eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.8هزار دنبال‌کننده
640 عکس
720 ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅نخستین منبعی که ماجرای شهادت دختر خردسالی از امام حسین(علیه السلام) را در شام مطرح کرده است، کتاب «کامل بهائی» نوشته «عماد الدين حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی»(متوفّی سال ۷۰۱ قمری) است. عماد الدّين طبری نيز این ماجرا را به نقل از كتاب «الحَاويَةُ فی مَثالِبِ مَعاویَة» نقل می‌‌كند، كه متأسفانه اثری از اين كتاب در دست نيست. ولی نویسنده آن «قاسم بن محمد بن احمد مامونی»(متوفی قرن پنجم) از علماء و دانشوران اهل سنّت است که کتاب را علیه «معاویه» نوشته است. عماد الدین نام دختر را ذکر نکرده است، ولی سن او را چهار سال و وفات او را چند روز پس از دیدن سر پدر در خانه یزید گزارش کرده است. عمادالدین می‌‌ نويسد؛ در کتاب «حاوية» آمده است که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. «کَان‏َ لِلْحُسَیْنِ(ع) بِنْتُ صَغِیرَةُ لَهَا أَربَع‏َ سِنِین‏َ، قَامَت‏ لَیلَةً مِن‏ مَنَامِهِا وَ قَالَتْ : أَین‏َ أَبِی‏ الْحُسَیْنِ(ع)؟» امام حسین(علیه السلام) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد و گفت : پدرم حسین(علیه السلام) کجاست؟ «فَإنِّی‏ رَأَیْتُهُ السَّاعةَ فِی‏ المَنَام‏ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً» من اکنون او را در خواب دیدم! «فَلَمَّا سَمِعن‏َ النِسوَةُ ذَلِک‏َ، بَکَین‏َ وَ بَکَى‏ مَعَهُن‏َّ سَائِرُ الَأَطفَال‏ِ وَ ارتَفَع‏َ العَوِیل‏ُ» وقتی زنان این‌ سخن را شنیدند، گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. «فَانتَبَه‏َ یَزِیدُ مِن‏ نَومِه‏ِ وَ قَال‏َ : مَا الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَن‏ِ الوَاقعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَه‏ِ» یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. «فَأَمَرَ بَأَن‏ یَذهَبُوا بِرَأس‏ِ أَبَیهَا إِِلَیهَا فَأتُوا بِالرَّأس‏ِ الشَّرِیف‏ِ وَ جَعَلُوُه‏ُ فِی‏ حِجرِهَا» یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید، پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد، گفت : «مَا هَذَا الرَّاسُ؟» این سر، چیست؟! گفتند : «رَأس‏ُ أَبِیک‏َ!» سر پدرت است. «فَفَزَعَت‏ الصَبیَّةُ وَ صَاحَت‏ فَمَرَضَت‏ وَ تُوَفَّیَت‏ فِی‏ أیَّامِهَا بِالشَّامِ» آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در شام درگذشت.(۱) 👤مرحوم مجتهد بیرجندی خراسانی(متوفی سال ۱۳۵۲ق) در کتاب وقایع الشهور و الاعوام، این واقعه را در پنجم ماه صفر گزارش کرده است.(۲) 📜اما در میان مورخان شیعی اختلاف در دو چیز است : ۱)اختلاف در اصل وجود حضرت رقیه(س)! ۲)اما برخی دیگر وجود ایشان را قبول دارند، ولی در مورد اسم و سن و نوع نسبتش با امام حسین(علیه السلام) در اختلافند. برخی هم معتقدند که نمی‌توان این مسئله را به طور قاطع ردّ کرد، ولی در مقابل هم دلیل قاطعی برای اثبات آن در دست نیست و فقط به خاطر شهرت تاریخی باید پذیرفت. 1⃣اما در مورد اولی : 👤شیخ مفید(متوفی سال ۴۱۳ق) در ارشاد نامی از «رقیه» نیاورده است. او می نویسد : «وَ كَانَ لِلحُسَينِ(ع) سِتَّةُ أَولَادٍ : عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَكبرُ، كُنيَتُهُ أَبُومُحَمَّدٍ، وَ أُمُّهُ(شاه زنان) بِنتُ كَسرَى يَزدجِردَ وَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَصغَرُ، قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ بِالطَّفِّ، وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا سَلَفَ، وَأُمُّه لَيلَى بِنتَ أَبِي مُرَّةِ بنِ عُروَةِ بنِ مَسعُودِ الثَّقَفِيَّةُ وَجَعفَرُ بنُ الحُسَينِ، لَا بَقِيَّةَ لَهُ وَأُمُّهُ قُضَاعِيَّةٌ وَكَانَتْ وَفَاتُهُ فِي حَيَاةِ الحُسَينِ(ع)! وَعَبدُاللهِ بنِ الحُسَينِ قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ صَغِيرَاً، جَاءَهُ سَهمٌ وَهُوَ فِي حِجرِ أَبِيهِ فَذَبَحَهُ وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا مَضَى! وَسُكَيْنَةُ بنتُ الحُسَينِ وَأُمُّهَا الرُّبَابُ بِنتُ اِمرِئِ القَيسِ بنِ عَديٍّ، كَلبِيَّةٌ، وَ هِي أُمُّ عَبدِاللهِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَفَاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وَأمُّهَا أُمُّ إِسحَاقَ بِنتُ طَلحَةَ بنِ عُبَيدِاللهِّ تَيمِيٌةُ» امام حسین(علیه السلام) دارای شش فرزند بود : ۱)«امام سجاد(ع)» با کنیه ابومحمد که مادرش شاه زنان دختر یزدگرد بود. ۲)«علی اکبر(ع)» که همراه پدر در کربلا به شهادت رسید و مادرش «لیلی دختر ابی مره بن مسعود ثقفی» بود. ۳)«جعفر(ع)» که مادرش زنی از قبیله قضاعه بود که در حیات امام حسین(ع) از دنیا رفت. ۴)«عبدالله(ع)» که در کربلا طفلی بود، و او نیز همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید و در کربلا تیری آمد و او را آغوش پدر ذبح نمود. ۵)«سکینه(س)» که مادرش «رباب بنت امرءالقیس کلبی» است و نیز مادر عبدالله هم هست. ۶)«فاطمه(س)» که مادرش «ام اسحاق بنت طلحه بن عبیدالله تمیمی» بود.(۳) پس با این نقل، فقط از دو دختر به نام های «سکینه و فاطمه» نام برده است 👤ابن شهر آشوب(متوفی سال ۵۸۸ قمری) نی
هارساله، در دو كتاب «نفس المهموم و منتهی الآمال» خود، از كتاب كامل بهائی، می نويسد : «امام حسین(ع) را دو دختر بوده، چنانچه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود : سیدالشهداء(ع) او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود، عبدالله شهید شد و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.»(۱۲) با توجه به عبارات شيخ عباس قمی معلوم می شود که ایشان فقط دو دختر را برای امام حسين(ع) قبول دارد. فاطمه(س) و سكينه(س) كه هر دو متأهل بوده اند. 👤 داستان حضرت رقیه(س) و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته و در یادداشت های خود نوشته است : «از طفل امام حسین(ع) به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند.»(۱۳) 👤«علامه سید جعفر مرتضی عاملی» نیز احتمال داده اند که این دختر برای یکی از شهدای کربلا بوده باشد.