بسم الله.ما مادر شدیم و از همون روز اول به طرز عجیبی خواستیم برا بچه هامون سپر بلا باشیم،
چیزی شبیه سوپر من
از طرفی
خواستیم شبیه ما نشن،
خواستیم بهتر از ما بشن،
و از همین نقطه هم دل نگرانی هامون شروع شد،
مثل مادری که هر رفتار دخترش رو با بچگی خودش مقایسه میکرد و گاهی حتی پیش بینی میکرد چون من فلان وقت، خیلی ترسیدم مثلا بابت روبرو شدن با مسئله قاعدگی، نمیخوام دخترم هم بترسه،
پرسیدم:چرا فکر نمیکنی اون جدا از توعه؟و قرارنیست تجربه ها و واکنش هاش دقیق مثل تو باشه؟
چرا اینقدر دنبال شباهت هاش با خودت میگردی؟
کی گفته اونم میترسه؟
اصلا گیریم که بترسه,چی میشه؟مگه قراره بچه من هیچ وقت نترسه؟ کی گفته اگر بترسه حتما یه طوریش میشه ؟
این مرحله هم جز روند طبیعی رشدشه و اتفاق عجیب و غریبی نیست.
....
و نتیجه آخر این نسبت دادن ها میشه اینکه،
وقتی حالات بچه رو به خودم نسبت میدم، نگرانم نکنه حالا که فلان کارش مثل بچگی منه، نکنه نقطه ضعف های منو هم داشته باشه،
نکنه فلان جا مثل من ضربه بخوره و دچار مشکل بشه ،
بعد از این شباهت میترسیم و مضطرب میشیم و این قاطی شدن دنیای مادر با کودک باعث مضطرب شدن کودک هم میشه.
چون مادر از ترس آینده نیومده، به رفتارهای عادی بچه اش، برچسب میزنه و بچه برچسب و باور مادرش رو زندگی میکنه و ....تا ثریا می رود این دیوار کج...
#ز_زینی_وند#تربیت#کودک #تربیت_سالم#تربیت_دینی#مشاورکودک#قم#
مادری#مادرانه#مادرانه❤️ #مادرم❤ #تربیتی #تربیتکودکان #تربیتفرزند #تربیت_جنسی
#تربیت_جنسی_کودک #رشد #تربیت_صحیح #تربیت_فرزندان
بسم الله
....
#قسمت_اول
من #دختر چهارم خونواده ای بودم که همه آدماش چشم انتظار تولد یه #پسر بودند و هیچ کس از تولد من خوشحال نشد و این رو بارها تو بچگی ام،اطرافیان با آب و تاب برام تعریف کردند که: دایی ام با گریه و توی سر زنان،خونه بابا بزرگ رفته و وقتی ازش پرسیدند که چی شده؟کسی مرده؟اونم گفته:کاش کسی مرده بود، فلانی دوباره دختر به دنیا آورده،
و اینکه حتی مادرم به خاطر فشار و طعنه اطرافیان، بلافاصله بعد از تولدم نمیخواسته بهمشیر بده اما بعد که چشمش به چشمم افتاده ،محبتم به دلش ریخته و حسابی منو بو و بغل کرده، و برای همین حرفا همیشه از دختر بودنم بدم می اومد،دلم میخواست روی پسرا رو کم کنم،برای همین اوایل ازدواج آبم با شوهرم هیچ وقت توی یه جوب نرفت و زیر بار ولایت و...نمیرفتم و میخواستم حرصشو در بیارم و همیشه خلاف جریان رودخونه شنا کردم و بعد که دچار تحول اعتقادی و پوششی شدم خیلی تحت فشار و قضاوت بقیه قرار گرفتم و تا شخصیت جدید منو قبول کنند خیلی مورد تمسخر و اذیت واقع شدم
.....
