ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 همسر لجباز من .... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_زندگی_مشترک_اعضا
سلااام 😊
میخام تجربمو از زندگی با همسرم ک خیلیییبیی لجباز حساس زود جوش میاره عصبی میشه رو بگم 😌
یه سال عقد هر چی همسرم لجبازی میکرد و میخاس حرص منو دربیاره منم پا به پاش لجبازی میکردمو گیر میدادم که اخر بحثامون ب کتک خوردن من ختم میشد که متاسفانه خیلی عواقب کتکا الان بعد مدتها داره اذیتم میکنه اخع گوشم پردش پاره شده😔
ولی الان نمیخام از مشکلات گذشتم بگم الان میخوام از صبوری ک کردمو نتیجش رو گرفتم بگم...
خانوما عزیز دوسای گلم سیاست زنانه ، صبوری با فکرو منطق تو زندگی زناشویی رفتار کردن اگ در پیش بگیرین خیلیییی جواب میگیرین...
دو تا مثال میخوام بزنم ک بینین بی اهمیت جلوه دادن موضوع برام چقد بهتر شده...
اول اینکه مادرهمسرم متاسفانه با اینک خیلی کمک حالشونم سعی کردم مث دخترشون باشم ولی فک میکنه من هووشم باهام رقابت میکنه. همسرمم همیشه کارایی میکرد ک من حسودی کنم نسبت ب مادرش. تو گوشیش منو ب اسم سیو کرد بود اوایل مادرشو ب نام نفسم با کلییییی قلب😏
منم با اینکه مادرش بود کلی حسودیم میشد. خیلی باهاش بحثم میشد. تا دیگ اصلا راجب این قضایا ک چرا مامانتو انقد بغل میکنی میبوسی ب من اهمیت نمیدی صحبت نکردم
باهاش بی تفاوت بی تفاوت بودم در عوض بهش محبت میکردم در همه زمینه ها سنگ صبورش بودم. از مادرشم کلی تعریف میکردم...
الان یه مدت اسممو بدون هیچ حرفی سیو کرده ملکه زندگیم با کلی قلب ❤️
رو بدنش هم با اینک من اصلا دوس نداشتم نمیدونستم چن شب پیش دیدم اسم منو تاتو کرده😁
انقد بهم احترام میذاره ، در همه مسائل چ کاری چ بیرون خونه چ مربوط ب خونه خونوادش از من صلاح مشورت میخاد ک نگوووووووو 🙈
بدون منم یه شب خوابش نمیبره😐 هر روز ک انقددد بوسم میکنه ک دووووش میگیرم باهاش😜
درکل اینو میخواستم بگم ک یه سال عقد هر چی لجبازی کردم همسرم بیشتر بهم توهین میکرد...
الان یاد گردفتم بی تفاوت باشم دوس داشتنم رو با عمل بدون منت بهش بفهمونم...
زندگیتون سرشار از ارامش 😘
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
24.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
ملا قورمه غذای اصیل مازندرانی 🥘🍴😍😋
پیاز : ۱ عدد
بادمجان : ۲ عدد
گوجه : نیم کیلو
نعنا و جعفری خشک
نمک و فلفل سیاه
آبغوره
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️توکل چه کلمه زیباییست
اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگيرد. تنها خداوندست که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند.فقط بخواهیم و آرزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشيم وایمان داشته باشيم که رویاهايمان همچون بارانی در حال فرو ریختن اند.
پیشاپیش شاد باشیم و شکر گزار ! چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه به اندازه ایمان واطمینان ما انسانهاست، که می بخشد.
🌸با همه چیز در ید قدرت خداست🌸
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
تقویم نجومی اسلامی
✴️ جمعه 👈 30 شهریور / سنبله 1403
👈16 ربیع الاول 1446👈20 سپتامبر 2024
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅ آغاز بنایی و خشت بنا گذاشتن خوب است.
📛ولی از حرکت و جابجایی پرهیز شود.
✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید.
🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و امکان بدبیاری دارد و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶زایمان خوب و نوزاد عاقل و صالح باشد.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور گردد و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز تا ظهر قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ختنه نوزاد.
✳️لباس نو پوشیدن.
✳️خرید مایحتاج زندگی.