(۱۴) گزارش‌های مربوط به درگذشت دختری منسوب به امام حسین(ع) در شام ناهماهنگی‌ها و اختلاف‌ هایی دیده می‌شود. به هر ترتیب این گزارش‌ها نسبت به نام، زمان و مکان وفات و همچنین سن رقیّه(س) اختلاف دارند. ناهماهنگی این گزارش‌ها و همچنین عدم ذکر نام ایشان در بیشتر منابع تاریخی سبب تردید جدی از سوی برخی محققان در انتساب ایشان به امام حسین(ع) شده است. در نهایت می توان به کلام «آیت الله مرعشی نجفی» تمسّک کرد که؛ اگر چه مدارك معتبر از وجود چنین دختری ساكت است، لكن با وجود این شهرت تاریخی نمی شود وجود ایشان را انكار كرد.(۱۵) هم اکنون در شهر دمشق بارگاهی به حضرت رقیه(س) منسوب است که این دومین زیارتگاه شیعیان در این شهر است. 👤مرحوم «آیت‌ الله العظمی میرزا جوادآقا تبریزی» درباره حضرت رقیه(س) می‌ گوید : «دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته‌ شده بر ایشان دارد. مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین(ع) در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین(ع) نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت(ع) و حوادث آن بپردازند‌. این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران، حتى دختران خردسال نیز بوده‌اند، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه(س) در این مکان شهرت قائم است. حضرت(ع) در این مکان جان سپرده و دفن شده است و ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت. دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم تا خاتم بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین(ع) را بر آدم خواند، از این رو احترام این مکان لازم است.(۱۶) 📜پس؛ 🔹اولین کتاب موجودی که قضیه شهادت دختر خردسال امام(ع) را در شام مطرح کرده، کتاب «کامل بهایی» نوشته «عمادالدین طبری» است. 🔹اولین کتاب موجودی که نام رقیه(س) را در بین دختران امام حسین(ع) آورده است، کتاب «لب الانساب ابن فُندُق بیهقی» است. 🔹شاید برخی این گونه استدلال کنند که چرا منابع متقدم، از قبیل الکافی مرحوم کلینی و الارشاد شیخ مفید و ..به این جریان اشاره ای نکردند؟ چرا باید اولین نقل از شهادت این دختر، در قرن هفتم آمده باشد؟ و این در حالی است که جریان شهادت در شام در هیچ کتابی قبل از کامل بهائی دیده نشده است! پس چگونه می‌شود قضیه‌ای به این عظمت و قصه‌ای چنین آشکار مضبوط و اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر متقدمین نرسیده باشد؟! عدم ذکر اگر چه قرینه ای است برای نبود آن اتفاق، ولی معارض ذکر توسط دیگران نیست! بالاخره، در طی این مدت کتابهای فراوانی توسط قوم مغول و تاتار از بین رفت و گنجینه هایی از آن در آتش سوخت. علاوه بر این، بیهقی که خود در علم نسب شناسی چیره روزگار بود، نام «رقیه» را صریحا جزء دختران امام حسین(ع) نام برده است، که ذکر شد. 🔹و همچنین، قول علمائی همچون مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میرزا جوادآقا تبریزی، که ماجرای حضرت رقیه(س) را شهرت تاریخی می دانند، در نوع خود قابل قبول است. یعنی این جریان دارای اشتهار تاریخی و ناقلان زیادی در طول تاریخ داشته و دارد. 📚منابع: ۱)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ ۲)وقایع الشهور و الاعوام بیرجندی، ج۱، ص۵۴ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۵ ۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۱ ۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۶ ۶)لباب الانساب ابن فُندق، ص۳۵۰ ۷)مطالب السئول شافعی، ج۱، ص۲۵۷ ۸)رقیه بنت الحسین(ع) طبسی، ص۹ ۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۴۱ ۱۰)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۹ ۱۱)موسوعة التاریخ الاسلامی غروی، ج۶، ص۲۱۰ ۱۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۴۵۸ ۱۳)مجموعه آثار مطهّری، ج۱۷، ص۵۸۶ ۱۴)تحریف شناسی عاشورا مرتضی عاملی، ص۶۰ ۱۵)شخصيت حسين قبل از عاشورا مدرسی، ص۴۵۷ ۱۶)سايت اطلاع رسانی مرحوم آيت الله تبريزی
ز در هنگام شمردن دختران امام حسین(علیه السلام) اشاره ای به حضرت رقیه(س) نکرده است. او می نویسد : «وَبَنَاتُهُ : سَكِينَةُ اُمُّهَا رُبَابُ بِنتُ اِمرِئِ القَيسِ الكَندِيَّةِ وَ فَاطِمَةُ اُمُّهَا اُمُّ اِسحَاقِ بِنتُ طَلحَةِ بنِ عَبدِاللهِ وَ زَينَبُ» و از جمله دختران امام حسین(علیه السلام)؛ «سکینه» که مادرش «رباب دختر امرءالقیس کندی» و «فاطمه» که مادرش «ام اسحاق بنت طلحه بن عبدالله بود.(۴) 2⃣اما در مورد دومی : اولین بار نام «رقیه» در ابیاتی از شعر «سیف بن عمیره نخعی کوفی»(متوفی قرن دوم) که در دوران امام صادق(علیه السلام) می زیسته است، در ضمن قصیده ای، آشکارا دوبار، آورده است : «وَسَکِینَةُ عَنْها السَّکِینَةُ فَارَقَتْ لَمَّا اَبتَدَیتَ بِفُرقَةِ وَ تَغَیرِ وَ رُقَیةُ رَقَّ الْحَسُودُ لِضَعْفِها وَ غَدَا لِیعْذِرَهَا الَّذِی لَمْ یَعْذَرُ وَ لِاُمِّ کُلْثُومَ یَجِدْ جَدِیدُهَا لَثمِ عَقِیبٍ دَمُوعُهَا لَمْ یُکَرَّر لَمْ اَنْسِهَا وَسَکینَة وَ رُقَیةَ یبْکِینَهُ بَتَحسُّرٍ وَتَزَفُّرٍ» آرامش از سکینه(س) جدا شد چون که او از امام خود جدا گردید. رقیه(س) کسی بود که حسودان برای ضعف و ناتوانیش دل سوزاندند. این عده فردای قیامت مجبور به عذرخواهی از او می‌شوند، هرچند که هیچ عذری برای آنها وجود ندارد. ام کلثوم(س) نیز هر لحظه صورت اشک آلودش را با پارچه‌ای پاک می‌کند. من هیچگاه‌ ام کلثوم(س) و سکینه(س) و رقیه(س) را فراموش نمی‌کنم که برای امام حسین(علیه السلام) با آه و ناله حسرت گریه می‌کردند. در این شعر فوق دو بار به نام «رقیه» اشاره شده است.(۵) در برخی گزارش‌های نَسَب‌ شناسی نام «رقیه» در میان دختران امام حسین(علیه السلام) برده شده است. 👤«ابوالحسن بیهقی» معروف به «ابن فُندُق»(متوفی ۵۶۵ قمری) که از نَسّابه مشهور بوده است، در کتاب خود یعنی «لباب الانساب» به عنوان اولین منبعی است که در آن نام «رقیه(س)» آورده است. ابن فُندُق در لباب الأنساب ابتدا نام ده فرزند برای امام حسین(علیه السلام) را آورده که نام «رقیه» در بین آن‌ ها نیست! ولی در ادامه می‌گوید : «لَم يَبْقَ مِن أَولَادِهِ إِلَّا زَینُ العَابِدِینَ(ع) و فاطِمَةُ(س) و سَکِینَةُ(س) و رُقیَّةُ(س)» از فرزندان امام حسین(علیه السلام) جز زین العابدین(ع) و فاطمه(س) و سکینه(س) و رقیه(س) باقی نماندند.