eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.1هزار دنبال‌کننده
517 عکس
601 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابن سعد پیش از حرکت به کوفه و انتقال سرهای شهدا،تا ظهر صبر کرد.کشته های لشکر خویش را جمع نمود،بر آنها نماز گزارد و آنها را دفن کرد. ولی پیکر مطهّر ریحانه رسول خدا و شهدای سپاهش را بدون غسل و کفن در معرض باد و آفتاب سوزان رها کرد،در آن چند روز،تنها حیوانات بیابان بودند که یکی پس از دیگری به زیارت امام و شهدا می آمدند. بعد از ظهر به همراه همسر،فرزندان،کنیزان امام حسین و خانواده اصحاب که ۲۰ زن بودند و به صورت اسیرانِ غیر مسلمان [بدون رعایت موازین انسانی] و بر روی پالانِ نامناسب شترها نشسته بودند به سوی کوفه حرکت کردند. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۰_۳۷۱ 📚مقتل الحسین،خوارزمی،ج۲،ص۲۹ 📚نفس المهموم،ص۲۰۴ 📚مستدرک الوسائل،ج۲،ص۲۳۴ . در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت. حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت. از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۱ 📚نسب قریش،ص۵۸ 📚اقبال ابن طاوس،ص۵۴ 📚اثبات الوصیه،ص۱۴۳ 📚لهوف،ص۸ 📚اسعاف الراغبین،ص۲۸ . @wwwmajmazakrin
فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام | شب پانزدهم محرم https://www.balagh.ir/content/4970
🔹روانه کردن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله به شام 🔸الامالی_صدوق به نقل از دربان ابن زیاد_: 🔹عبیدالله بن زیاد،فرمان داد تا اسیران و سر حسین علیه‌السلام را به شام ببرند. 🔸گروهی از آنان که با آن کاروان رفته اند برایم گفتند که شب ها تاصبح،صدای نوحه گری جنیان را برحسین ‌علیه‌السلام می‌شنیدند. 📚شهادت نامه امام حسین علیه‌السلام ص۵۰۰ به نقل از: ▪️الامالی‌صدوق ص۲۳۰ح۲۴۲ ▪️روضه‌الواعظین:ص۲۱۰.
ابن سعد پیش از حرکت به کوفه و انتقال سرهای شهدا،تا ظهر صبر کرد.کشته های لشکر خویش را جمع نمود،بر آنها نماز گزارد و آنها را دفن کرد. ولی پیکر مطهّر ریحانه رسول خدا و شهدای سپاهش را بدون غسل و کفن در معرض باد و آفتاب سوزان رها کرد،در آن چند روز،تنها حیوانات بیابان بودند که یکی پس از دیگری به زیارت امام و شهدا می آمدند. بعد از ظهر به همراه همسر،فرزندان،کنیزان امام حسین و خانواده اصحاب که ۲۰ زن بودند و به صورت اسیرانِ غیر مسلمان [بدون رعایت موازین انسانی] و بر روی پالانِ نامناسب شترها نشسته بودند به سوی کوفه حرکت کردند. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۰_۳۷۱ 📚مقتل الحسین،خوارزمی،ج۲،ص۲۹ 📚نفس المهموم،ص۲۰۴ 📚مستدرک الوسائل،ج۲،ص۲۳۴ . در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت. حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت. از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۱ 📚نسب قریش،ص۵۸ 📚اقبال ابن طاوس،ص۵۴ 📚اثبات الوصیه،ص۱۴۳ 📚لهوف،ص۸ 📚اسعاف الراغبین،ص۲۸ .