با خوندن متن بالا چه حسی بهتون دست داد نسبت به نویسنده اش؟
اینکه چقدر #طفلکی هست و اشتباهات ادم ها چطور میتونه زندگی یه دختر رو نابود کنه و قطعا اختلافات زناشویی این دختر بخاطر حسرت های گذشته اش هست
بله
این یه برش از کودکی منه، برشی که از دوران #نوجوونی بخش پررنگ کودکی ام بود و نسبت به اطرافیان بابت ایجادش خشم داشتم و اونا رو مسبب وضع موجود میدونستم
جالب اینه که تا یه زمانی دوست داشتم این ماجرا رو برای هرکسی حتی اگر بار اول میدیدمش تعریف کنم تا بدونن من چه گذشته سختی داشتم و چقدر طفلکی ام و اینکه تا اینجا اومدم چقدر قهرمانم اماخودم میدونستم زیر پوست این مدعی قهرمانی،احساس قربانی بودنه
احساسی که عین یه پوست موز زیر پای من بود و منو در برابر شرایط ضعیف کرده بود و یه جورایی باعث سلب مسئولیتم بابت وضع موجود شده بود،و اینکه خب چون توی کودکی ام هویت جنسیتی در من خوب شکل نگرفته و توی نوجوونی ام هم بخاطر تحولم ، تایید و پذیرش لازم رو دریافت نکردم پس من یه آدم آسیب دیده و ضعیفم
.....
ادامه دارد....
✍️#ز_زینی_وند
#قربانی #بحران_کودکی #طرحواره #تربیت#تربیت_سالم #مادر #مادرانه#همسر #همسرداری#تربیت_کودک #تربیت_فرزند #تربیت_صحیح_فرزند #تربیت_فرزند_صالح #درموردمن
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن🤚💌
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷
بسم الله#قسمت_آخر
اما این همه واقعیت نبود،
یعنی همه کودکی من اینقدر تلخ نبود و چه بسا ما آدم ها اگر بخوایم با پیش قضاوت پیدا کردن خاطرات بد یا به زعم خودمون ظلم هایی که در کودکی بهمون شده ،گذشته مون رو زیر و رو کنیم ،قطعا هر کدوم اندازه یه کتاب خاطره دوست نداشتنی داریم
اما داشتم میگفتم این همه گذشته من نیست،
من کودکی شیرینی داشتم، به اندازه خودم توجه و محبت کسب کرده بودم، توی حیاط خیلی بزرگ خونه باباحاجی توی روستا و بخصوص اخر هفته که دختر عمه هام می اومدن و تو حیاط خاله بازی می کردیم خیلی خوش می گذشت، یا عید ها، یا وقت بازی پرسپولیس و استقلال که همه جمع میشدیم دور هم و دسته جمعی فوتبال میدیم یا مزه شیرینی هایی که مامانم روی پیک نیک توی حیاط برامون میپخت یا بستنی هایی که بابا توی کلمن آبش قایم میکرد و غروب ها وقت برگشت به روستا برامون می آورد،
یا لذت نگاه کردن از پشت بوم خونه به قهوه خونه دایی هوشنگ و جاده اصلی و مسافرایی که براشون دست تکون میدادیم و اوج خوشبختی بود وقتی اونام برامون دست تکون میدادن...
لذت چپیدن تو ماشین و دسته جمعی مسافرت رفتن، یا خنکی دوغ و آلو هایی که تو مسیر پلدختر به خرم آباد می خریدیم و میخوردیم و هزار خاطره شیرین این شکلی...
و این ها همه یعنی من کودکی شیرینی داشتم و الان که با قضاوت و دید بزرگسالی بهش نگاه میکنم و با توجه به نشدن های زندگی ام، دنبال مقصر توی گذشته میگردم شاید تا از سهم خودم و نداشتن مهارت سر باز بزنم
اما زندگی مگر غیر از همین تلخ و شیرینی ها و پیدا کردن خطاها و حل و رفع شونه؟