(۶) 👤«كمال‌الدين محمد بن طلحه شافعی»(متوفی۶۵۲قمری) در كتاب «مطالبُ السّؤول في مَناقبِ آل الرسولِ(ع)» به وجود چهار دختر برای امام حسین(ع) تصريح كرده و حتی برای آن، ادعای شهرت نيز نموده است و می‌‌نويسد : «كانَ لِلْحُسَیْنِ(ع) مِن الأَولَادِ ذُكُورِِ و اُنَاثِِ عَشَرَةُ، سِتَّةُ ذُكُورِِ، وَ أَربَعُ اُنَاثِِ» امام حسین(ع) دارای ده فرزند پسر و دختر بود كه شش نفر آنان پسر و چهار نفر ديگر دختر بودند. «وَ امَّا البَنَاتُ؛ فَزينَبُ و سَكِينَةُ و فاطِمَةُ هَذَا هُوَ المَشهُورُ وَ قِيلَ: بَل كَانَ لَه اَربَعُ بَنينَ وَ بِنتَانَ، وَ الاَوَّلُ أَشهَرُ» اما دختران عبارتند از : زينب(س)، سكينه(س) و فاطمه(س) و اين، قول مشهور است. و گفته شده است كه؛ آن حضرت(ع) دارای چهار پسر و دو دختر بوده است. ولی قول اول، مشهورتر است.(۷) 👤«نجم الدین طبسی» از گزارش «ابن فُندُق و شافعی» به این نتیجه رسیده که نام دختر چهارم امام حسین(ع) رقیه و کنیه او «ام‌کلثوم» است.(۸) مأخذ دیگری که در آن، ضمن شرح جریانات عاشورا، نامی از حضرت رقیه(س) به میان آمده، نسخه ای از کتاب مشهور «اللهوف» سیّدبن طاووس (متوفّی۶۶۴ قمری) است. 👤سید بن طاووس می نویسد : امام حسین(ع) حضرت زینب(ع) و اهل حرم را امر به صبر کرده و فرمود : «یَا اُختَاهُ! یَا اُمَّ کُلثُومِ وَ أنتِ یَا زینَبُ و أنتِ یَا رُقیَّةُ وَ أنتِ یَا فَاطِمَةُ وَ أنتِ یَا رُبَابُ اُنْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشقَقنَ علیَّ جَیْباً و لا تَخمَشنَ عَلیَّ وَجهَاً ولا تَقُلنَ علی هَجرَاً» خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیّه و تو ای فاطمه و تو ای رباب زمانی که من کشته شدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۹) ♻️این احتمال وجود دارد که منظور از «رقیه» در این گزارش ابن طاووس و شعر «سیف بن عمیره» رقیه دختر امام علی(ع) خواهر امام حسین(ع) که همسر مسلم بن عقیل(ع) بود، باشد که در کربلا حضور داشته است. به خصوص اینکه اسم رقیه، در کنار دیگر خواهران امام حسین(ع) مانند؛ ام کلثوم(ع) و زینب(ع) آمده است. اما به نقلی، رقیّه دختر امام علی(ع) قبل از حادثه کربلا وفات یافته بود، که «محمد بن جریر طبری سنی» این را ردّ می کند و وجود رقیه دختر امام علی(ع) را در کربلا ذکر می کند.(۱۰) 👤«محمد هادی یوسفی غروی» وجود چنین دختری را انکار نموده و قبر موجود را برای رقیه بنت علی(ع) و همسر مسلم بن عقیل دانسته است.(۱۱) 👤مرحوم شیخ عباس قمی(متوفی سال ۱۳۵۹ق) با نقل ماجرای دختر چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️از کرامات کریم اهل بیت 🔹در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به «صلح حدیبیه » معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست . 🔶در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله «بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید . ▪️کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند . ▫️ ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد . ♦️ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد ... ⚪️در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند . به نقل تاریخ، امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال: یا اباسفیان! قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا»   🔻پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم . سپس آنگاه علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد [که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود:] در کودکی به او حکمت دادیم .» ) بحارالانوار، ج 43، ص 329 - 330، ح 9; جلاءالعیوان شبر، ج 3، ص 334; تجلیات ولایت، ص 335
🩸زِ خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد / ولی به جان تو بابا، گرسنه خوابیدم ... بنابر نَقلی امام سجاد علیه‌السلام چنین فرمودند: 🥀 همینکه به دروازهٔ شام رسیدیم، ما را سه ساعت آنجا نگه داشتند که از یزید اذن بگیرند و بعد داخل شدیم، و حال آن که یهودی و نصرانی بی‌اذن داخل می‌شدند، و به این سبب آن را دروازه "ساعات" نامیدند، و قبلا به آن دروازه "حلب" می‌گفتند. 🥀 از آن دشوارتر، حضرت فرمودند: اول صبح بود که ما را وارد شام نمودند و نزدیک غروب بود که این عیال اسیر و کودکان را، گرسنه بر درِ خانهٔ یزید آوردند و حال آنکه تا درِ خانهٔ آن ملعون چندان مسافتی نبود و در این مدت، ما را در کوچه و بازارهای شام می‌گرداندند. 📚انوار الشهادة،یزدی، ص۲۳۴ ➖ بنابر نَقلی دیگر امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 🥀 هنگامى كه ما را در خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنج‌ها و سختی‌ها را بر ما روا داشتند ... 🥀 روزى عمّه‌ام زينب‌کبری سلام‌اللّه‌علیها را دیدم که ديگى بر روى آتش نهاده است. گفتم: عمّه جان! اين ديگ چيست؟ عمّه‌ام فرمودند: كودكان گرسنه‌اند... خواستم به آنها وانمود کنم كه برايشان غذا مى‌پزم و بدين وسيله آنان را آرام کنم ... 📚ریاحین الشریعه، ج۳ ص۱۸۵ ✍ دَمِ اذان پدرم نانِ تازه‌ای آورد که بویِ تازگی‌اش بر مشام می‌آمد به یادِ روضهٔ طفلی سه ساله اُفتادم زِ خانه ها همه بوی طعام می‌آمد برای عمه که بَد شُد گرسنه خوابیدم اگر چه با شِکمِ سیر می‌زدند مرا به جان تو اثرِ تازیانه یادم رفت چقدر با سرِ زنجیر می‌زدند مرا عجیب شهرِ شلوغیست هر طرف بِرَوَم برایِ دخترت از سنگ مَرحَمَت دارند کمی مواظبِ من باش از سرِ نیزه همیشه چشم چرانها مزاحمت دارند کسی نگفت ندارم پدر امان بدهید و فرصتی نه به من که , به خیزران بدهید کسی نگفت که نان از شما نمی‌خواهد پدر نخواست سرش را به او نشان بدهید طنابِ گردنِ من بسته بود به دستِ رُباب میان راه زمین می خوریم و می‌خندند یهودی است و مسلمان کنارِ هم اینجا کُتَک از آن و از این می خوریم و می‌خندند