✅چرخاندن سر مطهر امام حسین در کوچه های کوفه 📚البداية والنهاية، ابن کثیر، ج ٨ ص ١٩٠ 🔸البداية والنهاية : ما قُتِلَ قَتيلٌ إلَا احتَزّوا رَأسَهُ وحَمَلوهُ إلَى ابنِ زِيادٍ ، ثُمَّ بَعَثَ بِهَا ابنُ زِيادٍ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ إلَى الشّامِ 🔹البداية و النهاية : هيچ شهيدى كشته نشد ، جز آن كه سرش را جدا كردند و آن را نزد ابن زياد آوردند . او هم آنها را براى يزيد بن معاويه در شام فرستاد. 📚تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی : ص ٢٥٩ 🔸تذكرة الخواصّ : إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ ، وكانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا ، وهِيَ أوَّلُ رُؤوسٍ نُصِبَت فِي الإِسلامِ بَعدَ رَأسِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ بِالكوفَةِ .  🔸تذكرة الخواصّ : ابن زياد ، همه سرها را در كوفه بر چوب نهاد . سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام ، آنها نخستين سرها پس از سر مسلم بن عقيل بودند كه در كوفه نصب شدند. 📚الملهوف : أمَرَ ابنُ زِيادٍ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَطيفَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ ، ويَحِقُّ لي أن أتَمَثَّلَ هُنا أبياتا لِبَعضِ ذَوِي العُقولِ ، يَرثي بها قَتيلاً مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ووَصِيِّهِ  لِلنّاظِرينَ عَلى قَناةٍ يُرفَعُ  وَالمُسلِمونَ بِمَنظَرٍ وبِمَسمَعِ  لا مُنكِرٌ مِنهُم ولا مُتَفَجِّعُ  كُحِلَت بِمَنظَرِكَ العُيونُ عَمايَةً  وأصَمَّ رُزؤُكُ كُلَّ اُذُنٍ تَسمَعُ  أيقَظتَ أجفانا وكُنتَ لَها كَرىً  وأنَمتَ عَينا لَم تَكُن بِكَ تَهجُعُ  ما رَوضَةٌ إلّا تَمَنَّت أنَّها  لَكَ حُفرَةٌ ولِخَطِّ قَبرِكَ مَضجَعُ 🔹 الملهوف: ابن زياد، فرمان داد كه سر حسين عليه السلام را در كوچه هاى كوفه بچرخانند . سزاوار است كه به اشعار يكى از خردمندان ، تمثّل بجويم كه بر كُشته اى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مرثيه خوانده است ▪️سر فرزند دختر محمّد و وصىّ او را  ▪️براى تماشاگران، بر سر نيزه مى كنند  ▪️و مسلمانان مى بينند و مى شنوند  ▪️و هيچ يك، نه انكار مى كنند و نه به درد مى آيند .  ▪️چشم ها با ديدن تو، سرمه كورى مى كشند  ▪️و مصيبتت هر گوش شنوايى را كر مى كند .  ▪️چشم هايى را دچار بى خوابى كردى كه مايه آرامش آنها بودى  ▪️و چشم هايى را خواباندى كه از [هراس از]تو ، خواب نداشتند .  ▪️هيچ بوستانى نيست ، جز آن كه آرزو دارد  ▪️مدفن تو و آرامگاه پيكرت باشد 📚الإرشاد : ج ٢ ص ١١٨ 🔸الإرشاد : لَمّا فَرَغَ القَومُ مِنَ التَّطوافِ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ] بِالكوفَةِ ، رَدّوه إلى بابِ القَصرِ ، فَدَفَعَهُ ابنُ زِيادٍ إلى زَحرِ بنِ قَيسٍ ، ودَفَعَ إلَيهِ رُؤوسَ أصحابِهِ ، وسَرَّحَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِم لَعائِنُ اللّه ِ ولَعنَةُ اللّاعِنينَ فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، وأنفَذَ مَعَهُ أبا بُردَةَ بنَ عَوفٍ الأَزدِيَّ ، وطارِقَ بنَ أبي ظَبيانَ في جَماعَةٍ مِن أهلِ الكوفَةِ ، حَتّى وَرَدوا بِها عَلى يَزيدَ بِدِمَشقَ 🔹الإرشاد : هنگامى كه دشمنان از چرخاندن سر حسين عليه السلام در كوفه فراغت يافتند، آن را به درِ كاخ باز گرداندند و ابن زياد ، آن را به زَحر بن قيس سپرد و سرهاى ياران امام حسين عليه السلام را نيز به او سپرد و او را به سوى يزيد ـ كه لعنت هاى خدا و لعنت كنندگان در آسمان ها و زمين ها بر او و پدرش باد ـ فرستاد. ابو بُردة بن عوف اَزدى و طارق بن ابى ظبيان را نيز با گروهى از كوفيان ، همراه او روانه كرد ، تا آن كه با آن سرها در دمشق بر يزيد وارد شدند.
ابن سعد پیش از حرکت به کوفه و انتقال سرهای شهدا،تا ظهر صبر کرد.کشته های لشکر خویش را جمع نمود،بر آنها نماز گزارد و آنها را دفن کرد. ولی پیکر مطهّر ریحانه رسول خدا و شهدای سپاهش را بدون غسل و کفن در معرض باد و آفتاب سوزان رها کرد،در آن چند روز،تنها حیوانات بیابان بودند که یکی پس از دیگری به زیارت امام و شهدا می آمدند. بعد از ظهر به همراه همسر،فرزندان،کنیزان امام حسین و خانواده اصحاب که ۲۰ زن بودند و به صورت اسیرانِ غیر مسلمان [بدون رعایت موازین انسانی] و بر روی پالانِ نامناسب شترها نشسته بودند به سوی کوفه حرکت کردند. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۰_۳۷۱ 📚مقتل الحسین،خوارزمی،ج۲،ص۲۹ 📚نفس المهموم،ص۲۰۴ 📚مستدرک الوسائل،ج۲،ص۲۳۴ . در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت. حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت. از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۱ 📚نسب قریش،ص۵۸ 📚اقبال ابن طاوس،ص۵۴ 📚اثبات الوصیه،ص۱۴۳ 📚لهوف،ص۸ 📚اسعاف الراغبین،ص۲۸ .
