eitaa logo
«مَنْ نِوِشتِه هـــــــــــــا🇵🇸»
201 دنبال‌کننده
698 عکس
110 ویدیو
35 فایل
حضورتون،باعثِ خوشحالیِ منه... اینجا نوشته هامو میذارم،در کمال نابلدی و البته علاقه... عیبِ مرا به من نمایید:☺ راستی، انتشار بدونِ ذکر نام نویسنده، پیگرد وجدانی دارد🙃🍃 ✨🖋 • https://6w9.ir/Harf_8460973 (ناشناسمون) • @shaah_raaw (شناس مون)
مشاهده در ایتا
دانلود
. هیچی ندارم آقا ولی دوستت دارم... _ولادت_امیرالمومنین_مبارک💙 .
mast-najaf-haeri.mp3
3.27M
نمیشه از دستِ گدا خسته، نجف... پس مست بشید برید روابرا به روی عرش اعلی درِ خونهٔ زهرا بالا بالا بالا
. به همهٔ اهل بیت علاقه مندم
لٰکن
بیچارهٔ علی ام... . @man_neveshte_ha
. ولی قاعدتا شبِ ولادتی نباید اینقدر دلم بگیره...🥲 .
. خدایا مرگِ منو نجف قرار بده... الهی آمین🥲 .
. درسته برای ولادتِ خانم نوشتمش ولی یه پا روضه است و خوندنش اینروزا خارج از لطف نیست🥲 .
. 🖤 بالاخره خانم جان، راحت شدی، آره عزیزم؟ خداراشکر... راستش هیچوقت برای مرگِ کسی اینقدر خداروشکر نکرده بودم خانم... ببخشید... . @man_neveshte_ha
ولی کسی هست اینو گوش کنه و از خود بیخود نشه؟🥲
. گفتند که ناپاک؛ مَبَر نامِ علی من نام علی بَرَم که پاکم سازد .
. 📷فلسطین، یک روز بارانی، اردوگاه پناهندگان در جنوب غزه _چیزی نگم بهتره... @man_neveshte_ha .
من تصمیم گرفتم لیلی و مجنون رو از فصل اول با صدای خودم براتون ضبط کنم و بفرستم... چون کاملا پیداست اسکرین شاتش، همچین به دل ننشسته... پس یه روز بهم فرصت بدین، بشینم فصل اول رو ریکورد کنم😅 _ریکورد درست بود؟😂
میگماااااا اگه با صدام کنار نیومدین مشکل خودتونه🔫😎
. آنجا که می‌رفتی کاش گیر میکرد کلید توی قفل پیراهن به در دلت پیش من...! . @man_neveshte_ha
. من چیزایی رو با خنده تعریف می کنم که واسه ثانیه به ثانیه ش گریه کردم... . @man_neveshte_ha
. کاش دو نفر بودم یکی زندگی اش را می کرد یکی فقط تو را دوست میداشت . ‌. . . @man_neveshte_ha
. _تا حواسِ همهٔ شهر به برف است؛ بیا... .
