل شد. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)