مگر الان مسئولیت تغییر و انتخاب با خودم نیست؟مگر گذشته تموم نشده و ازش جز خاطره یا یک زخم نمونده؟کی جز ذهن ما میتونه خاطره رو یادآوری یا سر زخم رو باز کنه؟ مگر الان قدرتمندتر از ذهن من برای پذیرش یا تغییر وضع موجود چیزی هست؟
اصلا بین آدم های بزرگی که دنیا به خودش دیده، چند نفر گذشته راحتی داشتند؟
مگر نه اینکه از حضرت عیسی تا پیامبر و امام علی و حضرت زهرا و اولادش تا روزگار حاضر و امام خمینی و... در شرایط سخت و نبود یکی یا هر دو والد رشد کردند و آدم های بزرگ و موثری هم شدند،مگر بسیاری از آدم ها با گذشته پر ازاشتباه دچار تحول نشدند و مسیر زندگی شون رو تغییر ندادند؟
تا کی توی تله قربانی و به بهونه گذشته سخت یا اشتباهات والدین و بقیه میخوایم بمونیم و دست و پا بزنیم ؟
#ز_زینی_وند
#قربانی #بحران_کودکی #طرحواره #تربیت#تربیت_سالم #مادر #مادرانه#همسرداری
#درموردمن
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن🤚💌
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷
بسم الله.ما مادر شدیم و از همون روز اول به طرز عجیبی خواستیم برا بچه هامون سپر بلا باشیم،
چیزی شبیه سوپر من
از طرفی
خواستیم شبیه ما نشن،
خواستیم بهتر از ما بشن،
و از همین نقطه هم دل نگرانی هامون شروع شد،
مثل مادری که هر رفتار دخترش رو با بچگی خودش مقایسه میکرد و گاهی حتی پیش بینی میکرد چون من فلان وقت، خیلی ترسیدم مثلا بابت روبرو شدن با مسئله قاعدگی، نمیخوام دخترم هم بترسه،
پرسیدم:چرا فکر نمیکنی اون جدا از توعه؟و قرارنیست تجربه ها و واکنش هاش دقیق مثل تو باشه؟
چرا اینقدر دنبال شباهت هاش با خودت میگردی؟
کی گفته اونم میترسه؟
اصلا گیریم که بترسه,چی میشه؟مگه قراره بچه من هیچ وقت نترسه؟ کی گفته اگر بترسه حتما یه طوریش میشه ؟
این مرحله هم جز روند طبیعی رشدشه و اتفاق عجیب و غریبی نیست.
....
و نتیجه آخر این نسبت دادن ها میشه اینکه،
وقتی حالات بچه رو به خودم نسبت میدم، نگرانم نکنه حالا که فلان کارش مثل بچگی منه، نکنه نقطه ضعف های منو هم داشته باشه،
نکنه فلان جا مثل من ضربه بخوره و دچار مشکل بشه ،
بعد از این شباهت میترسیم و مضطرب میشیم و این قاطی شدن دنیای مادر با کودک باعث مضطرب شدن کودک هم میشه.
چون مادر از ترس آینده نیومده، به رفتارهای عادی بچه اش، برچسب میزنه و بچه برچسب و باور مادرش رو زندگی میکنه و ....تا ثریا می رود این دیوار کج...
.....
با ما باشید🧕✍️🌿🧒👶،
@zahrazeynivand
#ز_زینی_وند#تربیت#کودک #تربیت_سالم#تربیت_دینی#مشاورکودک#قم#
مادری#مادرانه#مادرانه❤️ #مادرم❤ #تربیتی #تربیت
#واکنش_سوگ_درکودکان
بسم الله
یکی از اتفاقات ناراحت کننده ای که یه مادر ازفکرشم حالش دگرگون میشه و قابلیت اشک ریزی در حد ابر بهار رو داره،
فکر کردن در مورد مرگ خودشه.😔
البته این حجم از غم نه بخاطر صرف مفهوم مرگ بعنوان اتمام حیات دنیوی و اغاز سفراخروی،
که بخاطر اینه که چی به سر بچه هاش میاد بعد از خودش،
یعنی منه مادر باورم اینه که کودک من اونقدر ضعیفه که در صورت نبود من قطعا آسیب میبینه،
اماااا
کی این قطعیت رو ساخته؟
مثال هامون از زندگی بچه هایی که مادرشون فوت شده و آسیب دیدند و در نهایت عاقبت به شر شدند؟
یعنی اگر مادر کنار کودک نباشه ،مساوی با بزهکاری کودک؟
