eitaa logo
ملکه باش✨
555 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
33 فایل
ملکه باشای دیگه خودنمایی به خانوما یاد می دن ولی ما #هنر_زندگی #هنر_زن_بودن ✾ انتشاردست‌نوشته‌هاصرفاباذکرنام‌نویسنده. ✾کپی‌‌بقیه‌مطالب‌آزادوذکرلینک‌کانال‌اجباری‌نیست. ارتباط: https://abzarek.ir/service-p/msg/2000034
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۹ دوازدهم داستانک این داستان واقعی است. گلنار پشت میز شیکش نشسته بود، بهش گفتم دخترم خیلی دوست داره شغل شما رو ادامه بده، گفت: پس این خاطره رو براش تعریف کن تا مصمم تر بشه. لیسانس حسابداری دارم ، کارمند بانک بودم ، تمام ایده آلهایی که یه دختر جوون دنبالشه داشتم. شغل عالی موقعیت اجتماعی خوب درآمد بالا همسر خوب فرزندان خوب یه روز با خودم فکر کردم ، اگر من همین الان از دنیا برم خدا آیا این کارمندی بانک رو به عنوان خدمت به دین و کشورم از من (به عنوان یک زن) قبول می کنه؟ خودم رو گذاشتم جای خدا نمی تونستم از خودم بپذیرم، در جا استعفا دادم، گفتم بذار این موقعیت انشالله در خدمت یه مرد جوون قرار بگیره، از جوانی دیپلم خیاطی گرفته بودم . با هماهنگی همسرم بخشی از حیاط خونه رو بنایی کردیم به شکل مغازه درآوردیم و درش رو به سمت کوچه باز کردیم، هم سفارش خیاطی و دوخت چادر می گرفتم، هم ملزومات حجاب و پارچه می فروختم، هم وقتایی که مشتری خیاطی نداشتم خودم و کارگرهام چادر ملی می دوختیم، چون تولید خودمون بود قیمت پایین می فروختیم برای همین همیشه از همه جای شهر مشتری برای چادرهام داشتم‌، کم کم سرم شلوغ شد و جام تنگ شد الان یه جای جدید گرفتم، سه طبقه است ، هر طبقه مخصوص یه کاره سفارش و دوخت لباس فروشگاه چادر ، ملزومات حجاب و پارچه کافی شاپ مخصوص آقایون و فرزندانشون که همسرانشان در دو طبقه بالا به خرید مشغولند. من علاوه بر این دهها کارگر خانم دارم که در این سه واحد مشغول کارند، حداقل ده چرخ صنعتی دوخت دارم که مدام در حال دوختند. در بعضی مناسبت‌های سال مثل محرم هم به عشق امام حسین(ع) دوخت چادر مجانیه الان علاوه بر حقوق کارمندانم که پرداخت می کنم، درآمد خودم چندین برابر زمانیه که کارمند بانک بودم، تازه کارم فکری و سنگین هم نیست، خانواده ام هم با خودم کار می کنند. بله اینه برکتی که خدا به نیتهای خالص و دستهای تلاشگر می ده. 🌸🍃@malakeh_bash🍃🌸 Eitaa.com/malakeh_bash ••┈┈┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈┈┈••
. این واقعی است. گلنار پشت میز شیکش نشسته بود، بهش گفتم دخترم خیلی از شغل شما خوشش اومده، گفت: پس این خاطره رو براش تعریف کن تا مصمم تر بشه. لیسانس حسابداری دارم ، کارمند بانک بودم ، تمام ایده آلهایی که یه دختر جوون دنبالشه داشتم. شغل عالی موقعیت اجتماعی خوب درآمد بالا همسر خوب فرزندان خوب یه روز با خودم فکر کردم ، اگر من همین الان از دنیا برم خدا آیا این کارمندی بانک رو به عنوان خدمت به دین و کشورم از من (به عنوان یک زن) قبول می کنه؟ خودم رو گذاشتم جای خدا نمی تونستم از خودم بپذیرم.یعنی برام محرز شد وظیفه من به عنوان یک زن مسلمان کار در بانک نیست. در جا استعفا دادم، گفتم بذار این موقعیت انشالله در خدمت یه مرد جوون قرار بگیره، از جوانی دیپلم خیاطی گرفته بودم . با هماهنگی همسرم بخشی از حیاط خونه رو بنایی کردیم به شکل مغازه درآوردیم و درش رو به سمت کوچه باز کردیم، هم سفارش خیاطی و دوخت چادر می گرفتم، هم ملزومات حجاب و پارچه می فروختم، هم وقتایی که مشتری خیاطی نداشتم خودم و کارگرهام چادر ملی می دوختیم، چون تولید خودمون بود قیمت پایین می فروختیم برای همین همیشه از همه جای شهر مشتری برای چادرهام داشتم‌، کم کم سرم شلوغ شد و جام تنگ شد الان یه جای جدید گرفتم، سه طبقه است ، هر طبقه مخصوص یه کاره 👈سفارش و دوخت لباس 👈فروشگاه چادر ، ملزومات حجاب و پارچه 👈کافی شاپ مخصوص آقایون و فرزندانشون که همسرانشان در دو طبقه بالا به خرید مشغولند. من علاوه بر این دهها کارگر خانم دارم که در این سه واحد مشغول کارند، حداقل ده چرخ صنعتی دوخت دارم که مدام در حال دوختند. در بعضی مناسبت‌های سال مثل محرم هم به عشق امام حسین(ع) دوخت چادر مجانیه. الان علاوه بر حقوق کارمندانم که پرداخت می کنم، درآمد خودم چندین برابر زمانیه که کارمند بانک بودم، تازه کارم فکری و سنگین هم نیست، خانواده ام هم با خودم کار می کنند. بله اینه برکتی که خدا به نیتهای خالص و دستهای تلاشگر می ده. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••