🚩سرنوشت شوم قاتلان امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش 🔹یزید بن معاویه: ۴سال پس از واقعه عاشورا هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد. در روایت دیگر سید بن طاووس نوشته است یکی از محبان امام حسین زمانی که یزید در پی شکار یک آهو بود به او حمله ور شده و ضربه شمشیر به سر اسب می‌خورد، اسب از شدت وحشت فرار کرده و سر یزید با اصابت به سنگ متلاشی می‌شود. 🔹ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ: ۶سال پس از واقعه عاشورا به دستور ابراهیم بن اشتر، سرش را از تنش جدا کرده و جسدش را به آتش کشیدند. 🔹ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ: ۵سال پس از واقعه عاشورا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ و توسط کیان ابوعمره ﺑﻪ درک واصل شد ﻭ ﺳﺮﺵ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ. 🔹ﺷﻤﺮ ﺑﻦ ﺫﯼﺍﻟﺠﻮﺷﻦ: ۵سال پس از واقعه عاشورا ﺗﻮﺳﻂ سپاه ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ کشته شد و سر از بدنش جدا کردند. 🔹سنان بن أنس نخعی: ۵سال پس از واقعه عاشورا توسط نیروهای مختار کشته شد. در مورد چگونگی مرگ وی سه روایت نوشته شده است. 🔹ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ: در ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ نیرو‌های مختار سر رسیدند و زمانی که از تشنگی داشت تلف می‌شد سر از بدنش جدا کردند. 🔹ﺣﺮﻣﻠﺔ ﺑﻦ ﮐﺎﻫﻞ: توسط سپاه مختار تیرباران شد و دست و پایش بریده و جسدش را سوزاندند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙⚠️🎙⚠️🎙⚠️🎙⚠️🎙⚠️ 9⃣6⃣متن کلیپ : «حیران ماندن عزرائیل در قبض روح امام حسین(ع) و اینکه خدا فرمود : کار تو نیست! کار خودمه!» 🎤 ‌✍ : در اینکه خداوند متعال خود و بدون واسطه قابض برخی ارواح می شود، در قرآن کریم به آن اشاره شده است. ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا﴾(زمر۴۲) حتی در طی روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده که خداوند متعال، امام حسین(ع) و اصحابشان را قبض روح کرد. ایشان فرموند : «..فَإِذَا بَرَزَتْ تِلْكَ الْعِصَابَةُ إِلَى مَضَاجِعِهَا، تَوَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَزَّوَجَلَ‏ قَبْضَ‏ أَرْوَاحِهَا بِيَدِه‏..» پس هنگامى كه آن جماعت به طرف مزارهايشان نمايان مى ‌شوند، خداوند خود، متولّى قبض ارواح آن ها به يد قدرتش است.(۱) بنابراین بعيد هم نیست اینکه بپذیريم قبض روح امام حسین(ع) یا کسی دیگر توسط خداوند بدون وساطت عزرائیل صورت گرفته باشد، اما روایت این چنینی که محمود کریمی آن را می گوید، سندیتی ندارد و در منابع هم ذکر نشده است. 📚منبع : ۱)كامل الزيارات ابن قولویه، ص۲۷۷
🩸 قیامتِ عُلیاءمخدره، سلام‌الله علیها در کوفه 🩸 🥀 از حذام بن ستیر اسدی روایت شده است که چون علی بن الحسین علیهما‌السلام را با زنان از کربلا آوردند، زنان اهل کوفه را دیدند زاری کنان و گریبان چاک، و مردان هم با آن‌ها می‌گریستند، زین‌العابدین علیه‌السلام بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف آهسته گفت: اینان بر ما گریه می‌کنند، پس ما را چه کسی کشت؟! 🥀 آن گاه زینب دختر علی بن ابی‌طالب سوی مردم اشارت کرد که خاموش باشید، پس دَم‌ها فروبسته شد و زنگ و در از بانگ و نوا بایستاد. 🥀 حذام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از وی، گویی بر زبان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سخن می‌راند، پس خدای را ستایش کرد و درود بر رسول او فرستاد و گفت: 🥀 ای مردم کوفه، ای گروه دغا و دغل و بی‌حمیت، اشکتان خشک نشود و ناله‌تان آرام نگیرد، مَثل شما مثل آن زن است که رشته خود را پس از محکم یافتن و ریستن باز تار تار می‌کرد و سوگندهاتان را دست آویز فساد کرده‌اید، چه دارید مگر لاف زدن و نازش و دشمنی و دروغ و مانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن‌چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده‌اند و گچ روی قبر، که باطن ان اندوه است (ظاهر زیبا به آرایش و در باطن گندیده) برای خود بد توشه‌ای پیش فرستادید، که خدای را بر شما به خشم آورد و در عذاب جاودان ماندید، بسیار بگریید و اندک بخندید، که عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیاء و معدن رسالت و سید جوانان اهل بهشت را کشتید آن که در جنگ سنگر شما و پناه حرب و دسته شما بود، و در صلح موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و در سختی ها التجاهی شما بد و در محاربات مرجع شما او بود، بد است آنچه پیش فرستادید برای خویش و بد است آن بار گناهی که بر دوش خود گرفتید برای روز رستاخیز خود. نابودی باد شما را نابودی، و سرنگونی باد سرنگونی، کوشش شما به نومیدی انجامید و دست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید و خواری و بیچارگی شما را حتم شد. 