🩸دردانه‌ای‌ست دختر ارباب عالمین / وقت نماز، مونس سجّاده حسین... در نقلی آمده است: 🥀 حضرت رقيه "سلام‌الله علیها" هر روز سجاده امام حسین "علیه‌السلام" را می‌انداخت و آن حضرت هم نماز می‌خواند. 🥀 غروب عاشورا هم به عادت هر روز سجاده پدر را انداخت و منتظر نشست که بابایش بیاید. ناگاه شمر ملعون داخل خیمه شد. آن نازدانه فرمود: 📋 هَل رَأَیتَ أَبي؟ ▪️ای مرد! آیا پدرم را دیده‌ای؟ 🥀 نانجیب شمر به غلامش گفت: «این طفل را زجر بده.» غلام حرکتی نکرد. یک مرتبه خود شمر ملعون جلو آمد وچنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خدا به لرزه درآمد. 📚 معجزات حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها، فلسفی، ص۱۴‌ (به نقل از کتاب سرورالمومنین، نسخه خطی) ✍ بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است خورشید، علی اصغر و مهتاب، رقیه است «نزدیک‌ترین راه به الله حسین است» نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است در باب برآوردن انواع حوائج یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است در زاویۀ عرش خدا قاب بزرگیست نامی که شده زینت این قاب رقیه است در خلوت خود معتکفند اهل محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه است دردانۀ ارباب که با دست اباالفضل از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است حاجت طلبیدند از او عالم و آدم زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است
🩸اَنا رُقيَّةُ بِنتُ الإمامِ الحُسَینِ عَلَيْهِ‌السَّلَام ... | کرامت بانوی سه‌ساله بر دختر یک یهودی ... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: 🔹 وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. 🔸 بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔹 صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. 🔸 مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم.گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه‌السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟! 🔹 زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. 📋 اَبلغِي سَلامي اِلىٰ زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ «حُسَين» 🔻 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! 🥀 گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: 📋 اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ‌السَّلَام 🔻من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚 کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام، ص۱۸ ✍ كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم...
کرامات حضرت رقیه (ع) از حضرت رقیه (ع) ومرقد مطهر آن حضرت،‌در طول تاریخ، کرامات متعددی بروز کرده است . در این مطلب توجه شما را به یک کرامت شگفت جلب می‌کنیم: بگو چند جمله از مصیبت دخترم( رقیه) رابخواند مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده ( متوفای محرم 1396 ه. ق)،‌ فرزند مرحوم محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیها، از وعاظ وخطبای مشهور تهران بودند. ایشان می‌فرمود: یکسال به بیماری وناراحتی حنجره وگرفتگی صدا مبتلا شده بودم،‌تا جایی که منبر رفتن وسخنرانی کردن برای من ممکن نبود . مسلم،‌ هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه می‌افتد، من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم. پس از معاینه معلوم شد بیماری من آن قدر شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کارافتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است. طبیب معالج در ضمن نسخه‌ای که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید چند ماه ازمنبر رفتن خودداری کنم وحتی با کسی حرف نزنم واگر چیزی بخواهم و یا مطلبی از زن و بچه‌ام انتظارداشته باشم آنها را بنویسم،‌تا در نتیجه استراحت مداوم واستعمال دارو، شاید سلامتی از دست رفته مجددا به من برگردد. البته صبر درمقابل چنین بیماری وحرف نزدن با مردم حتی با زن وبچه، خیلی سخت وطاقتفرساست،‌زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور می‌شود چند ماه هیچ نگویم وحرفی نزنم وپیوسته در استراحت باشم ؟! آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد. برهمه روشن است که با پیش آمدن چنین بیماری خطرناکی،‌چه حال اضطراری به بیماردست می‌دهد اضطرار می‌اندازد، این حالت پریشانی است که انسان امیدش از تمام چاره‌های بشری قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهی می‌افتد تا به وسیله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده وا زدریای بی‌پایان لطف خداوند بهره‌ای بگیرد. من هم باچنین پیش آمدی،‌ چاره‌ای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (ع) نداشتم . روزی بعد ازنماز ظهر وعصر،‌حال توسل به دست آمد وخیلی اشک ریختم وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) راکه به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : یا بن رسول الله، صبر درمقابل چنین بیماری برای من طاقتفرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برایشان منبربروم. من از اول عمر تا به حال علی الدوام منبر رفته‌ام و از نوکران شما اهل بیتم،‌ حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس براثر بیماری کنار باشم . ضمنا ماه مبارک رمضان نزدیک است،‌دعوتها را چه کنم؟ آقا عنایتی بفرما تا خدا شفایم دهد. به دنبال این توسل، طبق معمول کم کم خوابیدم. درعالم خواب،‌ خودم را در اطاق بزرگی دیدم که نیمی ازآن منور وروشن بود وقسمت دیگر آن کمی تاریک. درآن قسمت که روشن بود حضرت مولی الکونین امام حسین (ع ) را دیدم که نشسته است . خیلی خوشحال وخوشوقت شدم و همان توسلی را که در حال بیداری داشتم در حال رویا نیز پیداکردم . بنا کردم عرض حاجت نمودن،‌ ومخصوصا اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شده‌ام،‌ولی با این حال حنجره ا زکارافتاده چطور می‌توانم منبر رفته وسخنرانی نمایم وحال آنکه دکتر منع کرده که حتی با بچه‌های خود نیز حرفی نزنم. چون خیلی الحال وتضرع وزاری داشتم،‌ حضرت اشاره به من کردو فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو اشک بریزید،‌ان شاءالله تعالی خوب می‌شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقای حاج آقا مصطفی طباطبائی قمی که از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران می‌باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ایشان می‌خواست از ذکر مصیبت خودداری کند،‌حضرت سید الشهدا(ع) فرمود روضه دخترم را بخوان. ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه (ع) شد و من هم گریه می‌کردم و اشک می‌ریختم،‌ اما متاسفانه بچه‌هایم مرااز خواب بیدار کردند ومن هم با ناراحتی از خواب بیدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم که چرا از آن مجلس پرفیض محروم مانده‌ام،‌ ولی دیدن دوباره آن منظره عالی امکان نداشت. پی نوشت : [1] کامل بهائی، ج 2، ص