آیا همه اونایی که الان در کانون اصلاح تربیت اند،از نعمت مادر محروم اند؟
یا هرکسی از نعمت مادر محروم شد سرنوشت غم انگیزی پیدا کرد؟
خب خیلی تابلوعه (گفتم یهو نثر از حالت رسمی خارج بشه😄)که برای جواب سوالات بالا هیچ قطعیتی وجود نداره،چون ما با انسان سرو کار داریم،انسانی که به ثمر رسیدنش وابسته به هزار علت و و معلوله و دو دوتا چارتا و ...نیست و مدام در حال افول و صعوده و ابدا قابل پیش بینی نیست
پس حلقه مفقوده ای این وسط هست که باعث آسیب دیدگی کودک در اثر فوت مادر میشه،
اون چیه؟
اول روش تربیت اون مادر که ایا کودک مستقل و توانمندی رو پرورش داده یا موجودی وابسته و ضعیف؟
دوم نحوه برخورد اطرافیان پس از مرگ مادره،
یعنی بسته به واکنش و نحوه سوگواری دیگران،درجه شدت آسیب کودک هم فرق میکنه(قطعا کودک متحمل ناکامی وغم میشه واین رنج جز طبیعت موجود زنده است و با توجه به میل ذاتی بشر به بقا و تلاش برای اون، کودک تلاش میکنه به جریان زندگی برگرده)
اما تصور کنید دور و بر کودک خاله و مادربزرگ هایی هستند که بعد از فوت مادر،بیش حمایتگری و ناز پروردگی پیشه کنند و نخوان آب تو دل بچه تکون بخوره و با محبت و نوازش وترحم وخدمت زیاد به کودک غم خودشونو تسکین بدن و روان کودک رو نا امن کنند،
یا با سرگرم کردن و مشغول کردنش با گوشی و تلوزیون و...بطور تابلو ،به خیال خودشون حواس کودک رو پرت کنند،و خبر ندارند که دقیقا کودک متوجه تقلای اون ها میشه و میفهمه که یه خبری شده که رفتار بقیه اینقدر خاص و غلیظ شده و بیشتر احساس ضعف و اضطراب و وابستگی بهش دست میده
و دقیقا اینجاست که آسیب و ضربه کودک از نبود مادر شروع میشه..
#ز_زینی_وند #سوگ_کودکان #فوت_مادر #واکنش_کودک_به_مرگ_عزیز #اضطراب_کودک #درمان_اضطراب_کودک #تربیت_کودک #تربیت_سالم #کودک_مستقل #sdtbm
📌✍️#زهرا_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
هدایت شده از مامان مشاور🇮🇷
بسم الله
تصور کنید یه گیاه گرون قیمت برای خونه خریدید که همراهش یه کاتالوگ چند صد صفحه ای هست در باب اینکه چطور با گلدون محترم برخورد کنید مثلا:
_درجه آبی که پای گلدون ریخته میشه چقدر باشه
_دمای محیط پیرامون از ۲۵درجه بیشتر و کمتر نباشه
_زاویه نور چطور باشه
_چون گل ما حساسه مبادا صدای اطرافش از فلان دسیبل بیشتر بشه وگرنه آسیب میبینه
_روزانه باهاش بایستی صحبت بشه و زمان مقرری بهش محبت کنید و نازش کنید وگرنه در اثر بی توجهی پژمرده میشه
و هزااار دستورالعمل کمر شکن دیگه
.....
خوب تصور کردید؟
حتی از فکرش آدم اعصابش بهم میریزه و ممکنه بگه اصلا نخواستم گل پرورش بدم🥴(حکایت اونایی که بخاطر سختی ومسئولیت زیاااد بچه تن به بچه دار شدن نمیدن)
بماند که چقدر فرد مراقب این گل حساس و شکننده، احساس خشم و اضطراب و استیصال داره در قبال همچین گیاهی؟😰🤐😵
...
این حکایت مادری کردن در فضای قید و بند ودستورالعمل هاست
و من این روزها دارم تلاش میکنم که از قید بند های دست و پاگیر خلاص بشم و مزه مزه کنم مادری در فضای رهایی رو
چیزی که هم برای خودم و هم بچه ها آرامش به همراه آورده😍
@zahrazeynivand
.......