🥀 می‌دانید چه جگری از رسول‌خدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده‌گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید کاری شگفت آورید که نزدیک است از هول آن آسمان‌ها بترکند و زمین بشکافند و کوه ها بپاشند و از هم بریزند مصیبتی است دشوار و بزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پری زمین و آسمان است آیا شگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و لعذاب الاخرة اخزی و هم لا ینصرون پس تاخیر و مهلت شما را چیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمین گاه ما و شما است آن گاه این اشعار از انشای خود فرمود که معنی این است: 🥀 چه خواهید گفت هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با شما گوید: این چه کاری است که کردید شما که آخرین امت هستید، به خانواده و فرزندان و عزیزان من بعضی اسیرند و بعضی آغشته به خون، پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود، که با خویشان من پس از من بدی کنید، من می ترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد. 🥀 پس از آن ها روی بگردانید. 🥀 حذلم گفت: مردم را حیران دیدم و دستها به دندان می‌گزیدند پیرمردی در کنار من بود می‌گریست و ریشش از اشک تر شده بود و دست سوی آسمان برداشته می گفت پدر و مادرم فدای ایشان، سالخوردگان ایشان بهترین سالخوردگانند و خردسالان آن‌ها بهترین خردسالان و زنان ایشان بهترین زنان و نسل آن ها والاتر از همه و فضل آن ها بالاتر. 🥀 پس علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: ای عمه آرام باش، باقی ماندگان را باید از گذشتگان عبرت گیرند و تو به حمدالله ناخوانده، دانایی و نیاموخته، خردمند، آن‌گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادری زدند او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد... 📕 دمع‌السجوم، فصل هفتم
السلام علیک یا صاحب الزمان ( ع ) السلام علیک یا ابا عبدالله ( ع ) 🍃▪️🍃 🍃آیت الله بهجت میفرمایند: اهل بیت بندگانی هستند که عِلم و صوابشان(راستی و درستی) فراگیر است. یعنی با داشتنِ مقام عصمت، نه خطا میکنند و نه گناه. امام زمان، عین الله الناظره (چشم بینای خدا) و اذنه السامعه (گوش شنوای حق) و لسانه الناطق(زبان گویای خدا) و یده الباسطه(دست توانای خداوند) است و از گفتارمان، کارهایمان، افکار و نیّات ما اطلاع دارد. ما امام زمان را حاظر و ناظر نمیدانیم... و به کلی از آن حضرت غافل هستیم. [با اندکی تصرّف در جمله بندی] [کتاب در محضر بهجت ش ۲۳] اللهم عجل لولیک الفرج بزینب کبری ( س ) 🍃▪️🍃
محرم 13.mp3
29.74M
13 ▪️چطوریه؛ که یه عده تا ابتدای باندِ پرواز، میان، اما نمیتونن اوج بگیرن و برمیگردن؟ ❌مراقب باش! ببین چه چیزایی در وجودشون بود که بالِشونو بست نکنه درونِ تو هم باشه👇 @ostad_shojae
محرم 14.mp3
20.04M
14 ▪️عزاداری ها،کلاسهایِ انسان سازی اند! قلبتـ💔ـو بگیر دستت و برسونش دست حسین! ✨ازش بخواه که تو رو، تا "مقام محمودِ" خودش، بالا ببره. این نهایتِ آرزویِ یه انسانه👇 @ostad_shojae
محرم 12.mp3
17.62M
12 ▪️همین روزاست؛ که با عمق جان معنیِ ثاراللّه رو میفهمیم! ✔️ثاراللّه = خونِ خـدا تنها کسی که میتونه خدا رو در رگهات زنده نگهداره! و امروز ثاراللّهِ تو هم ازت دوره👇 @ostad_shojae
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند. در نقلی آمده است: بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیه‌السلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند. مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم! در این هنگام امام علیه‌السلام گریه کردند و فرمودند: ▪️ إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند. سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند و فرمودند: بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد. لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ: ▪️ وقتی که آن پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیه‌السلام، گونه مبارک‌شان را بر روی رگ‌های گلوی سیدالشهدا علیه‌السلام گذاشتند و در حالی که گریه می‌کردند، فرمودند: طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ. ▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است‌. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛ ... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند: هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً ▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند. در این هنگام بنی اسد گفتند:جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود. كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ ▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد. ▪️ امام علیه‌السلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ،وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود: ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست... سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حضرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد... سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت. بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیه‌السلام، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیک‌ترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است. و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن ابالفضل العباس علیه السلام بود. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید. آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهما‌السّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟!.. 😭
عرض خیر مقدم و شادباش خدمت شما همراهان گرامی همراهان و هم‌پیمانان درود و سلامتان باد (این جمله برای شروع جلسات سازمانی مناسب است) حضور سرشار از صمیمت و مودت شما در مراسم/ جشنواره ….. را ارج می‌نهیم و مقدمتان را گرامی می‌داریم. خداوند را سپاس که امروز فرصتی فراهم شد تا گرد هم آییم و مدتی با یکدیگر هم‌کلام و هم‌نشین باشیم. این جملات برای سخنرانی‌ها و مراسم‌های رسمی مناسب هستند. اگر قصد دارید با لحنی عامیانه با مخاطبان خود صحبت کنید، باید لحن این جملات را تغییر دهید و ساده‌تر و صمیمانه‌تر صحبت کنید. در ادامه چند مثال برای متن درود و سلام در شروع سخنرانی با لحن محاوره ارائه می‌دهیم "متن برای شروع سخنرانی به همراه تشکر از مخاطبان قدردانی از مخاطب موضوعی است که باید در قسمت‌های مختلف متن و حتی هنگام نوشتن متن برای شروع سخنرانی مورد توجه قرار بگیرد. مخاطبان زمانشان را در اختیار شما قرار داده‌اند و حتی ممکن است برای شرکت در همایش شما، هزینه هم پرداخته باشند؛ پس باید از آن‌ها تشکر کنید و وعده بدهید که صرف این هزینه‌ها برایشان دستاوردهای خوبی خواهد داشت. قدردانی می‌تواند جمله‌ای باشد که بعد از سلام و احوالپرسی اول سخنرانی بیان می‌‌کنید."
سعی کنید به زبان مخاطبان با آن‌ها صحبت کنید. مثلا در یک جلسه رسمی اداری، لحن صحبت باید رسمی باشد. اما در همایشی که برای دانش‌آموزان کنکوری برگزار شده، سخنران باید با لحن صمیمانه صحبت خود را آغاز کند تا بتواند اعتماد و توجه مخاطبانش را به دست آورد. علاوه بر لحن و شیوه بیان، به اجرا و زبان بدن هم توجه داشته باشید و از آن استفاده کنید. برقراری ارتباط چشمی، شیوه صحیح ایستادن یا راه رفتن و ژست‌های درست هنگام صحبت کردن می‌تواند روی جلب توجه مخاطب و قضاوتی که درباره شما خواهد داشت، تأثیر بگذارد.      نمونه متن مقدمه برای سخنرانی روش‌های مختلفی برای نوشتن متن مقدمه سخنرانی وجود دارد. بعضی از افراد ترجیح می‌دهند به زبان خودشان کلام را آغاز کنند و بعضی دیگر ترجیح می‌دهند از عبارات و جملات مشهور برای شروع استفاده کنند. تصمیم‌گیری در این باره به موضوع بحث، سلیقه مخاطبان و سبک سخنرانی شما بستگی دارد. ما در قسمت‌های بعدی انواع مقدمه برای سخنرانی را بررسی می‌کنیم و مثال‌هایی را هم ارائه می‌دهیم تا با استفاده از آن‌ها بتوانید به بهترین شیوه کلامتان را شروع کنید. در مقاله نمونه متن سخنرانی کوتاه، بیش از 10 نوع متن سخنرانی سه دقیقه ای و یک دقیقه ای را عنوان کرده ایم که می توانید به صورت کامل بررسی کنید.    شروع با سلام و احوال پرسی اول سخنرانی در فرهنگ ما ایرانی‌ها، سخنرانی‌ها با یاد و نام خداوند آغاز می‌شوند. این یاد کردن می‌تواند به اندازه یک «بسم الله الرحمن الرحیم» ساده باشد یا شامل یک بیت شعر یا آیه قرآن شود. شروع با سلام و احوالپرسی یکی از ساده‌ترین روش‌هایی است که می‌توانید برای مقدمه سخنرانی استفاده کنید. بسیاری از اساتید توصیه می‌کنند تا پیش از اینکه سبک شخصی خود را پیدا نکرده‌اید، از همین روش برای شروع استفاده کنید.  در ادامه سه نمونه جمله مناسب برای سلام و احوالپرسی اول سخنرانی اشاره می‌‌کنیم. درود و دوصد درود. امید که حالتون عالی و آروم باشه. سلام و درود بر حضار گرامی و مخاطبان عزیز. امروز برای آگاهی و یادگیری دور هم جمع شدیم تا گامی در مسیر اهدافمون برداشته باشیم. سلام و درود خدمت عزیزان. امروز گرد هم آمدیم تا چند ساعتی را درباره ….. گپ بزنیم.   