نحو غسل دادن حضرت رقیه مثل ...هیچ کس! بیاتو ای زن غساله از طریق وفا به این صغیره بده غسل ازبرای خدا مگوکه ازچه رخ اوچوکهربا باشد زداغ تشنگی دشت کربلاباشد مگوکه زخم به پایش برون بودازحد به روی خار مغیان دویده اوبی حد روایت شده است پس از اینکه حضرت رقیه علیه السلام به شهادت رسید ((یزیدملعون))دستوردادکه چراغ وتخته ی غسلی به خرابه ببرند وسه ساله ی امام حسین علیه السلام راباهمان پیراهن کهنه اش کفن کنند . زن غساله به خرابه ی شام امد ومشغول غسل دادن بدن پاک ومطهررقیه علیه السلام شد نااگاه درحین غسل دادن دست هایش رابرسرزد وبلندبلند گریست ازاوسوال سوال کردند : _چرابه سروصورت می زنی ؟! _این دختربچه چه بیماری داشته که تمام بدنش کبودوسیاه است؟ خانم زینب (ع) جلوامد وفرمود : ((ای زن!این سه ساله ی بردار بیماری نداشت این کبودی ها جای تازیانه واثار ضربه های دشمن است .)) هنگامی که می خواستندپیکر مطهر حضرت رقیه (ع) راپس غسل دادن بردارند وبرای خاکسپاری مهیا کنند مردم شام همگی جمع شدند علم های سیاه برپا کردند وبرسر وصورت خودمی زدند وعزاداری می کردند. رقیه (ع)راپس از غسل دادن درهمان لباس کهنه اش کفن کردند وبرپیکرش نماز خواندند وبه خاک سپردند . مرحوم ایت الله بیرجندی می گوید : ((دختر سه ساله ی امام حسین (ع)درروزپنجم صفرسال 61هجری ازدنیا رفت وجسم پاک وشریفش در همان خرابه ی شام به خاک سپرده شد)) کتاب نفس المهموم در صفحه ۴۵۶
4_6021506795661427089.mp3
6.63M
🔖منبر کامل 🔖 علیه السلام 💠مواعظ امام حسن مجتبی علیه السلام 🔻ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ۱۵ ماه مبارک رمضان علیه السلام 🕌 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
🌱 روز هفتم صفر سرور یا غم؟ در چندین سال اخیر مرجعیت بزرگوار حضرت آیت‌الله العظمی تلویزیون هفتم صفر را به عنوان ولادت حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام جشن می گیرد! لذا به کتب علما رجوع میکنیم تا ببینیم روز غم است یا شادی! سند اول: تثبیت الامامة قدیمی ترین منبعی که در این زمینه تا به حال یافت شده کتاب « تثبیت الامامة»تالیف«سید قاسم بن ابراهیم الرسی» است که در سال ۲۴۶ وفات یافته است. وی که خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، از زهاد و عباد و علمای زمان خویش بود که دارای تألیفات فراوانی است. گفتنی است وی از روات احادیث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام روایت نقل میکرده است. وی در کتاب خویش چنین آورده است. الامام الحسن علیه‌السلام ابوه الامام امیرالمومنین علی علیه‌السلام، امه فاطمه الزهراء سلام‌الله‌علیها، ولادته: ولد فی المدینه لیلة النصف من شهر رمضان فی السنة الثالثة للهجره، القابه: التقی، الزکی، السبط، وفاته: توفی فی السابع من شهر صفر سنة خمسین من الهجرة سند دوم: قول شهید اول یکی دیگر از کسانی که قائل بودند شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهید اول (متوفای ۷۸۶) می باشند ایشان در کتاب شریف «دروس» می فرمایند: الامام، الزکی، ابومحمد الحسن بن علی سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة... و قبض بها مسموما یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین من الهجرة. سند سوم :مرحوم کفعمی یکی دیگر از کسانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث کبیر مرحوم کفعمی صاحب کتاب شریف «مصباح»می باشد ایشان در این کتاب چنین می فرماید: ولد فی یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفی یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة خمسین من الهجرة. سند چهارم: پدر شیخ بهایی یکی دیگر از بزرگانی که قایل به شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در هفتم صفر می باشد مرحوم شیخ حسین والد شیخ بهایی در کتاب«وصول الاخبار الی اصول الاخبار» می باشد وی که متوفای سال ۹۸۴ هجری است در کتاب خویش میفرماید: هو الامام الزکی ابومحمد سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة مسموما فی المدینة یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعین و قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة. اما بررسی میلاد امام کاظم علیه‌السلام اولاً: بزرگانی چون شیخ کلینی در(اصول کافی) و شیخ مفید در (الارشاد و مسارّ الشیعه) و شیخ طوسی«قدس سرهم» در (تهذیب الاحکام) به قول ولادت آن حضرت در هفتم صفر اعتنا نکرده و از بیان آن ساکت مانده اند. ثانیاً: فحولی از علما چون شهید اول در(الدروس)، شیخ محمد حسن نجفی در(جواهر الکلام) و شیخ جعفر کاشف الغطاء«قدس سرهم» در (کشف الغطاء) آن را ضعیف شمردهاند. ثالثاً: در تاریخ ولادت امام کاظم«علیه‌السلام»روایاتی وارد شده است که بزرگان از محدثین چون احمد بن خالد برقی در (المحاسن)، شیخ کلینی در (اصول کافی)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جریر طبری شیعی«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابی بصیر به طرق مختلف از امام صادق«علیه‌السلام» روایت کرده اند: که این ولادت پس از ایام حج سال ۱۲۷هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«علیه‌السلام» به مدینه و در اولین منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. که به تصریح معجم البلدان ابواء ۳۳ میل (حدود ۵۳ کیلومتر) تا جحفه فاصله دارد. مطلب مهم: روایت ابی بصیر قرینه ای است بر اتمام حج و بازگشت به مدینه در همان سالی که امام کاظم علیه‌السلام در ابواء به دنیا آمده، و این دلالت دارد بر اینکه امام کاظم علیه‌السلام در ماه ذی الحجه دیده به جهان گشود نه در ماه صفری که درسال ۱۲۸ نقل شده است. رابعاً: ابن جریر طبری«قدس سره» متوفای قرن چهارم در روایت دیگر از امام عسکری علیه‌السلام در (دلائل الامامة)، تصریح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجة نموده است. در آخر در حوزه نجف از قدیم الایام هفتم صفر به عنوان شهادت امام مجتبی علیه‌السلام و بیست و هشتم صفر شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله مرسوم بوده است. بعد از تاسیس حوزه قم از مرحوم حائری تا کنون تمام مراجع هفتم صفر را به عنوان شهادت مجلس سوگواری بر پا نموده اند! تمامی مراجع کنونی هم بدون اختلاف منع برگزاری مجالس شادی کردند و نظرشان بر شهادت است!
