┅🌟⊰༻🍃༺⊱🌟┅
#مجموعه_استوری یهویی این شکلی 4⃣
┅🌟⊰༻🍃༺⊱🌟┅
#عکسنوشته #زندگی #مادرانه
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.🍃🌟༺.══╗
@mangenechi
╚══.🍃🌟༺.═╝
اللهم عجل لولیک الفرج
🤲طرح سراسری خواندن دعای فرج در #شب_یلدا
🌘🌜در طولانیترین شب سال
همه با هم، ساعت ۲۱ برای فرج مولای عزیزمان دعا میکنیم.
@mangenechi
┄┅◈🌸🍃◈┅┄
سلام مولای من
شب یلدایمان، با وعدهی شیرین بهاری دلکش، ما را به دستان سرد زمستان سپرد.
مولاجان!
ما نیز به یاد بهار دلانگیز ظهورت، سردی بیفروغ زمستان غیبتت را تاب آوردیم، اما بیشاز این دیگر، جولان تندبادهای پرسوز فتنه را بر ما نپسند.
مشاممان را به رائحهی روحافزای ظهورت معطر گردان.
┄┅◈🌸🍃◈┅┄
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
#صبح_بخیر
🔗 #منگنهچی
╔═🌸🍃◈═════╗
@mangenechi
╚═════🌸🍃◈═╝
┄┅◈💠☘💠◈┅┄
آنكه خود را نشناخت
عاطل و باطل زيست
و گوهر ذاتش را تباه كرد
و براى هميشه بیبهره ماند.
#علامه_حسنزاده_آملی
┄┅◈💠☘💠◈┅┄
#در_محضر_بزرگان #بندگی
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═💠☘═════╗
@mangenechi
╚═════💠☘═╝
┄┅◈🌼☘🌼◈┅┄
خاطرهای کوتاه از سیرهی اخلاقی و اجتماعی آیتالله بهجت قدسسره:
مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند.
وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند؛ از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند.
آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم...
جوان به عبا نگاه میکرد.
بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
📚 این بهشت، آن بهشت، ص۴۶
┄┅◈🌼☘🌼◈┅┄
#در_محضر_بزرگان #اخلاقی #تواضع
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═🌼☘═════╗
@mangenechi
╚═════🌼☘═╝
إنّالِلّه...
ما برای خداییم ...
آدمِ خدا
خودش را مسئول تک تکِ کلیک کردن و لایک کردنهایش نمیداند؟!
🌺🌿
#نکته #زندگی #بندگی #مجازی
#عکسنوشته #استوری
#گروه_فرهنگی_تبار
🌺🌿 @mangenechi
هدایت شده از منگنهچی
💠⚜💠
زیباتر از بندگی «اللّه»
حالتی در این عالم نیست!
این حال شیرین،
همنشین لحظه لحظهی شب و روزتان باد!
💠⚜💠
#شب_بخیر
#به_خدای_مهربان_می_سپاریمتان
🔗 #منگنهچی
http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
┄┅◈🍃🌺🍃◈┅┄
ما ساکنان خانههای رویهمقطارِ بدون حیاط،
خوب معنای آفتاب پشت ابر را میفهمیم.
هر صبح منتظری نور بپیچد توی هال خانهات؛
اما هوا همانطور، آبی کمرنگ، ظهر میشود
و ارغوانی تمام میشود ...
آفتاب زرپاش روزهای آبی کمرنگ ما! بیا!
┄┅◈🍃🌺🍃◈┅┄
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
#صبح_بخیر #عکسنوشته
#گروه_فرهنگی_تبار #قدوسیزاده
🔗 #منگنهچی
╔═🌺🍃◈═════╗
@mangenechi
╚═════🌺🍃◈═╝
┅🌟⊰༻🍃༺⊱🌟┅
#مجموعه_استوری یهویی این شکلی 5⃣
┅🌟⊰༻🍃༺⊱🌟┅
#عکسنوشته #زندگی #مادرانه
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.🍃🌟༺.══╗
@mangenechi
╚══.🍃🌟༺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مخالفان خارجنشین جمهوری اسلامی این حرفا رو میزنن،
و یه عده داخل کشور، نادانی رو به اوجش رسوندن!!
#ایران_عزیز #سیاسی
🔹 @mangenechi
••❈❂🌿🌸❂❈••
#مجموعه_استوری سرداران عشق 1⃣
••❈❂🌿🌸❂❈••
#در_محضر_شهادت #عکسنوشته #خاطره #سبک_زندگی #گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.🌸🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌸🌿.═╝
◽️🔹
#داستانک
دستش در دستگاه پرس گیر میکند. چهار انگشتش بین دو فک پرس سنگین صنعتی له شده و مقدار زیادی از خون بدنش را از دست داده است. عدهی زیادی از همکاران و همسایگان و مردم کوچه و بازار دورش جمع شدهاند؛ اما کسی نمیتواند کاری بکند. بالاخره متخصصین اورژانس و امداد به کمکش میآیند. در حالیکه متخصصین امداد و آتشنشانان قهرمان تلاش میکنند فک پرس را باز کنند، پزشکان متخصص اورژانس به این تشخیص میرسند که وقت زیادی ندارند و نمیتوانند منتظر بمانند. مرد بیچاره به حالت اغما افتاده و هرلحظه ممکن است جان خود را از دست بدهد. نتیجهی مشورتها یک چیز است: باید چهار انگشت وی قطع شود تا جانش نجات یابد. اما رضایت خودش شرط این عمل است!