. اگه توقع ندارید از گل نازک تر بشنوید به کسی از گل نازک تر نگید...😊 . @man_neveshte_ha
ای کاش روبرو شدن با فضل اینگونه بود:: ظرف غذا را کنارش گذاشتم و به عادت هر روز پشت سرش نشستم. سلامِ نمازش که تمام شد به سمتم برگشت، لبخند مهربانش غم از دلِ آدم می ربود. کاغذی به دستم داد: ای فضل، پسر یحیی، تو آخرین زندانبانِ مهربان من هستی ، بعد از تو، هارون مرا به سِندی میسپارد، غیرمسلمان است و محبت ما در دلش نیست، اگر قبول زحمت کنی و نامه مرا به فرزندم رضا برسانی، لطف تورا فراموش نخواهم کرد. ما از او جز خوبی و مهربانی ندیده بودیم، با اشتیاق نامه را از دستان پر مهرش گرفتم. چندی بعد وقتی برای محبت به امامی که جز مهر از او ندیده بودم به دستور هارون الرشید، به تازیانه محکوم شده بودم، بیش از قبل به حقانیت کاظم(ع) پی بردم. این نامه خدمت شما باشد. نامه بوی پدرم را میداد، بوسه ای بر آن نشاندم و بازش کردم: سلامِ من به تو ای رضای رئوفم. حکومت عباسی هرگز ندانست که شیوه حکومت بر مردم با تازیانه و تبعید، با غل و زنجیر و پنهان کردن خوبی ها، محقق نخواهد شد. آنچه که با آن میشود بر مردم حکومت کرد، قلب مردم است، اگر در قلب مردم باشی، لازم نیست مَسندی از طلا داشته باشی یا هزار خدم و حشم، تو فرمانروایی، زیرا که هزاران دل را مشتاقِ خودت کرده ای و دل، جز با لطف و محبت به دست نخواهد آمد. تا وقتی که زمان شهادت تو فرا نرسیده باشد کسی موفق به قتل تو نخواهد شد که در این راه منصور و مهدی و هادیِ عباسی ناکام ماندند، هارون مرا به بصره و سپس به بغداد تبعید کرد، اما هیچکس جز خودش موفق به قتل من نشد، عیسی و فضل بن ربیع و فضل بن یحیی هر سه برای دوستداریِ من مورد مذمت او قرار گرفتند، هارون ندانست که با این تبعید ها مرا محبوب تر کرده است. گرچه از این خاندان، ضربه های بسیاری خورده ام و نقشه های شوم شان همچنان ادامه خواهد داشت اما هرگز لب به نفرین باز نکرده ام که نفرین کننده از محبت به دور است. رضایت داده ام به رضای خدا که این سالهای پررنجِ زندانی شدن در سیاهچاله های عمیق و نمور را خودم انتخاب کرده ام. آن گاه که خدای من، میان فدا شدن شیعیانم و فدا شدن خودم مرا مخیر ساخت، من برای فدا شدن آماده تر بودم. ¹ صدای ساز و آواز و مجالس لهوشان بیش از هر چیز دیگری آزارم میداد، از تصور اینکه روزی عمه ام زینب در این گونه مجالس حضور داشته و عمویم سجاد در تبِ هرزگیِ جماعتی نادان می سوخته و کوچکْ دخترِ خوش زبانی که صدای گریه اش میان ساز و آواز گم میشده، حالم دگرگون میشد. رضای رئوفم حالا که از غسل و تشییع پیکر من بازگشته ای و نامه ام را از فضل دریافت نموده ای،خواستم برای بار آخر بگویم که تو عزیز جان منی، دوستت دارم و زین پس ردای امامت را به تو خواهم سپرد. دست فضل را در دستش فشرد و تسلیت صمیمانه اش را به جان پذیرفت... پی نوشت: مطالب و مضامین نامه، برگرفته از روایات و زندگی نامه امام کاظم (ع) ، اما ماجرای نامه(دادن نامه به امام رضا) ساخته ذهن نویسنده میباشد. ¹=موسى کاظم(ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ‏ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ‏ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي‏»؛  (ع) ·•شـــــــآهْـــــــرآ•· @man_neveshte_ha
. هرچه را برای خود میپسندید برای دیگران هم بپسندید... این جمله رو امام علی نفرمودن که شما بشنوی و رد بشی... فرمودن که تفکر کنی و عمل کنی بهش... خیلی زشته خیلی زشته که برای خودت خوبشو بخوای، ولی برای بقیه نه... ‌. @man_neveshte_ha
. ولی همونطور که تو هر شرایطی موظفی ظرفا رو بشوری موظفی بشینی سر سفره شام خودت رو موظف کن به اینکه برای خودت وقت بذاری... حتی اگه واقعا حسِش رو نداری... برایِ خودِ خودت هاااا یعنی هرجوری حساب کنی برای خودت باشه... نمیدونم درِ اتاقتو ببند یه کِرِم به دستت بزن برو حمام، ادکلن مورد علاقه تو بزن موهاتو بباف مسواک کن تو آینه به خودت زل بزن آهنگ مورد علاقه تو پلی کن حتی اگه اونورِ درب، جنگ بود هم تو کار خودتو بکن... هم تو هم اونایی که پشتِ دربِ اتاقت دارن همو تیکه پاره میکنن به این کارِ تو نیاز دارن...💜 .