✔️ وقایع 20 1⃣ اربعین علیه السلام در چنین روزی چهل روز از فاجعه مولمه شهادت علیه السلام و اهل بیت عليهم السلام و اصحاب با وفایش می گذرد بر دوستان و شیعیان علیهم السلام لازم است که با پوشیدن لباس مشکی ، تعطیل کار و بر پایی مجلس عزا و شرکت در مجالس سینه زنی و ذکر مصیبت این روز را تنظيم نمایند . علیه السلام می فرمایند : علامات مومن پنج چیز است : نماز 51 رکعتی و زیارت اربعین و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی به خاک گذاشتن و بلند بسم الله الرحمن الرحیم گفتن . 2⃣ زیارت جابر از کربلا در این روز در سال 61 ه جناب جابر بن عبدالله انصاری و همراهانش قریب به چهل روز بعد از شهادت امام حسین علیه السلام از مدینه به کربلا وارد شدند او به همراه عطیه قبر حبیبش سیدالشهداء علیه السلام  را زیارت کرد . 3⃣ بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا بنابر مشهور و صحیح در چنین روزی اهل بیت علیهم السلام از شام به کربلا بازگشتند . 4⃣ ملحق شدن رأس مطهر امام حسین علیه السلام به بدن مطهر در این روز رأس شریف امام حسین علیه السلام توسط علیه السلام از شام به کربلا آورده شد و به بدن مطهر آن حضرت ملحق گردید . 📚وسائل الشيعة ج 14 ص 478 📚 بحارالانوار ج 98 ص 334 📚 مصباح کفعمی ج 2 ص 596 📚اقبال الاعمال ج 3 ص 98 📚 امالی صدوق ص 232 📚 بحارالانوار ج 44 ص 199 ج 45 ص 140_145 ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
☑️ نشانه‏ هاى مؤمن ▪امام حسن عسكرى علیه السلام فرمودند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ، وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ، وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ، وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ، وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.» 👈پنج چيز از نشانه هاى مؤمن است: 1️⃣ گزاردن پنجاه و یک ركعت نماز واجب و نافله 2️⃣ زيارت اربعين 3️⃣ انگشتر در دست راست كردن 4️⃣ پيشانى بر خاک ساييدن 5️⃣ بلند گفتن‏"بسم الله الرحمن الرحيم" 📚مصباح المتهجد،ص ۷۸۸
🔅 علیه السلام: ✍️ قيلَ فَمَا الفَقرُ؟ قالَ: شَرَهُ النَّفسِ إلى كُلِّ شَيءِ؛ 💠 پرسيدند: فقر چيست؟ فرمود: «آزمندى نفس به هر چيز». 📚 گزیده تحف العقول، ح۸۳
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ‍ 🔻 جلوه‌هایی از مظلومیت حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام به نقل از کتاب منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی 🔸چون معاويه ملعون ده سال بعد از حضرت امیرالمؤمنین على بن ابی طالب عليه السلام با او از در كيد و دشمنى در آمد، و چند بار به امر او حضرت را ضربت زدند ولى اثرى نداشت تصميم گرفت ، به وسيله زن امام حسن عليه السلام (جعده دختر اشعث بن قيس)، او را با وعده هاى كاذب ، زهر بخوراند. به او گفت : اگر به حسن بن على عليه السلام زهر بدهى صد هزار درهم به تو مى دهم و ترا به ازدواج پسرم در مى‌آورم . او به آرزوى پول و زن يزيد شدن ؛ به آن داد كه در غذاى حضرت مخلوط كند. روزى امام حسن عليه السلام دار بودند و آن روز بسيار گرم بود و تشنگى بر آن جناب اثر كرده بود در وقت افطار جعده شربت شيرى براى حضرت آورد، كه زهر داخل آن كرده بود. چون حضرت بياشاميد، احساس مسموميت كرد و فرمود : «انالله و انا اليه راجعون ، پس حمد خدا كرد كه از اين جهان فنى به جهان جاودانى خواهد رفت.» سپس روى به جعده كرد و فرمود: «اى دشمن خدا مرا كشتى ، خدا ترا بكشد، به خدا سوگند بعد از من نصيبى نخواهى داشت ، آن شخص ترا فريب داده ، خدا ترا و او را به عذاب خود خوار فرمايد.» از حلم امام آنكه : وقتى امام حسين عليه‌السلام از برادر درباره قاتلش سؤال كرد، حاضر نشد اسم جعده را به زبان بياورد. به روايتى دو روز به روايتى چهل روز زهر در وجود مبارك امام اثر كرد اما جعده به خاطر طمع به مال و زن يزيد شدن آرزويش را به گور برد؛ معاويه گفت : وقتى به حسن بن على عليه السلام وفا نكرد چطور با يزيد وفا كند، و به وعده هايى كه به او داده بود عمل نكرد؛ و با خوارى و ذلت از دنيا به درك واصل شد. 🔸ابن عباس از رسول اکرم صلی  الله علیه و آله روایت می کند که فرمودند: «چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه ی اسمان های هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا. هرکه بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود و هرکه در مصیبت او اندوهناک شود اندوهناک نشود دل او در روزی که دل ها اندوهناک شود و هرکه در او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد روزیکه قدم ها بر آن لرزان است.» 🔚 در اسکن الحاقی وصیت نامه امام مجتبی علیه‌السلام به سیدالشهداء علیه‌السلام و آن حضرت از ممانعت از دفن پیکر مطهر ایشان در کنار خاتم الانبیاء و ماجراهای دفن مظلومانه و تیرباران پیکر مطهر آن حضرت را مطالعه کنید! 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 https://eitaa.com/manbarmajma
⚫️ تیر باران تابوت علیه السلام و منع از دفن ایشان روزی سوار بر شتر، و روزی سوار بر استر 🔻مروان لعنة الله علیه بر استر خود سوار شد و به نزد آن زن رفت و گفت: حسين «عليه السّلام» برادر خود حسن «عليه السّلام» را آورده است كه با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن كند بيا و مانع شو. گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زير آمد و او را بر استر سوار كرده به نزد قبر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله آورد و فرياد مى كرد و تحريص مى نمود بنى اميّه را كه مگذاريد حسن (عليه السّلام) را در پهلوى جدّش دفن كنند. ابن عبّاس گفت در اين سخنان بوديم كه ناگاه صداها شنيديم و شخصى را ديديم كه اثر شر و فتنه از او ظاهر است مى آيد. چون نظر كردم ديدم «فلانه» است با چهل سوار و مى آيد و مردم را تحريص بر قتال مى كند. چون نظرش بر من افتاد مرا پيش طلبيد و گفت: يابن عبّاس! شما بر من جرئت بهم رسانيده ايد، هر روز مرا آزار مى كنيد، مى خواهيد كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را دوست نمى دارم و نمى خواهم. من گفتم: واسَوْاَتاه! يك روز بر شتر سوار مى شوى (جنگ جمل) و يك روز بر استر، و مى خواهى نور خدا را فرونشانى و با دوستان خدا جنگ كنى و حايل شوى ميان رسول خدا و حبيب و دوست او؟ پس آن زن به نزد قبر آمد و خود را از استر افكند و فرياد زد بخدا سوگند كه نمى گذارم حسن (عليه السّلام) را در اين جا دفن كنيد تا يك مو در سر من هست. و بروايت ديگر جنازه آن حضرت را تير باران كردند تا آنكه هفتاد تير از جنازه آن جناب بيرون كشيدند! پس بنى هاشم خواستند شمشيرها بكِشند و جنگ كنند. حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند: بخدا سوگند مى دهم شما را كه وصيّت برادرم را ضايع نكنيد و چنين مكنيد كه خونى ريخته شود. پس به ايشان خطاب كرد كه اگر وصيّت برادرم نبود هر آينه مى ديد چگونه او را نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن مى كردم و بينى هاى شما را برخاك مى ماليدم؛ پس جنازه آن حضرت را برداشتند و به جانب بقيع حمل دادند. 📚 منتهی الامال، نشر دلیل ما، ۱/۵۵۸ 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