متن آغاز سخنرانی با شعر و تک بی‌بیتی و آیه شعر، آیه قرآن، جمله یا متن زیبا می‌تواند بهترین متن آغاز سخنرانی باشد. بسیاری از سخنران‌ها، صحبتشان را با نام و یاد خدا شروع می‌کنند و برای این کار از تک بیتی یا دوبیتی‌های کوتاه بهره می‌برند. در ادامه به چند نمونه از این ابیات کوتاه برای شروع با نام و یاد خدا اشاره می‌کنیم.    ای نام تو بهترین سرآغاز/ بی نام تو نامه کی کنم باز به نام آنکه هستی از او یافت/ فلک جنبش زمین آرام از او یافت خدایا شروع سخن نام توست/ وجودم به هر لحظه آرام توست به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد/ خداوند نام و خداوند جای/ خداوند روزی ده رهنمای به نام خدایی که جان آفرید/ زمین و زمان و مکان آفرید/ خداوند دانا، خداوند هوش/ خداوند روزی ده عیب پوش به نام خدای بلند آسمان/ خداوند خاک و خداوند جهان درود بر خدایِ هنرآفرین/ نگارندۀ هر گلِ آتشین به نامِ خداوندِ نون و قلم/ خداوندِ آزادی و عشق و غم به نامِ دوست گشاییم دفترِ دل را/ به فَرِّ عشقْ فروزان کنیم محفل را   شما می‌توانید بعد از این شعرهای کوتاه، سلام و احوالپرسی اول سخنرانی را هم انجام دهید. نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که لزومی ندارد شعری که انتخاب می‌کنید، با نام خدا مرتبط باشد. شما می‌توانید از شعرهای کوتاهی که تصور می‌کنید برای مخاطب مفهومی و ارزشمند هستند، در متن آغاز سخنرانیتان استفاده کنید.    بعضی از بیت‌ها هم شعر سلام برای شروع سخنرانی هستند و می‌توانند جایگزین سلام و احوال پرسی‌های متداولی باشند که سخنران‌ها انجام می‌دهند. در ادامه به چند مورد از این ابیات هم اشاره می‌کنیم:   به نام خدا ضمن عرض سلام/ دهم بر عزیزان جانم پیام خدا نامش سرآغاز کلام است/ که از اسما زیبایش سلام است بهترین واژه در شروع کلام/ نام حق باشدت به ذکر سلام با نام خدا برایتان ضمن سلام/ از حضرت حق طلب کنم فیض مدام به نام خداوند حق باوران/ سلامی کنم خدمت سروران        سلامی که خود ذکر و نام خداست/ خدایی که یادش سبب ساز ماست همه روز اول صبح سکه مهر و محبت را از قلک دل برداریم و ببخشیم به اول نفری که به ما می تابد اولین عابر امروز که از کوچه ما می گذرد و صمیمانه بگوییم: «سلام» سلامی چو بوی خوش آشنایی/ بدان مردم دیده روشنایی درودی چو نور دل پارسایان/ بدان شمع خلوتگه پارسایی   آیه قرآن برای شروع سخنرانی قرآن هم آیات بسیاری دارد که می‌توانند در مقدمه برای سخنرانی شما کاربردی باشند، به خصوص اگر آیه‌ای را پیدا کنید که با موضوع بحثتان هماهنگ است.
در ادامه به چند مورد از آیه های مناسب برای شروع سخنرانی اشاره می‌کنیم: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم که آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است. وَ کَاَیَّنْ مِنْ دابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ و چه بسیار جنبنده برنمی دارد روزی خود را، خدا روزی می دهد او را و شما را و او شنوای داناست. یا ایها الناس قد جائکم موعظه من ربکم وشفاء لما فی الصدور ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آن چه در سینه هاست، آمده است. وان تصبروا وتتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا و اگر صبر کنید و پرهیزکاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی رساند. عرض خیر مقدم و شادباش خدمت شما همراهان گرامی همراهان و هم‌پیمانان درود و سلامتان باد (این جمله برای شروع جلسات سازمانی مناسب است) حضور سرشار از صمیمت و مودت شما در مراسم/ جشنواره ….. را ارج می‌نهیم و مقدمتان را گرامی می‌داریم. خداوند را سپاس که امروز فرصتی فراهم شد تا گرد هم آییم و مدتی با یکدیگر هم‌کلام و هم‌نشین باشیم. این جملات برای سخنرانی‌ها و مراسم‌های رسمی مناسب هستند. اگر قصد دارید با لحنی عامیانه با مخاطبان خود صحبت کنید، باید لحن این جملات را تغییر دهید و ساده‌تر و صمیمانه‌تر صحبت کنید. در ادامه چند مثال برای متن درود و سلام در شروع سخنرانی با لحن محاوره ارائه می‌دهیم "متن برای شروع سخنرانی به همراه تشکر از مخاطبان قدردانی از مخاطب موضوعی است که باید در قسمت‌های مختلف متن و حتی هنگام نوشتن متن برای شروع سخنرانی مورد توجه قرار بگیرد. مخاطبان زمانشان را در اختیار شما قرار داده‌اند و حتی ممکن است برای شرکت در همایش شما، هزینه هم پرداخته باشند؛ پس باید از آن‌ها تشکر کنید و وعده بدهید که صرف این هزینه‌ها برایشان دستاوردهای خوبی خواهد داشت. قدردانی می‌تواند جمله‌ای باشد که بعد از سلام و احوالپرسی اول سخنرانی بیان می‌‌کنید."