پزشکان موضوع را با او درمیان میگذارند تا انتخاب کند، میان از دست دادن انگشتان و یا احتمال ۹۰درصدی مرگش!
مرد که به پزشکان اعتماد دارد، به آنان رو میکند تا رضایتش را از عمل تخصصیشان اعلام کند. لیکن هنوز دهان باز نکرده که شخصی به ظاهر موجّه و اتو کشیده از میان جمعیت صدا میکند: ای پزشکان قاتل و ظالم! چرا میخواهید مرد بیچاره را از زندگی محروم کنید؟! مگر نمیدانید زندگی بدون چهار انگشت چقدر سخت و طاقت فرساست؟! چگونه بدون انگشت فرزندانش را نوازش کند و لقمه بگیرد؟ یک عمر مجبور است دست در جیبش کند تا مورد نگاههای ترحمآمیز و یا تمسخرگونهی دیگران قرار نگیرد! اصلاً چه تضمینی هست که پس از قطع انگشتانش از هوش نرود و نمیرد؟! آیا تضمین میدهید که زنده بماند؟!
حرفهای آقای شیکپوش کار خودش را میکند و مرد مصدوم مردد میشود. شک به دلش میافتد و زبان در کامش خشک میشود
پزشک متخصص جواب میدهد: مرگ و زندگی دست خداست و ما واسطهای بیش نیستیم. تشخیص ما این است که اگر این وضعیت بیش از این ادامه پیدا کند، احتمال مرگ قریب به یقین است؛ اما اگر انگشتان را قطع کنیم، ۹۰درصد احتمال نجات جانش وجود دارد و تنها ده درصد احتمال مرگ و یا اغماء وجود دارد!
مرد اتو کشیده اجازهی ادامهی صحبت به پزشک را نمیدهد و با هوچیگری و غوغا هوار میکند که: آهای مردم! ببینید! خودش اعتراف میکند که احتمال مرگ هست و میخواهد این مرد بیچاره را هلاک کند! چرا به پزشکی که قطعاً مطمئن نیست میتواند جان این بیچاره را نجات دهد اعتماد میکنید؟! چرا صبر نمیکنید تا آتشنشانان راهی برای باز کردن فک دستگاه پیدا کنند؟! این همه این پزشکان جنایت میکنند و شما ساکتید! آخر چرا؟! بیایید تحصن کنیم و همه با هم فریاد بزنیم «پزشک بیکفایت! برو از این ولایت»
حرفهایش روی عدهای از مردم اثر گذاشت و تردید مصدوم را دو چندان کرد! پزشکان چارهای نداشتند جر آنکه با تزریق مسکن حداقل درد مصدوم را کمتر کنند؛ اما همینکه سرنگ را به بازوی مصدوم نزدیک کردند، جناب اتوکشیده فریاد زد: آی نامردا چه کار میکنید؟ حالا که نگذاشتیم انگشتانش را قطع کنید، میخواهید با آمپول او را بکشید؟!
بین مردم حاضر در صحنه دو دستگی افتاد و عدهای شروع به فحاشی و شعار دادن علیه تیم پزشکی کردند و دیگران به دفاع پرداختند و وضعیت به هم ریخت! فضا برای پزشکان و تیم امداد به شدت بغرنج شد و امکان هرگونه فعالیت از آنان سلب گردید.
پس از گذشت یک ساعت و نیم تلاش، در میان آن همه جنجال، سرپرست تیم آتشنشانان فریاد زد فک دستگاه باز شد. همه ساکت شدند و خوشحال از اینکه نگذاشتند انگشتان مرد مصدوم قطع شود! پزشکان به سراغش رفتند و دستش را آرام خارج کردند او را روی برانکارد خواباندند و علایم حیاتیاش را بررسی کردند. سپس چشمانش را بستند و ملافهی سفیدی روی بدن سرد و بیجانش کشیدند! حالا دیگر برای او و هیچکس دیگر اهمیت نداشت که انگشتانش قطع نشده است! دیگر صدایی از مرد شیکپوش شنیده نمیشد. حتی کسی متوجه رفتنش نشد!
جمعیت متفرق شد و بستگان مرد مصدوم رفتند تا برای کفن و دفنش آماده شوند. وقتی به مغازهی کفن فروشی رفتند، مرد شیکپوش و اتوکشیدهای را دیدند که پشت دخل نشسته و منتظر است! و چقدر آشنا به نظر میرسید!
#واکسن_هراسان
✍ #سیدتراب
◽️🔹 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═༅🔸𖣔🔸༅═┅─
شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم!
─┅═༅🔸𖣔🔸༅═┅─
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#شب_جمعه #شب_زیارتی_ارباب
#التماس_دعا #کلیپ
#گروه_فرهنگی_تبار
─┅═༅🔸𖣔🔸༅═┅─
@mangenechi
─┅═༅🔸𖣔🔸༅═┅─