📝 نوشتاری پیرامون هفتم صفر... ▪در تاریخ شهادت کریم آل الله امام حسن بن علی علیه السلام اختلاف روایات است. 🛑 دو قول برای روز شهادت حضرت حسن بن علی علیه السلام نقل شده است. 1⃣ بیست و هشتم صفر؛ ✍🏻 بر اساس نقل شیخ کلینی و شیخ مفید و شیخ طبرسی. رضوان الله علیهم 2⃣ هفتم صفر؛ ✍🏻 بر اساس نقل شهید اول، کفعمی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، مرحوم صاحب جواهر، شیخ کاشف الغطاء و محدث قمی رضوان الله علیهم ❗️همچنان در بعضی تقویمهای رسمی مخصوصا کشور بنی عباسی ایران هفتم صفر را روز ولادت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) درج کرده‌اند که بنابر برخی پژوهش های انجام شده قطعاً ماه ولادت ایشان ذی الحجه است و 7 صفر ولادت آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه نیست❗️ 💢 و اگر هم ولادت باشد نکته مهم این است که محرم و صفر ماه حزن اهل بیت علیهم السلام می باشد و بسیاری از بزرگان ما تقید داشتند که در روز 7 صفر مجلس روضه تشکیل شود و روضه حضرت کریم اهل بیت امام حسن بن علی علیه السلام یا حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام خوانده شود و تاکید میکردند این روزها حتی اگر تولد امامان معصوم علیهم السلام هم باشد روز سرور نیست❗ زیرا روزهای اسارت اهل بیت حسین بن علی علیه السلام و ماه حزن است🏴 📢 لذا جهت تعظیم کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام سزاوار است که در هر دو تاریخ‌ شهادت اقامه العزا کنیم. 🏴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🏴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 https://eitaa.com/manbarmajma
✔️معجزه ی امام حسن علیه السلام...😍 ☑️سعد بن منقذ گفت:مولا حسن مجتبی علیه السلام را در مکه دیدم که کلماتی بر زبان جاری کرد و خانه ی کعبه را بالا برد_یا آن را از جای خود به جای دیگر منتقل کرد_و از مشاهده ی آن تعجب کردیم. ➰این معجزه را برای دیگران نقل می کردیم و ما را تصدیق نمی کردند تا اینکه آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کردیم و در محضر آن بزرگوار عرض کردیم:ای فرزند رسول خدا؛آیا شما چنین و چنان نکردید؟فرمود:اگر بخواهم همین مسجد شما را به محل برخورد دو نهر یعنی نهر فرات و نهر اعلی منتقل می کنم. ➿وقتی امام چنین فرمود،از او درخواست کردیم که این کار را انجام دهد و او انجام داد و سپس آن را به جای خود برگردانید،و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصدیق می کردیم. 📓القطره.ج1.ص437 📓نوادر المعجزات.ص104 📓دلائل الامامه.ص169 📓مدینه المعاجز.ج4.ص238. https://eitaa.com/manbarmajma
✔️اگر مردم با امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت میکردند... ➿قال الإمام الحسن(عليه السلام): فاقسم بالله لو أن الناس بايعوني وأطاعوني ونصروني لأعطتهم السماء قطرها، والأرض بركتها،ولما طمعت فيها يا معاوية." ➰امام حسن(عليه السلام)فرمود: به خدا سوگند كه اگر مردم با من بیعت می‌کردند و از من فرمان می‌بردند و مرا یاری می‌دادند، آسمان بارانش را و زمین برکتش را به آنان ارزانی می‌داشت، و تو ای معاویه طمعی در خلافت نمی‌کردی. 📓بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٤٤ - ص ٢٢. https://eitaa.com/manbarmajma
📣🍃 امام حسن مجتبی در کلام رسول خدا علیهماالسلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: …أمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِي فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي الْمَلَائِكَةُ وَ السَّبْعُ‏ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ الْحِيتَانُ فِي جَوْفِ الْمَاءِ فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى الْعُيُونُ‏ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَام‏… رسول خدا پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند : 👈اين حسن پسر من، از من، نور چشم من، روشنی قلب من، میوه دل من، بزرگ جوانان اهل بهشت ، حجت_خدا است براى امت، امر او امر من، قول وى قول من می‌باشد. كسى كه تابع حسن گردد از من ، و كسى كه از فرمان او سرپيچ باشد از من نخواهد بود. هنگامى كه من به حسن نظر كردم به ياد آن اذیتهائی افتادم كه بعد از من خواهد ديد! وضع حسن همچنان خواهد بود تا اينكه به وسيله زهر كشته خواهد شد. در همان موقع است كه ملائكه و آسمانهاى هفت‏گانه براى شهادت او گريان ميشوند و هر چيز براى مظلومیت حسن گريه ميكنند، حتى پرندگان هوا و ماهيان دريا 👈هر كسى براى حسنم گريه كند چشمش در آن روزى كه همه چشمها كور ميشوند كور نخواهد شد. كسى كه براى او محزون گردد قلبش در آن روزى كه همه قلب‏ها محزون ميشوند محزون نخواهد شد. هر كسى حسنم را در بقیع زیارت كند قدم او در آن روزى كه قدم‏ها در صراط ميلغزند لغزش نخواهد يافت. 📚الأمالي(صدوق) ص۱۱۵ https://eitaa.com/manbarmajma
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 📘داستان وحکایت زیبا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸ای ماهی دریا برایت گریه کرده ... ابن عباس گوید: 🥀 یک روز رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نشسته بود، ناگاه امام حسن علیه‌السلام آمد و پیامبر خدا پس از دیدن او گریان شد، و به امام حسن علیه‌السلام فرمود: ای پسر کوچک و عزیزم نزد من بیا، رسول خدا او را آن قدر به خود نزدیک کرد تا وی را بر سر زانوی راست خود نشانید. 🥀 تا آنجا که فرمود: این حسن پسر من، از من است، نور چشم من، روشنی قلب من، میوه دل من، بزرگ جوانان اهل بهشت و حجت خدا است برای امت، امر او امر من، سخن وی سخن من است. کسی که پیرو حسن است، از من است و کسی که از فرمان او سرپیچی کند از من نخواهد بود. 🥀 هنگامی که من به حسن نگاه کردم به یاد آن ذلت‌هایی افتادم که پس از من خواهد دید. وضع حسن این چنین خواهد بود تا اینکه در اثر زهر کشته خواهد شد. 📋 فَعِنْدَ ذَلِکَ تَبْکِی الْمَلَائِکَةُ وَ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ وَ یَبْکِیهِ کُلُّ شَیْ ءٍ حَتَّی الطَّیْرُ فِی جَوِّ السَّمَاءِ وَ الْحِیتَانُ فِی جَوْفِ الْمَاءِ ▪️در همان موقع است که ملائکه و آسمان‌های هفت گانه برای شهادت او گریان می‌شوند و همه چیز برای مظلومیت حسن گریه می‌کنند، حتی پرندگان هوا و ماهیان دریا. 📋 فَمَنْ بَکَاهُ لَمْ تَعْمَ عَیْنُهُ یَوْمَ تَعْمَی الْعُیُونُ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَیْهِ لَمْ یَحْزَنْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ ▪️هر کسی برای حسن گریه کند، چشمش در آن روزی که همه چشم‌ها کور می‌شوند کور نخواهد شد. کسی که برای او محزون گردد، قلبش در آن روزی که همه قلب‌ها محزون می‌شوند محزون نخواهد شد. 