👌لقمان حکیم چه زیبا گفت : من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛ که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست! کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛ "مقدار دارو را افزایش بده! "  جواب سلام را باسلام بده، جواب تشکر را با تواضع، جواب کینه را با گذشت، جواب بی مهری را با محبت، جواب دروغ را با راستی، جواب دشمنی را با دوستی، جواب خشم را به صبوری، جواب سرد را به گرمی، جواب نامردی را با مردانگی، جواب پشت کار را با تشویق، جواب بی ادب را با سکوت، جواب نگاه مهربان را با لبخند، جواب لبخند را با خنده، جواب دل مرده را با امید، جواب منتظر را با نوید، جواب گناه را با بخشش، ❣️هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی، یک روزی، یک جوری،    یک جایی به تو باز گردد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌  ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
. نوزدهم و بیستم ماه محرم اولین روزهای حرکت کاروان اسراء که به چندین منزل رفتند. کاروان اسرا با فرماندهی بن قیس خبیث و و ولدالزنا به سمت شام حرکت کرده ودر کاروان أسرا و سرهای مقدس را چرخاندند. امام سجاد خطاب به فرمودند زنی همچون مادرت فرزند پستی مثل تو نزائیده است. پنجاه نفر محافظ صندوقی بودند که سرمقدس درآن بود که درشهرها سر را به نیزه میزدند ودر مسیرها وشبها درون صندوق میگذاشتند. در منزل اول صندوق را به کناری گذاشتند و مشغول شراب خواری وپایکوبی گشتند. ملعون که تیر سه شعبه به پیشانی سیدالشهداء علیه السلام زد، در جریان اسارت ومسیر به شام نقل میکند: که من میلی به شراب نداشتم ولذا هوش بودم. هنگامی که قصد خواب کردم ناگهان صدای مخوفی شنیدم و نورهایی درخشان مشاهده کردم که به سمت صندوق سرمقدس میرفتند. متوجه شدم که آنها ملائکه وانبیاء الهی حضرت آدم ونوح وابراهیم واسماعیل واسحاق به همراه رسول اکرم فرود آمده اند. جبرئیل امین درخدمت ایشان بوده ودرب صندوق را بازکرد و سرمقدس را به آغوش گرفتندو میبوسند وبا حالتی گریان به حضرت رسول اکرم تسلیت وتعزیت میگفتند. دراین هنگام به پیامبر عرض کرد که اگر امر فرمائی زمین را همچون واژگون براین قوم برگردانم؟ حضرت فرمودند خیر حساب من بااین قوم در روز قیامت ودر محضر خداوند دادرسی میشود. فرشتگان عرض کردند که ما مأموریت داریم که این پنجاه تن مست رانابود سازیم. حضرت میفرماید که به وظیفه خود عمل کنید. پس هرکدام از افراد را باحربه ای به هلاکت رساندند من که هشیار بودم گفتم یارسول الله مرا امان دهید حضرت به من فرمود دورشو خدا تورا نیامرزد. صبح همه آن محافظان را خاکستر دیدم. . منزل بعدی است که درعصر امویان یک شهر نظامی بوده است و با تشریفاتی کاروان را وارد کردند. در وقت ورود، علیهاالسلام ازفرط تأثر اشعاری فرمودند: "ماتت رجالی وافنی الدهرساداتی وزادنی حسرات بعد حسراتی عزعلیک یارسول الله ماصنعوا باهل بیتک یا نور البریات..." درنزدیکی قادسیه از دو قریه و هم عبور کردند که مردم خوشته برای تماشای کاروان آمدند وجشن وشادمانی کردند ولی اهالی برصاباد بر قاتلان امام لعنت میگفتند و براهلبیت پیامبر علیهم السلام درود میفرستادند. "وقال ابومخنف وساروا بالرؤوس إلی شرقی الجصاصة ثم عبروا تکریت" بعداز آن از طرف شرقی یا حرکت کردند تا به کنار شهر تکریت رسیدند.