#ز_زینی_وند #تربیت_کودک #درمان_اضطراب_کودک #مشاوره_کودک_قم #مادری_درفضای_رهایی #تربیت_سالم
✍️#زهرا_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
هدایت شده از مامان مشاور🇮🇷
بسم الله.ما مادر شدیم و از همون روز اول به طرز عجیبی خواستیم برا بچه هامون سپر بلا باشیم،
چیزی شبیه سوپر من
از طرفی
خواستیم شبیه ما نشن،
خواستیم بهتر از ما بشن،
و از همین نقطه هم دل نگرانی هامون شروع شد،
مثل مادری که هر رفتار دخترش رو با بچگی خودش مقایسه میکرد و گاهی حتی پیش بینی میکرد چون من فلان وقت، خیلی ترسیدم مثلا بابت روبرو شدن با مسئله قاعدگی، نمیخوام دخترم هم بترسه،
پرسیدم:چرا فکر نمیکنی اون جدا از توعه؟و قرارنیست تجربه ها و واکنش هاش دقیق مثل تو باشه؟
چرا اینقدر دنبال شباهت هاش با خودت میگردی؟
کی گفته اونم میترسه؟
اصلا گیریم که بترسه,چی میشه؟مگه قراره بچه من هیچ وقت نترسه؟ کی گفته اگر بترسه حتما یه طوریش میشه ؟
این مرحله هم جز روند طبیعی رشدشه و اتفاق عجیب و غریبی نیست.
....
و نتیجه آخر این نسبت دادن ها میشه اینکه،
وقتی حالات بچه رو به خودم نسبت میدم، نگرانم نکنه حالا که فلان کارش مثل بچگی منه، نکنه نقطه ضعف های منو هم داشته باشه،
نکنه فلان جا مثل من ضربه بخوره و دچار مشکل بشه ،
بعد از این شباهت میترسیم و مضطرب میشیم و این قاطی شدن دنیای مادر با کودک باعث مضطرب شدن کودک هم میشه.
چون مادر از ترس آینده نیومده، به رفتارهای عادی بچه اش، برچسب میزنه و بچه برچسب و باور مادرش رو زندگی میکنه و ....تا ثریا می رود این دیوار کج...
#ز_زینی_وند#تربیت#کودک #تربیت_سالم#تربیت_دینی#مشاورکودک#قم#
مادری#مادرانه#مادرانه❤️ #مادرم❤ #تربیتی #تربیتکودکان #تربیتفرزند #تربیت_جنسی
#تربیت_جنسی_کودک #رشد #تربیت_صحیح #تربیت_فرزندان
هدایت شده از مامان مشاور🇮🇷
بسم الله
....
#قسمت_اول
من #دختر چهارم خونواده ای بودم که همه آدماش چشم انتظار تولد یه #پسر بودند و هیچ کس از تولد من خوشحال نشد و این رو بارها تو بچگی ام،اطرافیان با آب و تاب برام تعریف کردند که: دایی ام با گریه و توی سر زنان،خونه بابا بزرگ رفته و وقتی ازش پرسیدند که چی شده؟کسی مرده؟اونم گفته:کاش کسی مرده بود، فلانی دوباره دختر به دنیا آورده،
و اینکه حتی مادرم به خاطر فشار و طعنه اطرافیان، بلافاصله بعد از تولدم نمیخواسته بهمشیر بده اما بعد که چشمش به چشمم افتاده ،محبتم به دلش ریخته و حسابی منو بو و بغل کرده، و برای همین حرفا همیشه از دختر بودنم بدم می اومد،دلم میخواست روی پسرا رو کم کنم،برای همین اوایل ازدواج آبم با شوهرم هیچ وقت توی یه جوب نرفت و زیر بار ولایت و...نمیرفتم و میخواستم حرصشو در بیارم و همیشه خلاف جریان رودخونه شنا کردم و بعد که دچار تحول اعتقادی و پوششی شدم خیلی تحت فشار و قضاوت بقیه قرار گرفتم و تا شخصیت جدید منو قبول کنند خیلی مورد تمسخر و اذیت واقع شدم
.....
با خوندن متن بالا چه حسی بهتون دست داد نسبت به نویسنده اش؟
اینکه چقدر #طفلکی هست و اشتباهات ادم ها چطور میتونه زندگی یه دختر رو نابود کنه و قطعا اختلافات زناشویی این دختر بخاطر حسرت های گذشته اش هست
بله
این یه برش از کودکی منه، برشی که از دوران #نوجوونی بخش پررنگ کودکی ام بود و نسبت به اطرافیان بابت ایجادش خشم داشتم و اونا رو مسبب وضع موجود میدونستم
جالب اینه که تا یه زمانی دوست داشتم این ماجرا رو برای هرکسی حتی اگر بار اول میدیدمش تعریف کنم تا بدونن من چه گذشته سختی داشتم و چقدر طفلکی ام و اینکه تا اینجا اومدم چقدر قهرمانم اماخودم میدونستم زیر پوست این مدعی قهرمانی،احساس قربانی بودنه
احساسی که عین یه پوست موز زیر پای من بود و منو در برابر شرایط ضعیف کرده بود و یه جورایی باعث سلب مسئولیتم بابت وضع موجود شده بود،و اینکه خب چون توی کودکی ام هویت جنسیتی در من خوب شکل نگرفته و توی نوجوونی ام هم بخاطر تحولم ، تایید و پذیرش لازم رو دریافت نکردم پس من یه آدم آسیب دیده و ضعیفم
.....
ادامه دارد....
✍️#ز_زینی_وند
#قربانی #بحران_کودکی #طرحواره #تربیت#تربیت_سالم #مادر #مادرانه#همسر #همسرداری#تربیت_کودک #تربیت_فرزند #تربیت_صحیح_فرزند #تربیت_فرزند_صالح
هدایت شده از مامان مشاور🇮🇷
بسم الله#قسمت_آخر
اما این همه واقعیت نبود،
یعنی همه کودکی من اینقدر تلخ نبود و چه بسا ما آدم ها اگر بخوایم با پیش قضاوت پیدا کردن خاطرات بد یا به زعم خودمون ظلم هایی که در کودکی بهمون شده ،گذشته مون رو زیر و رو کنیم ،قطعا هر کدوم اندازه یه کتاب خاطره دوست نداشتنی داریم
اما داشتم میگفتم این همه گذشته من نیست،
من کودکی شیرینی داشتم، به اندازه خودم توجه و محبت کسب کرده بودم، توی حیاط خیلی بزرگ خونه باباحاجی توی روستا و بخصوص اخر هفته که دختر عمه هام می اومدن و تو حیاط خاله بازی می کردیم خیلی خوش می گذشت، یا عید ها، یا وقت بازی پرسپولیس و استقلال که همه جمع میشدیم دور هم و دسته جمعی فوتبال میدیم یا مزه شیرینی هایی که مامانم روی پیک نیک توی حیاط برامون میپخت یا بستنی هایی که بابا توی کلمن آبش قایم میکرد و غروب ها وقت برگشت به روستا برامون می آورد،
یا لذت نگاه کردن از پشت بوم خونه به قهوه خونه دایی هوشنگ و جاده اصلی و مسافرایی که براشون دست تکون میدادیم و اوج خوشبختی بود وقتی اونام برامون دست تکون میدادن...
لذت چپیدن تو ماشین و دسته جمعی مسافرت رفتن، یا خنکی دوغ و آلو هایی که تو مسیر پلدختر به خرم آباد می خریدیم و میخوردیم و هزار خاطره شیرین این شکلی...
و این ها همه یعنی من کودکی شیرینی داشتم و الان که با قضاوت و دید بزرگسالی بهش نگاه میکنم و با توجه به نشدن های زندگی ام، دنبال مقصر توی گذشته میگردم شاید تا از سهم خودم و نداشتن مهارت سر باز بزنم
اما زندگی مگر غیر از همین تلخ و شیرینی ها و پیدا کردن خطاها و حل و رفع شونه؟
مگر الان مسئولیت تغییر و انتخاب با خودم نیست؟مگر گذشته تموم نشده و ازش جز خاطره یا یک زخم نمونده؟کی جز ذهن ما میتونه خاطره رو یادآوری یا سر زخم رو باز کنه؟ مگر الان قدرتمندتر از ذهن من برای پذیرش یا تغییر وضع موجود چیزی هست؟
اصلا بین آدم های بزرگی که دنیا به خودش دیده، چند نفر گذشته راحتی داشتند؟
مگر نه اینکه از حضرت عیسی تا پیامبر و امام علی و حضرت زهرا و اولادش تا روزگار حاضر و امام خمینی و... در شرایط سخت و نبود یکی یا هر دو والد رشد کردند و آدم های بزرگ و موثری هم شدند،مگر بسیاری از آدم ها با گذشته پر ازاشتباه دچار تحول نشدند و مسیر زندگی شون رو تغییر ندادند؟
تا کی توی تله قربانی و به بهونه گذشته سخت یا اشتباهات والدین و بقیه میخوایم بمونیم و دست و پا بزنیم ؟
#ز_زینی_وند
#قربانی #بحران_کودکی #طرحواره #تربیت#تربیت_سالم #مادر #مادرانه#همسرداری
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن🤚💌
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