📋 وَ مَنْ زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ ▪️هر کس قبر حسن علیه‌السلام را در بقیع زیارت کند، قدم او در آن روزی که قدم‌ها در صراط می‌لغزند، لغزش نخواهد داشت. 📚الامالی،شیخ صدوق،مجلس ۲۴ ✍بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید آب ها خون شود و ماهی دریا گرید بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن غم بی دردی انصار، تو را کشت حسن به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن سال ها بر جگرت نیزه و شمشیر زدند از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم سوزم و نورفشان، در شب تار تو شوم جان و دل باخته، بی صبر و قرار تو شوم سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم نگذارند که یک بوسه به دیوار زنم حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸«زهر» با کبد امام حسن مجتبی علیه‌السلام چه کرد ... راوی گوید: 🥀 من به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در خانه بودم. امام حسن علیه‌السلام از اتاق خارج شدند ؛ وقتی که بازگشتند، فرمودند: 📋 لَقَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً مَا سُقِیتُهُ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ لَقَدْ لَفَظَت قِطْعَةٌ مِنْ کَبِدِی فَجَعَلْتُ أَقْلِبُهَا بِعُودٍ مَعِی. ▪️من چند بار مسموم شده‌ام، ولی هیچ کدام نظیر این بار نبود؛ این مرتبه یک قطعه از کبدم خارج شد و با چوبی که در دست داشتم آن را زیر و رو کردم. 📚بحارالانوار ج۴۴ ص۱۵۶ 🔖 إبن خزّاز قُمی در «کفایة الأثر» لحظات آخر امام مجتبی علیه‌السلام را اینگونه شرح می‌دهد: 📋 و بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ ▪️جلوی آن إمام، طشتی بود؛ خونی را که بالا می‌آورد در میان آن طشت می‌ریخت، و نیز قطعات کبدش به وسیله آن زهر، خارج می‌شد. 📚کفایه الاثر,ابن خزّاز قمی، ص۲۲۲ 🔖 در گزارشی دیگر نیز آمده است: 📋 و أحَسَّ بِأمعائهِ کأنّها تُقَطّعُ بِالسّکّاکین و الطّشتُ یُرفعُ مِن بینِ یَدَیه مُمتَلئً بِالدّمِ عِدّةَ مرّاتٍ بالیَوم ▪️آن زهر، چنان اثری در بدن آن حضرت گذاشت که گویا امعاء و احشاء او را با چاقو، قطعه قطعه کرده باشند؛ آن طشتی را که در مقابل آن حضرت گذاشته بودند، در آن روز آخر، چند مرتبه پُر از خون و قطعات کبد آن حضرت شد و آن را برداشتند و دوباره گذاشتند. 📚العبرة الساکتة ج۱ ص۱۱۶ ✍ ای کاش بگیرند دو چشمِ پسرش را تا در دلِ این طشت نبیند جگرش را بدجور غریبانه نفَس می‌زند آقا آتش زده با غربت خود دور و برش را خوب است که آغوش حسین است کنارش تا که نزد هِی به زمین بال و پرش را نه اُم‌ِبنین نه که ابالفضل توان داشت عباس گرفته است کنارش کمرش را تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید بر طشت نریزد جگرِ شعله‌ورش را از زهر نبود اینهمه خونابه که آمد آن کوچه نشان داد خدایا اثرش را صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است تا بر روی حجره نکشد باز سرش را افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش تا شمر نگیرد روی آن سر تبرش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸سیدالشهداء علیه‌السلام در لحظات احتضار إمام حسن علیه‌السلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ... در نقلی آمده است: 🥀 امام حسن علیه‌السلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند. 🥀 سپس خطاب به برادر فرمود: ای برادر من! به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند. 📋 ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه ▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت. 🥀 هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیه‌السلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است. 📚معالی السبطین؛ ص۴۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸حکایت قصرِ سبز امام حسن و قصرِ سُرخ امام حسین «علیهماالسلام» در بهشت ... در روایت آمده است: 🥀 هنگامی که شهادت امام حسن علیه‌السّلام نزدیک شد، 📋 جَرَی السَّمُّ فِی بَدَنِهِ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ وَ اخْضَرَّ ▪️ زهر در بدنش نفوذ کرده و رنگ مبارکش دگرگون و سبز گردید. 🥀 سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به وی فرمود: چرا رنگ شما به سبزی مایل است؟ امام حسن علیه‌السلام پس از اینکه گریان شد، فرمود: حدیثی که جدم راجع به من و شما فرموده صحیح است، 📋 ثُمَّ اعْتَنَقَهُ طَوِیلًا وَ بَکَیَا کَثِیراً ▪️آنگاه دست به گردن امام حسین علیه‌السلام انداخت و گریه‌ای طولانی کردند. 🥀 سپس امام حسین علیه السلام از آن حدیث جویا شد. امام حسن علیه السّلام فرمود: جد بزرگوارم به من فرمود: 🥀 در شب معراج که وارد باغ‌های بهشت شدم و از منزل اهل ایمان عبور کردم، با دو قصر مواجه شدم که بسیار عالی و در کنار یکدیگر و به یک شکل بودند، تنها تفاوتی که داشتند این بود که یکی از آن‌ها از زبرجد سبز و دیگری از یاقوت قرمز بود. 🥀 من به جبرئیل گفتم: این دو قصر برای کیست؟ گفت: برای امام حسن و امام حسین علیهما‌السّلام می‌باشند. گفتم: ای جبرئیل! پس چرا یک رنگ نیستند؟ دیدم ساکت شد و جوابی نداد. گفتم: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: از شما خجالت می‌کشم، گفتم تو را به خدا قسم می‌دهم که مرا از این موضوع آگاه کن. جبرئیل گفت: 📋 أَمَّا خُضْرَةُ قَصْرِ الْحَسَنِ فَإِنَّهُ یَمُوتُ بِالسَّمِّ وَ یَخْضَرُّ لَوْنُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ ▪️علت سبز بودن رنگ قصر امام حسن علیه‌السلام این است که در اثر سم شهید می‌شود و در وقت شهادت رنگش سبز خواهد شد. 📋 وَ أَمَّا حُمْرَةُ قَصْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ یُقْتَلُ وَ یَحْمَرُّ وَجْهُهُ بِالدَّمِ ▪️ سبب قرمز بودن قصر إمام حسین علیه‌السلام این است که آن حضرت شهید می‌شود و صورتش با خون خودش، سرخ خواهد شد. 📋 فَعِنْدَ ذَلِکَ بَکَیَا وَ ضَجَّ الْحَاضِرُونَ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ. ▪️در همین هنگام بود که هر دو برادر گریه کردند و حضار هم ضجه زده و گریه کردند. 📚بحارالانوار ج۴۴ ص۱۴۷ ✍ دیده اش سرخ شد و سبز تمام بدنش تکه های جگرش گریه کن و سینه زنش چقدر حال و هوای بدنش گودالی است شده پاشیده از آن زهر درون بدنش پرکشیده است از آن خانه که نه، قربانگاه کاش می بود به جای دگری جز وطنش گر چه از غیرتِ خود لب به سخن باز نکرد در همین موی سفید است تمامِ سخنش در جوانی همه گفتند شکسته شده است پیرِ آن ثانیه که انسیه را می زدنش کوچه وا کرده ملائک که بر او نوحه کنند روضه خوان، حضرت زهراست برای حسنش