✳️ارسال اجناس به مشتری.
✳️و آغاز به کار و کسب نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت برای سلامتی بدن مفید است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حزن و اندوه می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث فرج و نشاط می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل " است.
وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
ملکـــــــღــــه
#رسوایی با سر تکان دادن عمران، همگی به سوی ماشین رفتیم . تا زمانی که ماشین فربد توسط امداد خودرو
#رسوایی
نه خوبم، ممنون .
عمران جامش را پایین آورد و با بی تفاوتی گفت :
-بهار کم حرفه .
کم حرف بودم، درست اما او که دردم را می دانست چطور خودش را به آن راه می زد؟
این بار آهایال بود که به زبان هندی چیزی به فربد گفت و با لبخند نگاهشان را بین
من و عمران چرخید .
عمران چانه اش را در دست فشرد و با لبخندی نصفه و نیمه سری بالا انداخت .
-بیخیال شما خودتون باید اول دست به کار بشید...
فربد با ابروهایی که شیطنت وار بالا می انداخت، گفت: ما یدونه تو راهی داریم، تو بفکر
خودت باش عقب نمونی...
جا خوردن عمران به قدری واضح بود که مرا نیز به خنده انداخت .
-ناموساً؟
فربد به صندلی اش تکیه داد و پاهایش را زیر میز دراز کرد .
-نه پس من با تو شوخی دارم .
شگفتی عمران، سکوت فربد و آهایال را من با تبریک گفتن در هم شکستم .
خنده هایشان رستوران را برداشته بود و این میان تنها چیزی که مرا نیز به وجد آورده
بود، دختر جوانی به همراه دوستانش بود که با کمی دقت توانسته بودم او را بشناسم،
یکی از چهره های مطرح در عرصه ی فوتسال تا انتهای آن ناهار که حالا فهمیدم فربد به مناسبت شیرینی فرزند در راهش به ما داده
بود، تمام مدت نگاهم به آن دختر بود .
***
با خمیازه ی بلندش نیم نگاهی به او انداختم، روی تخت افتاده بود و چشمان سرخ
شده اش را مدام باز و بسته می کرد .
قرص را کف دستش گذاشتم .
-خب یکم بخواب...
نوچی کرد و لیوان آب را سر کشید .
-باید قرارداد ها رو چک کنم خیلی وقته نرفتم کارگاه معلوم نیست چقدر گند زدن .
برگه های پخش شده روی تخت را از نظر گذراندم. بهنام نیز از این قراردادها به خانه
می آورد .
با یادآوری برادر بی معرفتم از عمران دور شدم. فکر رودر رو شدن با خانواده ی عمویم
حسابی حالم را دگرگون کرده بود.
ساعت از دو ظهر گذشته بود ، به سوی پذیرایی رفتم که صدای گرفته اش به گوشم
خورد .
-بهار کار داری؟
از همان جا با صدای بلند جوابش را دادم .
-نه میخوام فیلم ببینم تنش را عقب کشیده بود و از چارچوب در نگاهم می کرد .
-بیا...
با زاری لحنش راه رفته ام را عقب گرد کردم و وارد اتاق شدم .
-چیزی شده؟
به کنارش روی تخت اشاره کرد .
-بیا بشین اینجا کارت دارم .
بدجنسی بود اگر در ازای کمک کردن به او، درخواست می کردم مهمانی را کنسل
کند؟ !
روی تخت نشستم و با کنجکاوی ورقه ها را نگاه کردم .
-یسری حسابا قاطی شده، چندتام چک پاس نشده ببین تو کدوم فاکتورا قیمتا نمی
خونه باهم...
قسمتی از حرف هایش را متوجه نشده بودم که خودش متوجه شد و نزدیک تر آمدد .
-ببین این سه تا فاکتور رو نگاه کن، اینا ورودی های کارگاهه و خرید اجناس تو ماه
های مختلف، اینا رو با خروجی ها مقایسه کن .
سری به معنای تفهیم شدن تکان دادم .
-باشه .
سرگرم کارش شده بود که کلافه نفسم را بیرون دادم. عادت داشتم زمان نوشتن و
تمرکز باید روی زمین دراز می کشیدم .
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88