‌. بیست و یکم و بیست و دوم محرم کاروان اسراء آل الله علیهم السلام را در چندین منزل توقف و گذر داده اند. بعد از عبور لشکر ازکنار حصاصه در نزدیکی شب کاروان وارد به شهر تکریت شد. مردم به استقبال و تماشا بیرون آمدند و پایکوبی میکردند و به یکدیگر تبریک گفته و به سؤال نسبت به سرمطهر در جواب "هذا رأس الخارجی" میگفتند. بزرگان فهمیدند که این سر نوارنی سرمطهر امام حسین علیه السلام است و این از آل الله پیامبر علیهم السلام هستند. ها را به صدا در آوردند و حضرت را نفرین کرده وبرای با دشمنان آماده میشدند. پس آن شب کاروان در تکریت بماند وصبح زود با سرعت از آنجا فرار کردند. اسرارالشهادة ج۳ص۴۱۹ در راه به رسیدند و از آنجا گذشته وبه دیر نصرانی در رسیدند از آنجا هم گذشتند سپس را پشت سر گذاشته تا شب در وادی النخله وارد شده وفرود آمدند. ناگاه صدای و هاتفی از آسمان را شنیدند که درحال گریه هستند واین اشعار را میخوانند: "نساء الجن ساعدن الهاشمیات بنات المصطفی یبکین شجیات..." زنان جن برای یاری دختران پیامبر گریه وناله و زاری کرده ولباس سیاه به تن میکنند. آن شب را درکمال ترس کرده وصبح به سرعت رفتند. بحارالانوار ج۴۵ص۲۳۶ تذکرةالشهداء ج٢ص٣۴۴ بعد ازآنجا اول به رسیدند و توقفی نکردند. "وسارواحتی وصلوا إلی بلد لینا" رفتند تا به شهر رسیدند. زنان وپیران وجوانان بیرون آمده ونظر به سرمطهر کردند وبر او وجد وپدرش درود فرستاده و قاتلان را لعنت کردند. لشکریان به شهر حمله ور شدند وخانه هایشان را خراب کرده و رفتند، تا را نیز گذراندند. کاروان به نزدیکی رسید والی ملعون، شهر را بست وتا سه میل به استقبال لشکر اعداء رفت وبه مردم میگفت این رؤوس و أسراء خارجی را به شام میبرند. ناگاه کسی در جمعیت سرمطهر را شناخت وفریاد زد "هذا رأس الحسین علیه السلام" مردم جلو آمده ویقین کردند وصدای گریه وناله بلند شد. چهارهزار سوار از اوس و خزرج هم عهد شدند که با سپاه ابن زیاد بجنگند و سرها را به بدنها در کربلا ملحق کنند واین فخر تا قیامت برای آنان باشد. اما جاسوسان خبر را به لشکریان دادند وآنان وارد کحیله نشده راه را منحرف کردند وبه طرف جهینه رفتند. پس به رسیدند درآنجا نیز شورش شد ومردم بپا خواستند وآن لشکرخبیث به ناچار پا به فرار گذاشته و به طرف رفتند. ریاض القدس ج۲ص۲۶۳
✨گم‌شدن حضرت رقیه سلام الله عليها در مسیر شام کاروان از کوفه، راهی شام شد. مشکلات اسارت و دوری پدر، همچنان رقیه علیهاالسلام را می سوزاند. در بین راه که سختی بر دختر امام حسین علیه السلام فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد. و به یاد عزت و مقام زمان پدر، اشک ها ریخت. گویا نزدیک بود روحش ‍ پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد. یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: «اُسکُتی یا جاریه! فقد آذیتنی بِبُکائِک»؛ ای کنیز! ساکت باش، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم. آن نازدانه بیشتر اشک ریخت. دیگر بار آن مرد گفت: 👈 «اُسکُتی یا بنتَ الخارجی»؛ ای دختر خارجی! ساکت باش. حرفهای زجر دهنده آن مزدور، قلب دختر امام علیه السلام را شکست. رو به سر پدر نمود و گفت: 🌟🌟«یا ابتاه قَتَلوکَ ظُلماً و عُدواناَ و سَمُّوک بالخارجی»؛ ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند.  پس از این جمله ها، آن مرد غضب کرد و با عصبانیت، رقیه علیهاالسلام را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت. 🤚تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود. رقیه علیهاالسلام از ترس، شروع کرد به دویدن در آن تاریکی. سختی و خار و خاشاک زمین، پاهای کوچولوی او را مجروح نمود. و او با همه خستگی باز می دوید.    👈همان زمان، قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین علیه السلام بر بالای آن بود. نیزه به زمین فرو رفته بود. دشمن هر چه سعی کرد که آن را در آورد، نتوانست.!! رئیس قافله نزد امام سجاد علیه السلام آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید. 👈امام علیه السلام فرمود: یکی از بچه ها گم شده است تا او پیدا نشود، نیزه حرکت نخواهد کرد!  حضرت زینب علیهاالسلام با شنیدن این سخن، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت و ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند. 👈زینب علیهاالسلام به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است. رو به آن زن نمود و پرسید: شما کیستید؟! فرمود:«أنا أمُک فاطمه الزهراء، أظَنَنتِ إنّی أغفلُ عَن أیتامِ وَلَدی»؛ من مادر تو، فاطمه زهرا هستم. گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم! (۱) زینب علیهاالسلام، رقیه را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد. (۲)   📓 ناسخ التواریخ، ص ۵۳۱٫ https://eitaa.com/manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا