eitaa logo
منگنه‌چی
4.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
درباره‌ی منگنه‌چی @mangenechi_ma تبلیغات و تبادل با منگنه‌چی @mangenechi_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍃 یه اتفاق خوب افتاده 😃 ناشر کتاب به مدت محدود تعداد معدودی از این کتاب رو با تخفیف ویژه گذاشته برای فروش 😃😃 اگه دوست دارید زندگی و خاطرات همسر و نزدیکان ایشون رو با قلم داستانی و جذاب بخونید، بزنید روی این لینک 👇👇 و تا کتاب‌ها و مهلت تخفیف تموم نشده، از فرصت استفاده کنید‌. ☺️ https://eshop.jz.ac.ir/index.php?id_product=840&controller=product برای ما هم دعا کنید. ☺️ @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و سوم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل سوم: آرزوی ناتمام این چندروزه هر جا حرف اینو زدم که دخترم می‌خواد بره دانشگاه، گفتن اگه دین و ایمون دخترت برات مهمه، نفرست بره. همه می‌گن جوّ دانشگاه خیلی خرابه. دختر پسرای جوون با هم سر یه کلاس می‌شینن. تازه چیزای دیگه هم گفتن که دیگه ولش کن. حالا خلاصه من دلم نمی‌خواد بری دانشگاه. اصلاً حالا دکتر هم نشدی، نشدی. طوری نیست. مهم اینه که آدم خوبی باشی. اگه رفتی دانشگاه فکرت عوض شد، شبیه این دختر قرتی‌ها شدی، من چه خاکی به سرم بریزم؟ من که می‌گم نرو. کنکور منکور و اینا هم نمی‌خواد بدی اصلاً. مگه همه باید برن دانشگاه؟ این‌ها را می‌گفت و هم‌زمان لباس می‌پوشید. حتی نگاهش را به سمت اعظم برنمی‌گرداند. جمله‌ی آخر را هم درحالی گفت که سویچ ماشین را از روی جاکلیدی برمی‌داشت. خداحافظی‌اش با بسته شدن در هم‌زمان شد و «آخه»ی اعظم در دهانش ماسید. ماسید و تلخ شد و خیس شد و از چشم‌هایش ریخت! دیگر نه مادر را دید، نه صدایی شنید، نه چیزی فهمید. شکسته و گیج، راه پله‌ها را گرفت و خودش را کشاند تا اتاقش. در را قفل کرد. نشست روی تخت. چهره‌اش ناباوری و شکست را یکجا و درهم فریاد می‌زد و دلش می‌خواست تمام دنیا را بگیرد زیر مشت و لگد. چطور باور کند تمام زحمات و تلاش‌هایش، به‌خاطر حرف و حدیث چند نفر غریبه، دارد نیست و نابود می‌شود؟ °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و چهارم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل سوم: آرزوی ناتمام بارش قطره‌های اشک‌ها کم‌کم تند شد. انگار با هم مسابقه گذاشته بودند. گریه‌ی بی‌صدا جواب نداد، هق‌هق شد؛ بلندتر و بلندتر شد و هرچه گذشت، آرام نشد. صدای در زدن آمد. این یعنی مادر آمده ‌است پشت در. این یعنی مادر با آن وضعیت سخت، با آن شکم سنگین که طفلی هفت‌ماهه در خود دارد، تمام این پله‌ها را با چه زحمتی آمده بالا و می‌خواهد اعظمش را دلداری بدهد: اعظم جان! اعظم مامان! هق‌هق‌کنان و با صدای گرفته، به‌زور توانست بگوید: بله مامان؟ _ پاشو آماده شو خودم ببرمت. یک لحظه گریه‌اش قطع شد: چی؟ _ می‌گم پاشو تا دیر نشده ببرم برسونمت حوزه‌ی امتحانی. _ آخه چه‌جوری؟ نمی‌شه که! _ چرا می‌شه. بابات که رفته سرکار، تا ظهر هم برنمی‌گرده. تا اون موقع امتحانت رو دادی و برگشتیم. یک لحظه انگار زمان از حرکت ایستاد. یک لحظه خوشحالی آمد تا پشت در قلب اعظم، ولی حتی در هم نزد؛ چون اعظم محلش نگذاشت و به مادر گفت: آخه آقاجون راضی نیست! _ نه مامان جون! الان یه چیزایی شنیده فکرش به‌هم ریخته. خودم بعداً سر فرصت باهاش حرف می‌زنم، راضیش می‌کنم. فوق فوقش اگه راضی نشد، دانشگاه رو نمیری. ولی اگه الان نری و امتحانه رو ندی، دیگه هیچ کاری نمی‌شه کرد. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و پنجم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل سوم: آرزوی ناتمام سکوت برقرار شد. اعظم رفت توی فکر: برم؟ مامان خودش آقاجون رو راضی می‌کنه. _ مامان! آقاجون گفت راضی نیستم بری کنکور بدی! من اگه برم هم قبول نمی‌شم. و دوباره هق‌هق و اشک حمله کردند به حنجره و چشم‌هایش. فاطمه خانم ناامید شد. همان‌جا پشت در نشست. طاقت گریه و ناامیدی اعظمش را نداشت. ولی کاری هم از دستش برنمی‌آمد. سرش را تکیه داد به دیوار و آه کشید. تا ظهر چندین‌بار سعید و سمیه را فرستاد پشت در اتاق اعظم که «لااقل بیا صبحونه‌ای چیزی بخور» ولی فایده نداشت. کاخ آرزوهای اعظم فروریخته بود و حالا حالاها باید سر ویرانه‌هایش سوگواری می‌کرد. ولی واقعیت چیز دیگری بود. سرنوشتی که خدا برای اعظم در نظر گرفته بود، ماجراهایی جذاب‌تر و آسمانی‌تر و پرافتخارتر از پزشک شدن، در خود نهفته داشت. و این‌ها سال‌های بعد برای اعظم روشن و روشن‌تر شد. *** خبر به خانم رنجبر رسیده بود. زنگ‌زده بود و آقا جواد اکبری را فراخوانده بود به مدرسه. حالا آقا جواد مثل همیشه سربه‌زیر و آرام، توی دفتر مدرسه نشسته بود روبه‌روی خانم رنجبر و داشت به سرزنش‌های تلخ خانم مدیر گوش می‌داد: _ آقای اکبری! شما چطور چنین کاری کردید؟ اعظم یکی از سرمایه‌های مدرسه‌ی ما بود. همه بهش امید داشتن. منتظر بودیم رتبه‌ی دو رقمی و سه‌رقمی بیاره. می‌شد افتخار مدرسه و منطقه. می‌شد افتخار خودش و خانواده‌اش. بچه این‌همه زحمت‌کشیده بود. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
. با احترام به نظر مخاطبان عزیز، امشب سه قسمت گذاشتم. تا ببینیم بعدا چی پیش می‌یاد ☺️🌷
🔹🌿 می‌گم یمن کشتی‌های اینا رو دم به دقیقه می‌زنه برای چی دوباره پا می‌شن میان؟ 😁😆 یا عقل ندارن اصلاً و تعطیلن، یا عقل دارن می‌خوان پول بیمه بگیرن 😁 شایدم رو یمنی‌ها کراش زدن می‌گن: اگر با دیگرانش بود میلی چرا کشتی مرا زد این لیلی😜 @mangenechi
🌟🌿 پروردگارا! با دست‌های خالی اما امیدوارم، آمده‌ام به سوی آستانت. رو کرده‌ام به درگاهت. چشم دوخته‌ام به فضل و عطایت؛ برای رسیدن به استجابت دعایم. خواسته‌ام را بپذیر، ای برآورنده‌ی حاجات! 🌟🌿 ╔═.🌟🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🌿.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈🔅◈┅┄ یابن الحسن! این نسیم حضور و مهربانی توست که هر صبح روی جان زمین و روح ما می‌دود و ما را برای شروعی دوباره، زنده می‌کند! باور کنی یا نه، ما با امید وصال تو زنده‌ایم، یارا! ┄┅◈🔅◈┅┄ ╔═🔅◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔅◈═╝
اگه دیدی هر چی خدا بهت می‌گه بی چون و چرا می‌تونی بگی «چشم» بدون که داری مسیر زندگی رو درست می‌ری ☺️ @mangenechi
الان انقدر جوّ بالاست یهو دیدین متولدین این روزها رو اسمشون رو گذاشتن 😜 @mangenechi
اقدام نیروی دریایی سپاه در توقیف و مصادره یک کشتی کانتینر بر متعلق به تاجران صهیونیست که دست بر قضا محموله تجاری متعلق به ین رژیم را حمل می‌کرد نشان از هوشمندی، درایت و برنامه‌ریزی خوب و آینده نگرانه ایران در برخورد با دشمن صهیونیستی دارد. مصادره این کشتی بخشی از پاسخ گسترده و همه جانبه ایران به جنایت‌های دشمن صهیونیستی علیه ملت‌های مسلمان و ترور مستشاران کشورمان در خاک سوریه است. در واقع این اقدام گامی موثر مهم و قابل توجه برای تکمیل محاصره دریایی دشمنی است که تلاش می‌کند با کمک کشورهای مزدور منطقه محاصره دریای اعمال شده توسط ارتش یمن را بشکند. در طول چند ماه گذشته با همکاری حکام امارات به ویژه حاکم ابوظبی و دبی و همچنین کمک حاکم کوتوله مجمع الجزایر دیلمون کشتی‌های صهیونیستی و کشتی‌هایی که کالاهای اسرائیلی را حمل می‌کردند در بنادر آن‌ها پهلو گرفته و کالاها را از طریق خاک عربستان و اردن به سرزمین‌های اشغالی فلسطین منتقل می‌کردند. حالا با این اقدام ایران عملاً آخرین راه فرار صهیونیست‌ها برای شکستن محاصره دریایی اعمال شده توسط محور مقاومت هم بسته شد. این اقدام پایان دادن به همکاری و همراهی غیر اخلاقی و غیر انسانی حکام امارات و رژیم صهیونیستی برای قتل عام و کشتار مردم فلسطین و همچنین کمک به این رژیم برای تداوم جنایت‌هایش علیه ملت‌های منطقه است. حالا باید دید پس از اعمال آخرین مرحله از محاصره دریایی رژیم صهیونیستی این رژیم چگونه می‌خواهد با آن مقابله کند! آیا اینجا نیز کشتی‌های جنگی آمریکا و انگلیس برای اسکورت کشتی‌های حامل کالاهای اسرائیلی وارد درگیری با ایران...
. اقتدار یعنی این ✌️ @mangenechi
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• شنبه‌ها با قـــــــــرآن 💛
┅═🌟🍀🌟═┅ چون کوه استوار و پابرجایند. دل‌هایشان با هیچ بلا و فتنه و گزندی نمی‌لرزد. کشتی امیدشان با هیچ کدام از تلاطم‌های دنیا در هم نمی‌شکند. در توفان‌های بی‌امان زندگی همیشه سقفی مطمئن برای پناه بردن به آن دارند. اما وقتی نامی از محبوبشان برده می‌شود دل‌هایشان ترسان می‌گردد. با یاد معبودشان به خشوع می‌افتند. مومنان را فقط به این ویژگی می‌توان شناخت. ✨إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ( انفال/۲) ┅═🌟🍀🌟═┅ ╭┅═ 🍀🌟═┅──╮ @mangenechi ╰──┅═🍀🌟 ═┅╯
⭕️ چک سفید خدا 🔻 خدا در قرآن به دو گروه داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! 🔺یک گروه کسانی هستند که بر می‌کنند. چون این افراد ثابت کرده‌اند که حقیقتا خدا را می‌خواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (زمر، ۱۰) 🔺 گروه دوم هم افرادی هستند که می‌خوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» (سجده، ۱۷) خداوند می‌فرماید هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد برای این‌ها چه آماده کرده‌ام! 🌼🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و ششم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل سوم: آرزوی ناتمام می‌دونید اون بورسیه‌ای که براش جور شده بود، آرزوی چند تا دانش‌آموزه توی این تهران؟ آخه شما که شکر خدا خانواده‌ی مذهبی هستید و اعظم جان هم دختر چادری محجوب! اگه این بچه‌ها دانشگاه نرن پس کی بره؟ خب اینا باید برن دکتر بشن که مملکت چهارتا دکتر متعهد مؤمن داشته باشه دیگه! بالاخره بعد از حدود بیست دقیقه یک‌ریز و یک‌نفس حرف زدن، نفس عمیقی کشید و ساکت شد و با تأسف سر تکان داد. آقای اکبری هم آهی کشید و گفت: قبول دارم. اشتباه کردم. قول می‌دم سال دیگه خودم ببرمش سر جلسه و برش گردونم. غیر از این الان کاری ازم برنمی‌یاد. _ بله متأسفانه همین‌طوره. الان دخترتون یک‌سال از عمرش هدر شد. خیلی راحت امسال قبول می‌شد. ولی الان مجبوره بشینه یه سال دیگه هم شبانه‌روزی درس بخونه. *** دوباره درس خواندن‌های سفت ‌و سخت اعظم از سر گرفته شد. ولی این‌بار، بیشتر از دو ماه طول نکشید! چون شهریور همان سال، خاله زهرا با پرسیدن یک سؤال و رساندن یک خبر، تمام برنامه‌های اعظم را زیرورو کرد و تیرماه سال بعد، اعظم به‌جای نشستن در جلسه‌ی کنکور، سر سفره‌ی عقد نشست و برای سرنوشتی دیگر بار سفر بست. 🍃 پایان فصل سوم °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و هفتم 🌸🍃 بخشی از فصل چهارم: گناه، بی گناه عروس آماده شد و لحظه‌ی نشستن بر سر سفره‌ی عقد و بله گفتنش فرا رسید. اعظم چادر سفید بر سر، روبه‌روی آینه، روی صندلی نشسته و منتظر ورود داماد و عاقد بود و با خودش چهره‎ی سربه‌زیر عباس را توی آینه تصور می‌کرد. صدای «یا الله، یا الله» که بلند شد، قند توی دلش آب شد و چشم دوخت به در که ببیند عباس امشب چه تیپی زده و برای روز دامادی چه تغییری کرده. ولی در که باز شد، عباسی در کار نبود! حاج‌آقا شهیدی با آن ابهت مخصوص خودش، «یاالله»گویان وارد شد. تک‌وتنها بی‌آنکه هیچ مرد دیگری همراهش باشد. چشم‌های نگران و منتظر اعظم، به ‌در دوخته‌شده بود. دلش وعده می‌داد که: الان می‌یاد. لابد عقب‌افتاده از حاج‌آقا. الان می‌رسه و... ولی حاج‌آقا آمد و نشست و خواندن مقدمات را شروع کرد و خبری از داماد نشد. اعظم دیگر طاقت نیاورد و خاله اقدس را صدا کرد: خاله پس عباس کو؟ خاله هم سرش را پایین آورد و درحالی‌که سعی می‌کرد با چادرش کاملاً رو بگیرد، با صدای آهسته گفت: عباس گفت من توی مجلس زنونه نمی‌یام. خانوم‌ها آرایش‌کرده و لباس مجلسی پوشیده‌ن. یه وقت چشمم می‌افته به نامحرمی کسی و از این حرف‌ها. اعظم وا رفت: یعنی نمی‌یاد سر سفره‌ی عقد بشینه کنار من؟ ـ آخر شب که مهمونای غریبه و نامحرما رفتن می‌یاد. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت بیست و هشتم 🌸🍃 بخشی از فصل چهارم: گناه، بی گناه اعظم چنان توی خودش رفت که مرحله‌ی گل چیدن و گلاب آوردن را هم رد کرد و رسید به مرحله‌ی گفتنِ «بله»؛ ولی هنوز حالش جا نیامده بود. با حرکت دست معصومه خانم که تکانش می‌داد، به خودش آمد و بله را گفت و وکالت را داد. حاج‌آقا هم تبریک‌ها را گفت و رفت منزل آقا سید که وکالت داماد را هم آنجا بگیرد و بعد خطبه‌ی عقد را جاری کند. بعد از بیرون رفتن آقایون، مهمان‌ها و مخصوصاً دوستان و هم‌کلاسی‌های اعظم خودشان را برای مراسم شادی آماده می‌کردند. هرکدام نوار کاست مخصوص خودشان را که از مدت‌ها قبل با آن تمرین‌های لازم را انجام داده بودند، توی کیف گذاشته و آماده شده‌ بودند که به نوبت هنرنمایی کنند. خانواده‎ی عروس هم به‌عنوان میزبان، ضبط‌صوت دو کاسته‌ی بزرگی را آماده کرده ‌بودند تا در اختیار مهمانان قرار دهند. ناگهان اعظم متوجه شد که خاله اقدس رفت ‌طرف ضبط ‌صوت و قبل ‌از اینکه کسی جرأت پخش موسیقی به خودش بدهد، سیم را از پریز کشید و ضبط را کنار گذاشت. مهمان‌ها با حیرت به مادر داماد زل زده بودند. اولین اعتراض از جانب دوستان اعظم رسید: حاج خانوم! می‌خوایم نوار بذاریم! ـ نه عزیزم؛ نمی‌شه. عباس به من سفارش کرده هیچ موسیقی و هیچ حرام و گناهی توی مجلس نباشه. این را گفت و رفت طرف آشپزخانه و دخترها ریختند سر اعظم. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
🌟🌿 ای صاحب من! هر آنچه داریم از آنِ توست. من و خانواده‌ و فرزندانم همه مدیون فضل تو هستیم. و همیشه زندگی‌مان سرشار از نعمت‌هایی بوده که با انوار محبتت بر وجودمان تابیده. بگذار تا همیشه تسلیم محض خودت باشیم، که این تسلیم، اوج سربلندی ماست. 🌟🌿 ╔═.🌟🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🌿.═╝
. سلام بر همراهان عزیز بر اساس گزارش‌های خبرگزاری‌ها به نظر می‌رسه تحرکات نظامی مهمی علیه اسرائیل در حال انجام هست. تا می‌تونیم دعا کنیم و ذکر بگیم و پیروزی جبهه‌ی حق رو با تمام وجود از خدا بخوایم. 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ اطلاعیه شماره یک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیرامون حمله اهداف معینی در سرزمین‌های اشغالی 🔸سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای اعلام کرد: در پاسخ به جنایت های متعدد رژیم صهیونیستی از جمله حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق و شهادت جمعی از فرماندهان و مستشاران نظامی کشورمان در سوریه، نیروی هوافضای سپاه، اهداف معینی در داخل سرزمینهای اشغالی را با شلیک ده ها فروند موشک و پهپاد مورد اصابت قرار داد. 🔸 متن اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ 🔸ملت شریف و شهید پرورد ایران اسلامی. در پاسخ به جنایتهای متعدد رژیم خبیث صهیونیستی از جمله حمله به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق و شهادت فرماندهان و مستشاران نظامی ایران، بامداد امروز یکشنبه 26 فروردین، دلاورمردان نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بخشی از تنبیه آن رژیم نامشروع و جنایتکار طی عملیات «وعده صادق» با رمز مقدس «یا رسول الله» با موفقیت اهدافی را در داخل سرزمین های اشغلی با ده ها فروند موشک و پهپاد مورد اصابت قرار دادند. 🔸جزئیات این عملیات که با مصوبه شورایعالی امنیت ملی و زیر نظر ستاد کل نیروهای مسلح و با حمایت و همراهی غیورمردان ارتش جمهوری اسلامی و پشتیبانی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح انجام پذیرفت، به زودی به استحضار مردم قهرمان ایران و آزادگان جهان خواهد رسید. وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ------------------------------------- @mangenechi
تجمع فوری مردم قم ساعت ۱:۲۰ بامداد در صحن امام رضا حرم حضرت فاطمه معصومه